eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
❀°🌸°❀°‌🌸°❀°👫°🌸°❀° مردان بی نهایت طلب هستند پس... 🌸مردها دیداری هستند.یعنی بیشتر به دیدن مناظر باز و زیبا علاقه دارند و زن هایشانرا بصورت منظره وسیع می بینند نه یک نقطه❗️پس زیباترین منظره باشید😍 🌸🍃در همبستری فعال باش💏🔥 نه منفعل❌ 👈 ناله سبب میشود فرد جدیدی جلوه کنی😍 همانطور که خودش لذت تازه ای است.هیچ موقع انسان از آن زده نمیشود. حواشی آنرا هم باید متحرک و متنوع کرد تا جدید باشد👌 🌸🍃ترغیب را فراموش نکن✋ یعنی وقتی میخواهد برهنه شوی،بشو اما فورأ نخواب که به آغوشت کشد‼️ راه برو دنبالت کند💃 بغلت کند و راه ببرد💑👫 تا لذت بیشتری ببرید💕? 🌸🍃شیشه روغن زیتون یا روغن بادام را بده دستش بگو ماساژت بدهد.لذت بردنت را با لحن تحریک کننده بگو❣ 🌸🍃به بستگانش زیاد احترام بگذار تا بگویند عروسمان فرشته است💕 اگر کاری کنی که از انها ناراحت باشد میگویند تقصیر زنش است ولی بالعکسش باعث می شود همه دوستت داشته باشند. این تشویق آنها سبب میشود پسرشان از نگاه به دیگران دل ببرد 💚واکنش زبانی ات کم باشد. حتی دعوایتان شد با ناز دعوا کن. مثلأ 👈زبانت را گازبگیر و برایش هنرمندی کن،گوشه چشمی نازک کن،لبهایت را برچین و با بغض به اتاقت برو.حتمأ دنبالت خواهد آمد🚶🚶 🌸°❀° 👫http://eitaa.com/cognizable_wan ❀°🌸°❀°‌🌸°❀°
💃 همیشه وقتی همسری از سر کار اومد بشین روی پاهاش دستتو نوازشگونه از سر و گردنش بکش پایین و بگو دارم خستگی های عشقمو با جادوی دستام مرهم میدم😍😍😍 وقتی عصبانی بود با لحن ساده و بچگانه حرف بزنید و گاهی حرفای بچگانه بگید اینطوری وسط دعوا خندش میگیره و آشتی میکنه😜😜😜 توی اتاق خواب بی پروا باشین و به بیشترین حد ممکن لذت ببرید بهترین چیز برای مرد در اتاق خواب لذت بردن همسرش هست👍👍👍 مواظب زندگی هاتون باشین خانومای گل! ♥️🌟♥️🌟♥️🌟♥️🌟♥️ 👫http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر دوست داریم همسرمون حرفای عاشقانه بزنه، بجای یا خواهش، با تاکید و اخم راه های رو یاد بگیریم. 😍😉 تا خودش به خواست خودش بگه. وقتیم که گفت و خوشحالی نشون بدیم تا همیشه کنه و اون موقع به زبونی بگیم که این کلمه حس وحال خوبی بهم میده. ازت.❤️ اون وقت سعی میکنه همیشه تکرارش کنه. اینم چندتا من: 1⃣ من وقتی جلو اینه موهاشو شونه میزنه، یهو از پشت بغلش میکنم و سرمو میچسبونم به کمرش. ☺️ 2⃣🐠 بعضی وقتا لبامو حالت غنچه جمع میکنم، میدم بیرون و شکل ماهی میشم. 😂🙃 یا بچگونه یه فحش بامزه میدم😌(بی ادبی نباشه) 3⃣ یا وقتی حواسش نیس تلویزیون نگا میکنه، یهو بوسش میکنم. بعضی وقتام چشمک میزنم، با لب خندون و دهن نیمه باز🤪 و اونم گازم میگیره. 4⃣ یه کاری که خیلی تو بیشتر تاثیر داره. اینه که شب ها موقع خواب از پشت بغلش کنی. 8اینکارو خیلی دوست دارن و کم کم عادتشون میشه. جوری که اگر یک شب اینکارو نکنی، خودشون میگن بغلم کن. خانوما! مردها بخاطر غرورشون زیاد به زبون نمیارن که دوستت دارم. این رو باید از رفتارشون فهمید اما با دلبری کم کم میکنن. 👫 http://eitaa.com/cognizable_wan
♥️🌨❄️♥️🌨❄️♥️🌨👫♥️🌧❄️ یه ایده دارم برای خانم هایی که همسرشون ابراز علاقه نمیکنه. من و همسرم یه مسابقه میذاشتیم ، مثلا👇👇 اون میگفت : زندگی منی! ☺️ منم میگفتم : جیگر منی😍 اون میگفت : ویتامین منی 😃 من میگفتم : قرص آرامبخش منی😉 و ... یکی من میگفتم و یکی ایشون. هر کی کم میاورد ، میسوخت. بهتون پیشنهاد میکنم انجام بدین. 😉 🌧❄️♥️🌧❄️ 👫http://eitaa.com/cognizable_wan ♥️🌨❄♥️🌨❄️♥️
دستمالی بسازید: 👈روی دستمال کاغذی، با ماژیک یا ماتیک 🖍💄، جمله بنویسید☺️ + کشیدن یک قلب❤️ بعد کنار ظرف غذاش🍽،کیف پولش💼 یا تو جیب لباسش بزارید👔 ➖ اینطوری بدین: 👈وقتی میپرسه:چطوری؟ بگین:خوب.فقط خوبِ بغلِ تو لازم!!💏 ➖ دلش رو بلرزونید: 👈وقتی اسمتون رو صدا میزنه به جایِ "بله" ، بگید : "جاااانم"😍 ! 😤حتی اگه دعوا کردید و حین عصبانیتش صدات زد، بگویید: «جانم بداخلاقِ بدعنق🙃» ➖ کن: 👈 وقتی دراز کشیده، بپر بالش رو چندثانیه بزار جلو دهنش یا با دست دهنشو بگیر ، وقتی یه کوچولو نفس کم آورد،بگین: «تنفس دهان به دهااااان😋» بعد لباشو ببوسید💏 یا خیلی جدی بهش بگین: یه لحظه بیا تو اتاق، یه موضوع خیلی مهمه میخوام بگم!😒 بعد که اومد دماغش رو بکشید و بگویید:«هرروز واسم عزیزتر میشی.دوست دارم عشق من☺️» ➖فشار بده: دستاشو !😐😂 وقتی دست كسی رو آروم میفشاری یعنی عاشقش هستی❤️ و کم کم اونو هم عاشق خودت میکنی😊 🌸شیطنت ها و کودکی هات رو در کنار همسرت پنهان نکن مخصوصا تو رختخواب🛋🙃 👈 همه مردا شیفته این رفتارای دخترونن 🌹🌹🌹🌹 👫http://eitaa.com/cognizable_wan
💞 حواستان باشد به اندازه کنید دلبری مثل شعله گازی است که روی آن غذا میپزید ، شعله متعادل غذایی لذیذ ، شعله کم غذایی خام ، شعله زیاد هم غذای سوخته تحویلتان میدهد❗️ مواظب باشید چقدر دلبری کردنتان را کِش میدهید! مبادا حوصله اش را سر ببرید! 💞http://eitaa.com/cognizable_wan
‍ قدر بدان👌 "" آدمے را 🥰ڪه میان انبوهی از توجه دیگران 😎😎 فقط وفقط برای تو "" می ڪند...❤️❤️ فقط شیرینے " هایش" را 😃 به تو می دهد، فقط برق "" را 😳 نثار تو می کند، وبراے دیگر دوستدارنش می شود یڪ آدم " خودراضے"😡 "برایش ڪن"😘 آدمی ڪه "" به پای داشتنت تمام "لحظاتش" را می دهد، آدم ها وقتے ڪه میشوند❤️ زندگے نمی ڪنند می ڪنند،🌸🌸 "پس دوستش بدار" 😍 ودوست داشتنت را به او "ثابت ڪن"؛ اگر روزی بفهمد ڪه دوستش نداری آنجاست که تا "عمق گریه"😢😢 سکوت می کند و تو برایش تمام می شوے...😔😔 🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ تک تک جملات یوسف... چون نت موسیقی🎼 بود بر روح ریحانه... نمیتوانست چگونه ابراز کند غصه اش را. چگونه بگوید که جملاتش چه کرده بود با او. دلش را سپرد.تک تک جملات را با گریه گفت. ریحانه_ ولی یوسفم... من لیاقتت رو ندارم.. ببین من سرتا پاخطا رو😭نمیدونم...خدا کدوم کارم تو رو بمن داده..😭تو بخاطر من.. چله گرفتی؟اخه فکر کردی من کیم..😭 ریحانه سرش را روی پاهایش گذاشت و آروم آروم گریه کرد. یوسف گیج شده بود.... حال بانویش، برایش درک کردنی نبود. چرا گریه میکرد...؟! ناراحت شد.😒میخواست هرکاری کند تا اشکش را نبیند. دلداری میداد. هرچه میگفت فایده نداشت.یادش به زیارت جامعه افتاد. یوسف _میخام روز آخر چله م رو با تو تموم کنم. هستی بانو؟😍 ریحانه اشکش را پاک کرد. _هرچی شما بگی😢 💖یوسف با سوز میخواند و ریحانه گریه میکرد..😭ریحانه با لحن میخواند و یوسف میگریست..😭خواندند... زیارت جامعه کبیره✨ را. که هر فرازش با بند بند وجودشان،😭😭 متصل میشد،به اهلبیت.ع.✨ زیارت تمام شده بود.. صدای گریه ریحانه آرامتر شده بود. طاقت اشک دلبرش را نداشت. یوسف_ از راه خدا و اهلبیت.ع. دوست ندارم اشکت رو ببینم.😒✋ بانو_ بخدا...یوسف دلم.. من لیاقت تو رو ندارم. فکر میکنی من خوبم.!😔 یوسف_ فکر نمیکنم.یقین دارم که خوبی. پس بهت ثابت میکنم😍☝️ دست راست دلبرش را گرفت.بند بند انگشتانش را میگرفت و میگفت.. شروع کرد.... ✨_بند اول، ، که من خیلی میخامش. دست گذاشت روی بند دوم انگشت ✨_بند دوم که حاضرم بخاطرش جون بدم. ریحانه گونه سیب کرد.🙈☺️ نگاهش را از چشمان مردش پایینتر آورد. و یوسف نگاهش را پراکنده کرد تا دلبرش کمتر شود.😊 یوسف، دستش را روی بند سوم گذاشت. ✨_بند سوم و ات. ✨بند چهارم شما. ✨بند پنجم . ✨بند ششم بلدی. ✨بند هفتم ✨بند هشتم ✨بند نهم ت ✨بند دهم ✨بند یازدهم ✨بند دوازدهم ✨بند سیزدهم نوع نگاه و به اتفاقات ✨بند چهاردهم نیتت ✨بند پانزدهم بودنت بلند شدند. راه رفته را برمیگشتند. یوسف دست چپ دلبرش را گرفت. ✨_بند اول برای من ✨بند دوم نوع کردن وحرف زدنت با ✨بند سوم ✨بند چهارم لباس پوشیدنت ✨بند پنجم با پدر و مادرم ✨بند ششم ✨بند هفتم ✨بند هشتم و فروتنی ات بسه یا بازم بگم..!؟😉 ریحانه از ابتدا،... دستش را روی دهانش گرفته بود،محجوبانه میخندید.☺️🙊 مگر هم میدانستند؟! مگر میشد... من و اینهمه نکات مثبت..! هرچه نقطه قوت بود در من میدید. «خدایا کدام کارم او را به من داده ای..» با رسیدن این جمله به ذهنش، باز اشک در چشمش حلقه زد.😢 یوسف سربلند کرد. _حالا گریه کن بعد عمو ببینه چه فکرها که نمیکنه..!🙁 دستانش را بالا برد.. _خدایا منو از دست این نجاتم بده...😩😍 ریحانه وسط گریه، خنده اش گرفته بود. نمیدانست،... الان گریه کند،😭از مردش.. یا بخندد، از طنز جمله اش..!☺️🙊 از دور علی را دیدند.. ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ یوسف دستش را از روی پیشانیش برداشت. از جملات دلبرش لبخند پهنی زد. _اونقدر کم اهمیت بود برام، که نگفتم.☺️ یوسف دستش را مشت کرد زیر سرش گذاشت. _یه چیزی هم میخام بهت بگم.. ولی گذاشتم بوقتش.😊 _به ضرر منه یا به نفعم🙈 _به ضررمنه اما به نفع تو هس _خب الان بگو.. هی میگی یه چی میخام بگم.. ولی نمیگی... بگو خو... ☹️ _نمیدونم چیشد.. یهو تپش قلب گرفتم. قبلا درد میکرد هر از گاهی ولی خب قابل تحمل بود. ریحانه_ حرف تو حرف نیار..!😉 یوسف خنده اش گرفت.😁 _الان وقتش نیس. اصرار نکن. سرمش تمام شد.. تاکسی🚕 گرفتند. به مقصد امامزاده. سوار ماشین🚙 خودشان شدند.ریحانه پشت فرمان نشست. آرام رانندگی کرد. به خانه شان رسید. وقت خداحافظی بود. ریحانه _دردی که میکشی،منو از پا درمیاره. پس مراقب خودت باش.این بار بخاطر من☝️ پیاده شدند... ریحانه بسمت درخانه میرفت تا زنگ بزند.یوسف روبروی بانویش ایستاد. خواست چیزی بگوید.نگاه عاشقانه ای ممتد کرد. ۴انگشتش را کنار پیشانیش گذاشت. آرام زمزمه کرد. _به امید دیدارت... یاعلی😍✋ درماشین را باز کرد... پشت فرمان نشست. بمحض بانویش به خانه، پایش را روی گاز فشرد و رفت... 💨🚙 یوسف تا رسیدن به خانه،به دلدارش فکر میکرد.. 💎چقدر بود.. 💎چقدر خوب میکرد.. 💎چقدر خوب میدانست.. 💎چقدر خوب بلد بود.. خدا را میکرد... ذکر ✨ ورد زبانش شده بود..هر روز که میگذشت.. عشقشان و بیشتر میشد. 🎊سوم شعبان بود.🎊 ساعت ٢ظهر شد.عروس و داماد به همراه پدر ومادرانشان، به محضر رفتند. عاقد خطبه را خواند. 🎊 . شرعی. عرفی. قانونی. الهی.دلی. . تا بهشت تا شهادت ان شاالله.. 🎊 ریحانه مهرش را... همانجا در محضر .😊نوشتند. ثبت کردند که مهرش را بخشید.یوسف سر همسرش رابوسید. کنار گوشش زمزمه کرد. _فردا اون حرفی رو که میخام بزنم رو میگم. ریحانه سرش را بلند کرد. یوسف گوشش را نزدیکتر آورد. _اصلا نوموخوام بگی..☹️ _قول میدم فردا بگم...قول😊 ریحانه با بخشیدن مهرش... کوروش خان و فخری خانم مات و متحیر شده بودند.😳😧 عمومحمد و طاهره خانم با لبخند نگاه میکردند.😊😊 لحظه ای یوسف بسمت عمومحمد رفت. آرام گفت: _برا عروسی یاشار، بهتون خوش نگذشت، از اول تا اخر مراسم، انتهای باغ نشسته بودید. تو مجلس نبودید. ولی فردا جبران میکنم.😊 عمو با لبخند دستی به شانه دامادش زد. یوسف با عاقد صحبت کرد... برای عروسی دعوتشان کرد که بیایند. خطبه را بخواند،این بار سوری.درخواست کرده بود امضاهایشان را بگذارند برای فردا..اما عاقد قبول نمیکرد.😅 عاقد_ برا خطبه سوری مشکل نداره میام. ولی دفتر رو همینجا امضا کنین بهتره.😊 عروس و داماد قبول کردند... امضا میکردند و حرف میزدند در گوشی، آرام که کسی جز خودشان نمی شنیدند.. ریحانه_ نمیخام چیزی بگی..! سرکاریه..! میدونم..! ☹️ _میگم بانو... قول ِ قول... 😍 بعد از عقد... ریحانه و مرضیه هماهنگ کردن، که یوسف نباشد. که علی سرگرمش کند.😅علی یوسف را برد.که سری به رفقایشان بزنند. ریحانه ازفرصت استفاده کرد... با مرضیه و فاطمه، به تالار رفت.همه چیز مرتب کردند. حتی سفره عقدش را هم پهن کرد.😍☺️ 🎊امروز ۴ شعبان مصادف با میلاد ماه منیر بنی هاشم.ع.😍 است🎊 فاطمه با دوربینش🎥 از صبح با ریحانه بود. از صحنه ها عکس میگرفت.☺️ فقط ریحانه بود، در عکس که خودنمایی میکرد.📸 کارهای آرایشگر تمام شده بود... باکمک فاطمه و مرضیه را، را پوشید. برسر کرد. و سپیدش را که باگلهای ریز یاس نقش گرفته بود، بر سر گذاشت. 👑تاج بندگیش بود. ارزشش به اندازه 🌸لبخند حضرت مادر.س.🌸بود.👑 یوسف در تکاپو بود.😇 از دسته گل عروس، تزیین ماشینش،تا هماهنگی باخانومش... فاطمه سوار ماشین مرضیه شد... کوچه خلوت بود.کسی نبود.👌مرضیه پشت فرمان نشست.و فاطمه با دوربینش کنار او... عروس و داماد هم در ماشین خودشان. فاطمه هم فیلم میگرفت. به سمت .... دوست آقابزرگ رفتند..باغی زیبا نرسیده به خروجی شهر.. آنجا هم کسی نبود... یوسف 🚙 به داخل باغ رفت. مرضیه هم با ماشینش،🚗 پشت سر یوسف وارد باغ شد. یوسف پیاده شد. در را بست.. فاطمه با کمک مرضیه شروع کرده بودند به فیلمبرداری. یوسف به عروسش کمک کرد تا پیاده شود... ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ ریحانه لحظه ای شک کرد. پس سکوت کرد. سمیرا_ مگه نمیگم باز کن.. بهت یاد دادن اینجوری از مهمون پذیرایی کنی؟؟ 😠 ریحانه_ عه..سمیرا خانم شمایید؟.. ببخشید نشناختم.. بفرمایین.. 😊 سمیرا، تنها، با چمدانی، عصبانی وارد خانه شد.. ریحانه جلو رفت و گرم بااو احوال پرسی کرد. سمیرا خیلی سرد و خشک جوابش میداد. ریحانه_ چه عجب خانم..خیلی خوش اومدی.. از این ورا..☺️ آدرس خونه ما رو از کجا آوردی؟! _از ننه یاشار..!😡 این چه طرز حرف زدن بود.. ریحانه_ چیزی شده سمیرا جون!..؟🙁 سمیرا_ خوبه والا.. خوش بحالت.. اومدی شیراز از هیچی هم خبر نداری..! 😕 ریحانه لبخند زد... سکوت کرد. بغض😢 گلوی سمیرا را میفشرد.در آغوش ریحانه رفت🤗🤗 و بلند گریه کرد. _اومدم چن روز خونتون بمونم😭 هیچکسی نمیدونه.. با یاشار دعوام شده اون نامرد بی همه چی.... 😭😭😭 ریحانه_باشه عزیزم.. حالا خودتو ناراحت نکن😒 قدمت سرچشم گلم تا هروقت دوست داشتی بمون.. ولی بذار به خاله شهین بگم تو اینجایی نگرانت میشن.. _نه نمیخام کسی بفهمه.. حالم از همشون بهم میخوره..😭 اذان✨ میگفتند.. سمیرا فهمید، که ریحانه دل دل میکند برای اقامه نمازش.. سمیرا_ تو برو نمازت بخون.😢 ریحانه_ ناراحت نمیشی؟!😊 سمیرا_ناراحت..؟ نه بابا برو ب کارات برس😢 ریحانه به اتاق رفت.. وضو داشت.سجاده را باز کرد. چادرش را پوشید.نیت کرد.. سمیرا چرخی زد..نگاهی کرد..👀 چقدر ساده بود زندگیشان.. هیچ سنخیتی نداشت با زندگی خودش.. هنوز هم ریحانه، همان ریحانه بود. 💭یادش افتاد... به مراسم هایی که گرفته بودند.. چقدر با کینه میخواست مراسم را بهم بزند..😞 چقدر همه چیز را مسخره کرده بود..😞 چقدر دلش میخواست ریحانه به یوسفش نرسد..😞 اما نشد..! خواست صورتش را بشوید..😢💦 مقابل روشویی ایستاده بود. اشکهایش سرازیر بود..😭 چقدر بدبخت بود..😭 چقدر حقارت را تحمل کرده بود در این مدت..😭 بچه دار نمیشدند.. دکتر ها رفتند.. هزینه ها کردند.. اما هیچ..!! سمیرا به طمع پول یاشار و یاشار برای زیبایی سمیرا... اما نه سمیرا صاحب یاشار شد.. و نه یاشار همسرش او را پایبند زندگی کرد.. عجب .. عجب .. عجب سمیرا در افکار خود غرق بود... که صدای تلفن خانه📞 بلند شد.. چند بوق خورد.. نمیدانست بردارد یا نه.. تلفن روی پیغامگیر 🔊رفت.. یوسف_ بانو جانم..؟! نیستی خونه..؟؟ مسجدی.!؟ اومدی خونه یه پیام بده، کارت دارم..تا ۵ کلاسم طول میکشه..دیر میام..مراقب خودت باش... یاعلی سمیرا مات و متحیر....😳😧 به ، و حرف زدن یوسف بود.. باور کردنی نبود.. چه جملات شیرینی..😭 چه لحن عاشقانه ای..😭 مگر مردان میدانستند..😳😭 مگر مردان داشتند..😭😳 جملات یوسف را مدام تکرار میکرد.. «بانوجانم..مراقب خودت باش..» مدام تکرار میکرد و گریه میکرد.😭💔 ریحانه نمازش را خواند.. بطرف سمیرا رفت. لبخندی زد. تعارفی کرد که بنشیند. شاید مهمانش داشت..😊 سمیرا روی صندلی پشت میز دونفره شان نشست.. ریحانه 📲پیامی به یوسفش داد... که مهمان دارند... که سمیرا آمده.. اما کسی نمیداند... باید همسرش.. که اگر آمد وارد خانه نشود..😊👌 به آشپزخانه رفت.. شربتی درست کرد. کمی سویا خیس کرد که نرم شود. تا برای ناهار ماکارونی درست کند. با شربت و شکلات نزد سمیرا برگشت.. که روی میز دونفره بود از میهمانش پذیرایی کرد. تا ساعت ۴ عصر حرف زدند.. ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ تا ساعت ۴ عصر حرف زدند.. غذا خوردند. سمیرا درددل میکرد.گریه میکرد و ریحانه دلداریش میداد.. از بی عاطفه بودن یاشار.. از زخم زبانهای مادرشوهرش.. از اینکه صاحب اولاد نمیشدند.. از تمام بی احترامی ها.. سمیرا گریه میکرد و عذرخواهی میکرد.. گریه هایش از بود.. درد هایی که روی هم شده بود.. یاشار غد بود.. عذرخواهی نمیدانست.. مهم بود زندگیش اما بلد نبود که چه کند.. چگونه دل بدست آورد.. 💭ریحانه یادش آمد.. به وقتی نامزد بودند.. چطور یوسفش دلخوری را از دلش درآورد.. چطور او را به سفره خانه برد.. همه کار کرد تا لکه سیاه اندوه دلش برطرف شود.. سمیرا میگفت...و ریحانه صبورانه گوش میکرد.. سمیرا_ هیچ وقت یادم نمیره که مراسمتونو بهم زدم..همه چی رو مسخره میکردم.. از اول جریان شما تا شب عروسیتون.. ریحانه منو ببخش..😞 _یه چیزی بود.. دیگه گذشته..😊 _تمام این بلاها نمیدونم از کجا نازل شد😭مگه من چن سالمه.. میخاد بده منم ام رو گذاشتم اجرا😭 ازش کردم.. بدم میاد ازش..😭ازدواج ما بود که بعد ١ ماه زود سرد شد..😭۶ ماه بقیه رو کردم ریحانه.. تحمل میدونی چیه.!؟😭 و میدونی اصلا.. 😭 ریحانه_😒😔 سمیرا_ نه بابا... تو چه میدونی من چی میگم. تو و یوسف دارید زندگی میکنین نه مث من بدبخت😭 سمیرا بلند بلند حرف میزد.. گریه میکرد.. عذرخواهی میکرد.. ریحانه گاهی گوش میکرد.. گاهی نصیحتش میکرد.. و گاهی همدردی.. ساعت نزدیک ۵ بود.. ریحانه تماسی گرفت با حبیبش،😍 که میوه بخرد..🍉 آبروداری کند.. که میهمان دارند.. ورودی خانه را... یوسف، ای را آویزان کرده بود.. که وقتی درب خانه باز میشود، خانه اش، نداشته باشد..😊☝️ سمیرا.... مات حرکات ریحانه شده بود..😧😳 برایش باورکردنی نبود.. مگر ریحانه آرایش بلد بود..!!؟؟😳 مگر میدانست..؟؟!!😳 چقدر ریحانه بود.. چقدر بانو بود.. با اینکه همیشه بود..فکر میکرد حتما ایرادی دارد.!😞😥 .. چقدر زندگیش با او فاصله داشت.. زندگی ریحانه و یوسف پر از و ولی زندگی خودش اول و بعد 😭 ریحانه... حسابی به خودش رسیده بود.💅 سمیرا به عادت همیشگی اش،... لباس آزاد می پوشید.. عجب .. عجب .. آیفون خانه به صدا در آمد.. ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️ ❣ ❣برای مردی که گرسنه از کار برگشته یعنی؛ میز غذای خوش عطر و بو ❣برای مردی که میخواهد فکر کند یعنی؛ به حریم تنهایی اش وارد نشوی... ❣برای مردی که خسته است یعنی؛ آغوش باز تو... 👈دانستن و عمل کردن به این قواعد کار را سخت میکند؛ وگرنه چشم و ابرو رفتن و صدا را کش دادن و با ادا و اصول حرف زدن و راه رفتن را هر کسی میتواند یک روزه یاد بگیرد....👌 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🎀 وقتی همسرتون حالتونو می پرسه  از جملات دیگه ای هم استفاده کنید باتو همیشه خوبم باداشتن همسری مثل تو معلومه که خوبم به لطف تو خوبم زنده باشی همسرم؛عالی ام تو خوب باشی منم خوبم 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🧔آقایون عزیز به خانومتون بگید تو واقعا برانگیزی ،به نظرتون این جمله شیرینترین تحسینی نیست که بتونی به بگی؟؟😍 چرا خجالت میکشید،بهتره در یک زمانی که لبخند میزنه و یا چیزی براتون آماده میکنه این کارو انجام بدین،با این تحسین بهش حس شاهزاده بودن میدین 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!! حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!! یعنی با تو دل کسی زلزله ۱۰ ریشتری به پا کنی ولی آوار برداریش بیفته گردن همسر بی‌گناهش! 💢گرفتن ، از بین بردن پاکی چشم و قلب مردان، گرفتن آرامش خاطر زنان، نابودی تعهد و عشق بین همسران، گرمای خانه ها، تنوع طلب کردن مردان، افزایش نرخ طلاق و... همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و های خیابانی بر گردنِ خانم های بدحجاب و بی‌حجاب است!! ❗️فراموش نکنیم! خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد! 💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
گاهی بدون مقدمه همسرتان را ببوسید «بوسیدن» موقعیت خاصی نمی خواهد! مثلأ وقتی داره آشپزی میکنه، یک دفعه او را ببوسید و به کارتان ادامه دهید هم شیطنت مردانه ست هم دلبری زیرکانه😍 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
💕🌱 هر دو بدانیم ✅ احــتـــرام مهمترین اصل زندگی مشترک یکی از اصول مهم صمیمیت واقعی، رعایت احترام همسر است. رعایت نکردن احترام متقابل، باعث می‌شود طرفین احساس ناتوانی و بی ارزش بودن کنند.احترام هم رو داشته باشیم تا تو زندگی مشترک موفق باشیم مخصوصا تو جمع😊 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
❌اگه یه زن، یه ذره بلد باشه زن بودن خودشو، مرد هیچ وقت نمیکنه.... 👈مثلا خیلی از خانم ها اصلا از مباحث زناشویی ندارن،یا بلد نیستند با مرد چ جوری رفتار کنن منظورم اینکه مرد هارو نمیشناسند... مثلا مرد از آرایش کردن میاد،💅💄 ولی میاد خونه خانمش خیلی شلخته هست، خب این مرد در روز هزار بار چهره خانم های بزک کرده رو افتاده، خب وقتی میاد خونه مقایسه میکنه با خانمش زده میشه ... یا مثلا بلد نیست گری کنه.... ✅مردا هم مثل خانم ها نیاز به دیده شدن دارن، دوس دارن ازشون کنه به خاطر زحماتی که میکشه ولی دریغ از یک تشکر خشک و خالی ... ❌یا مثلا تو خونه ب جایی اینکه با اقاشون صحبت کنند، دم به میشنن پای سریال ماهواره و تلویزیون یا با گوشی ور میرن..... 😐 🔵خب وقتی میبینه کسی تو خونه اصلا براش و برای علاقه هاش قائل نیست میره سمت کسی که دلبری کنه ازش... 😏🚶🚶 ⚡️همه این ها دلیل نمیشه مرد کنه ولی خانم ها باید مراقب باشند و جلوی عوامل خطارو بگیرند ... ✅یک خانم خوب باید بلد باشه..... 👌 ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣‎ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
اکر میخاین همسرتون تو خونه باهاتون حرف بزنه و سکوت نکنه 👇👇 ✅وقتی همسرتون یه چیزی رو براتون تعریف میکنه: 1⃣خییییلی با اشتیاق و علاقه بهش گوش بدید😃 و طوری نشون بدید که حرفاش خیییلی براتون جذاب و هیجان انگیزه... 2⃣سعی کنید حتما حتما تو چشماش نگاه کنید وقتی داره صحبت میکنه👀 و اینجوری نباشه که اون برای خودش صحبت کنه و شما یه طرف دیگه را نگاه کنید🙄 و یا حواستون به یه جای دیگه باشه و یا مشغول کار خودتون باشید... 3⃣از یه سری کلمات و آواها استفاده کنید موقعی که دارید به حرفاش گوش میدید؛ مثلا: -آها... -عه چه جالب... -جدی؟؟؟ وای چه باحال... -بعدش چی شد؟ -عجب... -که اینطور... 4⃣هرچندوقت یک بار وسط حرفاش،یه کم از ماجرا را تعریف کنید!در حد یه جمله... این نشون میده که چقدر به حرفاش گوش میدادید؛ مثلا بگید: پس ماشین وسط جاده ی شمال خراب شد😱... 5⃣موقعی هم که داره صحبت میکنه، با تکون دادن سرتون حرفاشو تایید کنید 6⃣اگر موضوع خنده داری را براتون تعریف کرده-حتی اگر زیاد خنده دار نبود😁-نزنید تو ذوقش و سعی کنید بخندید😄 7⃣وقتی حرفاش تمام شد متناسب با موضوعی که براتون تعریف کرده باز هم بهش بگید: خیییلی جالب بود... ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
❌اگه یه زن، یه ذره بلد باشه زن بودن خودشو، مرد هیچ وقت نمیکنه.... 👈مثلا خیلی از خانم ها اصلا از مباحث زناشویی ندارن،یا بلد نیستند با مرد چ جوری رفتار کنن منظورم اینکه مرد هارو نمیشناسند... مثلا مرد از آرایش کردن میاد،💅💄 ولی میاد خونه خانمش خیلی شلخته هست، خب این مرد در روز هزار بار چهره خانم های بزک کرده رو افتاده، خب وقتی میاد خونه مقایسه میکنه با خانمش زده میشه ... یا مثلا بلد نیست گری کنه.... ✅مردا هم مثل خانم ها نیاز به دیده شدن دارن، دوس دارن ازشون کنه به خاطر زحماتی که میکشه ولی دریغ از یک تشکر خشک و خالی ... ❌یا مثلا تو خونه ب جایی اینکه با اقاشون صحبت کنند، دم به میشنن پای سریال ماهواره و تلویزیون یا با گوشی ور میرن..... 😐 🔵خب وقتی میبینه کسی تو خونه اصلا براش و برای علاقه هاش قائل نیست میره سمت کسی که دلبری کنه ازش... 😏🚶🚶 ⚡️همه این ها دلیل نمیشه مرد کنه ولی خانم ها باید مراقب باشند و جلوی عوامل خطارو بگیرند ... ✅یک خانم خوب باید بلد باشه..... 👌 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
صبح ها با او بيدار شويد حتي اگر مجبور نباشيد زود بيدار شويد. پيش از تصميم گيري هاي مهم با او مشورت کنيد. وقتي کار اشتباهي مي کند، به اونگوييد: به تو گفتم اينطوري مي شود! در مقابل کسي که به او بي احترامي میکند بايستيد. وقتي با هم بيرون مي رويد، درباره مشکلات صحبت نکنيد. حتي اگر با شما مخالفت مي کند، باز هم به صحبت هاي او گوش دهيد 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
صبح ها با او بيدار شويد حتي اگر مجبور نباشيد زود بيدار شويد. پيش از تصميم گيري هاي مهم با او مشورت کنيد. وقتي کار اشتباهي مي کند، به اونگوييد: به تو گفتم اينطوري مي شود! در مقابل کسي که به او بي احترامي میکند بايستيد. وقتي با هم بيرون مي رويد، درباره مشکلات صحبت نکنيد. حتي اگر با شما مخالفت مي کند، باز هم به صحبت هاي او گوش دهيد 💖 💝 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
❤️ 📌لوس بودن‌ های بی حد ممنوع همه می‌دانند که زنان بیشتر از مردان به صحبت کردن علاقه‌مند هستند؛ بنابراین بیشتر هم حرف می‌زنند. 👈 یک خانم باکلاس همان‌طور که خوب حرف می‌زند سکوت به‌موقع را نیز خوب بلد است؛ ضمن اینکه به لحن و چیدمان کلماتش دقت دارد. زیاد از حد از واژه هایی مث عجقم عصیصم استفاده نکنید. شاید گاهی آنهم نه همیشه فقط گاهی محض شوخی جالب باشد اما همیشگی لوس و بیمزه میشود و شوهرتان را دلزده میکند. ‌ ‌‌‌ ‌💞 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan