eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍چهار اصل ساده که باعث می شود در زمان آشنایی متوجه شوید فرد مقابل واقعا قصد ازدواج دارد یا خیر 1 - فردی که قصد ازدواج دارد در دوره آشنایی، تقاضاهای نامشروع نمی کند. 2 - فردی که قصد ازدواج دارد، این ارتباط را از خانواده اش پنهان نمی کند. 3 - فردی که قصد ازدواج دارد، زمان آشنایی را بیش از اندازه طولانی نمی کند. 4 - فردی که قصد ازدواج دارد علاوه بر معرفی شخصیت خود، سعی می کند از طرف مقابل و خانواده اش شناخت پیدا کند و تنها به تبادل احساسات و بیان جملات عاشقانه و عاطفی بسنده نمی کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 مباشر (وکیل) سلطان امر کرد در شهر جار زنند و برای دربار سلطان دعوت به خدمت نمایند. دو برادر در مغازۀ کوچکی در شهر جواهر سازی می‌کردند که شنیدند سلطان جواهر ساز هم نیاز دارد. پس به دربار رفتند و ثبت‌ نام نمودند. برادر بزرگ‌ تر که پخته‌ تر بود به اسم هیزم‌ شکن ثبت‌ نام کرد و برادر کوچک به نام جواهر ساز شغل خود در دربار ثبت نمود. برادر کوچک‌ تر بر بزرگ‌ تر خرده گرفت که چرا وقتی که تو را هنری نفیس است در شغلی ثبت‌ نام کردی که سنگین است و برای بی‌ هنران است؟ برادر بزرگ‌ تر گفت: صبر کن تا علت را بدانی! هیزم‌ شکن هر روز صبح تا شب به جنگل می‌رفت و برای دربار و مطبخ آن هیزم جمع می‌کرد ولی برادر کوچک در حجرۀ خود در دربار سلطان از بیکاری مشغول استراحت و خوشگذرانی با کنیزکان دربار بود. یک سال به این منوال گذشت. روزی سلطان را نگین انگشترش افتاد و به مباشر داد تا به جواهر ساز قصر برای جا انداختن و محکم کردن نگین، انگشتر را بدهد. برادر جواهر ساز بعد از یک سال کاری یافت آن هم برای یک ساعت!!! ولی در همین یک ساعت بود که یک ضربه نسبتا سنگین چکش به دیوارۀ انگشتر باعث شکسته شدن نگین پادشاهی شد و همان بود که سر برادر زیر تیغ شمشیر جلاد دربار برد. هرچه تلاش کردند واسطه شوند شاه وساطت کسی را نپذیرفت. قبل از مرگ برادر هیزم شکن بر بالین برادر جواهر ساز رفت و گفت: حال دانستی که چرا من هیزم شکنی را انتخاب کردم؟! چون کار هر اندازه سنگین و سخت باشد حساب و کتاب آن راحت و خطای آن سبک و بخشودنی است، برعکس کاری که هر اندازه سبک و به مفت‌ خوری نزدیک‌تر باشد خطای آن بزرگ و مجازات آن سنگین است. بدان روزهایی که تو در دربار در حال استراحت بودی، روزهای استراحت تو قبل از مرگ ات بود و روزهایی که من هیزم می‌شکستم روزهای قبل از زندگی من بودند. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
صبح تازه شروع شده بود، مرد جوان سوار بر اسب شد تا به بازار شهر برود، در بین راه و کنار رودخانه پیرمردی را دید که نشسته است، از اسب پایین آمد و به سمت آن پیرمرد رفت، سلام کرد و به پیرمرد گفت: غریبه هستی؟ من شمارا هرگز این حوالی ندیده ام، اگر کمکی از دستم بر میاید بگو، پیرمرد گفت: فقط گرسنه ام ، مرد دستش را داخل بقچه ی که همراه داشت کرد و مقداری نان و پنیر و سبزی به پیرمرد داد و کنار او نشست. پیرمرد بعد از خوردن صبحانه ی تعارفی، به مرد گفت: تو از آنچه در بقچه داشتی به من بخشیدی و من نیز از آنچه در بقچه دارم به تو خواهم بخشید. مرد گفت: ای پیرمرد مرا شرمنده نکن ای کاش که طعامی ارزشمند همراه خود داشتم و از آن به تو میدادم. پیرمرد تُنگ شیشه ای را از بقچه اش بیرون آورد و روبروی مرد گذاشت، دستش را در آب رودخانه برد و چهار عدد ماهی زیبا بیرون آورد و در ظرف ریخت، مرد متعجب نگاه میکرد که چگونه بدون تور و قلاب توانست این کار را انجام دهد. در این فکر بود که پیرمرد دستش را روی دست مرد جوان زد و گفت: این ماهی بزرگ تو هستی و ماهی کوچکتر همسرت و آن دو ماهی کوچک پسران تو اند. دوست داری بدانی که کدام از شما زودتر خواهید مُرد، مرد اول از حرف پیرمرد ناراحت شد ولی بعد کنجکاو شد تا ببیند نتیجه ی کار چیست و علی رغم میلش قبول کرد، پیرمرد دستش را روی تُنگ شیشه ای گذاشت و گفت هر زمان که دستم را بردارم یکی از ماهی ها خواهد مُرد نگاه کن تا ببینی اول نوبت کدام ماهی خواهد شد، تمام وجود مرد را نگرانی فراگرفت، صدای طپش قلبش از بیرون سینه شنیده میشد، ناگهان پیرمرد دستش را به آرامی از روی ظرف برداشت و هر دو دیدند که ماهی بزرگ دیگر حرکت نمیکند و مُرده است. مرد بی آنکه چیزی بگوید لبخندی زد و به سمت اسب رفت و با خوشحالی سوار شد، پیرمرد گفت آیا نمیخواهی از سرنوشت بقیه ی اعضای خانواده ات با خبر شوی، مرد لگام اسب رو کشید و گفت بهترین هدیه را از تو گرفتم، همین که میدانم داغ همسر و فرزندانم را نخواهم دید برای من کافیست. از این پس زندگی برایم زیباتر خواهد بود، مرد اسب را تازاند و رفت. 🍃 🌺🍃 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا بعضی نمی‌توانند نماز اول وقت بخوانند یا جلوی زبانشان را بگیرند یا به نامحرم نگاه نکنند؟ آیت الله جوادی آملی ✅💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
شخصے بہ : اگرسرنوشت من ازپیش نوشتہ شده چرا دیگه باید کنم خداوند گفت: شایددرسرنوشتت نوشته باشم هرچہ بنده ام آرزو کرد برایش کنید 🌹 ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
توسل برای نجات برادر آقای مروارید نقل میکرد شیخ حسنعلی برادری داشت که برای اعیان و اشراف و سلاطین خیاطی میکرد و چون پولهای آنها مشتبه بود قهراً مال شبهه ناک در اموال وی وارد میشد وی در زمان حیات شیخ حسنعلی از دنیا رفت و در قم دفن شد. شیخ حسنعلی متوسل میشود و از خدا میخواهد او را نجات دهد. وی در رؤیا میبیند که حضرت معصومه سلام الله عليها وساطت کرد و فرشتگان عذاب که مأمور تعذيب برادر بودند منصرف شدند. ج ۳ ص ۳۴۸] ۸۴ ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
23.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌🎙 _کوتاه_ تصویری. 🎥موضوع: میگن الزام همه خانم ها در جامعه به حجاب تحقیر کرامت زن است! ✅ نقدی علمی به کلام خانم طاهره طالقانی در مورد حجاب. 🎞سخنران:حجة الاسلام محمد رضا 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 به خداوند قسم آنچنان از دیده ها غائب می‌شود که در آن روزگار همه هلاک می‌شوند؛ مگر کسانی که ... 🏷 علیه السلام 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌷 🌷 !! 🌷مجروحان تعریف می‌کردند: زمانی‌که قرار بود اول صبح عملیات شروع شود، داخل یک سنگر ۲۰، ۳۰ نفر جمع شده بودند، هر کسی مشغول کاری بود، وصیت می‌نوشتند، نماز می‌خواندند، به فکر خانواده‌هایشان بودند، حین این‌که هر کسی کاری می‌کرد، یک مار وارد سنگر شد. بی‌سیمچی با فرمانده تماس گرفت و گفت: «داخل سنگر ما ماری آمده، می‌توانیم از سنگر خارج شویم؟» فرمانده گفت: «دشمن نزدیک شماست نمی‌توانید خارج شوید، اگر می‌خواهید خارج شوید بصورت خم شده و سر پایین بیرون بروید. نیمه‌خیز بیرون بروید.» یکی از بچه‌ها بلافاصله.... 🌷بلافاصله شلیک کرد و مار را کشت و با شوخی گفت: «اولین دشمن را کشتیم.» طولی نداد دوباره ماری شبیه مار قبلی داخل سنگر آمد. سنگر کوچکی که حدود ۲۰، ۳۰ نفر داخل آن جمع شده‌اند و جا تنگ بود. بی‌سیمچی دوباره بی‌سیم زد به فرمانده. فرمانده گفت: «بیایید بیرون.» ما ده قدم از سنگر نیمه‌خیز بیرون آمدیم که با توپ سنگر را زدند. یکی، دو نفر مجروح شدند. با چشم خودمان معجزه الهی را دیدیم و گفتیم حضرت فاطمه زهرا کمک کرد و این دو مار ما را از داخل سنگر بیرون کشاندند، موقع مناسب بیرون آمدیم. برادری که مجروح شده بود و آمد بیمارستان این موضوع را برای ما تعریف کرد. 🌷آن زمان اصلاً هیچ‌کس وقت اضافی نداشت، چه در بیمارستان و چه در داخل جبهه، همیشه وقت تنگ بود. یکی از مجروحانی که به بیمارستان آمده بود، می‌گفت: «آماده باش بودیم و نمی‌توانستیم کفش‌هایمان را بیرون آوریم. شب بود و دشمن پاتک می‌زد، ما هم باید پاتک می‌زدیم. باران شدید می‌آمد، داخل سنگر جا نبود و ما فقط داخل سنگر نشسته بودیم ولی پاهایمان بیرون سنگر بود، کفش‌هایمان پر از آب باران شده بود ولی ما نمی‌فهمیدیم. آن‌قدر خسته بودیم، خواب رفتیم، اصلاً نفهمیدیم که کفش‌هایمان پر از آب شده است، وقتی که می‌خواستیم شروع به حرکت کنیم تازه فهمیدیم که کفش و پایمان خیس است.» وقت نداشتند، نمی‌توانستند بخوابند. 🌷در بیمارستان مرتب آماده باش بودیم. فشار می‌گرفتیم، آمپول می‌زدیم. یک‌بار یکی از انگشت‌هایم زخم شده بود و خون می‌آمد ولی احساس نمی‌کردم که دستم زخمی است. داشتم کار می‌کردم و فکر می‌کردم خون مجروح است که دارد می‌آید، همین‌طور گذشت تا زمانی‌که به خانه رفتم و بعد فهمیدم که دست خودم زخمی شده و خون می‌آید نه خون مجروح. احساس درد و فشار و خستگی و گرسنگی و تشنگی نداشتیم. شهید می آوردند تمام گوشتش تکه تکه شده بود. بدنشان تکه تکه بود. دیگر روحیه ای ندارم که بخواهم در مورد این موضوعات صحبت کنم.... : خانم عذرا حسینی امدادگر هشت سال دفاع مقدس (بانوی اهل شهر یاسوج) ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌹 چهار دستور قرآنی برای سعادت دنیا و آخرت 🌹 🔹 را ترک مکن که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد . 🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم " اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم . 🔹 خدا را ترک مکن چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی . 🌸" فاذكروني أذكركم " مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم . 🔹 را ترک مکن چرا که از استجابت محروم می مانی . 🌸 " ادعوني أستجب لكم " از من بخواهید تا اجابت کنم . 🔹 را ترک مکن چرا که از نجات محروم می مانی . 🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون " چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد. 📚 قرآن کریم 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸یهود و تعطیلی شنبه🔸 الان در تمام دنیا، به خاطر کلیمی‌ها تعطیل است. کشور اندونزی، بیشترین جمعیت مسلمانان را دارد. در جاکارتا، مسجدی هست به نام «مسجد استقلال» که فقط صحن آن، حدود 30 هزار متر وسعت دارد. شبستان آن هم پنج طبقه است. خیلی بزرگ است. جمعیت نمازگزارانش در روز جمعه، از نماز جمعۀ تهران خیلی بیشتر است! پُرِ پُرِ پُرِ می‌شود. با این حال، اینها جمعه تعطیل نیستند! از صبح تا ظهر، ادارات باز است، کارخانجات، مغازه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها همگی باز هستند. بازار هم کلاً باز است؛ فقط یکی دو ساعت برای نماز جمعه تعطیل می‌کنند. اما در عوض، شنبه و یکشنبه تعطیل هستند. به احترام یهودی‌ها و به احترام مسیحی‌ها تعطیل است. جمعه هم به احترام مسلمان‌ها تعطیل نیست! [خندۀ حضار] الان شما در یک روزِ شنبه‌ای از بازار مشیر یا خیابان توحید [شیراز] عبور کنید. می‌بینید که بازار تَق و لَق است. دیگران هم چون می‌بینند که در روز شنبه، دکان‌های معتبر، تعطیل هستند، اینها هم در آینده شنبه را تعطیل می‌کنند و شما شاهد تعطیل شدن شنبه در بسیاری از خیابان‌ها خواهید بود. آن مشتریِ مسلمان هم چون می‌داند که مغازه‌ها بسته است، روز شنبه نمی‌رود بازار. مغازه‌های دیگر هم چون می‌دانند که روز شنبه، این قسمت از بازار، تق و لق است، اگر کاری داشته باشند، می‌گذارند روز شنبه مغازه‌شان را تعطیل می‌کنند. بعد چه می‌شود؟ بر فرهنگ دیگران . 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
مجازات انتشار اطلاعات افراد و افشای اسرار شخصی ✔️مطابق ماده ۷۴۴ قانون مجازات اسلامی (ماده ۱۵ قانون جرائم رایانه ای) 👈هرکس به وسیله سامانه های رایانه ای یا مخابراتی، فیلم یا صوت یا تصویر دیگری را تغییر دهد یا تحریف کند و آن را منتشر یا با علم به تغییر یا تحریف منتشر نماید، به نحوی که عرفا موجب هتک حیثیت او شود، به حبس از ۹۱ روز تا دو سال یا جزای نقدی از پنج میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد تبصره – چنانچه تغییر یا تحریف به صورت مستهجن باشد، مرتکب به حداکثر هر دو مجازات مقرر محکوم می شود ⚖ ⚖ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برا اولین بار مادرشونو با عینک میبینن🥲 خدایا شکرت!چقد تو خوبی! قدر سلامتی‌مون رو بدونیم❤️ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکم بخندیم که خنده دوای هر درده👏 ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی از کاربرا نوشته بود: فندک یادگاری دوستم مرا سیگاری کرد...! حالا اگه کتاب فیزیک بهت داده بود ناموسن فیزیکدان میشدی...؟😂😂👌 والا بخدا مردم دنبال بهانه میگردن...!😒 😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
🍹شربت انجیر موثر در درمان ناباروری 🌱 طرز تهیه شربت انجیر: یک کیلو انجير زرد خشک را در پنج لیتر آب بریزید. ۲۴ ساعت بخيسانيد. سپس بجوشانید تا آب آن به نصف برسد. صاف کنید و ۷۵۰ گرم عسل اضافه كرده به قوام آورید. 🔺خواص این شربت عبارتند از: مقوی نیروی جنسی، افزایش دهنده قدرت باروری، كثيرالغذا، چاق کننده بدن و ملین. 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
خوردن شیر با قرص و دارو چه مشکلاتی به همراه دارد؟ _کاهش جذب مواد مغذی و مفید موجود در قرص و دارو _ تداخل دارویی با بسیاری از دارو‌ها _کاهش چشمگیر اثرات دارو (به خصوص قرص آهن) _ اختلال در عملکرد مکانیسم دارو‌ها و کاهش اثرات درمانی قرص و دارو _جلوگیری از موفقیت اثرات دارویی _ایجاد مشکلات گوارشی مانند سوزش معده و رفلاکس شیر از جمله موادیست که با جذب و دفع برخی ترکیبات موجود در داروها باعث ایجاد تداخل دارویی می‌شود. نوشیدن این ماده همراه با دارو‌هایی مانند آنتی بیوتیک ها، دارو‌های ضد التهابی، قرص امپرازول، دارو‌های غیر استروئیدی و ... می‌تواند باعث ایجاد چنین تداخلی شود. 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
🔻چای را تازه دم و کم رنگ بنوشید ! 🔹چای میکروبهای دهان را کاهش میدهد 🔹اما چای مانده در بدن تولید سم میکند. مصرف چای مانده در دراز مدت باعث سردرد، تپش قلب و زخم معده میشود. http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️وقتی یکی خواست بهت تیکه بندازه، دستت بندازه، سطحت رو پایین بیاره، تو اینجوری کاریزماتیک رفتار کن : 1- وقتی توی جمع بهت بی‌احترامی شد سکوت کن و از بالا به پایین طرف رو نگاه کن اون موقع ری اکشن تو مقتدرانه هست یه جورایی طرف رو پایین و حرفشو کم ارزش می‌دونی. 2- تکنیک دوم: ازش سوال بپرس مثلاً بهش بگو "متوجه حرفت نشدم میشه دوباره تکرار کنی؟" اینجا اون استرس می‌گیره؛ چرا؟ چون حرفش دیگه خنده‌دار نیست. یه بار گفته و همه خندیدن و دفعه دوم وقتی میگه اون جذابیت و خوشمزگی قبل رو نداره. 3- اینجا به احتمال زیاد طرف شروع می‌کنه به معذرت خواهی مثلاً (معذرت خواهی بدون همدلی) معذرت می‌خوام اگه اینجوری برداشت کردی؛ اینجا تو بگو (نمی‌خواد برای برداشت من معذرت بخوای به خاطر رفتار خودت معذرت بخواه) 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📌۷ واقعیت جالب روانکاوی که احتمالا نمی‌دونستی! ۱) آدما بیشتر از اونکه حرف هایی باشن که میزنن، چیزهایی هستن که نمیگن ۲) افسردگی بیشتر از اینکه غم باشه مربوط به خشمه +خشمی که ابراز نشده و از درون به خودت حمله کرده ۳) این حس که یه موقع به بقیه پیام بدم یا بهشون زنگ بزنم نکنه مزاحم بشم 📌بر می گرده به اون زمانی که توی کودکی با ذوق و شوق می خواستی برای بزرگ ترها حرف بزنی اما کسی بهت گوش نمی داد ۴) تمایل به اینکه خودت رو از بقیه دور کنی ترجمه واقعیش اینه که دوست داری برای پیدا کردنت حداقل یه نفر تلاش کنه و تورو ببینه فقط همین ۵) وقتی چیزهای دردآور رو بیان نمی کنی و جلوی گریه رو می‌گیری 📌باعث میشی به مرور بقیه اعضای بدنت به جای چشمات گریه کنن و درد بکشن ۶) مشکلات فعلی ما، همون راه‌حل‌هاییه که برای مشکلات قدیمی خود به کار گرفتیم ۷) موثرترین و مخرب‌ترین سلاح موجود توپ و تانک نیست، بلکه اون احساس گناهیه که والدین به فرزندان‌شون میدن، اون‌قدر که یک مادر می‌تونه با یک جمله، فرزندش رو از هزاران کیلومتر دورتر فلج کنه. 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
اگه ناکامی ها و رنجهای یکسان مکرری رو تجربه میکنین ؛ چیزی که نمیتونین براش راه حلی پیدا کنید و مکرراً دچار همون مشکل میشید‌ ، راه حلش اینه که بپذیرید این مشکل وجودخواهد داشت.اگه هر تغییری جواب نداد ، راه حلش پذیرش که به دنبالش رهایی حاصل میشه.بعضی چیز هارو باید پذیرفت و رها کرد ،و سخت ترین کار پذیرش و رها کردن چیزیه که مدت ها بهش چنگ میزدین و فکر میکردین زندگیتون بهش وصله. حقیقت اینه که از بعضی آدم ها باید نا امید شد از بعضی رابطه های عاطفی باید بیرون اومد از بعضی کار ها باید دست کشید و نقص هارو پذیرفت 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 👈 یوزارسیف؛ داخل شود... 😁😂😁 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
نام کتاب: سلوک نویسنده : محمود دولت آبادی تعداد صفحه : 214 حجم فایل : 3 مگابایت *دربا ه کتاب* «سلوک» عنوان داستان بلندی به قلم محمود دولت‌آبادی می‌باشد. نگارش این داستان در اواخر دهه هفتاد انجام گرفت و این کتاب در اوایل دهه هشتاد، منتشر شد. کتاب سلوک روایت عاشقى قیس بر دخترى است که با او هفده سال اختلاف سنى دارد. و حالا قیسى که در شصت و شش سالگى، معشوق را سرزنش میکند که چرا باید عاقبت چنان عشق سوزانى، چنین زمهریرى مى شد؟
داستان شهدایی ☝️☝️☝️