از سر شانه ی در حال نماز سحرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش...
دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش
👇👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
موسی (علیه السلام)گفت:
خداوندا! مى خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را مى خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد.
گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوه هایش مى خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
گفت: خداوندا خشنودى تو را مى خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
4_5994446032090433403.mp3
2.94M
💫 ارزش صلوات در ماه مبارک رمضان
🎙 استاد بسیطی
5cde7a274634f4bcf252f246_2824611667096199400.mp3
4.06M
فزت ورب الکعبه شد روی لب...
#کربلایی_حنیف_طاهری
#شهادت_حضرت_علی (ع)
#دلداده_حسین🏴
#آیت الله #بهجت (ره):
🔶«بهگونهای #قرآن بخوان که #چشم تو قرآن را ببیند، #گوش تو قرآن را بشنود و #قلب تو نسبت به #معارف بلند او حضور داشته باشد. باید آن را از #آفرینندۀ قرآن تلقی کند، که قرآن را خدا میگوید و تو شنونده قرآن هستی»🌸🍃
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
#رمان_فراری
پارت 160
ولی مگر بیخیال می شدند؟
باز هم می پرسیدند تا بلاخره یک چیزی از بینش در آوردند.
چایش را برداشت و جرعه ی نوشید.
-چرا اومدی اینجا آیسودا؟
به سوفیا نگاه کرد.
از اسمش خوشش می آمد.
نمی دانست چه معنی می دهد.
فقط می دانست یک اسم فارسی نیست.
انگار که یک اسم خاص فرانسوی باشد.
-واسه کار و درس.
-می خوای کنکور بدی؟
-امسال آره!
واقعا هم قصد داشت امسال درس بخواند.
باید ارشدش را ادامه می داد.
-هر کمکی ازم برمیاد بهم بگو.
دختر پرحرفی بود.
فضول هم بود.
تازه به پژمان چشم هم داشت.
اما بانمک بود و مهربان.
از آنهایی که می شد حسابی با او وقت گذراند و خسته نشد.
-مرسی عزیزم.
-می خوای باز برات چای بیارم؟
-نه ممنونم.
-اهل استخر رفتن هستی؟ من هستم، ولی مگه پایه پیدا میشه؟ همش تنهایی، نمی چسبه به آدم.
اهلش بود.
یعنی کلا از سرگرمی و وقت گذرانی های سالم خوشش می آمد.
ولی این کارها پول می خواست.
فعلا هم درآمدی نداشت که بتواند از این ولخرجی ها بکند.
-یکم کارامو مرتب کنم هستم، چرا که نه؟!
سوفیا خندید.
-عالیه!
صدای روضه خواند آقا سید از بلندگو پخش شد.
فردا باز هم جلسه بود.
می خواستند در مورد مدرسه ای که قرار بود بسازند مشورت کنند.
از این برنامه ریزهایشان لذت می برد.
بحث می کردند ساعت ها تا شاید به نتیجه ای برسند.
-اسمش چیه؟
-کی؟
-همون مرده ته کوچه دیگه!
ای خدا پس چرا یادش نمی رفت؟
-پژمان.
-اوه چه اسم باکلاسی!
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 161
کاش می شد جواب سوفیا را ندهد.
دیگر کم کم داشت عصبی می شد.
البته خب عصبی بود.
فقط داشت بیشتر از قبل پا روی دمش می گذاشت.
-رفتم تو نخش!
پوفی کشید و نگاهش را از سوفیا گرفت.
-حواست با منه؟
-نه دارم روضه ی امشب آقا سید رو گوش میدم.
سوفیا خندید و ساکت شد.
برایش مهم نبود آیسودا گوش می دهد یا نه؟
خوشش می آید یا نه؟
او که به شدت از پژمان و استایلش خوشش آمده بود.
از آن تیپ هایی که مرد و زن می پسندید.
انگار مردانگی از سر و رویش ببارد.
فقط باید موقعیتی جور می کرد که بتواند با پژمان آشنا شود.
معلوم بود مرد آرامی است.
از آنهایی که آسه می رفت و می آمد.
چند روز دیگر نذر آش رشته داشتند.
می توانست به این بهانه تا دم در خانه اش برود.
یکی دو کلام هم صحبت می شد.
حداقل جوری خودش را معرفی می کرد.
آیسودا زیر شمی نگاهش می کرد.
یک لحظه هم سوفیا لبخندش قطع نمی شد.
انگار که در افکار قشنگی دست و پا می زند.
اهمیتی نداد.
حوصله ی پر حرفی هایش را نداشت.
غیر از این بود مدام در مورد پژمان می پرسید.
فکر کرده بود پژمان طرفش می آید.
نگاهش هم کند خیلی بود.
مرد سختی بود.
از آنهایی که معمولا از یکی خوشش می آمد و تمام!
انعطافش صفر بود.
روضه که بعد از نیم ساعت تمام شد از بلندگوی نوحه پخش شد.
می دانست بزودی صف زنجیر زنی تشکیل می شد.
با خاله سلیم بلند شد و به سمت بیرون رفتند.
یکی از پسرها اسپند دود کرده بود و دور زنجیر زن ها می چرخاند.
بوی خوب اسپند دود کرده را به ریه هایش فرستاد.
از گوشه ی چشم به در بسته ی خانه ی پژمان نگاه کرد.
مردیکه ی غد نیامد!
البته بهتر که نیامد.
هر چه جلوی چشم سوفیا نباشد بهتر است.
دختره ی هیز!
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
اهدای خون
بسیاری از مردم تصور می کنند خون دادن برای آزمایش یا اهدای خون و یا حتی حجامت باعث ابطال روزه است.
در حالی که هیچکدام از این موارد، باعث ابطال روزه نیست و تنها اگر باعث ضعف شود، کراهت دارد.
استفتاء از دفتر مراجع تقلید
🌱
🔸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
☘ اعمال شب های قدر ...
@cognizable_wan ✍
✅ 1. غسل کردن مقارن با غروب زآفتاب (بانیت غسل توبه -غسل شب قدر - غسل زیارت امام حسین ) هر سه نیت صحیح است
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 2. دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد ۷ مرتبه سوره توحید و بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه استغفرالله و اتوب الیه ( بعد از استغفرالله، ربی ندارد ) و بعد از آن هم حاجت خود را از خدا بخواهید
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 3. شب های قدر ۱۰۰ رکعت نماز هم دارد که مثل نماز صبح دو رکعت دو رکعت خوانده می شود.
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 4. قرآن بر سر گذاشتن و دعای آن
(قصد زیاد شدن عقل و خرد باشد و نیتش این باشد که با علوم قرآنی کامل شود و نور قرآن با نور عقل او جمع شوند)
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 5. زیارت امام حسین ( علیہ السلام )
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 6. تلاوت سوره های روم، عنکبوت، دخان به خصوص در شب بیست و سوم
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 7. احیا نگه داشتن (باعث آمرزش گناهان می شود)
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 8. خواندن دعای جوشن کبیر
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 9. صد مرتبه از شب تا قبل از نماز صبح ( اللهم العن قَتَلَتَ امیرالمومنین )
🍃🍂🍃🍂🍃
✅ 10. صد مرتبه از شب تا قبل از نماز صبح ( استغفرالله ربی و اتوب الیه) (بعد از استغفرالله ربی هم گفته شود )
✅ 11. خواندن دعای مجیر
__
👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
💢 💠 💢 پیام را نشر دهید شاید کسی مشتاق شد و عمل کرد، در ثوابش تو هم شریکی
☎️ تماس و سوال مسائل شرعی:
📞 الو سلام عليكم،
من 90 سالمه و تا حالا تو عمرم حتی یک روز هم روزه نگرفته ام.
میخواهم بدونم کفاره روزه هام چقدر میشه؟!
📞 پاسخگوی مسائل شرعی:
سلام و زهرمار، خاک بر سرت،
سه راه داری:
۱) یا باید دو قرن پشت سرهم روزه بگیری.
۲) یا باید به تمام مردم چین غذا بدی.
۳) یا باید کل مردم فلسطین و آزاد کنی 😂😂
👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹نکته تربیتی👇👇
از وقتی ماه رمضان شده، بابا دیگه دوستم نداره. دیگه باهام بازی نمیکنه. مامان هم به جای اینکه برای من قصه بگه یه کتاب دستش گرفته و همش همون رو میخونه. هیچکدوم هم که با من صبحانه و ناهار نمی خورن. تازه هر چی به بابا میگم منو ببر پارک میگه حوصله ندارم...
بچه ها همیشه به توجه و رسیدگی ما نیاز دارند حتی وقتی روزه دار هستیم و تشنگی و گرسنگی رمقی برایمان نگذاشته است. ماه میهمانی خداست و باید این میهمانی برای بچه ها هم شیرین و خاطره انگیز باشد.
1. بچه ها پذیرایی از مهمان را دوست دارند. خوب است میهمان دعوت کنیم و افطاری بدهیم و بچه ها را در آماده کردن افطاری و پذیرایی از مهمان مشارکت بدهیم.
2. به فرزندمان پیشنهاد بدهیم که با چند نفر از دوستانش روزه کله گنجشکی بگیرند و برای آنها سفره افطاری پهن کنیم تا با هم افطار کنند.
3. چقدر خوب می شود که گاهی سفره افطاری را در پارک پهن کنید و بعد از افطار یک دل سیر با هم بازی کنید. بخصوص بازی های خانوادگی.
4. اگر کودکتان دوست دارد سحر بیدار شود. بیدارش کنید. بگو بخند هنگام سحری خوردن فراموش نشود.
5. اگر دوست داشتید به نیازمندان کمکی بکنید مثلاً سفره افطاری برای آنها پهن کنید یا بسته ارزاق تقدیمشان کنید حتماً بچه ها را در این کار مشارکت بدهید.
6. زمان صبحانه و ناهار کنارش بنشینید و با هم حرف بزنید
7. یک بسته خرما به فرزندتان بدهید تا در مسجد به روزه داران تعارف کند.
در این ماه قشنگ و دوست داشتنی که حتی خوابیدن و نفس کشیدن برای روزه داران عبادت است؛ یکی از بالاترین عبادتها، ایجاد خاطرات شیرین و به یاد ماندنی در ذهن کودکان است. چرا که این خاطرات زیبا سرمایه او برای یک عمر روزه داری و بندگی خداوند خواهد شد.
👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan