eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
به یک درهم نمی ارزد گل همسایه را چیدن فقط بی مایه می زیبد گلی بی مایه را چیدن ۲ دی ۱۴۰۲
همسر شدن با شاعران باشد مکافات می میری آخر از غم معشوق فرضی ۲دی ۱۴۰۲
گنه کردم وزانم رفت عزت نشستم تا که در خاک مذلت "خداوندا چه می دانم چه کردم" که بودم بی گمان در خواب غفلت "در آن خلوتگه تاریک و خاموش" نمودم از خدای خود فراموش دلم مسحور سحر اهرمن بود که گشتم آنچنان بی عقل و بی هوش به جام جان من شیطان هوس ریخت مرا بر کردگار خود برانگیخت به دست خود جدا از مهر حق شد دلم با دشمن خود چونکه آمیخت هوس بر دیده ی دل پرده افکند نکردم چاره دادندم اگر پند چه دلواپس خدا دنبال من بود زدم من از جفا بر دیو لبخند خداوندا پشیمانم پشیمان پریشان آمدم از بهر غفران که بدکردم به خود از هر کسی بیش به دوری از تو دادم سخت تاوان هفدهم خرداد نود و پنج آخرین بازنگری ۲ دی ۱۴۰۲ پاسخی به شعر گناه فروغ 
جانم خراب توست خیال تو جمع جمع پروانه ای رهاست که باشد به بند شمع ۲ دی ۱۴۰۲
می پایدم هر دم ، سپاس از این توجه لابد برای همسرم خیلی مهمم ۳ دی ۱۴۰۲
شعر باید با حیا باشد عزیز حاکی از رسم وفا باشد عزیز از سخنهای اراذل در گذر شعر می باید جدا باشد عزیز عشق عریان مرگ شعر و شاعری است چون هوسها ناروا باشد عزیز شاعری ترویج عشقی طاهر است ماسوایش ناسزا باشد عزیز عسکری بر جان بخر طعن و بگو شعر امانت از خدا باشد عزیز ۴ دی ۱۴۰۲
زن بود و برش مرد هماورد نبود در باغ چو او تیغ به کف ورد نبود گفتند چرا ز خواستگاری به گریز گفتا که به خیلشان یکی مرد نبود آمد به میان نام علی شد گریان چون مثل علی مرد نه یک فرد نبود می گفت مخوانید مرا فاطمه چون داغش بر اولاد علی سرد نبود خادم به بنی فاطمه بود و ولدش بر ابن علی غیر بلاگرد نبود آمد خبر قافله، پرسد ز حسین گویاش جزین دغدغه و درد نبود بر غیر ولد مهر زنان را جستیم ای عسکری آن زن که چو او کرد نبود ۳۰ دی۱۴۰۰
ام البنین بگویم یا جان فدای حیدر ام البنین بگویم یا بر حسین مادر آن شیر زن که بعد از زهرا ز جانب حق گردید از برای شیر خدا مقرر آن فاطمه که وقتی آید به بیت مولا گوید مرا بخوانید ام البنین به همسر گر فاطمه بگویید ترسم که غنچه هایش از یاد مادر خود غمگین شوند و مضطر هستم برای آنها تنها کنیز مولا این کمترین کجا و آن بانوی مخدر آرد برای حیدر او چار شیر میدان گردند تا فدایی بر زاده ی پیمبر آری برای مولا عباس هدیه آرد آن یل که زد به دستش او بوسه ی مکرر آن کس که نینوا شد جولانگه جهادش یک مه میان میدان یک فوج را برابر هرگز نخواند غیر از مولا حسین خود را تا لحظه ی بیان دریابم ای برادر جمله بنین او در راه حسین رفتند از جان و دل نهادند در پیش پای او سر ای وای از دمی که گوید مرا مخوانید ام البنین که من را ابنی نمانده دیگر او چار صورت قبر می ساخت در مقابل تا بود بر ستمگر او بود آبرو بر تا آنکه کرد مسموم آل امیه او را تا عسکری بماند ابلیس در امان تر ۷ بهمن۹۹ آخرین بازنگری ۴ دی ۱۴۰۲
گویند که بر خون خدا خواست علی یار آن یل که کند نام پدر زنده به پیکار شد همسر او فاطمه از قوم بنی کلب بر فاطمه این مرد عجب بود هوادار می گفت مخوانید مرا فاطمه زین پس تا آنکه بنی فاطمه را دل نشود زار او ام بنین گشت که با معرفتی ناب از تربیت خویش علم کرد علمدار هم کوه ادب گشت و هم آماده ی آورد آن ماه درخشنده و زیبا و سزاوار حق دارد اگر ماه مباهات نماید زآن لحظه که تشبیه به ا‌و گشت بر این دار آن قدر ادب داشت اباالفضل که دیدند استاده فقط نزد حسینش همه هر بار پس کم مطلب عسکری از باب حوائج هم بهر خودت خواه و هم این قوم گرفتار ۹ فروردین۹۹ آخرین بازنگری ۴ دی ۱۴۰۲
دید روزی عابدی شیطان به بازار آمده بر بساطش او پی جلب خریدار آمده هر چه گویی داشت با خود باب میل مردمان کبر وکید وکذب وکینه، کفر و حب مال و جان ازدحامی بود دورش هر که چیزی می خرید جای آن کالا به شیطان چیزی از او می رسید یک نفر می داد بخشی از روانش را به او یک نفر قلبش، یکی مغزش، یکی هم آبرو یک نفر، آزادگی را داد و بر او بنده شد یک نفر ایمان خود داد، از خدا شرمنده شد دید شیطان را از این دادو ستد خندان و شاد شد خراب احوال از بوی بد آن بد نهاد هی دلش می خواست تادرصورت اوتف کند بر بساطش با تمام قدرت خود پف کند موذیانه خنده ای کرد و به او گفت ای فلان با کسی کاری ندارم من، تو هستی در امان در خرید از من، خودت بنگر، کسی مجبور نیست بهر تبلیغات، من را هیچ کس مأمور نیست این جماعت هم به پای خویش آمد دور من گفتش" او ارزش ندارد تا بجنبانم دهن" گشت نزدیکش به گوشش گفت البته شما فرق داری با همه از فرش تا عرش علا آدمی بسیار زیرک، هست ایمانت زیاد آنکه دارد این هنر ها را نمی لرزد به باد او بدش می آمد از شیطان ولیکن این سخن بود شیرینش چو شیرین است بر طفلی لبن گفت و گفت و گفت و گفت و او به حرفش کرد گوش در کنارش ماند عابد ساعتی بی عقل و هوش ناگهان بین بساطش از عبادت یافت او جعبه ای را ، پیش خود رویای نابی بافت او گفت با خود می ربایم من عبادت را از او هم فریبش داده ام هم می شوم محبوب هو پس ربود و رفت خانه باز کرد آن جعبه را شد غرور از آن برون، در خانه ی او شد رها قصه روشن شدبرایش، خورده بود از او فریب دست بر قلبش نهاد و داد زد ای نا نجیب هی دوید و لعن کرد و گفت ای خصم خدا قلب من را می ستانی جای عجب و ادعا؟ خواست او تا آن عبادت را بکوبد برسرش قلب خود را پس بگیرد پاک سازد از سرش ای دریغا ای دریغا او از آن جا رفته بود گفت بی قلب از برایم عشق خواهد مرد زود حال او هی های های وهای های و گریه بود این چه کاری بود آخر از پشیمانی چه سود اشک چشمش خشک شد وقتی دگر بر خاست او گفت با خود می رسم آیا دگر بر خواست،او ناگهان آمد صدایی از برش بس خوش گوار قلب او باز آمد و می زد دوباره بهر یار عسکری دنبال قلبت باش پیدایش نما یافتی آنرا بیاور سجده ی شکری بجا سی خرداد نود و چهار آخرین باز بینی ۴ دی ۱۴۰۲ 
گر یک یم بی کرانه باشی محتاج به رودخانه باشی گر صاحب گیسوی بلندی محتاج به آب و شانه باشی گر بحری بی رقیب دهری بر مرگ پی بهانه باشی یک رخنه اگر به قایقت هست بر مهلکه ای روانه باشی با رد نصیحت صغیری باور مکنی یگانه باشی این کبر و غرور سد علم است بگذار که جاودانه باشی مانند حباب در بزرگی بر تیر فنا نشانه باشی گر دانه ای و نقد پذیری یک نار هزار دانه باشی ای عسکری آدم عمل باش تا گوهر این زمانه باشی آخرین بازنگری ۴ دی ۱۴۰۲
. چون مهر خدا از همه اعلی تر بود آورد گلی کز همه زیباتر بود او غیر نبی از همه گلها سر بود بر او دل من از همه شیداتر بود آن گل که به زهرای نبی بر تزویج با حکم نبی از همه اولاتر بود میرم چو مرا جمع ملک می گویند مولایت علی از همه آقاتر بود ای کاش علی وارتر از این بودی عهدت به علی از همه برجاتر بود تقلید ز جاهل نبود هیچ صواب مولایت علی از همه داناتر بود گر شیفته بودی تو به رفتار کسی مولایت علی از همه گیراتر بود گوش تو اگر میل بلاغت هم داشت گفتار علی از همه شیواتر بود بودی تو اگر در پی فحلی بی باک مولایت علی از همه اقواتر بود دنبال کرامات گران گر بودی مولایت علی از همه داراتر بود گر بهر نبی در پی قربا بودی قرب شه تو از همه پیداتر بود بودی پی اشبه به نبی، مولایت وجه شبهش از همه پیداتر بود بر قطره به رفع عطشت بود نظر؟ مولایت علی از همه دریاتر بود گر چهره ی مانا به جهان می جستی مولایت علی از همه ماناتر بود گر بود نظر بر تو برائت ز گناه مولای تو از همّه مبراتر بود بودی ز پی صاحب سیفی در دین شمشیر علی از همه براتر بود پاسخ به رجز بود اگر مقصودت فریاد علی از همه قراتر بود گر بهر تو عشق به نبی بود مهم مولایت علی از همه رسواتر بود دنبال روی اهل بصر گر بودی بر دین خدا از همه بیناتر بود از سبقه به اسلام اگر می جستی در بین رجال از همه برناتر بود گر عاشق قران خدا می بودی قران علی از همه خوانا تر بود بر قول پیام آور حق بی تردید مولای تو از همه نیوشاتر بود در راه خدا احمد اگر جان می خواست مولای تو از همه مهیاتر بود ای عسکری ای کاش که فردا سر تو در نزد علی از همه بالاتر بود گویی که ز دستان علی نوشیدم زان آب که از همه گواراتر بود آخرین بازنگری۴ دی ۱۴۰۲