eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
آنرا که فرِّ آن قد و بالا گرفته است کار دلش ببین که چه بالا گرفته است در عشق ناب کار به دست زبان که نیست کار دلست و آنچه در آن جا گرفته است عاشق چو شیخ جعفر تبریزیش خوش است آن کس ز یار منصب منّا گرفته است گوید به عشق خویش ندارد صداقتی عاشق اگر که رنگ ز الّا گرفته است باید خضاب خون بزند بر محاسنش آن کس که عشق خون خدا را گرفته است عاشق فدایی ره معشوق می شود در راه عشق گر ره مولا گرفته است من را که اهل شعر و شعارم همین بس است گویند شعر او چه ثناها گرفته است ای عسکری بکوش به شعرت خبر رسد از دست پیر میکده امضا گرفته است هفتم تیر نود و شش
از مدینه تا کربلا قسمت دهم بود در شهر مکه ابن عمر عمره ای تا گزارد او از پیش تا به مکه رسید ابن علی کرد آهنگ رفتن از آن کیش رفت پس خدمت امام حسین ظاهراً او به قصد دلسوزی گفت او را بیا و بیعت کن چون شنیدم من از نبی روزی کشته گردد حسین پس از من نکند نصرتش اگر امت مبتلا می شود در آینده به زبونی و خواری و خفت چونکه داده است دست بیعت را این جماعت به درهم و دینار دشمنی یزید و آلش هم با شما نیست قابل انکار ترسم این است بیعت اَر نکنی بر سَرِ کار خود گذاری جان می شوندت به جرم همراهی کشته بسیاری از مسلمانان پس بیا با یزید بیعت کن تو به مانند مردم دیگر بگزین راه صلح را و بترس که رود خون مسلمین به هدر گفت او را مگر نمی دانی که چه پست است و خوار این دنیا که برد پیش زانی و نا پاک هدیه و ارمغان سرِ یحیی باز گفتش مگر نمی دانی اول صبح قوم اسرائیل بعد هفتاد قتل پیغمبر می شدند از برای کار گسیل مثل ایام عادی پیشین رخ نداده جنایتی گویا داد پروردگارشان مهلت تا که افزون کنند عصیان را تا گرفت انتقام سخت و شدید منتقم، بستشان مسیر مفر پس بیا از خدای خویش بترس مکن از یاریم ابا و حذر چونکه گفتار او نتیجه نداد مسألت کرد از امام چنین تا زند بوسه بر محلی که بارها بوسه زد نبی امین جامه اش را امام بالا زد تا به صدرش سه بار بوسه زد او گفت با گریه اش خداحافظ بود الحق دروغگو و دورو و خداحافظی نمود از او گفت او را سپردمت به خدا تو در این راه کشته خواهی شد رفت از مکه مرد پر ز ریا او که بیعت نکرد با حیدر کی شود یار از بَرِ پسرش او برای یزید نامه نوشت تا سپارد به دیو دل وَ سرش چونکه حجاج رو به مکه نمود در مدینه به نزدش آمد شب گفت حجاج این شتاب از چیست؟ گفت آمد به یادم این مطلب از رسول خدا شنیدم من مرگ چون آورد کسی را رو نشناسد اگر امامش را مرده چون اهل جاهلیت او ترس بر من بگشت مستولی بروم امشب اَر که از دنیا و نباشد امام من معلوم به جهالت روم به نزد خدا پای خود از لحاف بیرون کرد گفت حالا ببوس پایم را دست یاری نداد او به حسین تا بیفتد به پای بی سر و پا چهارم آذر نود و پنج آخرین بازنگری ۲۸ خرداد ۱۴۰۳
معشوق را هر آنچه که که خوشنودی آورد بر جان خویش عاشق سرگشته می خرد راضی ز درد نیست به درد حبیب هم هر چند از رضای خود اینگونه بگذرد از اینکه کل دهر نیرزد به اخم او با هر مرارتش ز رخ یار می برد در روز قهر هست اگر یار بی خیال او از جنون غبن به خود جامه می درد او داد می زند که فلانی نبینمت این داد می زند که به او یار بنگرد ای عسکری نمی شکند قلب یار را عاشق مگر دمی که از این بام می پرد ۲۶خرداد ۱۴۰۱
تعجب ندارد خدا سه آیه به توصیف اهل نفاق و الد الخصام بپردازد و سپس از علی گوید و مباهات سازد به او پیش کروبیان سپس از لجاجت پس از پندِ "از حق بترسید "و بعد بگوید که با پیروی از خدا رسد خلق عالم به صلح مپویید پس راه دیوی که باشد شما را عدو مبین که با خطوه هایش شما را به بند هواها کشد گام گام بگوید رعایای شیطان چه دارند از رب خود انتظار که با جمع کروبیان به ظلِ سحاب و غمام به دیدار ایشان رسد و لابد بگوید به یک صیحه ی آسمانی علی ۲۵ مرداد ۹۷ آیات ۲۰۴ تا۲۱۰ بقره اَلَدُّ الخِصام؛سرسخت ترین دشمنان عدو مبین؛دشمن آشکار خطوه ؛گام سحاب و غمام ؛ابرها
جمع گردیدند در صحرای سوزان صد هزار پیش و پس هر کس که رفت امت کشیدش انتظار حاجیان خسته می کردند از هم هی سوال حتما امری بس مهم آمد ز سوی کردگار بعدحج دردشت سوزان،وقت گفت وبحث نیست زین اشترها چرا آید به روی هم سوار می رود بر روی آن احمد به همراه علی تا بگوید دوستدارم، مرتضی را دوست دار؟! وحی را باید بجوییم، آخرین آیات را تا به ما روشن شود مقصود حق و سِرّ کار آنچه از نا گفتنش ، امر رسالت ناتمام ماند و هرگز نباشد ، مرضی و مطلوب یار دوستی را جشن می گیرنداخوان از چه رو؟ جانشین را می نمایاند پیمبر پس ، عذار گوید او؛ آن را که مولایم، علی مولای اوست بعد من باید که بنمایید علی را اختیار بی علی حق نیست راضی بر کسی اسلام را آنکه در علم و عمل بوده است فحلی نامدار از کراماتش نمی گویم قلم را تاب نیست دفتری باید مرا با برگهای بی شمار با علی ای عسکری ختم است راهت بر سلام بی علی خواری به دنیا آن جهان هم زار زار عید غدیر سال نود و سه  آخرین باز نگری ۲۸ خرداد ۱۴۰۳
گفته بودم گفته ام گویم و خواهم گفت هم جز سرودن از تو مولا نیست بر من هم و غم آنقدر من از تو گویم تا شناسندم به تو آن چنانکه شد علم جمشید در دنیا به جم تا که ای مولای من من را بگردی دستگیر بد بود بر چون تو مولایی غلامش در الم با گدایی بر درت من پادشاهی می کنم شاه شاهان هم بیفتد در طمع از آن کرم چون صراط حق بود نهجت به قرآن، نمسکه دین فقط راه تو باشد یا علی بی بیش و کم حبل حق تنها تو هستی ای امیر المومنین تو فقط شایسته ای بر آنکه گردی معتصَم عسکری هرکس که مردم را ز دورت دور کرد یا علی لعنت نماید لحظه لحظه دم به دم هفدهم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ 
بهر هر مشکل کلید ام الکتاب بی علی دارد ولی بر رخ نقاب هر که دارد رهنمایی جز علی لابد افتاده است دنبال سراب چون علی تنها مسیر احمدی است شهر علم است احمد اما اوست باب هر که بر جایی کند قصد ورود آید از دیوار اگر گردد عتاب اهل سنت اوست تنها چونکه گفت راه پیغمبر فقط باشد صواب سنت غیر نبی را وانهم سنت او را نمایم انتخاب عسکری بر او فقط کن اقتدا گر که می خواهی تو را باشد ثواب یازدهم بهمن نود و چهار آخرین بازبینی ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ 
دینم نبوی و مذهب من علوی است جز سب نرسد ز من به هر کس اموی است "در خانه اگر کس است یک حرف بس است" هر مسند ما سوا برایم بدوی است عشقم نجف و مدینه و کرب وبلا بین الحرمین و بست و صحن رضوی است ارباب و پناه من حسین بن علی است غیر از ره او ز جنس اصلاً نروی است بیزار شوم ز هر که جز او گوید هر چند از آنکه او برایم اخوی است هر لقمه که حاصلش جدایی از اوست آلوده بود بسان مال ربوی است هر کس که حسین رهنمایش نشود از اهل نفاق است، یکی چون رجوی است هر کس ک نباشدش علی بی پدر است زیرا که بر امت او وَ احمد ابوی است نفدیک به غیر آل احمد گوییم ؟! هیهات بر آنکس که به غیرش فدوی است ما بر سر عهد خویش پا بر جاییم ما بیعتمان به هر که چون اوست قوی است ۲۰ خرداد۹۹ آخرین بازنگری ۲۸ خرداد ۱۴۰۹
ناد علی مرتضی مظهر بر عجائب آنکه مدد دهد به ما در تعب و نوائب آنکه برای قرب ایزد ره مستقیم است غیر رهش ثمر دهد فقط نفوس خائب غیر نبی کسی به شأنش نبود در عالم اطهر و اطیب است بر قاطبه ى اطائب  بی مددش نمى شود قرب به حق ميسر امر محال باشد اين امر، نه امر صائب  عسکری از مكارم وفضل علی چه دانی؟ قطره که بحر می کند فهم خود از غرائب  فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ خائب : نا امید نوائب :حوادث
اگر به عالم آرایه ها سری بزنی گلی به گوشه ی وجه پیمبری بزنی به چشم خویش ببینی که هرچه خوبی هست کنایه هست ز او گر به هر دری بزنی همان که گفت به امت مدینه العلم است علی بود دَرِ آن پس سزد دری بزنی اگر که ختم رسل را تو پیروی نسزد به سینه ات به خدا سنگ دیگری بزنی سزد از آنکه نبی گفت وال من والاه که قید غیر علی را چو عسکری بزنی شبیه حضرت احمد به جز علی نبود اگر به لوح دلت رنگ باوری بزنی بیست و نه اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری۳فروردین۹۹
می رود میخ آهنین در سنگ رحم اما به قلب بعضی نه ۲۹ خرداد ۱۴۰۳
ای مرشدان ره دین اولاد ام النجبا ای خاندان نبوی مصباح لیل عرفا داروی درد بشر گم گشته در دار فنا ای هادیان بر ره هو ویرانگر بتکده ها سلمٌ لمن سالمکم، حربٌ لمن حاربکم جمله اولی الامر پس از حق برِ آدم شده اید بهر شریعت همگی وقف مسلم شده اید بهر رضا الله همه اهل شهادت شده اید ای که خدا را همگی ذکر دمادم شده اید سلمٌ لمن سالمکم حربٌ لمن حاربکم پروانه ی نور خدا اسطوره بین شهدا کیسه به دوشان شب تاریک کوی فقرا شمس شما نور دهد بر قلب درویش و غنی اسوه به صلحید همه، جمله ز جمع صلحا سلمٌ لمن سالمکم حربٌ لمن حاربکم دٰر درخشنده حق بر عرش حق آل علی عشق شما در دل هر ذره بگشته است جلی مقبول حق گشته اگر توبه ز آدم به یقین برده است اسماء شما بر درگه لم یزلی سلمٌ لمن سالمکم حربٌ لمن حاربکم ما دوستدار علی و به فوز ملحق شده ایم بین تمامی فرق فوج موفق شده ایم گر چه به تاریخ جهان بسیار اذیت شده ایم راضی از آنیم که ما همراه با حق شده ایم سلمٌ لمن سالمکم حربٌ لمن حاربکم هشتم اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۲۰ فروردین ۱۴۰۲