#نقــڸ_روایاٺ
#داستان_های_بحار_
📌مأمون و امتحان امام جواد عليه السلام
روزي #مأمون كه به #قصد_شكار از #قصر خود بيرون آمده بود، در #گذرگاه به عده اي از #كودكان كه #امام"جواد عليه السلام هم در ميان آنان بود، #برخورد نمود. #كودكان همگي گريختند، جز آن #حضرت! #مأمون نزد ايشان رفت و پرسيد:
- چرا با #كودكان ديگر نگريختي؟
#حضرت جواب داد:
- من #گناهي نكرده بودم كه بگريزم و مسير هم آن قدر #تنگ نبود كه #كنار بروم تا راه تو باز شود. از هر كجا كه مي خواستي مي توانستي بروي. #مأمون پرسيد:
- تو كيستي؟
#حضرت پاسخ داد:
- من #محمد_بن_علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالبم!
مأمون پرسيد:
- از #علم_و_دانش چه بهره اي داري؟
#امام عليه السلام جواب داد:
- مي تواني #اخبار_آسمان ها را بپرسي!
#مأمون از او جدا شد و به راه خود ادامه داد، #باز_سفيدي بر روي دستش بود مي خواست با آن #شكار كند.
#مأمون باز را رها كرد و باز دنبال دراّجي #پرواز كرد، به طوري كه مدتي از #ديده_ها ناپديد شد و پس از #زماني، در حالي كه #ماري را زنده #صيد كرده بود، بازگشت. #مأمون ماري را جاي #مخصوص گذاشت. سپس به #اطرافيانش گفت:
- #مرگ آن #كودك، امروز - به دست من - فرا رسيده است!
آن گاه از همان راهي كه رفته بود برگشت به همان محل كه رسيد #فرزند_امام_رضا عليه السلام را ديد كه در بين تعدادي از #كودكان است، #احضار كرد. از او پرسيد:
- تو از #اخبار_آسمان و #زمين چه مي داني؟
#امام_جواد عليه السلام پاسخ داد:
- من از #پدرم و #پدرانم از #پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و ايشان از #جبرئيل و جبرئيل از #پروردگارم جهانيان شنيدم كه فرمود:
ميان #آسمان و #زمين #دريايي است #مواج و #متلاطم كه در آن #مارهاي است كه #شكم_هاشان #سبز و پشت هاشان نقطه هاي #سياه دارد، #پادشاهان آنها را با #بازهاي_سفيدشان شكار مي كنند تا #دانشمندان را با آنها بيازمايند!
#مأمون با شنيدن اين پاسخ گفت:
- تو و #پدرانت و #جدت و #پروردگارت همه #راست گفتيد!
بحار، ج 50، ص 56
#امروز_چهارشنبه ۷فروردین۱۳۹۸
⬅️ ۲۰ رجب ۱۴۴۰
✨حکمتی از #نهجالبلاغه ...
📖 موضوع:
#ضدارزشها_و_هشدارها .
⭕(#مردی از امام درخواست اندرز کرد)
و درود خدا بر او، فرمود:
🔸براى ديگران كه #گناهى كمتر از او دارند نگران،
و بيش از آنچه كه عمل كرده #اميدوار است.
🔹اگر #بى_نياز گردد مست و #مغرور شود،
➖و اگر #تهيدست گردد، مأيوس و سست شود.
🔸چون كار كند در آن #كوتاهى ورزد،
➖و چون چيزى خواهد #زياده_روى نمايد،
🔹چون در برابر #شهوت قرار گيرد #گناه را بر گزيده،
➖#توبه را به تأخير اندازد،
🔸و چون رنجى به او رسد از راه #ملت_اسلام دورى گزيند،
➖#عبرت_آموزى را طرح مى كند
⬅امّا خود #عبرت نمى گيرد ؛
🔹در پند دادن #مبالغه مى كند
➖امّا خود #پندپذير نمى باشد.
🔸#سخن بسيار مى گويد،
➖امّا #كردار خوب او اندك است !
🔹براى #دنياى زودگذر تلاش و رقابت دارد ،
➖امّا براى #آخرت جاويدان آسان مى گذرد
⬅#سود را زيان، و #زيان را سود مى پندارد؛
🔸از #مرگ هراسناك است
➖امّا #فرصت را از دست مى دهد؛
🔹#گناه ديگرى را بزرگ مى شمارد،
➖امّا گناهان بزرگ خود را #كوچك مى پندارد،
🔸#طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ مى داند
🔹#مردم را سرزنش مى كند،
➖امّا خود را #نكوهش نكرده
با خود #رياكارانه بر خورد مى كند ؛
🔸#خوشگذرانى با سرمايه داران را بيشتر از ياد خدا با #مستمندان دوست دارد،
🔹به #نفع خود بر زيان ديگران حكم مى كند
➖امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود #حكم نخواهد كرد،
🔸ديگران را #هدايت امّا خود را گمراه مى كند،
🔹ديگران از او #اطاعت مى كنند،
➖و او #مخالفت مى ورزد،
🔸#حق خود را به تمام مى گيرد امّا حق ديگران را به #كمال نمى دهد،
⬅از غير #خدا مى ترسد،
➖امّا از #پروردگار خود نمى ترسد.
❌مى گويم:
(اگر در نهج البلاغه جز اين #حكمت وجود نداشت، همين يك حكمت براى اندرز دادن كافى بود
⬅اين #سخن ، حكمتى رسا، و عامل بينايى انسان آگاه، و عبرت آموز #صاحب_انديشه است). ❌
📚#ادامه حکمت۱۵۰ _
(اخلاقی، اجتماعی، سیاسی)
🌸🍃
🍃🌸🍃
🍃
🍃
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَحْلُمُ عَنِّي حَتَّى كَأَنِّي لاَ ذَنْبَ لِي فَرَبِّي أَحْمَدُ شَيْءٍ عِنْدِي وَ أَحَقُّ بِحَمْدِي.
سپاس خدایی
را سزاست که با من بردباری میکند، انگار که من هیچ #گناهی نکردهام،
به گونه ای در من مینگرد
انگار که هیچ خطایی از من سر نزده است؛
با من طوری رفتار میکند انگار هیچ لعزشی نداشتهام.
این خدا،این خدای من
براستی ستایش برانگیز است
به حقیقت دوست داشتنی است و به واقع سجده کردنی.
راستی که محبوبی به خوبی او نیست. و او معشوقترین من است.
#خلوتی_دوباره
#من_و_تو
#ابوحمزه_ثمالی
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد @daneshgahevelyat
✅ داستان کوتاه
🌺 آشتی با همسر
رسول خدا (ص) به منزل همسرش ام سلمه وارد شد. بوي خوشی به مشامش رسید. فرمود: آیا حولاء به خانه ما آمده است؟
حولاء نام یک زن عطرفروش بود.
ام سلمه عرض کرد: آري، او آمده است. او از شوهر خود شکایت دارد و می گوید شوهرش او را رها کرده و به نزد او نمی آید.
در این وقت حولاء، از در وارد شد و گفت: یا رول الله پدر و مادرم فداي تو باد! شوهرم از من رو برگردانده و به من توجهی نمی کند.
حضرت فرمود: اي حولاء! عطر بزن و خودت را در خانه بیشتر خوشبو کن. شاید او را به خویشتن جلب کنی.
حولاء گفت: هیچ بوي خوشی نمانده، مگر آنکه خود را با آن خوشبو کرده ام و او باز هم از من کناره گیري می کند.
حضرت فرمود: او نمی داند که اگر به تو روي آورد و آشتی کند، چه ثوابهایی برایش حاصل می گردد.
حولاء گفت: یا رسول الله! اگر همسرم به من روي آورد و آشتی کند، چه ثوابهایی برایش نوشته می شود؟
پیامبر فرمود: هنگامی که او جهت آشتی به سوي تو گام بر دارد، دو فرشته اطراف او را می گیرند، و ثوابش مانند ثواب کسی است که با شمشیر در راه خدا جهاد می کند. و در موقع هم بستري، #گناهانش مانند برگ خزان فرو می ریزد و آنگاه که غسل می کند، همه #گناهانش بخشیده شده، و #گناهی در پرونده اعمال او باقی نمی ماند.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ص 39