#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#بخش_اول
#الفبای_مهدوی
*🌸 آ*
آ مثل آغاز، از یک حکایت
از ماجرای، دوران غیبت
*🌸 ا *
اَ مثل انصار، یاران مهدی(عج)
سیصد و سیزده سرباز مهدی(عج)
*🌸 ا*
اِ انتظار است، تا غم سر آید
آن حجت حق، از ره بیاید
*🌸 ا*
اُ مثل الگو، مانند مادر
زهرای اطهر(س)، الگوی برتر
#ادامه_دارد
📚تربیت مهدوی کودکان
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#بخش_دوم
#الفبای_مهدوی
*🌸 ب*
ب چون بهار است، بهاری زیبا
وقتی بیاید، آرام دل ها
*🌸 پ*
پ مثل پایان، بر تیرگی هاست.
پیروز دوران، مهدی(عج) زهراست(س).
*🌸 ت*
ت چون تلاوت، تلاوت نور
الهی باشد، از چشم بد دور
*🌸 ث*
ث چون ثنای، خالق مهدی(عج)
بخوانیم هر صبح،دعای عهدی
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#بخش_سوم
#الفبای_مهدوی
*🌸 ج*
ج چون جمال است، جمال نیکو
رخسار مهدی(عج)، چون یاس خوشبو
*🌸 چ*
چ مثل چشمه، چشمه ی رحمت
وقت ظهورش، وفور نعمت
*🌸 ح*
ح همچو حجت، بر خلق عالم
آن آخرین نور، از نسل خاتم
*🌸 خ*
خ همچو خورشید، خورشید پنهان
دعا کنیم ما، گردد نمایان
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#الفبای_مهدوی
#بخش_پنجم
*🌸 س*
س مثل سوره، سوره ی والعصر
صبر در فراقِ صاحب این عصر
*🌸 ش*
ش مثل شادی، شادی شیعه
زیباترین روز، نه ربیعه
*🌸 ص*
ص مثل صلح است، صلحی جهانی
حضرت مهدی(عج)، دارد پیامی
*🌸 ض*
ض همچو ضربت، ضربت آخر
بر پیکر ظلم، بر ریشه ی شر
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#الفبای_مهدوی
#بخش_ششم
*🌸 ط*
ط مثل طاهر، پاک و معطر
مهدی زهرا(عج)، معصوم آخر
*🌸 ظ*
ظ چون ظهور است، ظاهر شود او
عیسی بن مریم، پشت سر او
*🌸 ع*
ع چون عبادت، یعنی اطاعت
انتظار او، عین سعادت
*🌸 غ*
غ مثل غایب، دور از نظرها
در پشت ابر است، خورشید دلها
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #بقره جهت تبیین آیه ۱۹۷
#بخش_اول
خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا داره، بخاطر همین ممکنه کوتاهی کنیم✨در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست❤️ما الان در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد را جمع کنیم، اما وقتی به دنیای دیگه سفر کنیم ،آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به دردمون میخوره😍.
خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی:توشه بگیرید که بهترین توشه ها پرهیزکارى است)
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
در جنگلی، خوکی با سه پسرش زندگی می کرد. اسم بچه ها به ترتیب مومو ، توتو ، بوبو بود. یک روز مادر خوکها به آنها گفت :” بچه ها شما بزرگ شدید و باید برای خودتان خانه ای بسازید و زندگی جدیدی را شروع کنید.”
مومو که از همه بزرگتر و از همه تنبل تر بود پیش خودش فکر کرد چه لزومی دارد که زیادی زحمت بکشد برای همین با شاخ و برگ درختها یک خانه برای خودش ساخت. توتو که کمی زرنگتر بود با تنه درختها یک خانه چوبی ساخت. بوبو که از همه زرنگتر و باهوشتر بود با سنگ یک خانه سنگی محکم ساخت
مدتی گذشت ، یک روز مومو جلوی خانه ، در حال استراحت بود که گرگی بدجنس او را دید. گرگ تا اومد مومو را بگیرد ، مومو فرار کرد و به خانه رفت و در را بست. گرگ خندید و گفت :” حالا فوت می کنم و خونه ات را خراب می کنم و تو رو می خورم . ” بعد یک نفس عمیق کشید و فوت کرد , چون خونه مومو محکم نبود بلافاصله خراب شد, مومو ترسید و شروع به دویدن کرد.
رفت و رفت تا به خانه توتو رسید, در زد و فریاد کشید : ” توتو ، توتو در را بازکن گرگه دنبال من است . ”
توتو در را باز کرد و گفت :” نگران نباش خانه من محکم است و با فوت گرگه خراب نمی شه .”
گرگه که مومو را دنبال می کرد به خانه توتو رسید و قاه قاه خندید و گفت :” الان فوت می کنم و خونه شما را خراب میکنم و هر دوی شما رو می خورم . ” بعد فوت کرد ولی چون خانه توتو محکم بود خراب نمی شد.
آخر سر گرگه خسته شد، پیش خودش فکر کرد که حالا چکار کنم . بعد یک چیزی به ذهنش رسید و پیش خودش گفت ....
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #منافقون
#بخش_اول
جهت تبیین آیه ۱۰
خداوند کسانی رو دوست داره که انفاق کنند❤️و صدقه بدهند😍صدقه دادن یه کار پسندیده است که در برابر یه ذره آن چندبرابر نصیب فرد میشه به بچه ها صدقه دادن و ارزش این کار رو یاد بدید👌
🌸🌸🌸👇👇👇🌸🌸🌸
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسایشان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم ....
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰
@darolquran_isargaran_alborzkodak