eitaa logo
دارالقرآن 🌹 ایثارگران 🌹 البرز کودک و نوجوان
27 دنبال‌کننده
232 عکس
603 ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره جهت تبیین ایه۱۴۳ اسلام دین میانه است و همیشه طریق اوسط رو نگه میداره. به بچه ها اعتدال و میانه روی رو یاد بدید...😍 یه مسابقه راه بندازید ❤️ خیلی هیجان انگیزه و بچه ها میتونن با این مسابقه هم اعتدال رو یاد بگیرند و هم عادت های بد و غلط راه رفتن ازشون دور میشه✨ یک تیر و دو نشون☺️ 🍃🍃🌸🌸🍃🍃 👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰 @darolquran_isargaran_alborzkodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره جهت تبیین ایه۱۴۳ اسلام دین میانه است و همیشه طریق اوسط رو نگه میداره. به بچه ها اعتدال و میانه روی رو یاد بدید...😍 یه مسابقه راه بندازید ❤️ خیلی هیجان انگیزه و بچه ها میتونن با این مسابقه هم اعتدال رو یاد بگیرند و هم عادت های بد و غلط راه رفتن ازشون دور میشه✨ یک تیر و دو نشون☺️ 🍃🍃🌸🌸🍃🍃 👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰 @darolquran_isargaran_alborzkodak
سوره جهت تبیین آیه ۱۹۷ خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا داره، بخاطر همین ممکنه کوتاهی کنیم✨در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست❤️ما الان در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد را جمع کنیم، اما وقتی به دنیای دیگه سفر کنیم ،آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به دردمون میخوره😍.  خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی:توشه بگیرید که بهترین توشه ها پرهیزکارى است) 👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇 در جنگلی، خوکی با سه پسرش زندگی می کرد. اسم بچه ها به ترتیب مومو ، توتو ، بوبو بود. یک روز مادر خوکها به آنها گفت :” بچه ها شما بزرگ شدید و باید برای خودتان خانه ای بسازید و زندگی جدیدی را شروع کنید.” مومو که از همه بزرگتر و از همه تنبل تر بود پیش خودش فکر کرد چه لزومی دارد که زیادی زحمت بکشد برای همین با شاخ و برگ درختها یک خانه برای خودش ساخت. توتو که کمی زرنگتر بود با تنه درختها یک خانه چوبی ساخت. بوبو که از همه زرنگتر و باهوشتر بود با سنگ یک خانه سنگی محکم ساخت مدتی گذشت ، یک روز مومو جلوی خانه ، در حال استراحت بود که گرگی بدجنس او را دید. گرگ تا اومد مومو را بگیرد ، مومو فرار کرد و به خانه رفت و در را بست. گرگ خندید و گفت :” حالا فوت می کنم و خونه ات را خراب می کنم و تو رو می خورم . ” بعد یک نفس عمیق کشید و فوت کرد , چون خونه مومو محکم نبود بلافاصله خراب شد, مومو ترسید و شروع به دویدن کرد. رفت و رفت تا به خانه توتو رسید, در زد و فریاد کشید : ” توتو ، توتو در را بازکن گرگه دنبال من است . ” توتو در را باز کرد و گفت :” نگران نباش خانه من محکم است و با فوت گرگه خراب نمی شه .” گرگه که مومو را دنبال می کرد به خانه توتو رسید و قاه قاه خندید و گفت :” الان فوت می کنم و خونه شما را خراب میکنم و هر دوی شما رو می خورم . ” بعد فوت کرد ولی چون خانه توتو محکم بود خراب نمی شد. آخر سر گرگه خسته شد، پیش خودش فکر کرد که حالا چکار کنم . بعد یک چیزی به ذهنش رسید و پیش خودش گفت .... 🍃🍃🌸🌸🍃🍃 👈*به کانال دارالقرآن ایثارگران البرز کودک و نوجوان بپیوندید*🔰🔰 @darolquran_isargaran_alborzkodak