eitaa logo
داستان های آموزنده
67.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
🤝♥️ اوایل خیلی برام مهم نبود حتی اگه زنده نمونم چون دنیا هیچ جذابیتی واسم نداشت همه چی واسم یکرنگ و یک شکل بود اما نمی‌دونم این چند وقت چه بلایی سرم اومده بود که از مُردن می‌ترسیدم دلم می‌خواست زندگی کنم دلم نمی‌خواست بمیرم دلم می‌خواست نفس بکشم و بتونم مثل همه آدما روزای خوب و بد رو تجربه کنم خیلی زود بود واسه مردنم اگه من چند سالم بود آخه؟! این روزا حال دلم بهتر بود لبخند میزدم و از ته دل میخندیدم حسه خوبی به همه چی داشتم دنیام واسم رنگی بود آه عمیقی از ته دلم کشیدم که فربد نگاهی بهم انداخت و گفت: - چی شده خانم کوچولو چرا انقدر ناراحتی تو؟ نبینم ناراحتیتو رویا جونم تو حالت بد باشه منم دلم میگیره +داشتم به این فکر می‌کردم خدای من مگه من چقدر گناه دارم اخه مگه چند سالمه که انقدر دارم سختی می‌کشم به این فکر می‌کنم اگه بمیرم بعدش چی میشه خدا کنه مامانم اینا زیاد زجر نکشن ادامه دارد.... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh