🍂
🔻 عبور از دجله - ۵
خاطرات سرباز اسیر عراقی
مترجم: حمید محمدی
࿐࿐༺◍⃟჻ᭂ༺࿐࿐
༺◍⃟჻ᭂ༅༺◍⃟჻ᭂ࿐
¤ بوی مرگ
بالاخره، لحظه ای که همه از آن فراری بودیم، از راه رسید؛ روز بیست و چهارم «کانون الاول سال ۱۹۸۶ - سوم دی ماه ۱۳۶۵ ـ ( عملیات کربلای چهار). با این که در طی روز همه چیز عادی بود و مثل روزهای قبلش اما ساعت نه و نیم شب یکباره همه چیز عوض شد و آرامش منطقه جای خود را به نبردی سخت و سنگین داد. آسمان جبهه، به طور ناگهانی، از نشانه های آن حمله گسترده پر شد؛ منوّرها یکی پس از دیگری به سینه سیاه شب آویخته شد و منطقه با نورشان، چون روز، روشن شد و آشکار منوّرها بیشتر در آسمان «ابوالخصیب» خودنمایی می کردند و صیحه گوشخراش و جانکاه توپها و خمپاره ها، فضای منطقه «ام الرصاص» را جولانگاه خود قرار داده بودند. دیگر نیازی به اعلام آماده باش نبود؛ چون این همه آتش و انفجار جز از آغاز هجوم ایرانیها خبر نمی داد. در حالی که دست و پایمان از شدت خوف می لرزید سلاحها را به زور در دست می فشردیم و در تاریکی، چشم به مقابل دوخته بودیم؛ هر چند که فکر نمی کردیم ایرانیها از دریاچه ماهی به سویمان بیایند اما ناگهان گروهی از نیروهای ایرانی - بدون این که با کوچکترین مقاومت و مشکلی روبه رو شوند- خود را به خاکریز اول قوای ما رساندند و خیلی راحت آن را از چنگ افراد ما درآوردند. ترس و اضطراب افتاده بر دل نیروهای خط اول به حدی بود که واقعاً قدرت عكس العمل و مقابله را از آنان ربوده بود.
در عرض چند دقیقه اول حمله تعداد بسیار زیادی از واحدهای ایرانی خیلی سریع به وسیله قایق خود را به این سو رساندند و پیشروی خود را شروع کردند. اصلا نفهمیدم آن همه میادین مین و استحکاماتی که ساخته بودیم، چه شد. منطقه با هجوم ایرانیها یکپارچه شد آتش و دود. در همین گیرودار از ما خواسته شد که خود را به خاکریز اول رسانده با پر کردن جای گروهانهای شکست خورده، جلو پیشروی ایرانیها را بگیریم. ما با این که مطمئن بودیم با پای خود به استقبال مرگ می رویم ولی چون چاره دیگری نداشتیم به موازات دریاچه ماهی به راه افتادیم. در زیر آن آتش شدید و مرگبار بیش از دویست متر نتوانستیم پیش برویم. حمله هر لحظه شدیدتر می شد و توان مقابله ما را کمتر و کمتر میکرد. با این حال، ما موفق شدیم تا حدی، جلو پیشروی آنها را سد کنیم؛ اما چه سود، که آنها از چند جهت دیگر به موضع تیپ حمله کرده آن را به تصرف خود درآوردند.
از ظاهر امر بر می آمد که اوضاع دو جبهه ام الرصاص و ابوالخصیب هم بهتر از وضع ما نیست؛ چون آتشی که از آنجا به آسمان زبانه می کشید، به مراتب شدیدتر و وسیعتر از آتش منطقه ما بود. حالا آتش توپخانه ما هم چند برابر شده با آمیختن در باران گلوله های ایرانیها، زمین زیر هم پایمان را چون جهنمی سوزان ساخته بود سینه زمین، از فرود پی درپی این گلوله ها، چاک چاک شده بود و سوزان. به جرأت می توان گفت که حتی یک وجب منطقه هم از فرود گلوله ها در امان نماند. لحظه به لحظه بر تعداد کشته هایی که در گوشه و کنار افتاده بودند، افزوده می شد و ناله های دردناک مجروحان - بیش از پیش گوشها را می آزرد. ساعت به حدود یک و نیم شب رسیده بود که ایرانیها با یک یورش دیگر توانستند به میان نیروی زرهی ما نفوذ کنند. رزمندگان جوان ایرانی که گویا عاشقانه به استقبال شهادت می رفتند، جسور و بیباکانه تانکها و نفربرهای ما را یکی پس از دیگری به آتش کشیدند و با سوار شدن بر آنهایی که سالم باقی مانده بود، بقیه نیروهایمان را زیر آتش گرفتند. درگیری تا صبح ادامه یافت؛ البته به نفع ایرانیها؛ چون آنها همچنان به پیش می آمدند و اجساد متلاشی شده نیروهای ما از سرباز گرفته تا فرماندهان هنگ و.... را نقش زمین میکردند. اما همین که سپیده زد و اندکی هوا روشن شد نیروهای ما با پشتیبانی واحدهای تازه نفسی که همان موقع پا به میدان گذاشته بودند موفق شدند ایرانیها را عقب برانند.
روشنایی روز کار را برای همه واحدهای ما، از توپخانه و زرهی گرفته تا نیروی هوایی خیلی آسانتر می کرد. به عکس، ظلمت شب برای ایرانیها مطلوبتر بود؛ که حالا داشت رخت بر می بست و جایش را به صبح روشن میداد چیزی طول نکشید که قوای ما توانستند نیروهای ایران را تا پاسگاهی که نقطه شروع حمله بود عقب بزنند.
👈 ادامه دارد
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عبور_از_دجله
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 روایت حجت الاسلام مسعود عالی از حضور مقام معظم رهبری در مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه حضرت امام خمینی (ره) بعد از جنگ ۱۲ روزه در هیئت امامین جوادین شهرستان دامغان
@defae_moghadas
🍂
میدونی رفیق،
بعضیها تفنگ دست نگرفتن،
اما خط مقدم بودن.
راننده بولدوزری که پایش به پدال نمیرسید،
ولی دلش از همه بزرگتر بود.
پاشو رو گاز فشار میداد
و میرفت به دل خطی که حتی بچههای تخریب میگفتن «یه لحظه وایسا ببینیم چی میشه».
لودر که روشن میشد،
همه میدونستن دشمن رد صدا رو میگیره.
انگار با بولدوزر میگفتی: «اینجاییم، بزن!»
ولی باز، خاکریز میزدن.
نه واسه خودشون،
واسه اون بچههایی که شب توی جانپناه بخوابن
و صبح، سالم برگردن سر سفرهی نون و عشق.
یهبار رانندهش تیر خورد،
لودر وایساد؟ نه.
بچهی بعدی رفت بالا،
با همون جثه لاغر،
با همون لباس رزم گشاد،
فقط برای اینکه کار زمین نمونه.
اونا سیبل بودن،
ولی هر سنگری که ساختن،
یه سد شد جلوی توپخانهی دشمن.
هر خاکریزی که بالا رفت،
یه شعر شد توی تاریخ،
توی ذهن ما،
توی دل خدا.
حالا صداشون نیست...
اگه زندهان،
توی سکوت خودشون،
یه دنیا دارن.
نه عکس، نه مصاحبه، نه قاب…
فقط یه رد لاستیکِ لودر روی خاک.
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عگس #دلتنگیها
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 آمریکاییها کره زمین را به ۶ قسمت تقسیم کردهاند
دیروز رهبری فرمودند:
"ضربه متقابل ما به آمریکا ضربه خیلی حساسی بود. اگر سانسورها برطرف شود بعد معلوم میشود ایران چه کار کرده است. آن مرکزی که مورد تهاجم ایران قرار گرفت مرکز فوق العاده حساس آمریکا در این منطقه بود؛ ضربه ضربه بزرگی بود البته از این بزرگتر هم میتوان ضربه به آمریکا و به دیگران وارد کرد."
🔹برای فهم بهتر فرمایشات رهبری نگاهی به وضعیت پایگاههای آمریکا مفید خواهد بود👇
آمریکاییها کره زمین رو به ۶ ناحیه تقسیم کردند و توی هر کدوم یک فرماندهی یکپارچه رزمی ایجاد کردند، که عبارتند از:
1⃣ فرماندهی اقیانوس هند-آرام (ایندوپیکام)
2⃣ فرماندهی اروپایی (یوکام)
3⃣ فرماندهی شمالی (نورث کام)
4⃣ فرماندهی جنوبی (سوث کام)
5⃣ فرماندهی آفریقا (آفریکام)
6⃣ فرماندهی مرکزی (سنتکام)
🔸 منطقه عملیاتی فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام)، آسیای مرکزی، جنوب غرب آسیا و شمال آفریقاست.
🔹 مهمترین پایگاه سنتکام در منطقه، #پایگاه_العدید قطر است!
🔸 العدید میزبان ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده در منطقه و فرماندهی هوایی مرکزی آمریکاست. حمله به العدید، حمله به بزرگترین پایگاه آمریکایی در منطقه بود!
حالا میتوان بهتر به نوع حمله ما به پایگاه العدید آمریکا در قطر، توجه کرد...
@defae_moghadas
🍂
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 پیشروی زمینی صهیونیستها به ۱۰ کیلومتری دمشق
▪️منابع محلی سوری از پیشروی نیروی زمینی رژیم صهیونیستی متشکل از بیش از ۱۵ خودروی زرهی و نظامی، از بلندیهای جولان اشغالی به سوی استان ریف دمشق خبر دادند.
▪️بهنوشته المیادین، نیروهای اشغالگر به شهر قطنا در ریف دمشق که ۱۰ کیلومتری پایتخت است، رسیدهاند.
@defae_moghadas
🍂
اولین تصویر هوایی از وزارت دفاع سوریه پس از حملات صهیونیست ها
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 باغ ملکوت
قسمت ۴۳
خاطرات آزاده
مهدی لندرودی
༺◍⃟჻ᭂ༅༺◍⃟჻ᭂ࿐
▪︎ رفته رفته سیاهی شب بر همه چیز پرده کشید و بچه ها خسته کوفته کف آسایشگاه ولو شدند.
فردای آن روز، قیس، یکی از مأموران سخت گیر عراقی آمد برای نوشتن مشخصات افراد.
- از کدام لشکر و گردان هستی؟ چقدر در جبهه مانده ای و کی اعزام شده ای؟ و از این سؤالات.
بعد نوبت رسید به من و همه را گفتم. بعد رسته را پرسید. رسته فرماندهی ات را بگو.
- تا حالا در این مورد به توافق نرسیده ایم.
- من از تو صاف و پوست کنده میخواهم رسته و فرماندهی ات را بگویی. به شرفم سوگند نمی گذارم کسی تو را کتک بزند.
گفتم: «چشم» پرسید: «چه کاره هستی؟» گفتم: «بسیجی هستم.»
- در ایران چه کاره بودی؟
- کارمند.
- برای چه به جبهه آمدی بودی؟
- راننده آمبولانس بودم و امدادگر
گفت: «نشد.»
دو سه بار تکرار کرد و من هم چیزی نداشتم به او بگویم
- راستش را بگو کاریات ندارم
- من حقیقت را به شما گفتم.
با چوب دستی چند بار بر سر و سینه ام کوبید. او روی صندلی نشسته
بود و من در مقابل او چمباتمه زده بودم.
- رسته فرماندهی ات را بگو و برو پی کارت
- چرا این قدر اذیت می کنی مارا؟
- چشم
- خوب! حالا بگو دیگر چه چیز را بگویم؟
رسته فرماندهی ات را.
- هر چه شما بفرمایید هر چه میگویید من اقرار کنم... فرمانده لشکر، تیپ، هر چه که شما می فرمایید.
- نه آن طور که نه من بگویم. تو فرماندهی و تو قبول کنی و من بنویسم.
- من هر چه بخواهم مینویسم اما خودت اقرار بکن... حالا بگو.
- هر چه که شما میفرمایید. فرمانده گردان خوب است؟
- تو فرمانده گردان هستی؟
- نه
- پس چرا الکی میگویی؟
- آخر میل، میل شما است.... شما هر چه بگویید من همانم.
کفرش بالا آمد و برخاست و با غیظ پرسید: «در ایران چه کاره بودی؟»
- کارمند.
- در جبهه چه کاره بودی؟
- امدادگر.
- حداقل اقرار کن که فرمانده گردانم. - فرمانده گردانم.
- حالا واقعا فرمانده بودی یا نه؟
- نه
شروع کرد به قدم زدن. از ناراحتی به خود می پیچید. او مأمور بود رسته فرماندهی مرا پیدا کند. اگر پیدا می کرد یک درجه ترفیع می گرفت.
ببین اگر اقرار کنی افسر میشوی، هر ماه هفت دینار حقوق می گیری.... تو را مسئول کمپ میکنیم. غذای تو را زیاد میکنیم
- خیلی ممنون
گفت: «حالا رسته فرماندهی ات را بگو؛ گردان، تیپ.
گفتم: «بنویسید تیپ» گفت: «فرمانده تیپ هستی؟» گفتم: «نه»
چند سیلی و لگد زد گفت: «برو، چیزی نمینویسم» مقابل اسم من نوشت: «بسیجی.» و جلویش علامتی گذاشت و گفت: «برو ، فکر کن فردا بیا راستش را بگو.»
در حالی که سرم گیج می رفت، برخاستم و رفتم. فردای آن روز مرا صدا کرد و پرسید: «چه کاره هستی؟»
- راننده آمبولانس
- راستش را بگو من میدانم ما در ایران عواملی داریم... اگر اقرار نکنی اعدامت میکنند. من دلم به حال تو میسوزد.
- خداراشکر! اگر از ایران بگویند که من چه کاره ام خیلی بهتر است. اصلاً شما با عوامل چه کار دارید؟ من خودم حقیقت امر را صریحا اقرار می کنم.
بعد از کلنجار رفتن فهمید بیفایده است. ذله شد و گذاشت و رفت. عصر همان روز دیدم قیس ساک به دست در پی من میگردد. تا مرا دید، گفت: «دارم می روم مرخصی این هفته را زندگی کن. وقتی از مرخصی برگشتم قسم به روح مادرم قسم به شرفم نابودت میکنم.»
رو به دیگر مأموران عراقی کرد و گفت: «اجازه اش را گرفته ام... بشرفكم بشرفكم»
ادامه دارد
┄┅••༅✦༅••┅┄
#باغ_ملکوت #خاطرات_آزادگان
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 کربلای غزه
🔸 با نوای
"حاج صادق آهنگران"
آزادی قدس
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #نماهنگ #جبهه_مقاومت
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
آمریکا هم از پهپاد «شاهد-۱۳۶» کپی کرد!
▪️رسانههای نظامی اعلام کردند پنتاگون از پهپادی بهنام «لوکاس» (LUCAS) رونمایی کرده که شباهت زیادی به پهپاد ایرانی «شاهد-۱۳۶» دارد.
▪️این پهپاد توسط شرکت اسپکتروورکس طراحی شده و با هدف تولید یک سلاح ارزان، قابلاعتماد و مناسب برای جنگهای آینده ساخته شده است.
▪️کارشناسان میگویند اقبال جهانی به پهپادهای یکبارمصرف بعد از موفقیت «شاهد»های ایران، آمریکا را به سمت تولید مشابه سوق داده است.
▪️ترامپ پیشتر گفته بود به شرکتهای آمریکایی دستور داده از ایران در ساخت پهپادها الگو بگیرند!
@defae_moghadas
🍂