🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۵
نماز جماعت برپا شد و آقای محقق با آرامش و طمأنینه همیشگی خود به نماز ایستاد. پس از ادای نماز، سفره نهار در اتاق فرماندهی پهن شد و پس از چند روز خوردن کنسرو، تخممرغ و... خورش قیمه سر سفره چیده شد و حاضرین غذای دلچسبی خوردند. در بین غذا آقای غلامپور گزارشی از پیشرفت کارها به آقای محقق داد و ایشان هم با تکان دادن سر و تشویق برادران، برای حاضرین و رزمندگان دعا کردند.
ساعت چهار بعدازظهر مهمانها همه رفته بودند و سکوتی عمیق بر قرارگاه و اتاق فرماندهی حاکم شده بود. در میانه این سکوت، آقای بشردوست با چهرهای خندان و بشاش وارد شد و پس از سلام و
احوالپرسی گفت: بچهها (فرماندهان لشکرها) آمدند و با محسن درباره تأخیر در عملیات صحبت کردند و ایشان موافقت نکرد و گفت باید حتماً در روز تعیینشده عملیات انجام شود. آقا محسن سؤالی داشت، میگفت چطور میشود سرعت عملیات را ساعتهای اوّل عملیات و روز اوّل زیاد کرد؟
غلامپور در پاسخ به این سؤال چنین توضیح داد:
ما تا یک کیلومتری دشمن سریع میرویم ولی نیروها از این پس باید آهسته، آهسته و سینهخیز بروند. بعد مسئله موانع پیشروی آنهاست، اگر برای عبور از موانع از ساعت ۱۲:۰۰ سه ساعت وقت بگذاریم، لحظه درگیری میشود سه صبح. البته برای ساعت درگیری باید بیشتر صحبت کنیم، چون مسافت رسیدن یگانها به خط دشمن و موانع، یکی نیست. بعضی از یگانها یک ساعت و بعضی چهار ساعت وقت میخواهند.
پس از شکستن خط دشمن، سرعت عمل به دو عامل نیاز دارد، نخست آتش و دوم که مهمتر از اولی است، سرعت در انتقال نیروهاست. یعنی اگر امکانات (نفربر و زرهی) داشته باشیم و بتوانیم سریع نیروها و امکانات را انتقال دهیم، سرعتمان بالا میرود.
در این لحظه (ساعت ۱۷:۰۰) آقای اسدی از دیدار با فرمانده کل سپاه به قرارگاه برگشت و گزارش دیدارش را داد. وی گفت: رفتیم پیش آقا محسن، روم نشد حرف بزنم. وقتی محسن را دیدم، مثل پیرمردها خمیده شده و تلفن در دستش میلرزید، دلم نیومد حرف بزنم، آمدم بیرون و تلفنی باهاش تماس گرفتم و گفتم برادر محسن من خودم و بچههایم (نیروهای لشکر ۳۳) تا آخرین نفر آماده هستیم که بجنگیم.
با پخش صدای اذان در محوطه قرارگاه، همه آماده خواندن نماز شدیم. پس از ادای نماز جلسهای با یگانهای زرهی ۲۸ ذوالفقار و ۷۲ محرم گذاشته شد تا مانور این یگانها پس از شکستن خط مشخص شود. در این جلسه آقایان عربنژاد و شریعتی شرکت داشتند. پس از این جلسه برادران صیافزاده و محرابی آمدند و گزارشی از وضعیت یگانهای خودی و دشمن دادند گزارش آقای محرابی حاکی از افزایش هشیاری دشمن بود.
پس از این جلسه همراه با برادر غلامپور جهت شرکت در جلسه با فرمانده کل سپاه به قرارگاه خاتم رفتیم. بحث اصلی این جلسه طرح مانور قرارگاه و آمادهسازی منطقه بود. از آنجا که در تدبیر کلی عملیات، قرارگاه کربلا، قرارگاه خطشکن بود و نقش اصلی و تعیینکنندهای داشت، بیشتر بحثهای طرح مانور پیرامون این قرارگاه و یگانهایش دور میزد. غلامپور و تدبیر اصلی قرارگاه کربلا را براساس گرفتن سرپل در پنجضلعی و کانال ماهی و فراهم کردن زمینه برای عبور دو قرارگاه قدس و نجف میدانست. در ضمن او تأکید خاصی بر مانور دو یگان ۱۸ الغدیر و ۳۳ المهدی برای تأمین جناح راست عملیات و تأمین عقبه سایر یگانها داشت بر این اساس، طرح مانور قرارگاه کربلا در این جلسه به شکل زیر تعیین شد:
تیپ الغدیر و لشکر المهدی به ترتیب مأموریت شکستن خط بر روی سیلبندها و جادههای تازه تأسیس دشمن و تصرف پاسگاه بوبیان در جناح راست و تأمین عقبه سایر لشکرها را به عهده گرفتند.
لشکر۴۱ ثارالله مأموریت شکستن خط در محور کانال ماهی و گرفتن یک سرپل در غرب کانال ماهی را به عهده گرفت و لشکر ۲۵ کربلا در تقدم اوّل با عبور از لشکر۴۱ ثارالله و در صورت میسر نشدن، با عبور از لشکر۳۱ عاشورا در پنجضلعی، مسئولیت تأمین سرپل غرب کانال ماهی را در کنار لشکر ثارالله به عهده داشت. شکستن خط در محور پنجضلعی و پاکسازی و تصرف این منطقه، مأموریت دو لشکر۳۱ عاشورا و ۱۹ فجر شد و شکستن خط در محور جاده شلمچه و بازکردن عقبه اصلی عملیات به لشکر ۱۰ سیدالشهدا واگذار شد. البته بهدلیل استحکام خطوط پدافندی ارتش عراق درمحور جاده شلمچه به این یگان فرصت استفاده از موفقیت لشکرهای ۳۱ و ۱۹ نیز داده شد.
در تدبیر کلی عملیات نیز قرارگاههای قدس و نجف مأموریت داشتند با استفاده از موفقیت قرارگاه کربلا، از یک سمت به طرف نهر جاسم، الدوعیجی و کانال زوجی و از سمت دیگر به سمت رودخانه اروند توسعة وضعیت دهند.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 در بحبوحه عملیات
جایی که وظیفهات دفاع بود
کسی به خواب نمیرفت
مگر اینکه خواب او را میبرد
عکاس : سعید صادقی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کربلای_پنج #عکس
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۶
محور دیگر گفتوگوهای ۶۵/۱۰/۱۴ که تا پاسی از شب به طول انجامید، فعالیتها و اقدامات مهندسی بود. اساس این فعالیتها احداث و ترمیم جادههای منطقه و عقبه یگانها و نیز پدهای توپخانه بود که بهکندی صورت میگرفت. بههرحال پس از پیگیری فرمانده کل سپاه در جلسه، روز عملیات طبق توافقی که با آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ صورت گرفته بود ۶۵/۱۰/۱۷ تعیین و به یگانها ابلاغ شد که برای این تاریخ آماده باشند.
در پایان جلسه و آخر شب یا بهتر بگویم بامداد روز ۶۵/۱۰/۱۵ همراه با غلامپور به اهواز آمدیم تا پس از استراحت به منطقه بازگردیم. صبح برای رفتن به منطقه ابتدا به پادگان گلف رفتیم و پس از خوردن صبحانهای مفصل که شامل حلیم و خامه محلی بود بهسمت شلمچه حرکت کردیم. نزدیک ظهر به قرارگاه رسیدیم و آقای دانایی جانشین قرارگاه گزارشی از فعالیتهای مهندسی ارایه داد و گفت: مشکلی که در حال حاضر داریم، جا دادن به تیپ الغدیر است که نیاز به هماهنگی با ارتش دارد، بچههای تیپ الغدیر همراه با تیپ ۴۸ فتح و نیروهای واحد ادوات، آقای کلاهکج رفتهاند در منطقه ارتش و با آنها درگیر شدهاند. اگر به ارتشیها بگوییم کارمان چیست، عملیات لو میرود.
پس از خواندن نماز و خوردن نهار مختصر مجدداً جلسات دنبالهدار غلامپور آغاز شد. ابتدا آقایان دانایی و صیافزاده آمدند و آقای غلامپور گزارشی از جلسه دیشب با فرماندهی کل سپاه را ارائه کرد. سپس آقای محرابی آمد و گزارشی از وضعیت دشمن داد. میگفت:
منطقه آنقدر شلوغ است که دشمن تمام تحرکات ما را میبیند. من دیشب از دکل با دوربین دید در شب محور الغدیر را نگاه کردم، حدود صد دستگاه کمپرسی پشت سرهم ایستاده بودند. مسئول اطلاعات تیپ الغدیر میگفت که نیروهای شناسایی ما وقتی که از خط دشمن برمیگردند گرا نمیگیرند و با نور چراغ ماشینهای خودمان جهت را پیدا میکنند و برمیگردند. اسرایی که در کربلای۴ در این محور گرفتهایم، میگویند خط دفاعیشان در محور لشکر ۱۹ فجر خیلی ضعیف است.
پس از رفتن آقای محرابی، آقای غلامپور مشغول خواندن برخی نامهها و ... شد تا نماز مغرب و عشا، نماز را که خواندیم تعدادی از برادران واحدهای مهندسی و جهاد آمدند و ضمن مرور فعالیتهای مهندسی گزارشی از پیشرفت کارها دادند که امیدوارکننده بود. شب پس از خوردن شام آقای غلامپور با تلفن برخی از کارها را پیگیری کرد و سپس خوابیدیم.
🔅 افزایش فعالیتها دور از چشمان دشمن
روز ۶۵/۱۰/۱۶ صبح پس از خواندن نماز به منطقه رفتیم و غلامپور از خطوط دفاعی لشکر ۱۹ فجر، لشکر ۴۱ ثارالله، تیپ ۱۸ الغدیر و لشکر ۳۱ عاشورا بازدید و با برخی از مسئولین این یگانها صحبت کرد. وضعیت منطقه بسیار امیدوارکننده بود.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۷
..طوفان شن و مه غلیظ تمام منطقه را فرا گرفته بود. فاصله صد متری به سختی قابل مشاهده بود، در این فرصت پیشآمده، یگانها بدون ترس از دیدهبانها و دکلهای دشمن، فعالیتهای خود را شدت بخشیدهاند. حجم سنگینی از دستگاههای مهندسی و کمپرسیها در حال کار و رفتوآمد بودند. شادی در چهره فرماندهان و مسئولین یگانها موج میزد. آنها طوفان شن و مه غلیظ را امداد الهی تعبیر میکردند. فرصتی که فرشتهها به امر خدا در اختیار آنها گذاشتهاند تا عقبماندگی را جبران کنند. با این وضع ازنظر آنها سرنوشت این عملیات چیزی جز موفقیت نخواهد بود.
نزدیک ظهر برای ادای نماز و خوردن نهار به قرارگاه بازگشتیم، سروصورت و لباسهایمان خاکی بود. پس از تکاندن لباسها، گرفتن وضو و شست و شوی سروصورت به نماز ایستادیم و پس از آن نیز نهار لوبیا پلو با ماست خوردیم. ساعت ۱۵:۰۰ آقایان حاج قاسم و شمایلی مسئولین مهندسی آمدند و درباره اقدامات مهندسی بحث کردند. پس از این جلسه با غلامپور به مقر لشکر ۲۵ کربلا رفتیم. مسئولین محورها و گردانهای لشکر نیز در جلسه حضور داشتند و هر یک جداگانه مانور واحد خود را توضیح دادند. پس از این توضیحات غلامپور احتمالات مختلف را در ارتباط با مانور لشکر ۲۵ کربلا توضیح داد و گفت شما باید آماده باشید در صورت موفق نبودن لشکر۴۱ ثارالله از پنجضلعی وارد منطقه شوید و کانال ماهیگیری را از پایین به طرف بالا بروید. در صورتی که هر دو محور با مشکل مواجه شدند باید به کمک آنها بروید و راه را باز کنید. لشکر شما باید روی احتمالات مختلف کار کند و آماده باشد. با پایان جلسه نماز جماعت مغرب و عشا را به امامت مسئول اطلاعات لشکر ۲۵ کربلا خواندیم و به سمت قرارگاه حرکت کردیم. در قرارگاه برادر "بندنشان" مسئول تعاون قرارگاه منتظر برادر غلامپور بود تا ضمن ارائه گزارش درباره آمار شهدا، مفقودین و اسرای عملیات کربلای۴، تدابیر اتخاذشده برای تخلیه شهدای عملیات شلمچه را توضیح دهد. پس از برگزاری این جلسه که با تذکراتی ازسوی غلامپور همراه بود، برادر اسدی فرمانده لشکر۳۳ المهدی وارد اتاق فرماندهی شد و درباره مانور لشکر و برخی مشکلات یگان خود گزارش داد. غلامپور نیز راهنمایی لازم را کرد و نامهای به برادر اسدی داد تا تعدادی قایق از تدارکات نیروی زمینی تحویل بگیرد.
پس از این جلسه برادران افشار و محتاج آمدند. آنها ازسوی فرمانده کل سپاه بهعنوان قرارگاه عبور در منطقه تعیین شده بودند. برادر محتاج ضمن توضیح مأموریت خود، از مشکلات عبور پرسید که غلامپور توضیحات کافی را ارائه داد.
محرابی اطلاعات قرارگاه کربلا فرد بعدی بود که گزارشش کمی تکاندهنده بود. او میگفت: دیشب دستگاه رازیت را چرخانیدیم طرف نیروهای خودمان، شدیداً علایم نشان میداد. ممکن نیست که دشمن این حجم ترددهای ما را نفهمیده باشد. البته یک امکان هم محتمل به نظر میرسد. دشمن در منطقه فاو اقدام به ایجاد معبر و پاکسازی میادین مین کرده است و ضمن تقویت نیروهای خود در این منطقه، آتش شدیدی را روی مواضع پدافندی نیروهای خود اجرا کرده است.
با اعلام این خبر، موجی از نگرانی در جلسه حاکم شد. غلامپور رو به آقای محتاج کرد و گفت، برادر محسن را در جریان قرار دهید. شاید پایین بودن حساسیت دشمن به تحرکات ما در این منطقه ناشی از تمرکز فرماندهان عراق روی فاو باشد. اگر آنها تصمیم گرفته باشند به فاو حمله کنند، طبیعی است که نسبت به سایر مناطق کمتوجه باشند. بههرحال این مطلب را به برادر محسن انتقال دهید. هرچند که ایشان در جریان این خبرها هستند.
پس از این توصیه برادر غلامپور، محرابی گزارش خود را چنین ادامه داد:
امشب توپخانههای دشمن نسبت به شبهای قبل آرام است، در خط اصلاً منور نزده است. این سکوت غیرعادی است و شاید نشانه این است که خودش کار مهندسی میکند. توجیه روی دکلهای دشمن زیاد بوده است. نیروی جدید و ورزیده آمده به منطقه، نیروهای جدید کلاه آهنی به سر دارند. سنگرهایشان را هم تقویت کردهاند و تعداد سنگرهایشان نیز زیاد شده است.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۸
غلامپور در ادامه بحث مسئولین قرارگاه عبور، درباره آمادگی برای انجام عملیات گفت:
چیزی که در ذهن من است و با بچهها (فرماندهان یگانها) هم که صحبت کردهام این ذهنیت تقویت شده است، این است که ما برای فردا شب (۶۵/۱۰/۱۷ تاریخ تعیینشده ازسوی آقای هاشمی) آماده نیستیم. احتمال ضعیف دارد فردا عملیات بشود. چون ما قایقهایمان را هنوز پای کار نیاوردهایم. فردا آقای هاشمی میآید و باید به ایشان بگوییم که ما کارمان را کردهایم، حالا این وضعیت ماست، هر چه خودتان میدانید. مرتضی میگفت، عملیات تکلیف است با رمز انالله و انا الیه راجعون.
با رفتن برادران قرارگاه عبور، شام مختصری که ترکیب چند کنسرو بود صرف شد، غلامپور بهصورت پیوسته به تلفنهای فرماندهان و مسئولان پاسخ میداد و آنها را در اجرای مأموریتهایشان راهنمایی میکرد. عدهای نیز از نرسیدن امکانات گله میکردند که به آنها نیز توضیحاتی میداد و همه را دعوت به صبر و آرامش میکرد.
ساعت یک بامداد ۶۵/۱۰/۱۷، برادر کاشانی وارد اتاق فرماندهی شد. او قبلاً در واحدهای مهندسی خدمت میکرد و اکنون در لشکر عاشورا بهعنوان جانشین لشکر فعال شده بود. وی پرسید، حالا واقعاً امشب (۶۵/۱۰/۱۷) عملیات انجام میشود؟! و حسن دانایی بدون درنگ و تأمل پاسخ داد، بله، الان روز را تعیین کردهاند، فردا ( ۶۵/۱۰/۱۸) عملیات است و حتماً هم انجام میشود. همه چیزتان را آماده کنید. خشایارها را آوردهاید؟
کاشانی درحالیکه چندان اطمینان به انجام عملیات در روز هجدهم نداشت، گفت که خشایارهایی که قرار بود بدهند، نه، ولی از خشایارهای خودمان هفت دستگاه آوردهایم. حدود ۴۰ تا ۵۰ قایق نیز در دهنه حوضچههای آب محورمان آماده کردهایم. کاشانی در ادامه بحثهای خود گفت، کلاً امین (فرمانده لشکر عاشورا) بچهها را نسبت به بیستم توجیه کرده است و اصلاً فکر نمیکرد هجدهم عملیات باشد. دانایی نیز در پاسخ گفت:
نه، هجدهم عملیات است، حتماً آماده باشید.
کاشانی: البته من که از قاطعیت خوشم میآید، معتقدم که اگر قاطعیت باشد یک سال دیگر جنگ تمام میشود. یا این طرفی (به سود ما) یا آن طرفی (به سود عراق). پس انشاءالله هجدهم عملیات است دیگر؟
دانایی: بله، حتماً هجدهم عملیات است. حالا مستقر شدهاید؟
کاشانی: بله، مستقر شدهایم و سنگر فرماندهی را راه انداختهایم.
دانایی: پس ارتباطتان را با ما برقرار کنید. [ارتباط تلفنی و بیسیمی].
کاشانی جانشین لشکر عاشورا با گفتن چشم و به سرکشیدن کلاهش اتاق فرماندهی و قرارگاه را ترک کرد. در داخل اتاق فرماندهی میان برادر غلامپور و برادر دانایی بحث درباره ساعت عملیات آغاز شد. صیافزاده که تازه وارد اتاق شده بود، بهترین زمان درگیری را سه یا چهار شب میدانست. اما دانایی میگفت که غروب ماه ساعت ۰۰:۳۰ بامداد است. اگر ساعت سه یا چهار شروع کنیم، مقدار زیادی از تاریکی را از دست میدهیم و با طلوع خورشید نیروهایمان زمینگیر میشوند. غلامپور هم دراینباره معتقد بود که اگر هوا ابری باشد، از سر شب حرکت میکنیم و ساعت ۲۴:۰۰ به دشمن میزنیم، اگر هوا ابری نبود، چون عمق آب کم است و در برخی مناطق نزدیک به دشمن غواصها مجبور هستند پیادهروی کنند و دشمن آنها را زیر نور ماه میبیند، باید دیرتر حرکت کنند. خدا رحم کند. بههرحال اگر هوا ابری شد ساعت ۲۴:۰۰ و اگر ابری نبود ساعت ۰۲:۳۰ به دشمن میزنیم. در این صورت موج دوم نیروها باید ساعت ۰۶:۰۰ به دشمن بزنند. در همین لحظه آقای رضایی مسئول مخابرات قرارگاه وارد اتاق شد. ساعت ۲ بامداد بود. غلامپور با دیدن او گفت، آقای رضایی ارتباطاتتان را برقرار کنید، وقت نیست. رضایی نیز در پاسخ گفت، هنوز جای بعضی از یگانها مشخص نیست، انشاءالله صبح زود میرویم و هماهنگ میکنیم. با گفتن این جمله، رضایی از اتاق خارج شد و برادر حیدرپور فرمانده تیپ ۴۸ فتح همزمان با رفتن او وارد اتاق شد و کنار آقای غلامپور که داشت برای خواب آماده میشد نشست.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۹
..صیافزاده به حیدرپور گفت که شما به احتمال زیاد در آبگرفتگی جناح راست عملیات به کار گرفته میشوید. آماده باشید. حیدرپور که از این جمله عصبانی شده بود، گفت: من پایم را اینجا نمیگذارم. من اینجا نمیآیم، مگه بچه شدی؟! من پایم را اینجا نمیگذارم. غلامپور درحالیکه لبخند به لب داشت و پتو را روی سر خود میکشید، گفت: آقا سیفالله برو آماده شو، فردا به تو که دستور دادیم معلوم میشود که وارد میشوی یا نمیشوی؟!
با رفتن برادران، چراغ اتاق را خاموش کردم و خوابیدیم. صبح پس از خواندن نماز بهدلیل آنکه دیر خوابیده بودیم، مجدداًٌ خوابیدیم و ساعت ۸:۰۰ بیدار شدیم. پس از خوردن صبحانه، آقای میرحسینی فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر در ساعت ۸:۴۵ وارد اتاق فرماندهی شد. پس از سلام و احوالپرسی گفت:
اینجا نه به ما خشایار دادهاند و نه مواد منفجره. ما هم اینجا میایستیم تا دیگران که رفتند ما هم دنبالشان برویم. شما (غلامپور) به ما نامه دادید برویم پیش آقا محسن، رفتیم پیش ایشان، میگوید برویم پیش شمخانی، رفتیم پیش شمخانی، میگوید برو پیش رحیم، رفتیم پیش آقا رحیم، میگوید برو پیش غلامپور. این چه وضعی است؟! ما هم آمدیم اینجا، مینشینیم اینجا تا به ما بگویید چه کنیم؟ در جناح راستمان هنوز ادوات مستقر نشده است. سنگرهایی که قرار بود به ما بدهند، هنوز تخلیه نشده است. مخابراتمان وصل نیست به شما.
غلامپور در پاسخ به اعتراضات گلهآمیز میرحسینی میگوید:
شما خودتان باید مخابراتتان را وصل کنید. ما یگان نداشتیم که در عملیات اینقدر احساس عجر کند. چرا پیام دادیم نیامدید جلسه؟! ما که گفتیم مشکلاتتان را حل میکنیم. چرا نیامدید؟
میرحسینی: کو پیامش؟
غلامپور: یعنی شما به حرف ما اعتماد ندارید؟
میرحسینی: هر روز برای ما یک پیام میآید. یک روز از سه قرارگاه نامه میآید برای جلسه و یک روز هیچی نمیآید! شما هیچ چیزتان مشخص نیست.
فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر درحالیکه بسیار عصبانی شده بود با گفتن جملاتی زیر لب که چندان نیز مفهوم نبود، اتاق را ترک کرد. غلامپور پس از رفتن وی، رو به حاضرین کرد و گفت: بنده خدا زیر فشار است. عملیات به این حساسی باید یگانهای قوی را به کار بگیریم. دست و پا شکسته که نمیشود کار کرد. دانایی که از این برخورد تعجب کرده بود، گفت:
باید یک فکری برای جناح راست عملیات کرد. روی ۱۸ و ۳۳ (تیپ الغدیر و لشکر المهدی) نمیشود حساب کرد. فرماندهی باید یک فکری بکند درحالیکه به نظر میرسید مانور جناح راست بهدلیل آمادگی ضعیف و مشکلات لشکر ۳۳ المهدی و نیز تیپ ۱۸ الغدیر متزلزل شده است، غلامپور در پاسخ به حرفهای دانایی چنین گفت:
فرماندهی فکرش را هم کرده، جناح عملیات با لشکر ۴۱ ثارالله است، اینها (تیپ ۱۸ الغدیر و لشکر ۳۳ المهدی) را هم گذاشته که تأمین جناح راست باشند و فشار کمتری روی ثارالله باشد. اینها امنیت ثارالله و جناح راست هستند. تیپ الغدیر از روز اوّل بیرغبت بود، دو یا سه بار فرستادمش پیش آقا محسن. محسن به میرحسینی تکلیف کرد و دستور داد که بیاید پای کار. البته حق دارد، عملیات سختی دارد. جناحداری سخت است، مشکلات دارد. بهش فشار آمده و باورش نمیشه که به این زودی عملیات است. من مطمئن هستم کارشان را انجام میدهند، بچههای یزد بسیار شجاع و با صفا هستند.
دانایی مجدداً بر ابهام مانور جناح راست تأکید کرده و میگوید:
آقای غلامپور این پد بوبیان، پدر همه را درمیآورد. باید المهدی جناح راست باشد.
غلامپور: بابا جناح راست عملیات میرحسینی (۱۸ الغدیر)، اسدی (۳۳ المهدی) و قاسم (۴۱ ثارالله) هستند.
غلامپور با بیان این جمله از جا برخاست و به بیرون قرارگاه رفت، پس از چند لحظه تأمل سوار ماشین شدیم و به سمت خط و دژ مرزی حرکت کردیم. در بین راه میرحسینی را دیدیم، غلامپور به او گفت، من مشکلات و مسائل تو را به برادر محسن گفتم. گفتم که شما جناح عملیات هستی و یک فکری بکنید. آقا محسن گفت که همه کارها و فکرها شده و باید بروند و عمل کنند. حالا انشاءالله شما برو و با آقای اسدی هماهنگ کن و کارهایت را انجام بده. آقای دانایی را فرستادیم پیش شما باشد.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۳۰
از میرحسینی که جدا شدیم، به سمت مقر لشکر ۲۵ کربلا رفتیم، مرتضی قربانی آنجا بود. او بهمحض دیدن آقای غلامپور به سمت ماشین آمد و با گرفتن در نگذاشت غلامپور از ماشین پیاده شود. درحالیکه سرش را از شیشه ماشین به داخل آورده بود، گفت: من هیچی آماده ندارم، من کارم عقب است و نمیتوانم برای روز بیستم آماده شوم. الان کار جهاد را ما خودمان داریم انجام میدهیم. غلامپور که از بیان تاریخ بیستم ازسوی قربانی متعجب بود، گفت: عملیات امشب نیست، فردا شب است. مرتضی قربانی باز حرف خود را تکرار کرد و گفت ما آماده نیستیم، ما بیستم آماده میشویم. قاسم هم آمد پیش شما که بگوید آماده نیست. او هم برای بیستم آماده است. غلامپور نیز با گفتن فردا شب عملیات است از او خداحافظی کرد. پس از جدا شدن از فرمانده لشکر ۲۵ کربلا، به سمت مقر لشکر ۳۳ المهدی رفتیم. اسدی آنجا بود. در داخل سنگر فرمانده لشکر تعدادی از برادران پاسدار مشغول راهاندازی بیسیمها و خطوط تلفن بودند، هر از چند گاهی گلوله توپی در صد متری سنگر فرود میآمد، اما همه بیتوجه به این گلولهها، مشغول کار خود بودند. اسدی فرمانده لشکر ۳۳ المهدی بلافاصله بحث درباره مانور عملیات را با طرح یک سؤال آغاز کرد و گفت:
از این سه جاده دشمن در جناح راست کدام مهمتر و قویتر است؟
غلامپور: این جاده وسط که رویش مقر دارد.
اسدی: آن وقت شما قویترین لشکرتان را گذاشتهاید اینجا؟!
غلامپور: ما توان گذاشتهایم.
اسدی: بحث من این است که مانور قرارگاه اشکال دارد. قرارگاه توانش را گذاشته طرف کانال ماهی و پنجضلعی، اینجا (جناح راحت) شده کشک و پشم. شما اینجا اصلاً توان مهمی نگذاشتهاید.
غلامپور: اینطور نیست. ما همه فکرمان را گذاشتهایم اینجا. آقا محسن روی مانور نظر داده و شما میگویید کشک؟! به نظر من شما تا دیشب باور نداشتید که عملیات میشود.
اسدی: بله باور نداشتیم که عملیات میشود.
غلامپور: من از اول هم فکر میکردم که شما نمیپذیرید، ولی شما رفتید پیش آقا محسن و گفتید، چشم، تکلیف است و میپذیریم.
اسدی: بله، فرماندهی را روی چشممان میگذاریم. الان شما به من و خلیل (جانشین لشکر ۳۳) بگویید، تا هر کجا گفتید، میرویم. اینجا جنگ سختی داریم. مانور را تغییر دهیم و...
درحالیکه روز و ساعت عملیات هر لحظه نزدیکتر میشود، هنوز فرمانده یگان عملکننده درباره طرح مانور انتقاد دارد و مایل است طرح تغییر کند. غلامپور نیز که هرگونه تغییر را آفت تدابیر عملیات میداند با تغییرات کلی مخالفت کرده و استدلال میکند که مانور ازنظر کلی مناسب و دقیق است، اما درباره جزئیات میتوان بحث بیشتری کرد. وی با پذیرش کار روی جزئیات مانور، این مسئولیت را به آقای دانایی سپرد و گفت، شما با آقای دانایی بروید روی جزئیات کار کنید. آقای میرحسینی را هم در بحث شرکت دهید.
پس از خارجشدن از سنگر فرماندهی لشکر المهدی، به سمت مقر لشکر عاشورا حرکت کردیم. در مقر تاکتیکی لشکر ۳۱ عاشورا علاوهبر امین شریعتی فرمانده لشکر، آقای محتاج از مسئولین قرارگاه عبور نیز حضور داشت. امین شریعتی درباره مانور، شناساییها و کارهای باقیماندهاش توضیح داد. بیشترین مشکل لشکر عاشورا فاصله زمانی حرکت نیروها از خط خودی به خطوط دفاعی دشمن بود که سه ساعت به طول انجامید و این سه ساعت باید در زیر نور ماه طی میشد. غلامپور درباره این مشکل به فرمانده لشکر عاشورا گفت:
آقای هاشمی امشب میآید و به ایشان میگوییم که اگر بخواهیم در تاریکی حرکت کنیم ساعت سه صبح با دشمن درگیر میشویم. ایشان باید تصمیم بگیرد.
با گفتن این جمله با امین شریعتی خداحافظی کردیم و به قصد دیدن فرمانده لشکر ۱۹ فجر به سمت مقر تاکتیکی این لشکر حرکت کردیم. در بین راه برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه را دیدیم که توصیههایی در ارتباط با توپخانه کرد. پس از جدا شدن از ایشان به سمت دژ مرزی حرکت کردیم و پس از چند لحظه در بین راه نبیرودکی فرمانده لشکر ۱۹ فجر را دیدیم و سوارش کردیم. در داخل ماشین رودکی درباره مانور لشکر و مشکلاتش صحبت کرد. میگفت، با این وضع آماده نمیشویم، خیلی از کارهایمان مانده است، باید فرصت بیشتری به ما بدهید. غلامپور با آقای رودکی نیز درباره ساعت عملیات صحبت کرد تا به یک جمعبندی دقیق درارتباطبا ساعت عملیات برسد. غلامپور بر این نکته تأکید کرد که اگر یک شب عملیات را عقب بیندازیم، یک ساعت و نیم تاریکی را از دست میدهیم. با این استدلال به نظر میرسید تأخیر در روز عملیات، ضریب موفقیت عملیات را کاهش میدهد.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 یک دنیا غیرت و مردانگی میدرخشد
در پشت نگاه هایی که ثبت شد
برای روزهای فراموشی ما...
🔸 دیماه ۱۳۶۵ شلمچه
منطقه عمومی خرمشهر
رزمندگان لشکر۳۲ انصارالحسین(ع)
عکاس : محمد حمیدی مقدم
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 لباس و خوراک شان، خاکی است
ولی دلهای آنان آسمانی است
که جسم از خاک است و
دل ز آسمان ...
دیماه ۱۳۶۵
شمالشرقی بصره
منطقه عملیاتی #کربلای_پنج
نیروهای تعاون لشکر ۳۲ انصارالحسین
عکاس: محمود بدرفر
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۳۱
پس از رساندن امین به مقر تاکتیکی لشکرش، به قرارگاه برگشتیم. بهمحض رسیدن به قرارگاه نماز خوانده و نهار خوردیم. سپس محرابی مسئول اطلاعات و آقای میرصفیان فرمانده توپخانه پانزده خرداد آمدند و درباره جزئیات کارهایشان توضیح دادند. مهندس عطار هم آمد و درباره آزمایش سطحه و خشایار در عمقهای مختلف آب توضیح داد. غلامپور در تماس با برادر محسن از وی خواست که غمخوار از مسئولان لجستیک را برای حل مشکلات یگانها به قرارگاه بفرستد.
قرارگاه کربلا، خصوصاً اتاق فرماندهی بسیار شلوغ شده است. آقای محتاج و افشار نیز قرارگاه عبور را به نام قرارگاه عاشورا در همین قرارگاه کربلا مستقر کردهاند. حسن دانایی کلیه فعالیتهای جناح راست را پیگیری میکند و آقای صیافزاده نیز فعالیتهای مهندسی در خط را دنبال میکند. آقای بشردوست با عدهای از برادران پاسدار نیز در یکی از اتاقهای قرارگاه کربلا مستقر شدهاند. همهمه عجیبی در قرارگاه به پاست.
در ساعت ۱۵:۲۰ بهسمت دژ مرزی و مقر لشکر۱۹ فجر حرکت کردیم. شمخانی بهاتفاق آقای غمخوار نیز آمدند. شمخانی بهمحض دیدن آقای غلامپور با شوخی به غمخوار گفت، بیا بشین پیش غلامپور که نلرزه. هنوز دقایقی از آمدن شمخانی نگذشته بود که سیفالله حیدرپور فرمانده تیپ ۴۸ فتح هم آمد. شمخانی رو به او کرد و گفت:
شما بروید جزیره مینو را خالی کنید و بیایید اینطرف (شلمچه) اول از همه هم ادواتت را بیاور.
غلامپور به حیدرپور: امشب از تاریکی استفاده کنید و تا صبح مستقر شوید. فرمانده گردانهایت را بیاور و توجیه کن. من به مرتضی (قربانی) گفتهام که تو لشکر احتمالاتی. اما به شما که میگویم، میخندی. مرتضی دلگرمیش از شما بیشتر است و آمده و مستقر شده. از تو انتظار نداریم اینطوری حرف بزنی (اشاره به حرفهای چند روز پیش حیدرپور که گفته بود من پایم را اینجا نمیگذارم.). گاهی میگویی زندگیم (عقبه تیپ) اهواز است، گاهی میگویی در جزیره مینو هستیم و... این بهانهها را نیار و بیا پای کار.
حیدرپور با بیان چشم و این جمله که ما در خدمت اسلام هستیم، دژ مرزی را ترک کرد. با رفتن او افراد مختلفی آمدند و هریک گزارشی از مأموریتهای خود ارائه کردند. آقای محرابی از وضعیت دشمن و سکوت چند شب گذشتهاش گفت. حاج قاسم از مشکلات نداشتن شن و باقیماندن کارهای جاده لشکر فجر که عقبه اصلی عملیات در بیستوچهار ساعت اول است سخن گفت. علی عساکره مشکلات ادوات و نداشتن مهمات را یادآوری کرد. غلامپور از ورود زودهنگام قرارگاه قدس و نجف گله داشت و میگفت، برادر عزیز (قرارگاه قدس) لشکر۸ و لشکر۱۴ و آقای ایزدی (قرارگاه نجف) لشکر۵ را فرستادهاند شناسایی و بچههای شناسایی این یگانها با نیروهای شناسایی لشکر۱۰ سیدالشهدا درگیر شدهاند. میرصفیان مسئول توپخانه پانزده خرداد گفت، توپها را آوردهایم ولی جا نداریم مستقرشان کنیم.
ساعت ۱۶:۲۵ روز ۶۵/۱۰/۱۷ جلسه فرماندهان یگانها با حضور آقایان شمخانی و غلامپور کنار دژ مرزی تشکیل شد. شمخانی گفت، برادرها کارهایشان را توضیح بدهند. بلافاصله مرتضی قربانی که در حضور فرماندهان رده بالا در بیان نظرات مثبت از دیگران پیشی میگیرد، گفت:
من چهار تانک مستقر کردهام در خط برای زدن خط دشمن و دو تا هم برای عبور گذاشتهام.
شمخانی: شما و قاسم (لشکرهای ۲۵ و ۴۱) باید ده تا تانک عبور دهید. امین و نبی (لشکرهای ۳۱ و ۱۹) هم ده تا و ده تا هم قرارگاه قدس عبور میدهد.
سلیمانی: پس تانکهای ما را مشخص کنید.
مرتضی قربانی: من یک دسته تانک میگذارم تحت امر قاسم و برایش عبور میدهم. سر شب بزنیم به عراق. ساعت ۱۱ بهترین وقت است.
شمخانی: اگر هوا ابری بود ساعت ۱۱ میزنیم به خط دشمن، اما اگر هوا صاف بود فردا به شما میگویم.
مرتضی قربانی: بدهید دست خدا! این حرفها را نزنید، هواشناسی یعنی چه؟ راستی به ما خشایار بدهید.
شمخانی: خشایار نداریم، معطل ما نباشید. خدا لعنت کند شاه را که بیشتر برای ما نخرید!!
غلامپور: امشب هم ارتباطتان را با ما برقرار کنید.
با پایان این جلسه که در فضای باز برگزار شد به قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر۳۱ عاشورا رفتیم.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۳۲
در مقر فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا برادران شمخانی، غلامپور، وفایی، شریعتی و سلیمانی حضور داشتند.
ابتدا آقای شمخانی توضیحاتی در ارتباط با عبور دادن تانک به خطوط دشمن داد و احتمالات مانور را نیز ارزیابی کرد. امین شریعتی هم ضمن توضیحاتی درباره مانور گردانهایش، گفت، ما همه کارهایمان را امروز در روز انجام دادیم، چه هوای خوبی است. کاش فردا هم همینطور باشد. در گرد و غبار و مه بدون اینکه دیده شویم، خوب کار میکنیم.
پس از برگزاری این جلسه به قرارگاه برگشتیم و نماز خواندیم. حسن دانایی گوشهای از مشکلات مانور جناح راست را توضیح داد و قرار شد هماهنگیهای لازم پس از صحبت با آقای رضایی فرمانده کل سپاه به دو یگان ۱۸ الغدیر و ۳۳ المهدی اعلام شود.
غلامپور که از رفتوآمدهای امروز کمی خسته شده بود رو به آقای دانایی کرد و گفت، از دو نقطه نگرانی دارم، یکی محور فضلی است که قرار است از دژ عبور کرده و جاده شلمچه را که عقبه اصلی عملیات است؛ باز کند و دیگری مانور جناح راست است. شما باید بروی به جناح راست و به اسدی و میرحسینی کمک کنی و خیالمان را از این محور راحت کنی.
پس از این صحبتها عازم قرارگاه خاتم۱ مقر تاکتیکی فرمانده کل سپاه شدیم تا در جلسهای که با حضور آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل میشد، شرکت کنیم. در این جلسه قرار بود درباره کلیات عملیات روز و ساعت دقیق عملیات به توافق برسیم.
❥•❥•❥•❥
مطلب فوق برگرفته از فصلنامه نگین ایران، نوشته مجید مختاری می باشد که تا قبل از جلسه نهایی رویدادها را نگاشته است.
جهت تکمیل این مقوله، و در ادامه به خاطرات و جریان نگاری های برخی یگان ها در عملیات کربلای پنج خواهیم پرداخت.
پایان
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 اتاق جنگ / کربلای پنج
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
ساعت چهار بعدازظهر مهمانها همه رفته بودند و سکوتی عمیق بر قرارگاه و اتاق فرماندهی حاکم شده بود. در میانه این سکوت، آقای بشردوست با چهرهای خندان و بشاش وارد شد و پس از سلام و احوالپرسی گفت: بچهها (فرماندهان لشکرها) آمدند و با محسن درباره تأخیر در عملیات صحبت کردند و ایشان موافقت نکرد و گفت باید حتماً در روز تعیینشده عملیات انجام شود. آقا محسن سؤالی داشت، میگفت چطور میشود سرعت عملیات را ساعتهای اوّل عملیات و روز اوّل زیاد کرد؟
غلامپور در پاسخ به این سؤال چنین توضیح داد:
ما تا یک کیلومتری دشمن سریع میرویم ولی نیروها از این پس باید آهسته، آهسته و سینهخیز بروند. بعد مسئله موانع پیشروی آنهاست، اگر برای عبور از موانع از ساعت ۱۲:۰۰ سه ساعت وقت بگذاریم، لحظه درگیری میشود سه صبح. البته برای ساعت درگیری باید بیشتر صحبت کنیم، چون مسافت رسیدن یگانها به خط دشمن و موانع، یکی نیست. بعضی از یگانها یک ساعت و بعضی چهار ساعت وقت میخواهند.
پس از شکستن خط دشمن، سرعت عمل به دو عامل نیاز دارد، نخست آتش و دوم که مهمتر از اولی است، سرعت در انتقال نیروهاست. یعنی اگر امکانات (نفربر و زرهی) داشته باشیم و بتوانیم سریع نیروها و امکانات را انتقال دهیم، سرعتمان بالا میرود.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ #کربلای_پنج
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂