eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
839 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
👆اولین ارسال "کرامات شهدا"
❣ مواظب باشید که با وسوسه منافقین از صحنه بیرون نروید که در این صورت خون شهدا پایمال می شود . از خدا بخواهید که مارا از خواب غفلت بیدار کند تا همانطور که خون دادیم ، پیام آنرا هم در یابیم . عاشقانه به گرد ( امام) بچرخید واز نورش استفاده کنید وسعی کنید از امتحان الهی سالم بدرآئید . امتحان ما شهادت ما است که چقدر شیرین است (احلی من العسل ) زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست بلکه زنده است شهیدی که حیاتش زفنا است 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ دل بہ نــگاه اولین گشت شکار چشم تـــــو زخـــــم دگـــــر چہ‌ مے زنی صید ِبہ خـــــون‌ تپیده را... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔰❣🔰❣🔰❣🔰 نویسنده:خانم طیبه دلقندی 💥یکبار اسم من به عنوان مخالف رد شد . وقتی مـرا بیـرون بردنـد ، یـک استوار خائن به نام اسماعیل... مسؤول تنبیه من شد. ابتدا مرا مجبور کرد خـودم را توي حوضچۀ لجن بسته بیندازم . با بدن خیس مـی رزیـدم . بـا صـداي بلنـد فرمان داد : - یک! دو! سه! بدو! سریع ! به نفس نفس افتاده بودم. می‌خندید : - پشتک بزن ! پشتک میزدم. فریادش بلند شد : - حالا انگشتت رو بذار روي زمین روي سرت بچرخ ! سرگیجه گرفته بودم. ادامه میداد : -سینه خیز! ... کلاغ پر! ... سریع! ... . من از پا افتاده بودم و او با کابل میزد . وقتی فهمیدند جعفر یوسفی پاسدار است او را بـراي شـکنجه بـا خـود بردند. مدت ها خبري از او نداشتیم ولی خوشبختانه زنده به میان مـا برگـشت . هر بار که براي آمار می آمدند می پرسیدند یوسفی جلو می رفت. نگهبان دو کشیده محکم توي گوشـش مـیزد . او آنقدر ضعیف و نحیف شده بود که با همان دو کشیده از حال میرفت . نگهبان عصبانی میگفت : قبل از اسیر شدن عراقی می‌کشی؟ ها؟ محمدامین یزدي بود . یک پسربچۀ چهارده ساله کـه وقـت اسـارت بـه صدام فحش داده بود . در فاصله هاي زمانی مختلـف مـی بردنـدش اسـتخبارات بغداد . خودش می گفت که زیر دستگاهی شبیه دستگاه پـرس مـی گذاشـتندش. مثلاً اگر دور کمر محمدامین پنجاه سانت بـود، دسـتگاه را روي چهـل سـانت تنظیم میکردند و دل و رودة او را از اطراف تحت فشار می‌گذاشتند . محمد امین روانی شده بود و نیمه هاي شب یکدفعه بـا سـر و صـدا از جا می پرید. داد و هوار می کرد و گاه ضجه میزد . انرژي اش آن قدر زیاد می شد که مجبـور مـی شـدیم چنـد نفـري نگهـش داریـم . هرچیـزي دم دسـتش بـود می‌شکست، بدون اینکه بفهمد چه می‌کند . یک نفر آب می آورد و رویش می ریخت. تکان شدیدي می خورد و بعد طوري نگاهمان می‌کرد که انگار تازه ما را دیده است. بهت‌آلود می‌گفت : - فهمیدین دوباره جنّا اومده بودن منو با خودشون ببرن؟ فجیعترین شکنجه اي که اتفاق افتاد ، وقتی بـود کـه یکـی از بچه‌هـاي اطلاعات عملیات سپاه مشهد را شناسایی کردند . رضایی را بردند حمام . شیـشه روي کمرش گذاشتند و آن قدر با کابل و باتون روي شیشه ها زدنـد کـه خـرد شد. مجبورش کردند روی شیشه ها غلت بزند. پاهایش را فلک کردند و آن قدر زدند که انگشت‌هایش شکست. با انبر دست ناخن هایش را کشیدند و آخـر سـر آنقدر آب جوش رویش ریختند که گوشت تـنش پخـت و بنـد بنـدش از هـم گسست . مدت زیادي حمام را تمیز کردند. حتی بعد از گذشت زمـان طـولانی آثار خون و گوشت این شهید مظلوم در گوشه و کنار به چشم میخورد . https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰❣🔰❣🔰❣🔰 نویسنده:خانم طیبه دلقندی 💥از این شکنجه ها و تنبیه هاي وقت و بی وقت چنـد هـدف داشـتند. اول بدبین کردن بچه‌ها به هم و ایجاد اختلاف و تفرقـه میـان سـپاهی و ارتـشی و بسیجی؛ دوم جاسوس پروري. همیشه چند نفر پیدا می شدند که تـاب و تحمـل شکنجه و آزار را نداشتند و با دشمن کنار می‌آمدند . ••• اواسط اردیبهشت هوا سرد بود. از زخـم هـایم چـرك و خـون بیـرون می آمد. نیمه‌هاي شب براي خوردن آب بلند شدم و سر سطل آب رفتم . وقتـی برگشتم دیدم بغل دستی ام توي خواب غلت زده و جاي مرا گرفتـه اسـت . هرچه کردم نتوانستم پتوهایم را بردارم. از سرما مچاله شده بودم . پنج پنجـره بـاز بود و دو تا هواکش و سه تا پنکه کار می کرد. از جـا بلنـد شـدم و پنکـه هـا را خاموش کردم . اتفاقاً نگهبان که قیس نامی بود متوجه شد. با عصبانیت پرسید : - چه کسی پنکه رو خاموش کرد؟ خودم را به خواب زدم . قـیس سـؤالش را تکـرار کـرد . دوبـاره سـاکت ماندم. رفت و مسئول آسایشگاه را بیدار کرد و با غیظ به او گفت : تا معلوم نشه چه کسی پنکـه رو خـاموش کـرده ، فـردا همـه تنبیـه میشن ! وقتی دیدم اینطور است بلند شدم و گفتم : - من بودم ! پوزخند زد. سري تکان داد و با حالتی خط و نشاندار رفت : دوباره که دراز کـشیدم از فکـر وخیـال خـوابم نمـی بـرد . چـشمانم در تاریکی روي پنکه اي که می‌چرخید و به من دهن کجی مـی کـرد ، ثابـت مانـده بود . - خورشید که بالا بیاد چی بر سرم میارن؟ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدی که حاج‌قاسم به او می‌گفت "امامزاده" وقتی مجید دیپلمش را گرفت، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. بعضی از همکلاسی‌هایش برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند، اما جنگ تحمیلی شروع شده بود و با اینکه مجید شاگرد اول در استان بود، غیرتش قبول نکرد جبهه را خالی بگذارد و به خارج از کشور برود. شهید سیلاوی و همرزمانش به عنوان اولین گروه‌ها از اهواز به جبهه رفتند. حاج‌قاسم سلیمانی در همان اوایل جنگ از طریق سپاه کرمان به خوزستان آمد و به این جوانان پیوست و پاگیر جبهه شد. قرار بود عملیات شهیدان رجایی و باهنر اجرا شود. خیلی‌ها شهید شدند. سردار شهید مجید سیلاوی هم جزو شهدای این عملیات بود که در ۱۲ شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسید. حاج‌قاسم بعدها در مورد او گفته بود: «همرزم بودن اینجانب با سردار شهید مجید سیلاوی از افتخارات من است.» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 👇👇
❣ برادر شهید می گوید: «مجید می‌گفت بنی‌صدر ضد سپاه است؛ او یا به ما تجهیزات نمی‌دهد یا سهمیه کمی می‌دهد. یک‌بار مجید تعریف می‌کرد که در محاصره ۲۰۰ تانک عراقی بودیم و با سلاح‌های کم باید مقاومت می‌کردیم. وقتی می‌خواستیم تانک‌ها را بزنیم باید سعی می‌کردیم تیرمان به خطا نرود. چون کمبود مهمات داشتیم یک تانک از اول، یک تانک از وسط و یک تانک از آخر را زدیم و با این کار آرایش نظامی دشمن به‌هم خورد؛ بعد عراقی‌ها فرار کردند. حتی یک تانک را زدیم و دیدم که همچنان گاز می‌دهد، ولی حرکت نمی‌کند. آرام آرام به سمت تانک رفتیم و دیدیم راننده تانک کشته شده و پایش روی پدال گاز است. مجید خیلی از کمبود سلاح ناراحت بود و برای‌مان تعریف می‌کرد نیروهای سپاه حمیدیه می‌خواستند عملیات کنند، اما اسلحه کافی نداشتند. مجید به نیروهایش می‌گوید برویم و از جبهه بعثی‌ها در آبادان اسلحه بیاوریم، به اتفاق نیروها به انبار مهمات عراقی‌ها می‌روند و تعداد زیادی سلاح می‌آوردند و با همان سلاح‌ها عملیات موفقیت‌آمیزی انجام می‌دهند.» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣«در ابتدای جنگ تمام نیروها از سپاه‌های استانی در خوزستان جمع می‌شدند. سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی هم از کرمان به خوزستان آمده بود و در عملیات شهیدان رجایی و باهنر حضور داشت. حاج‌قاسم در این عملیات با سردار علی هاشمی و مجید آشنا می‌شود. وی در صحبت‌هایش اذعان داشت که همرزم بودن اینجانب با سردار شهید مجید سیلاوی از افتخارات من است. حتی حاج‌قاسم چند ماه قبل از شهادتش به اهواز آمده بود، به اتفاق سردار شاهوارپور فرمانده سپاه حضرت، ولی عصر (عج) خوزستان سر مزار مجید رفت و گفت شهید مجید سیلاوی در تابستان گرم روزه می‌گرفت. در سفری که حاج‌قاسم به اهواز داشتند در حسینیه ثارالله اهواز در جمع مردم گفتند: "شما شهید مجید سیلاوی را دارید که خود یک امامزاده است." https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔻ساعت حدود ۲ بعدازظهر ۱۳ بهمن ۹۴ بود داشتم از درد جراحتی که وارد شده بود به شکمم به خودم میپیچیدم که از بچه های دزفول اومد سمت مقر ادوات، خبرهای ضد ونقیضی از آمار واسامی اومده بود ودقیق معلوم نبود که کی شهید شده. از ابوصلوات پرسیدم کیا شهید شدن از بچه‌های اندیمشک گفت: از گروهان ما که آقای چگله فرمانده بوده مجروح شده و اون پسر لاغره که برامون شبهای جمعه حلوا درست میکرد هم شهید شد. 😔 نفهمیدم کی رو میگفت تا فردا وقتی برگشتیم عقب دیدم بچه‌های اندیمشک جمع اند دویدم سمتشون از آقای رحیمی پرسیدم اندیمشکی کیه از گروهان آقای چگله شهید شده. بغض گلوشو گرفت و تو چشاش حلقه زد وسر رو پایین انداخت با بغض گفت ... دست انداختیم گردن و.... 🔖به نقل از یکی از همرزمان شهید مدافع حرم
سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است / مهدی گل بی خزان آل الله است ای منتظران حضرتش برخیزید / پیغام دوباره سحر در راه است السلام علیک یا بقیة الله ، یا صاحب الزمان میلاد حضرت مهدی موعود (عج) مبارک باد 🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰❣🔰❣🔰❣🔰 نویسنده:خانم طیبه دلقندی 💥هر روز نزدیک ظهر عراقی ها وادارمان می کردند پتوها را بیرون ببـریم و کف آسایشگاه را با اندکی آب بشوییم. می گفتند همه جا بـوی گنـد مـی دهـد . آنروز انتظار کُشنده آزارم می‌داد. یکی دوبار از بچه‌ها پرسیدم : - برم خودمو معرفی کنم ! آنها مخالف بودند. یکی‌شان گفت : - گر چه به نظر نمیرسه یادشون رفته باشه ولی خـدا رو چـی دیـدی؟ عجله نداشته باش ! ظهر که پتوها را بیرون بردیم ، قیس نشان داد که یادش نرفته اسـت بـا . صداي بلند گفت : - کسی که دیشب پنکه رو خاموش کرده بیرون بیاد! قلبم تند تند می زد. جلو رفتم و گفتم: - من ! افسر عراقی مرا داخل آسایشگاه خالی برد . یعقوب ارشد آسایشگاه بود ، دستور داد که کابل بیاورد. یعقوب با کابل سه لایۀ قطوري برگشت. آن را میان دست محکم گرفت و شروع کرد بـه زدن . همـان طـور کـه سرم پایین بود گوشۀ پیراهنم را لای دندان هایم فشردم و توی دلم شروع کـردم به شمردن . خستگی ناپذیر و بی رحمانه می زد. به کف دست، کتف، کف پا و بیشتر از همه بـه کمـر . از همـه جـا خـون بیـرون مـی زد ولـی او دیوانـه وار دسـت برنمیداشت. صد و بیست تا که زد ، کابل را کنار گذاشت. پوسـت کمـرم بـه شـدت ملتهب شده بود . طوري که پف کرده و به رنگ قهوه اي سـوخته درآمـده بـود . جابه‌جا هم خونریزي داشت . تا بیست روز نشسته مـی خوابیـدم . کمـرم را نمـی توانـستم روي زمـین بگذارم. از طرفی زخمهاي شکم، مانع از خوابیدن روي آن می‌شد . گاهی خـسته مـی شـدم و وسوسـۀ دراز کـشیدن مـی کـردم. فشار روي زخمها غیر قابل تحمل بود. با این همه راضی بودم . چون در غیر ایـن صـورت همـۀ بچه‌هـا تنبیـه می شدند. این کار هم تازگی نداشت. در مواقع خطر خیلی پیش می آمد که یک نفر فدایی بقیه می‌شد. به تجربه دریافته بودیم که عراقی ها دنبـال زهـر چـشم گـرفتن هـستند . آنها میخواستند با تنبیه یک نفر درس عبرتی به بقیه بدهند . بـه همـین سـبب بعضی از بچه‌ها براي کاری که نکرده بودند ، پیش قدم می شدند و هم بندهایشان را نجات می‌دادند. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔻قسمتی از شهید مدافع حرم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ آیت الله سید محسن شفیعی به برادر شهیدش پیوست 😔 این ضایعه درد ناک را خدمت خانواده ای محترمشان تسلیت عرض می‌کنیم 😔🕊
روزهایم یڪ به یڪ می‌گذرند ! حـال و روزم خنــده دار است ... پـر شده ام از ادعـا ! دم ‌از شمـا می‌زنـم ... به‌خیـال خـودم خواهم شد خـوشـا به حـالتـان بـدون ادعـا شهیــد شدید بُعد فـاصله بیـن‌مان بیـداد می‌ڪند ! 📸شهید مدافع حرم
❣ قبل از عملیات کربلای پنج در شملچه، بچه‌های گردان متنی تحت عنوان "شفاعت نامه" آوردند که امضاء کنیم. ‌ از جمله کسانی که متن را امضا کرد شهید سید احمد پلارک ، معروف به شهید گلاب بهشت زهرا بود. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
: شهدا شمع محفل دوستانند، قهقهه مستانه شان ودرشادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند واز نفوس ای هستندکه مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"پروردگارند. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
▪️دست نوشته شهید مدافع حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 پیام تبریک‌ شهید سید جمشید صفویان سال ۶۴ بعد از پیام حضرت امام خمینی (ره) از صدا و سیما https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍂
چه زیباست درس آموختن از طبیعت و بهاری شدن با تمنای استجابت دعای حول حالنا الی احسن الحال بهارتان قرین شادی و آرامش ۱۴۰۱_هجری_شمسی_مبارک_باد