نه سراغی نه سلامی
خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو
اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهیدسیدضیاءالدین_سیدصدر
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#وصیت_شهدا ❣
من دیروز بین شما بودم و امروز براى شما عبرت هستم. چه بسیار کارهاى خیرى که مىتوانستم انجام بدهم و چه بسیار معاصى، که متأسفانه مرتکب شدم و اکنون افسوس مىخورم ولى مىبینید که دیگر فرصت از دستم رفته است پس شما مرا عبرت قرار دهید و تا خداوند فرصت داده است براى آخرتتان زحمت بکشید که دو روزه دنیا خیلى زود مىگذرد.
#شهید_سید_مهرداد_مجدزاده_طباطبایی🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#سیره_شهدا❣
در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه جنگ پرسیدند؛ شهید فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم، مرخصی را برای آن می خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
#شهید_عباس_بابایی🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
نام آور بی نشان ما،بی نامست
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،" گمنامست"
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#وصیت_شهدا
شما اي پيام رسانان خون شهيدان و اي كسانيكه رسالت خطيري داريد پيام ما و تمام شهيدان را به گوش جهانيان برسانيد!
حرف ما اين بود كه اين قدرت طلبيها و رياكاري ها و خود خواهيها بايد محكوم شود،
با ناحق بايد مبارزه كرد و برنامه جاهليت بايد برچيده شود
و عدالت باشد نه ظلم و ستم.
سنت رسول ا...(ص) باشد نه اسلام معاويه و اسلام نمايي.
امنيت باشد نه آشوب و اضطراب، سخن از خدا باشد نه از شيطان.
آري اين سخن و نظر ما بود كه بدان خاطر ما را كشتند بر بدنهايمان اسب تاختند و سر و سينه مان را آماج تير و نيزه قرار دادند .
آري ما گفته بوديم كه اسلام بايد زنده باشد حق بايد حاكم باشد و مردم بايد حق حيات داشته باشند و به همين خاطر ما را زدند و كشتند و بدنمان را پاره پاره كردند و فرزندانمان را در زير بمبهاي خوشهاي و موشكهاي 9 متري قرار دادند, چون ما حق ميگوييم و از مظلوم دفاع ميكنيم و بر ظالم ميتازيم.
#شهید_هادی_فضلی🕊
معروف به چشم راست شهید چیت سازیان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣
شهیدی که:
پودر شد...
مش رحيم نشسته بود توي امامزاده. سجده رفته بود و دعا ميكرد. از خدا ميخواست
فرزندش صحيح و سالم به دنيا بيايد. ميخواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
خدا دعايش را مستجاب كرد. محمدرضا در سال 36 در روستاي ليوان غربي بندرگز به
دنيا آمد. دوران رشد او با نهضت عاشورايي حضرت امام مصادف بود.
پدر هم در راه تربيت او از هيچ كوششي دريغ نكرد. در دوران انقلاب حماسه ها آفريد.
كردستان اولين محل آزمايش شجاعت و شهامت او بود.
حماسه هاي او را همه بچه هاي لشگر بيست وپنج كربلا به ياد دارند. همين دلاوريها
و شجاعتها باعث شد كه به فرماندهي تيپ دوم لشگر انتخاب شود.
فراموش نميكنم. زماني كه سردار محمدرضا عسگري براي بسيجيان لشگر صحبت
ميكرد همه ساكت بودند. چه زيبا شرايط زمان و دوران جنگ را براي آنها تحليل مي -
كرد.
ميگفت: روحيه بسيجي! تفكر بسيجي! بايد اين تفكر را گسترش داد. بايد بر روي اين
موضوع كار كرد. او به نكته هايي اشاره ميكرد كه سالها بعد بزرگان ما به آن تأكيد
ميكردند.
عمليات كربلاي يك در منطقه مهران آغاز شد. امام فرموده بودند: مهران بايد آزاد
شود. جمع فرماندهان آماده بودند تا كلام امام عزيز محقق شود.
چهارم تير ماه 65 بود. عمليات با رمز نام مقدس قمربني هاشم(ع) آغاز شد. نيروهاي
دشمن سريعتر از آنچه فكر ميكرديم پا به فرار گذاشتند. مهران با كمترين تلفات آزاد
شد.
روي ارتفاعات قلاويزان بوديم. در داخل سنگري محمدرضا به همراه اصغر بصير
مستقر شده بودند. آنها از نزديك روند عمليات را زير نظر داشتند. لحظاتي بعد صداي
انفجار مهيبي آمد. از سنگر كوچك آنها چيزي نمانده بود.
اصغر سوخته بود. از محمدرضا هم چيزي نمانده بود. برادر عسگري فرمانده تيپ دوم
كاملاً پودر شد!
از شهادت فرمانده دلاورمان خسته بوديم و ناراحت. اينكه از پيكر پاكش هيچ نمانده
بيشتر قلبمان را آتش ميزد. اما به ياد آخرين جملاتش افتادم.
گفته بود: آرزوي قلبي من اين است كه مفقودالاثر باشم. چون از خانوادههايي كه
فرزندشان بي نام و نشان به شهادت رسيدند شرمنده ام!
آرزو دارم حتي اثري از پيكر من به دست شما نرسد.
در آخرين نامه هم براي دخترش نوشته بود: دخترم شايد زماني بيايد كه قطعه اي از
بدنم هم به دست تو نرسد. تو مثل دختر كوچك امام حسين (ع)هستي. اون خانم سر
بريده پدر به دستش رسيد. ولي حتي يك تكه از بدن من به دست شما نميرسد!
#سردارشهیدمحمدرضاعسکری
#کتاب_شهدای_گمنام
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
شبی را به خوابم بیا، نازنین!
دلم را پُر از بوی خورشید کن
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#سردار_دلها❣️
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#وصیت_شهدا
خون هر شهیدی که ریخته می شود مسؤلیتی گرانتر بر گردن مردم نهاده می شود بنابراین مردم نباید غافل باشند و در برابر این مسؤلیت بزرگ و پیام خون هر شهید, تنها نگذاشتن رهبر و اجرای امر رهبری است چون هر چه داریم از نایب مهدی (عج)است.
#شهیدمحمدتقی_شاهیوند🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣️
شهیدی که...
«از پشت بیسیم خبر شهادتش را اعلام کرد»
محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شدند.
محسن پشت بیسیم می گوید : «دارند دورمان میزنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید» . حالا توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم می گوید: «دوربینم را زدند، جایم بد است» . از ناحیه پا مجروح میشود
به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری می گوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد.
تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد : «دارند ما را میزنند... من کنار تانک هستم» . گرای محل خودش را میدهد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد.
محسن در بی سیم می گوید :" دارند ما را میزنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشد .
من چشم انتظار شوهرم بودم وهمه کارها را برای آمدنش انجام داده بودم. حتی برایش هدیه خریده بودم. گفتم می خواهم با همسرم تنها باشم.در محل نمازخانه لشکر، من و محسن با هم تنها شدیم. محسن خیلی گل مریم دوست داشت. گفته بودم برایم گل مریم بخرند تا با گلی که دوست داشت به استقبالش بروم. روی تابوت را که کنار زدم، اشکهایم امانم را برید. گل ها را پر پر کردم و همین طور که حرف میزدم، می ریختم روی صورتش . دلم میخواست دست هایش را لمس کنم، اما نمی شد، دست های محسن سوخته بود. گفتم: « منتظر شفاعت تو میمانیم. »
#شهیدمحسن_حیدری
راوی:همسرشهید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
نیست بی دیدار تو
در دل شکیبایی مرا...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
این شهید ۱۳ساله را چقدر می شناسید؟
عشق وصف ناپذیر این شهید والا مقام در سن کم به دفاع از مام وطن در برابر دشمنان موجب شد تا با دستکاری شناسنامه خود در دوم راهنمایی روانه جبهه حق علیه باطل شود و در بار دوم اعزام خود در عملیات بیت المقدس ۲ به تاریخ ۳۰ دی ماه ۶۶ در حالیکه تنها ۱۳ سال از بهار زندگی خود را تجربه کرده بود، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر عاشقانه به شهادت رسید.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
👇👇👇
❣
در وصیتنامه پرمعنای خود که نشان از موج استکبار ستیزی و ولایتمداریش داشت، به همکلاسی و دوستانش وصیت کرده بود
«در تشییع جنازه من پرچم آمریکا را به آتش بکشید تا مردم بدانند من ضدآمریکایی و تابع ولایت فقیه هستم»...
👇👇👇
❣
شهید ۱۳ ساله اسدآبادی
#محمدرسول_رضایی در قشر دانش آموزی از شهدای والا مقامی است که
«عکسش در اتاق مقام معظم رهبری نصب شده »
و این امر برای شهرستان اسدآباد و دانش آموزان اسدآبادی افتخاری بسیار بزرگ به شمار میرود.
#شهیدمحمدرسول_رضایی
#قاسم_های_دوران
#احلی_من_العسل
#روز_دانش_آموز
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم...
پنجشنبه ها را دوست دارم ،
قرار است امروز تمامِ روز را با من باشی
با جایِ خالی اَت ، پیراهنت ، عکسهایت...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهیدانه
♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است.
🔻پسری متولد #آبادان در خانواده ای #مذهبی و روحانی... احمد مکیان دلداده به #اهل_بیت❤️
در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد... در قم مشغول به درسِ #طلبگی شد و زیر سایه #حضرت_معصومه در مدرسه علیمه امامرضا مشغول تحصیل.
میگویند: کفیلِ روزی طلبه ها، #امام_زمان (ارواحناهفداه) است... چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را #شهادت خواست🕊
برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه میکرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘
در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه و لبی عطشان، در دامانِ مولایش #حسین به دیدار پروردگار رفت...
احمد انتخاب شده بود... برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی #بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..."
میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین قرار بگیرد و از دستان حضرتش #آب بنوشد، که میسر شد...
آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، میرود❤️
از رویِ پرنور و با جمالِ #شهدای_گمنام خجالت میکشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد!
سفارش کرد پیکرش را #غریبانه تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در #بهشت_معصومه به خاک بسپارند و روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی"
بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...!
عاشقان، مادری اند...❣️
پیکرش را زیر سایه #فاطمه_معصومه در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، #شهدای_فاطمیون به خاک سپردند...😔
اکنون مزارِ احمد، این #طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است.
امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه #اهل_یقین است.»
📸شهید مدافع حرم
#احمد_مکیان
📅تاریخ تولد: ۱۵ آبان ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵
🥀مزار شهید: قم، بهشت معصومه
🕊محل شهادت: حلب_سوریه
#شهیدانه
بزرگیمیگفٺ:
تڪیهڪنبهشهداء
شهدا تڪیهشان به خداست؛
اصلاڪنار گل بشینی بوی گل میگیری
پسگلستانڪنزندگیت
رابایادشهدا
📸شهید مدافع حرم
#عارف_کایدخورده
🔸🍃🌺#حماسه_جنوب🌺🍃🔸
خاکی کہ باشی
چه صفـایی دارد....☺️
یک فنجان چای با طعم خدا ...
#بفرمایید_چای☕️
سلام صبح بخیر
🍂
#برای فرار از غرور
❣شیخ مصطفی بصیر پور را یک روز بعد از اینکه در چادر در منطقه کلاس گذاشته بود نشستم در کلاسش و از صحبت هاش لذت بردم.
بعد از اینکه کلاس تمام شد از چادر آمدیم بیرون وصداش زدم رفتم پیش ایشان وصورتش را بوسیدم وهمچنین پیشانی ایشان را خم شد دستم رو ببوسه اجازه ندادم.
فرداصبح بعد از صبحگاهی که تمام شد ،ایشان امدند پیش من وگفت خواهش میکنم دیگه کلاس برای من نگذارید
گفتم چرا گفت ممکن هنگام درس دادن من رو غرور بگیره ومرتکب گناه بشم.
راوی : مهدی کاکاحاجی
گردان کربلا اهواز
#برای_شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
🍂