eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ اشكهام روي دستش چكيد و به بدن بيجونش خيره شدم. فقط صداي تيكتيك دستگاهها بود كه سكوت رو ميشكست. وضعيتش رو چك كردم و وارد ليست كردم. نگاه ديگهاي بهش انداختم و از اتاق خارج شدم. احسان با چشمهايي منتظر بهم چشم دوخت. حالش چطور بود؟ - هنوز چيزي مشخص نيست. بايد منتظر بمونيم. - ميشه برم ببينمش؟ - فعلاً اجازه نميدن كسي داخل بشه. حال خاله چطوره؟ - هنوز بهوش نيومده. - راستي چرا عمو نيومد؟ - براي يه قرارداد كاري رفته شمال. آيدا هم با امير رفته جنوب. - نميخواي بهشون بگي؟ - نميدونم چطور بهشون بگم. سرم رو پايين انداختم و دستش رو گرفتم. - موقعيت سختيه. اميدوارم كه همه چيز خوب بشه. بغض توي گلوش اجازه نداد كه حرف ديگهداي بزنه. فقط سرش رو به نشونه ي تأييد تكون داد و به زمين خيره شد. به سمت اتاق رفتم و به خاله كه هنوز روي تخت دراز كشيده بود نگاه كردم. كنارش نشستم و به اتفاقاتي پيش اومده فكر كردم. فقط زير لب خدا رو صدا ميزدم؛ چون هيچكس به جز اون نميتونست كمكمون كنه. خاله آروم لاي پلكهاش رو باز كرد و با ديدن من دوباره اشكهاش سرازير شد. دستش رو گرفتم و گفتم: - خوبي خاله جون؟ با دست ديگه اش اشك چكيده اش رو پاك كرد و دستش رو روي سرش گذاشت. سرمش ديگه تموم شده بود. با پنبه الكلي سوزن سرم رو از داخل رگش بيرون آوردم كه گفت: - عمل تموم شد؟ سرم رو به نشونه ي مثبت تكون دادم كه به زور خودش رو بالا كشيد و منتظر به چشمهام زل زد. - چي... چي شد؟ هنوز بهوش نيومده! از تخت پايين اومد كه سرش گيج رفت و بازوم رو محكم چسبيد. زير بـغـ*ـلش رو گرفتم و روي تخت نشوندمش. - نبايد بلند بشي خاله جون. محكم سرش رو توي دستش گرفت و گفت: - سرم گيج ميره. روي تخت خوابوندمش و گفتم: - چند لحظه اينجا دراز بكش الان ميام. به سرعت سمت بوفه رفتم و آبميوه اي براش گرفتم و به اتاق برگشتم؛ اما خاله روي تخت نبود. به طرف آي.سي.يو رفتم كه ديدم پريشون روي صندليهاي انتظار نشسته. كنارش نشستم و آبميوه اي رو سمتش گرفتم. - فشارتون پايينه. يه كم از اين بخوريد! دستم رو پس زد و همونطور كه گريه ميكرد گفت: نميتونم. احسان آبميوه رو از دستم گرفت و ني رو داخلش فرو كرد و به لبهاي خاله نزديك كرد. خاله چند قلوپ از آبميوه رو خورد و با دست اشاره كرد كه ديگه نميتونم. خاله رو به احسان گفت: - به بابات زنگ زدي؟ احسان سري تكون داد و گفت: - آره. گفت «همين الان راه ميفتم ميام تهران.» احتمالاً تا يه ساعت ديگه برسه. به امير هم زنگ زدم. اون هم گفت كه بليط ميگيره و خودش رو ميرسونه. خاله سرش رو به ديوار تكيه داد و آروم اشك ريخت. صداي يكي از پرستارا اومد كه گفت: - خانم رفيعي تشريف بياريد. مريض اتاق دويست حالش بد شده. از خاله عذرخواهي كردم و خودم رو به اتاق رسوندم. *** خانم عسگري با عصبانيت وارد شد و غريد: - اين چه وضعشه؟ اينجا بيمارستانه، اينهمه همراه براي يه بيمار؟! رو به سمت من كه با بيخيالي نگاهش ميكردم فرياد زد: - خانم رفيعي شما اينجا چيكاره ايد؟! اگه نميتونيد به اوضاع بيمارستان رسيدگي كنيد ميتونيد استعفا بديد. نگاهم رو ازش برگردوندم و به احسان چشم دوختم. - بهتره خاله رو ببري خونه، طفلك از ظهر تلف شد اينجا. خاله سريع گفت: - نه من نميتونم اميد رو تنها بذارم. - خاله جون من بهتون قول ميدم كه هر چيزي شد بهتون زنگ بزنم. شما الان فقط نياز به استراحت داريد. من كنارش هستم. آناهيتا جلو اومد و دستهاي خاله رو توي دستهاش گرفت. - زنعمو من ميمونم. آيدا كه همچنان گريه ميكرد خودش رو توي بغـ*ـل خاله انداخت و گفت: - من پيش داداشم ميمونم. عمو آيدا رو از بغـ*ـل خاله بيرون كشيد و توي بـغـ*ـلش جا داد. - مبينا راست ميگه. در حال حاضر تنها كسي كه ميتونه به اميد كمك كنه مبيناست. بهتره همه بريم خونه.🦋🦋 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هر قامتی که سرو لب جو نمی شود هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود هر پادشه که ضامن آهو نمی شود هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود در طوس پاره تن احمد بود یکی آری رئوف آل محمد بود یکی @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
🥲خوش به حال این گل‌ها.. گل‌هایی که با عشق به حرم اهداء شده بودند، بر فراز ضریح ام مهربانی جای گرفتند... @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
: 🍃❤️ زمانی که •|غیرت |• مرد و •|حیای|• زن، حفظ شود آنگاه احساس خوب در جامعه و خانواده بوجود خواهد آمد وجامعه به سمت {عفاف} و [حجاب] قدم خواهد برداشت چرا که 《غیرت مرد》 و ☆حیای زن☆ دو قطعه ازپازل عفاف هست 🍃 @delneveshte_hadis110
💢ابلیس به ۵ علت شد: ➊اقــــرار به گـــــناه نڪرد ➋از ڪرده پشـــــیمان نشد ➌خــــود را مـلامـت نڪرد ➍تصـمیم به تـــوبه نگرفت ➎از رحـمت خدا نامید شد @delneveshte_hadis110
💠آدم به ۵ علت شد: ➊اقـــــرار به گـــــــناه ڪرد ➋از ڪرده پشـــــــیمان شد ➌خــــود را ســـرزنش ڪرد ➍تعـــجیل در تـــــوبه ڪرد ➎به رحمت حق امید داشت @delneveshte_hadis110
❗️ نشست تو تاکسی دید‌ راننده‌‌ نوار‌‌ِ قرآن‌‌ گذاشته گفت‌: آقا‌..! کسی مُرده..؟! راننده‌‌ با‌ لبخند‌‌تلخی گفت: بله؛ دل‌‌ِ من و شما 💔 @delneveshte_hadis110
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💐✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ☘❤️🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
✋🏻💚 🌸الا اے آخرین آواےښڔمد کُجایےمَہدے آݪ مُحمّد 🌼بیا آقا هَمه چشم انتظارَند گُل زهرا دِگر طاقَت ندارند 🌤️خدایا با ظہور آیہ ے نور بده شادے به دلہاے پُر از شور 🍁دلَم مے میرَد با داغِ جدایے بیایابن الحَسن آقا کُجایے 🌹به نیت ظهور قائم آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ نگاه متشكري به عمو انداختم كه در جواب لبخندي بهم پاشيد. حرف عمو براي همهي اهل خانه حكم سند رو داشت و ديگه كسي مخالفتي نكرد. خاله بهم گفت: - مبينا تو رو خدا هر چي شد خبرم كن، من تا صبح بيدارم. چشم خاله جون شما فقط استراحت كنيد. اميد اگه بهوش بياد و شما رو اينطوري ببينه حالش بدتر ميشه. خاله سري تكون داد و لبخند تلخي زد. آيدا و آناهيتا و امير ازم خداحافظي كردن. عمو از اينكه قرار بود پيش اميد بمونم ازم تشكر كرد و در آخر احسان نگاه غمانگيزش رو بهم دوخت. - ممنونم. - اميد هم مثل برادر نداشتمه. هيچ فرقي نميكنه. - چي ميخوري برات بگيرم؟ فكري كردم و گفتم: - هـ*ـوس همبرگر كردم. - دوغ يا نوشابه؟ - دوغ. باشه، فعلا! - به سلامت. با چشم رفتن احسان رو نگاه ميكردم. ديگه همه ي اتفاقات شب گذشته رو فراموش كرده بودم. الان احساني رو جلوم ميديدم كه به كمك نياز داره. عقبگرد كردم و سمت آي.سي.يو رفتم كه آقاي حسني از آي.سي.يو بيرون اومد. - اقاي حسني! - بله؟ - وضعيت بيمار چطوره؟ - هنوز تغييري نكرده. سرم رو به نشونهي فهميدن بالاوپايين كردم و لبخند متشكري بهش زدم. به ساعت نگاه كردم، شيفت فاطمه هنوز تموم نشده بود. سمت ايستگاه پرستاري رفتم كه با ديدن من لبخند خسته اي زد. امروز بايد روز سختي بوده باشه. سرم رو به نشونه ي مثبت بالاوپايين كردم. روي صندلي داخل ايستگاه پرستاري نشستم. فاطمه از داخل فلاسك دوتا ليوان چاي ريخت و با قندون روي ميز جلوم گذاشت. ليوان گرم چاي رو توي دستم گرفتم و بخار حاصل از اون رو بو كشيدم. - الان فقط يه چاي ميتونه حالم رو خوب كنه. فاطمه لبخندي بهم زد و قندون رو به سمتم گرفت. قندي بين لبهام گذاشتم و پشتش چايي خوردم. - خانم رفيعي شما اينجاييد؟ از روي صندلي بلند شدم و به چهره ي متعجبش نگاه كردم. - چيزي شده آقاي دكتر؟ اميد... - نه آخه فكر كردم رفتيد خونه! نفس آسوده اي كشيدم و گفتم: نه امشب پيش اميد ميمونم. - آهان. شام خورديد؟ - نه قراره... صداي احسان اومد و چند ثانيه بعد هم چهره اش پيدا شد. - من خريدم. نايلون داخل دستش رو بالا آورد و بهم نشون داد. لبخندي زدم و تشكري زير لب گفتم. آقاي دكتر سري تكون داد، شب به خيري گفت و رفت. همراه با احسان توي سالن انتظار نشستيم. احسان همبرگر رو از داخل نايلون بيرون آورد و به دستم داد. عجيب گرسنه بودم و احساس ميكردم كه اگه يه ثانيه ي ديگه بگذره از گرسنگي تلف ميشم. همبرگر رو از دستش گرفتم و با شوق بهش نگاه كردم. گازي به همبرگر زدم و تازه يادم به احسان افتاد. به زور لقمه ام رو پايين دادم و گفتم: خودت چي؟ خنده اش گرفت و گفت: - براي خودم هم خريدم؛ ولي نتونستم تنهايي بخورم. ديگه عادت كردم هميشه يه نفر باشه تا با اون غذام رو بخورم. لبخندي از ذوق زدم و با همديگه غذامون رو خورديم. - مبينا! - بله؟ - من خيلي ميترسم. - از چي؟ - از اينكه اتفاقي براي اميد بيفته. اونوقت من... - احسان اتفاقي براي اميد نميفته؛ باشه؟ به چهره ي پر از تشويشش نگاه كردم. خستگي از صورتش نمايان بود و نگراني اجازه نميداد كه لحظه اي به استراحت فكر كنه. - بهتر نيست يه كم بخوابي و به چيزاي خوب فكر كني؟ - ممنون كه الان كنارمي. توي عسلي چشمهاش غرق شدم وقتي كه ازم تشكر كرد. انگار دنيا توي دستهام بود و خدا بهم لطف بزرگي كرده بود. - ميخواهي يه كم آروم بشي؟ سرش رو به نشونه ي مثبت تكون داد كه قرآن جيبيم رو از داخل جيب رو پوشم بيرون آوردم و به دستش دادم. - فقط يه آيه ازش بخون، اونوقت آروم ميشي! نگاه متعجبي بهم انداخت و بعد به قرآن توي دستش نگاه كرد. - آخه... آخه فكر نميكنم بلد باشم. - بيخيال! تو مثلاً وكيلي، بيشتر درساي شما عربيه. مگه ميشه بلد نباشي عربي بخوني؟ دستش رو روي جلد قرآن كشيد و صفحه اي باز كرد. - بايد كمكم كني. - حتماً. شروع به خوندن كرد. - بسم االله الرحمن الرحيم ياايها الذين امنو اوفو اُحَُلتْ... كمي بهش نزديك شدم و به كلمه اشاره كردم. - اُحِلَتْ سري تكون داد و ادامهي آيه رو خوند. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕"هرگز" به "دیگران" نده "قلم" تو را در "دست" دفتر "سرنوشتت" را "ورق" "خاطراتت" رو "پاک" کنن و در "پایان" بگه "قسمت @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕"زندگی" مانند در يك زيباست... كن از تک تک لحظاتش "بهترين" رو ببری... چون در انتهای تابلويی با اين عبارت شده ""دور زدن ممنوع"" @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
نام شرکت کنندگان در ۱ فاطمه صادق پور از تبریز ۲ زینب مرادی از تهران ۳ اکرم عقدایی مشهد ۴ حسین واشقانی از کاشان ۵ علی اکبر قشقائی از شیراز ۶ میلاد عصار از مشهد ۷ ریحان سادات مهدوی از مشهد ۸ بیتا سادات مهدوی از مشهد ۹ فاطمه حسین زاده از مشهد ۱۰ زهره کیانی از شهرکرد ۱۱ سید عرفان مهدوی از مشهد ۱۲سید محمد مهدوی از مشهد ۱۳ علی از کرمان ۱۴ طیبه جوانبخت ۱۵ سید عرفان مهدوی از مشهد ۱۶ زهرا جوانبخت ۱۷ سهیلا تشرفی از سمنان ۱۸ فاطمه جوانبخت از خراسان ۱۹ حسین جوانبخت ۲۰ زهرا صادقی از اصفهان ۲۱ عنبر عباسپور از بردسکن ۲۲ حبیب اشنار . بردسکن ۲۳ علی رضا رستمیان راد از گناباد ۲۴ زهره اشنار گناباد ۲۵ ناهید شریفی ۲۶ علی شریفی از اراک ۲۷ کیوان رستمیان راد.گناباد ۲۸ علی جوانبخت ۲۹ کیوان رستمیان راد.گناباد ۳۰ علی جوانبخت ۳۱ یاسر سجادی ۳۲ علی میرزائی از نطنز ۳۳مهدیه زارع زاده ابرکوه ۳۴ زهره آذریان از شهرستان پلدختر ۳۵ زهراباقرزاده ازشهرستان بهشهر ۳۶نیایش جعفری ۳۷ ثریاکشاورز از بیضا ۳۸ مهدیه جعفری از قم ۳۹نرگس سادات حسینی از قم دوستانی که نامتون از قلم افتاده لطفا تا آخر وقت امشب نامتون رو به آیدی زیر ارسال کنید👇👇 @Yare_mahdii313
🏳️‍🌈 در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند و چشمان او خوب شد. تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود مرد میلیونر میگوید: خوب شدم ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام... راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !! 📌برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی... بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری.. تغییر دنیا کار احمقانه ایست ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است. @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام رضا علیه‌السلام فرمودند: نقش انگشتر موسی(ع) دو جمله بود که آنها را از تورات گرفته بود:شکیبا باش تا مزد بگیری، راستگو باش تا بِرَهی».✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💐✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ خرد هرکجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست الهی به امید تو💚 💐🌷🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
.. 🍂درد دل ما بی تو فراوان شده آقا دل‌ها همه امروز پریشان شده آقا... 🍂آرامش دنیای نفس گیر، کجایی؟ بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا... تعجیل در فرج مولایمان صلوات🌸 @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110