🔸تقيه و جعل حديث
🔹محمدباقر ملکیان
يکی از تفاوت های منهجی علمای اماميه و اهل سنت در مباحث حديثی، بحث تقيه است. اهل سنت در مواجهه با روايات، به هيچ وجه تقيه را نپذيرفتهاند، از اين رو در طرح روايات دست بازتری دارند. در نگاه اهل سنت، هر روايتی که نتوان به رسول خدا (ص) نسبت داد روايت جعلی است. اما نگاه علمای اماميه در اين باره متفاوت است. آنها عقيده دارند که ممکن است معصوم (ع) سخنی بگويد که در صدور آن از معصوم شکی نداريم، اما با اين حال نمیتوانيم آن را بپذيريم. نتيجه اين دو منهج، در مقام عمل يکی است، يعنی علمای اماميه، اين دسته روايات را نپذيرفتهاند و بر اساس آن فتوا ندادهاند، شبيه کاری که اين اهل سنت در مواجهه با روايات جعلی کردهاند.
اما يک تفاوت ماهوی بين روايات جعلی و روايات تقيهای وجود دارد، و آن اين که حکم به جعلی بود روايت يعنی نپذيرفتن صدورش، اما حکم به تقيهای بودن يک روايت، مسلم گرفتن صدورش است همراه با ترديد در جهت صدور آن روايت.
اين تفاوت ديگاه باعث شده که در کتب علمای اماميه، به وفور رواياتی را مشاهده کنيم که به تقيهای بودن آنها حکم شده است، از شيخ طوسی گرفته تا ديگران. اما در مصنّفات علمای اماميه، هرگز، آن هم در اين حجم و اندازه، حکم به جعلی بودن روايات ديده نمیشود. به نظر میرسد دست به عصا راه رفتن علمای شيعه در حکم به جعلی بودن روايات، نيازمند به تحليل گستردهای دارد، اما عجالتا به نظر میرسد حکم به تقيهای بودن يک روايت، موؤنه کمتری میخواهد تا حکم به جعلی بودن آن روايت، چرا که حكم به وضع و جعل محتاج به دليل معتبر است بر خلاف حمل روايت بر تقيه، از اين رو در دوران جعل و تقيه، حمل روايت روايت بر تقيه، مقدّم بر حکم به جعلی بودن يک روايت است.
https://malekian.kateban.com/post/4873
@Kateban
🔸سنجه انصاف
🔹محمدباقر ملکیان
نزاع اخباری و اصولی، يک نزاع فکری و معرفتی است، مثل همه نزاعهای فکری. و طبيعتاً برکات علمی فراوانی در حوزههای علميه در پی داشته است، از تأليف کتابهای متعدّد روائی گرفته، تا موسوعههای فقهی، تا تجديد نظر در مبانی که ممکن است بدون تلنگر، فسيل شود.
جای خدا ننشستهام و حکم به جهنّمی و بهشتی بودن هيچ کدامشان نمیکنم، همان گونه که نه غلام خانه زاد علّامه حلّی و بنده حلقه به گوش مبانی علمای مکتب حله در فقه و حديث و رجالم، و نه سرسپرده و دلباخته امين استرآبادی و ديگری اخباری هايم.
اين نزاعهای فکری ـ عليرغم همه برکت وفوائدی که داشته ـ گاه موجب نقار و دشمنی بين اتباع هر کدام از اين دو مکتب شده است، دشمنی ای که موجب نديده شدن و زيرپا گذاشتن اصول اخلاقی شده است.
از نسبت هايی که ميرزا محمد اخباری به کاشف الغطاء، صاحب رياض، وحيد بهبهانی و ديگران داده، نسبت هايی که بازگو کردنشان هم باعث خجلت و شرمساری است چه برسد به پذيرفتنش، تا کارهايی که برخی از اصوليين انجام دادهاند.
اين بی اخلاقیها در قضاوت آثار علمی هر دو گروه بسيار نمايان است. از تندی هايی که مرحوم امين استرآبادی نسبت به نگاشتههای علامه حلی در کتاب فوائد المدنية داشته، تا قضاوتهای ناروائی که احيانا برخی از اصوليون نسبت به آثار بزرگان اخباری داشتهاند.
تنها برای نمونه، اين عبارات را بنگريد:
سيد نور الدين عاملی در کتاب الشواهد المكية (که حاشيهای بر الفوائد المدنيه استرابادی است) مینويسد:
«لا عجب من كلام هذا الهاذر بعد أن بنى ما بناه من أصله على القواعد الواهية وتزيّن له أنّه قد أحاط بكلّ شيء علماً إلهاماً من الله ورتبة . ولكنّه كان معذوراً إذا صدر عنه مثل هذه الخيالات والتحمّسات والخرافات الّتي لا يتصوّر صدورها عمّن هو مالك لعقله ودينه باعتبار ما كان قد اعتاد إليه من استعمال الأشربة الردية الخارجة عن الحدّ المشهور بها الّتي من عادتها أن تفيد صاحبها الأخلاق الردية وتُخرج طبعه عن السجايا الحميدة المرضيّة وتُصوّر له الخيالات والهذيانات في الصور الحسنة الحسّيّة ، فيعتقدها أعظم مزيّة ، وهي عليه أكبر بليّة وسبب قوي لتمكّن الشيطان من الوسوسة إليه بتحسين القبيح وتهجين الرجيح».
و يا سيد محمّد مهدى موسوى شفتى (نوه مرحوم حجة الاسلام شفتی) درباره حر عاملی مینويسد:
«و له ـ رفع مقامه ـ مؤلّفات جمّة تقرب من عشرين مؤلّفاً أو أكثر، و لكن كلّها خالية عن التحقيق و التحبير، بل تكون محض الكتابة و التحرير و تحتاج إلى تنقيح و تهذيب»3.
آنگاه اين خالی بودن از تحقيق را به مؤلَّفات همه اخباريون تسرّی میدهد و مینويسد:
«و لا يخفى أنّ هذا لا ينحصر في هذا الرجل النسيب، بل ذلك لازم لكلّ من سلك مسلكه من طريقة الأخبارية، كما هو ظاهر لكلّ عارف لبيب و من كان له في عباراتهم و مؤلّفاتهم أدنى حظّ و نصيب. أ لا ترى إلى كتاب الحدائق للمحدّث البحراني، فإنّه ـ مع طوله و بسطه و غاية حجمه و كبره ـ خال عن الدقائق و عار عن الحقائق».
اين سخن را در جای ديگر هم در مورد کتاب حدائق تکرار میکند:
«و أمّا حدائقه المذكور، فهو كتاب استدلالي مشهور في غاية البسط و الطول، و لكنّه في الحقيقة خال عن التحقيق كما لا يخفى على الناظر إليه».
امروز، دو طرف نزع در خاک آرميدهاند و چشم اميد به رحمت پروردگار و لطف و شفاعت اهل بيت عليهم السلام دارند، اما آنچه در صفحات تاريخ از اين نزاعهای تلخ و ناگوار گزارش شده هشداری است به همه ما که: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى».
https://malekian.kateban.com/post/4876
@Kateban
🔸پروتستان و اخباری گری
🔹محمدباقر ملکیان
اخباری گری یک جنبش چند وجهی است، یعنی همان طور که نمیتوان تأسیس حکومت صفوی و رابطه خصمانه اش با دولت عثمانی را در پیدایش ـ و یا لا اقل رونق گرفتن ـ اخباری گری نادیده گرفت، نمیتوان اخباری گری را فقط در این بستر تحلیل کرد، و از جنبههای دیگر (مثل برخی از مبانی اصولی و حدیثی مدرسه حله) غافل بود. بنابراین باید در تحلیل این مدرسه شیعی به بسیاری از جهات در کنار هم توجه داشت.
شاید از این جهت است که مرحوم آیت الله بروجردی ـ بنابر آنچه مرحوم مطهری از ایشان نقل میکند ـ بر این باور بودند که اخباری گری در پی جریان حس گرایان اروپا (دیوید هیوم و جان لاک) سرو کله اش پیدا شده است، گویا ایشان ـ علاوه بر جهاتِ معرفتیِ درون شیعیِ مؤثر در تشکیل مدرسه اخباری گری ـ دنبال جهات تأثیر گذار دیگر بوده اند. البته نظر مرحوم آیت الله بروجردی از نظر تاریخی صحیح نمینماید، یعنی دیوید هیوم و جان لاک صد سال پس از امین استرآبادی میزیسته اند، و تأثیر پذیری استرآبادی از آنها غریب مینماید.
سخن در مورد شباهت اخباریه با پروتستان ها، و یا متأثّر بودن بزرگان اخباریه از مبانی جنبش اصلاحات مسیحی (مانند لوتر) از این نگاه قابل بررسی است.
ادامه یادداشت را در صفحه کاتبان مطالعه کنید
https://malekian.kateban.com/post/4904
🔸توجه به تاریخ صدور روایات
🔹محمدباقر ملکیان
در مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام گاه میبینیم موضوعی تنها در روایات یکی از ائمه، و یا دورهای خاص از امامت ائمه علیهم السلام مورد توجّه قرار گرفته است، و امامان دیگر (چه متقدّم و چه متأخّر) به آن موضوع نپرداختهاند.
در مباحث و کتب استدلالی فقه، به این امر چندان توجّهی نمیشود، یعنی فرقی نمیکند که امام صادق علیه السلام به موضوعی پرداخته باشند یا امام هادی و عسکری علیهما السلام.
اما در مباحث تاریخی، این امر را نباید نادیده گرفت، و چه بسا توجّه به عصری که این روایت در آن صادر شده است، ما را در فهم روایت و جهت صدور آن یاری رساند.
به عنوان نمونه میتوان به روایاتی که در رد امامت محمد بن حنفیه و کیسانی گری نقل شده اشاره کرد. در مقالهای به تفصیل به این امر پرداختهام که محمد بن حنفیه هرگز ادعای امامت نداشت و اندیشه کیسانی گری در روزگار او شکل نگفته بود، اما در این یادداشت با نگاهی دیگر، نکتهای بدان مقاله اضافه میکنم. و آن این که در ردّ کیسانی گری و ادّعای امامت برای محمّد بن حنفیه نه روایتی از امام سجّاد علیه السلام داریم و نه از امام باقر علیه السلام، بلکه اوّلین روایتها در این موضوع، که شیخ صدوق نیز در کتاب کمال الدین آنها را ذکر کرده، از امام صادق علیه السلام نقل شده است. نکته دیگر این که از ائمه بعد از روزگار حضرت صادق علیه السلام هم روایتی در ردّ کیسانی گری نمیبینیم، و این یعنی قول به امامت محمّد بن حنفیه، قولی است که در برههای ـ و آن هم نه در روزگار محمد بن حنفیه ـ رائج شد و برافتاد.
با این نگاه میتوان سراغ روایات علائم الظهور هم رفت. توضیح این که بسیاری از روایات علائم ظهور از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و أصحاب ایشان و نیز از ائمه ـ علیهم السلام ـ تا روزگار امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است، امّا پس از آن، یا در برخی از این علائم، روایتی نقل نشده است، و یا نسبت به حجم روایات پیشین، روایات بسیاری کمتری نقل شده است.
مثلاً در مورد روایات یمانی باید عرض کنیم: روایتی از ائمه پس از روزگار امام صادق ـ علیه السلام ـ مشاهده نمیکنیم و تنها یک روایت در این باره از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده است.
و یا درباره روایات رایات سود (پرچمهای سیاه) و یا نفس زکیه ـ در حالی که در این دو مورد روایات بسیاری نقل شده است ـ هیچ روایتی از امام کاظم ـ علیه السلام ـ و ائمه پس از ایشان در این دو مورد نقل نشده است.
این مسأله نیازمند تأملات بیشتری است، خصوصاً اگر روایات نشانههای حتمی را با روایت امام زمان علیه السلام در این زمینه مقایسه کنیم که در این روایت تنها به دو نشانه سفیانی و صیحه آسمانی اشاره شده است.
https://malekian.kateban.com/post/4926
🔸 نکتهای در دعای ماه رجب
🔹محمدباقر ملکیان
🔺ساليان درازی است در مورد دعايی که در ماه رجب بعد از نمازهای يوميه خوانده می شود بحث های مختلفی شده است. اين دعا را سيد بن طاوس را با اين سند نقل کرده است: «روى أبو الحسن عليّ بن محمّد البرسي رضي اللّه عنه، قال: أخبرنا الحسين بن أحمد بن شيبان، قال: حدّثنا حمزة بن القاسم العلويّ العباسي، قال: حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن عمران البرقي، عن محمّد بن عليّ الهمداني، قال: أخبرني محمّد بن سنان، عن محمّد السجاد في حديث طويل، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السلام»، الحديث. (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج3، ص211)
سخن در تکه آخر دعاست: ثمّ مدّ أبو عبد اللّه عليه السلام يده اليسرى فقبض على لحيته و دعا بهذا الدّعاء و هو يلوذ بسبّابته اليمنى، ثمّ قال بعد ذلك: يا ذَا الْجَلالِ وَ الإِكْرامِ يا ذَا النَّعْماءِ وَ الْجُودِ، يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النّار. (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج3، ص211)
اما به نظر می رسد نقل رجال کشی ـ که هم سندش بهتر وکاملتر است وهم متنش بی دغدغه تر ـ برای فهم اين تکه راهگشاست.
نقل کشی اين گونه است: طَاهِرُ بْنُ عِيسَى الْوَرَّاقُ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَيُّوبَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ الرَّازِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ: رَءَانِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا أُصَلِّي فَأَرْسَلَ إِلَيَّ وَ دَعَانِي، فَقَالَ لِي: مِنْ أَيْنَ أَنْتَ؟ قُلْتُ: مِنْ مَوَالِيكَ، قَالَ: فَأَيُّ مَوَالِي؟ قُلْتُ: مِنَ الْكُوفَةِ، فَقَالَ: مَنْ تَعْرِفُ مِنَ الْكُوفَةِ؟ ... قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِي دُعَاءً! قَالَ: اكْتُبْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ عَثْرَةٍ، يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ وَ يَا مَنْ أَعْطَى مَنْ سَأَلَهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، يَا مَنْ أَعْطَى مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعِ خَيْرِ الْآخِرَةِ، فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ زِدْنِي مِنْ سَعَةِ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ، فَقَالَ: يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ ارْحَمْ شَيْبَتِي مِنَ النَّارِ، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ لَمْ يَرْفَعْهَا إِلَّا وَ قَدِ امْتَلَأَ ظَهْرُ كَفِّهِ دُمُوعاً. (إختيار معرفة الرجال، ص: 370، الرقم: 689)
🖌️مؤسسه «اندیشه اسلامی معاصر» برگزار می کند:
✅نشست علمی (۲)✅
🔹موضوع: نقد حدیث
📕با محوریت کتاب «منهج نقد الحديث»
👤با حضور مولف: جناب استاد محمد باقر ملکیان
⏱️زمان: چهارشنبه 22 تیرماه 1401
🔹ساعت 5:30 عصر
📍مکان: قم، بلوار جمهوری اسلامی، انتهای کوچه18، سمت راست، رو به روی ریل قطار، پلاک ۳۲۷
📺پخش زنده از طریق: لایو اینستاگرام
@avayeandisheh_moaser
🔹شرکت برای عموم آزاد است
#موسسه_اندیشه_اسلامی_معاصر #اندیشه_معاصر
#محمد_باقر_ملکیان
#حدیث #علوم_حدیث #نقد_حدیث
#تراث_شیعه#شیعه_امامیه
#قم_المقدسة #ذی_الحجة
#نشست_علمی
https://www.instagram.com/p/Cf3KWjbNo43/?igshid=MDJmNzVkMjY=
هدایت شده از خانه علم و مهارت طه
💠خانه علم و مهارت طه برگزار میکند:
🔰 دوره کارگاهی پیشرفته روش فهرستی
✅ با استعانت از الطاف الهی، دوره کارگاهی پیشرفته روش فهرستی با محوریت اعتبار سنجی احادیث تحریف قرآن در کتاب فصل الخطاب محدث نوری در سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ بر گزار میشود.
🔶 مدرس دوره: استاد محمد باقر ملکیان
🔷 مدت دوره: ۳۲ جلسه در دو ترم تحصیلی( هر هفته چهارشنبهها)
🔶 دوره به صورت حضوری و مجازی میباشد.
🔷 خواهران و برادران؛
🔶 مهلت ثبت نام: از ۲۵ مهر ماه الی ۳۰ مهرماه؛
🔷 جهت ثبت نام از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
https://formafzar.com/form/v5n07
🔶 برای کسب اطلاع بیشتر میتوانید به کانال خانه علم و مهارت طه در پیام رسان ایتا مراجعه کنید.( اطلاعات تکمیلی دوره و روش برگزاری و هزینه دوره در کانال ذیل قرار داده شده است)👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3280928965C37d1129dcb
هدایت شده از حديث پژوهی _ معارف
✨گروه حدیث پژوهی پژوهشکده مؤسسه معارف اهل بیت برگزار میکند:
🔰نشست علمی
✨ارزیابی تاثیر مطالعات جغرافیایی حدیث بر اعتبارسنجی احادیث
🎙ارائه دهنده: حجت الاسلاموالمسلمین «وحید فولادزاده»
🎙ناقد: استاد «محمدباقر ملکیان»
📅زمان: پنجشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۵ تا ۱۷
📍مکان: قم، خیابان صفائیه، کوچه۲۱، چهارراهاول سمتچپ، پژوهشکده معارف اهلبیت (علیهمالسلام)
لینک مجازی جلسه:
🌐 lms.maaref.org/hadith
🆔 https://eitaa.com/hadith_maaref
#حدیث #حدیث_پژوهی #نشست_علمی #شناسه_حدیث
🔸تعارضهای پا در هوا
🔹محمدباقر ملکیان
در تاريخ با گزارش های متعددی روبه رو میشويم که با روايات فقهی ناسازگار است. مسلماً اگر اين روايات فقهی، بيانگر ضرورتی پذيرفته شده در فقه باشد، نقل تاريخی مردود است، و بالعکس اگر نقل تاريخی امری مسلم باشد، روايات فقهی غير قابل پذيرش است. از هر دو دسته نمونهای فراوانی میشود مثال زد (برای نمونه به کتاب الأخبار الدخيلة مرحوم شوشتری مراجعه کنيد)، اما مشکل آنجايی است که نه نقل تاريخی مسلم و غير قابل انکار است، و نه روايات فقهی، در اينجا يک بام و دو هواييم، يعنی در فقه بر اساس روايت فقهی مان عمل میکنيم، و در تاريخ به نقل تاريخی اعتماد میکنيم. به عنوان نمونه به اين دو روايت فقهی و تعارضش با نقل تاريخی توجه کنيد:
۱. در روايتی که در سه کتاب اصلی روايی شيعه آمده است، از رسول خدا چنين نقل شده است: «ساحر المسلمين يقتل و ساحر الكفار لا يقتل» (الكافي، ج۷، ص۲۶۰، ح۱؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۵۶۷، ح۴۹۳۸؛ تهذيب الأحكام، ج۱۰، ص ۱۴۷، ح۱۴)
به اين روايت، بسياری از فقهای شيعه هم فتوا داده اند. (النهاية، ص۷۳۱؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳؛ شرائع الإسلام، ج۴، ص۹۴۸؛ قواعد الأحكام، ج۳، ص۵۴۸) بلکه در رياض و جواهر ادعا شده در اين حکم خلافی نيست (رياض المسائل، ج۱۳، ص۵۳۸؛ جواهر الكلام، ج۴۱، ص۴۴۲)
اما وقتی سراغ تاريخ میرويم، ساحر بی دينی را به دست جندب بن عبد الله (جندب الخير) به قتل میرسانيم (نک: تاريخ مدينة دمشق، ج۱۱، ص۳۱۵؛ تهذيب الكمال، ج۵، ص۱۴۶؛ أنساب الأشراف، ج۵، ص۵۱۹)
۲. در مصادر روايی آمده است که امير المؤمنين (ع) فرمودند: «سمعت رسول الله ص يقول لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال». (الكافي، ج۵، ص۵۵۲، ح۴؛ علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۲، ح۶۳) و بر همين اساس، فقهاء فتوا میدهند که زن نبايد لباس مردانه بپوشد (الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۱۹۹؛ مستند الشيعة، ج۱۴، ص۱۷۴، جواهر الكلام، ج۲۲، ص۱۱۵)
اما در تاريخ، امير المؤمنين (ع) به گونهای ديگر رفتار میکند، و جماعتی از زنان را لباس مردانه میپوشاند تا عايشه را تا مدينه همراهی کنند. (مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۰؛ تاريخ الطبري، ج۳، ص۵۴۷؛ تاريخ اليعقوبي، ج۲، ص۱۸۳)
علامه مجلسی در مورد اصول فقه میگويد: علمای ما وقتی به فقه پا میگذراند گويا آنچه را در اصول فقه گفته اند فراموش میکنند (بحار الأنوار، ج۸۶، ص ۲۲۲). گويا هر کسی زمين خودش را بيل میزند، به همين سادگی.
https://malekian.kateban.com/post/5235
https://t.me/kateban
🔸درباره تاريخ علم اصول فقه
🔹محمدباقر ملکیان
در تاريخ علم اصول فقه تا کنون چيز جامع و کاملی نوشته نشده است، و آنچه نوشته شده (عليرغم اين که تعدادش هم زياد نيست) تاريخ علمای اصولی است و رديف کردن کتابهای اصولی آنها بر اساس تاريخ، و نه تاريخ علم اصول.
به هر حال، در تاريخ علم اصول اين امور بايد مورد توجه قرار گيرد:
۱. توجه به تطوّر مباحث علم اصول در دورههای مختلف
مثلاً اين که در دورهای بحث قياس و استحسان در کتب اصولی شيعه مطرح بوده، ولی بعدها اين مباحث کنار گذاشته شده است، و يا بالعکس در دورهای استصحاب چندان مطرح نبوده، و بعداً در کتب علم اصول وارد شده است. اين امور (البته مباحث کلی وکليدی و الا با تمرکز روی مباحث جزئی، چيز چندانی دستگير ما نمیشود) بايد به دقت مورد کنکاش قرار گيرد.
۲. توجه به تطور و چينش مباحث علم اصول
اگر فهرست موضوعات عدة الأصول و کتاب کفاية الأصول را با هم مقايسه کنيم میبينيم تغييرات زيادی در چينش مباحث علم اصول اتفاق افتاده است. برای بررسی تاريخ علم اصول بايد ديد اين تطورات در چه دورههايی و چرا صورت گرفته است.
۳. توجه به تطورات استدلالات در مباحث علم اصول
مثلاً در دورهای استدلالات استصحاب، عقلی وعرفی است، اما در دورههای متأخّر، ادلّه روائی، مستند عمده قائلين به حجّيت استصحاب است. آيا اين تطور استدلال به خاطر نزاع با اخباریهاست که بی توجه به به مباحث اصولی بوده اند، و اصولیها میخواستند با استدلال به روايات، اخباریها را در مقابل اصول فقه به کرنش وادارند، يا چيز ديگری دخيل بوده است؟
طبيعتا برای هر بحث بايد کتب مهم و محوری و جريان سازهم معرفی شوند، و نيز اشخاص و جريانهای فکری تأثير گذار بر تطور علم اصول (مثل جريان اخباری گری) به تفصيل مورد بررسی قرار گيرند.
البته در اوضاع وشرايطی که نه عده شيخ طوسی مورد توجه است و نه الذريعه سيد مرتضی و نه مفاتيح الاصول سيد مجاهد و نه.... اميدی به نوشتهای چشمگير در تاريخ علم اصول نيست، مگر آن که فيض روح القدس مددی فرمايد؛ وبعونه تيسّر کلّ عسير.
https://malekian.kateban.com/post/5234
https://t.me/kateban
روایت و درایت
🔸دور الخبر الضعيف في إثبات القضايا التاريخية؛ الهجوم علی بيت فاطمة (عليها السلام) أنموذجاً 🔹 محمدباق
السلام علیک یا فاطمة الزهراء
سالها پیش در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها یادداشتی نوشتم.
در این مدت، نکاتی در رابطه با آن به ذهنم رسید، اما وقت ویرایش مجدد آن را نداشتم.
شاید مطالعه این یادداشت، هنوز خالی از لطف نباشد.
ان شاء الله در فرصتی مناسب، ویرایش جدید و فارسی آن را منتشر میکنم، و الأمور مرهونة بأوقاتها.
🔸متفرّدات روائی شيخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه
🔹محمدباقر ملکیان
کتاب من لا يحضره الفقيه تأليف أبو جعفر محمّد بن علي بن حسين بن بابويه قمی معروف به شيخ صدوق (۳۸۱ ق) يکی از چهار کتاب اصلی شيعه، در حديث است. نام اين کتاب بازگو کننده محتوای آن است، يعنی فقيهِ همراه، اما به نظرم منهج صدوق در اين کتاب را بايد از همين تعبير ساده فهميد. اين که صدوق در اين کتاب ـ بر خلاف ديگر آثارش ـ سند روايات را کوتاه میکند، اين که گاه فتاوای صدوق با روايات چنان درهم آميخته شده که تفکيک بين آنها سخت (و چه بسا ناممکن) میشود، اين که يک سوم روايات کتاب به صورت مرسل نقل میشود، و... همه از نام کتاب فهميده میشود.
سوگمندانه ما در مورد اين کتاب ـ و البته بيشتر کتابهای حديثی مان ـ تحقيقی شايسته و بايسته نداريم، کاری که هم به منهج و سلوک صدوق در اين کتاب بپردازد، و هم خصائص (افتراقات و اشتراکات) آن را در قياس با ديگر کتب بيان کند. البته نکات سودمند و فراوانی در لابلای کتب حديث و رجالی ـ خصوصاً شرح کرامند روضة المتّقين تأليف محقّق گرانمايه مولی محمّد تقی مجلسی ـ پيدا میشود، اما صاحب همّتی میخواهد تا آستين بالا بزند و از ميان انبوه کتاب ها، اين نکات را بيابد، و با دقّت و تأمّل و صبر و حوصله، نکاتی را از دل کتاب من لا يحضره الفقيه استخراج کند، تا هم اين گنجينه روائی بهتر شناخته شود، و هم به سخنان بی پايه و نارروائی که حول کتاب و مؤلّف آن گفته میشود، پاسخ داده شود. بگذريم.
مدّتهاست به صورت روزمره با کتاب من لا يحضره الفقيه محشورم، ولله الحمد. و اين توفيق اجباری، سبب شده نکات متعدّدی پيرامون اين کتاب يادداشت کنم. اميدوارم بتوانم اين نکات را در قالب يادداشتهای پی در پی منتشر کنم، تا خدمتی باشد با تراث روائی مان؛ ان شاء الله. اين نگاشته، حاصل يکی از همين يادداشتهاست.
دنباله نوشته را در کاتبان بخوانید:
https://malekian.kateban.com/post/5251
https://t.me/kateban