eitaa logo
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
1.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
748 ویدیو
10 فایل
اینجا دل به دریا بزنید و از میان صدف های طلایی و نقره ای لحظه ها مروارید درخشان استعدادهایتان را صید کنید 🌱 ارتباط با ما @dokhtarane_morvarid
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌾✨🌾✨ 🌾 ✨ 🕊سلام‌ بر‌ شما دختران‌ گل مرواریدی🕊 عزاداری‌هاتون قبول درگاه‌حق‌باشه ان‌شاءالله امروز هم به مناسبت حال و هوای این ماه آموزش ویژه ای براتون در نظر گرفتیم که رنگ و لعاب زیبا و عطر خوشش ما رو یاد نذری های خونه‌ی مامان بزرگا و روضه های باصفای محرم صفر میندازه؛ 🍜 پس خودمون رو آماده ی پخت 🍜 😍 یه شله زرد جانانه میکنیم 😍 و چشم از اینجا برنمیداریم که راس ساعت ۱۶ ✨کلیپ داخل کانال بارگزاری میشه✨ ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ✨ ─┅─✵🕊✵─┅─ 🌾 ✨🌾✨🌾✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌸 ✨ ✨🌸✨ 🍜 با آموزش شله زرد مجلسی🍜 این آموزش ها به صورت کاملا اختصاصی توسط یه تیم هنرمند از سازمان بسیج جامعه زنان استان خراسان رضوی برای شما عزیزان تدارک دیده شده که تقدیم نگاه های مهربونتون میشه💐 امیدواریم‌که‌ازاین‌آموزش‌بهره‌کافی‌رو‌ببرید💖 ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 📝 طبيعتا اگر اخلاقي نباشه و خودخواهي غلبه کنه ممکنه نتونن، در کنار اخلاق، بقيه اش هم به شخصيت و روحيه است. اينکه موقع ناراحتي يا خوشحالي يا تحت فشار آدمها چه کار مي کنن يا چه واکنشي دارن؛ اما اين بحثها و حرفها تمومي نداشت. بدون توجه به واکنش ديگران مدام ميومد سراغم و حرف مي زد. با اون فشار و حجم کار، اين فشار و حرفهاي جديد واقعا سخت بود. ديگه حتي يه لحظه آرامش يا زماني براي نفس کشيدن، نداشتم. دفعه آخر که اومد، با ناراحتي بهش گفتم: دکتر دايسون ميشه ديگه در مورد اين مسائل صحبت نکنيم و حرفها صرفا کاري باشه؟ خنده اش محو شد. چند لحظه بهم نگاه کرد! يعني شما از من بدتون مياد خانم حسيني؟چند لحظه مکث کردم... گفتن چنين حرفهايي برام سخت بود؛ اما حالا... صادقانه من اصلا به شما فکر نمي کنم. نه به شما، که به هيچ شخص ديگه اي هم فکر نمي کنم. نه فکر مي کنم، نه... بقيه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم. دوباره لبخند زد... شخص ديگه که خيلي خوبه؛ اما نمي تونيد واقعا به من فکر کنيد؟ خسته و کلافه، تمام وجودم پر از التماس شده بود! نه نميتونم دکتر دايسون. نه وقتش رو دارم، نه...چند لحظه مکث کردم. بدتر از همه شما داريد من رو انگشت نما و سوژه حرف ديگران می کنید. ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :دستیار دایسون 📝 ولي اصلا به شما نمياد با فکر و حرف ديگران در مورد خودتون توجه کنيد. يهو زد زير خنده ...انقدر شناخت از شما کافيه؟ حالا مي تونيد بهم فکر کنيد؟ انسان يه موجود اجتماعيه دکتر، من تا جايي حرف ديگران برام مهم نيست که مطمئن باشم کاري که مي کنم درسته؛ حتی اگر شما از من يه شناخت نسبي داشته باشيد، من ندارم. بيمارستان تمام فضاي زندگي من رو پر کرده وقتي براي فکر کردن به شما و خوصيات شما ندارم؛ حتی اگر هم داشته باشم! من يه مسلمانم و تا جايي که يادم مياد، شما يه دفعه گفتيد از نظر شما، خدا قيامت و روح وجود نداره. خواهش مي کنم تمومش کنيد... و از اتاق رفتم بيرون... برنامه جديد رو که اعلام کردن، برق از سرم پريد، شده بودم دستيار دايسون! انگار يه سطل آب يخ ريختن روي سرم... باورم نمي شد. کم مشکل داشتم که به لطف ايشون، هر لحظه داشت بيشتر مي شد... دلم مي خواست رسما گريه کنم. براي اولين عمل آماده شده بوديم. داشت دستهاش رو ميشست... همين که چشمش بهم افتاد با حالت خاصي لبخند زد ولي سريع لبخندش رو جمع کرد... من موقع کار آدم جدي و دقيقي هستم و با افرادي کار مي کنم که ريزبين، دقيق وسريع هستن و... داشتم از خجالت نگاهها و حالت هاي بقيه آب مي شدم. زيرچشمي بهم نگاه مي کردن و بعضيها لبخندهاي معناداري روي صورت شون بود. چند قدم رفتم سمتش و خيلي آروم گفتم... اگر اين خصوصياتي که گفتيد. در مورد شما صدق مي کرد، ميدونستيد که نبايد قبل از عمل با اعصاب جراح بازي کنيد؛ حتی اگر دستيار باشه... ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷✊ ✊🇮🇷🇮🇷 💸 ⚔ ⚔ 💸 به نظر شما این حجم از شایعات و مطالب تماما دروغ علیه‌ کشورمون در‌فضای‌مجازی از کجا تولید و منتشر میشه؟؟ درباره فعالیت های گروهک منافقین و آل سعود و واحد جنگ سایبری شون چقدر اطلاعات دارین؟؟ پاسخ‌ خیلی از سوالاتتون را ‌‌🎥می‌توانید در‌موشن‌گرافیک بالا ببینید🎥 📌واسمون بگین آخرین شبهه ای که در فضای مجازی باهاش مواجه شدین چی بوده؟؟ 👈پاسخ های خودتون رو به آی دی ارتباطی کانال ارسال کنید: @Dokhtarane_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋:تب،سردرد،سرگیجه 📝 خنديد... سرش رو آورد جلو... مشکلي نيست... انجام اين عمل براي من مثل آب خوردنه... اگر بخواي، مي توني بايستي و فقط نگاه کني. براي اولين بار توي عمرم، دلم مي خواست از صميم قلب بزنم يه نفر رو له کنم. با برنامه جديد، مجبور بودم توي هر عملي که جراحش، دکتر دايسون بود حاضر بشم؛ البته تمرين خوبي هم براي صبر و کنترل اعصاب بود. چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله اي در مورد شخصيتش نطق مي کرد و من چاره اي جز گوش کردن به اونها رو نداشتم. توي بيمارستان سوژه همه شده بديم. به نوبت جراحيهاي ما ميگفتن، جراحي عاشقانه... يکي از بچه ها موقع خوردن ناهار رسما من رو خطاب قرار داد. واقعا نميفهمم چرا انقدر براي دکتر دايسون ناز مي کني! اون يه مرد جذاب ونابغه ست و با وجود اين سني که داره تونسته رئيس تيم جراحي بشه... همين طور از دکتر دايسون تعريف مي کرد و من فقط نگاه مي کردم واقعا نمي دونستم چي بايد بگم يا ديگه به چي فکر کنم. برنامه فشرده و سنگين بيمارستان، فشار دو برابر عملهاي جراحي، تحمل رفتار دکتر دايسون که واقعا نميتونست سختي و فشار زندگي رو روي من درک کنه، حالا هم که... چند لحظه بهش نگاه کردم. با ديدن نگاه خسته من ساکت شد، از جا بلند شدم و بدون اينکه چيزي بگم از سالن رفتم بيرون... خسته تر از اون بودم که حتي بخوام چيزي بگم. سرماي سختي خورده بودم، با بيمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن. تب بالا، سردرد و سرگيجه... حالم خيلي خراب بود. توي تخت دراز کشيده بودم که گوشيم زنگ زد... چشمهام مي سوخت و به سختي باز شد ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :تب،تنهایی،غربت 📝 اشک جلوي چشمم نگذاشت اسم رو درست ببينم. فکر کردم شايد از بيمارستانه؛ اما دايسون بود... تا گوشي رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن... چه اتفاقي افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نيست...گريه ام گرفت. حس کردم ديگه واقعا الان مي ميرم ،با اون حال، حالا بايد حالم خرابتر از اين بود که قدرتي براي کنترل خودم داشته باشم. حتي اگر در حال مرگ هم باشم؛ اصلا به شما مربوط نيست.و تلفن رو قطع کردم. به زحمت صدام در مي اومد... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خيس از اشک شده بود. پشت سر هم زنگ مي زد... توان جواب دادن نداشتم، اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمي کرد که ميتونستم خيلي راحت صداي گوشي رو ببندم يا خاموشش کنم. توي حال خودم نبودم، دايسون هم پشت سر هم زنگ مي زد. چرا دست از سرم برنميداري؟ برو پي کارت... در رو باز کن زينب، من پشت در خونه ات هستم. .تو تنهايي و يک نفر بايد توي اين شرايط ازت مراقبت کنه... دارو خوردم اگر به مراقبت نياز پيدا کنم ميرم بيمارستان...يهو گريه ام گرفت. لحظاتي بود که با تمام وجود به مادرم احتياج داشتم؛ حتی بدون اينکه کاري بکنه وجودش برام آرامش بخش بود. تب، تنهايي، غربت. ديگه نمي تونستم بغضم رو کنترل کنم... دست از سرم بردار، چرا دست از سرم برنميداري؟ اصلا کي بهت اجازه داده، من رو بااسم کوچيک صدا کني؟ اشک مي ريختم و سرش داد مي زدم... ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🏴🕊 🕊🏴🕊 💚 اے یوسف زهرا سفرٺ ڪےبه سر آید با دسٺ ٺو ڪے نخل عدالٺ ثمر آید از پیڪ صبا ڪے شنوم آمدنٺ را ڪے بانگ انا المهدیٺ از ڪعبه برآید؟! چگونه باید زمینه ساز ظهور حضرت باشیم؟ 🎞پاسخ را در این کلیپ 🎞 ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :شرط رضایت پدر 📝 واقعا داري گريه مي کني؟ من واقعا بهت علاقه دارم... توي اين شرايط هم دست ازسرسختي برنميداري؟ پريدم توي حرفش... باشه واقعا بهم علاقه داري؟ با پدرم حرف بزن اين رسم ماست. رضايت پدرم روبگيري، قبولت مي کنم. چند لحظه ساکت شد... حسابي جا خورده بود. توي اين شرايط هم بايد از پدرت اجازه بگيرم؟آخرين ذره هاي انرژيم رو هم از دست داده بودم .ديگه توان حرف زدن نداشتم... باشه... شماره پدرت رو بده، پدرت ميتونه انگليسي صحبت کنه؟ من فارسي بلدنيستم. پدرم شهيد شده. تو هم که به خدا و اين چيزها اعتقاد نداري به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم... از اينجا برو... برو... و ديگه نفهميدم چي شد. از حال رفتم... نزديک نيمه شب بود که به حال اومدم... سرگيجه ام قطع شده بود. تبم هم خيلي پايين اومده بود؛ اما هنوز به شدت بي حس و جون بودم. از جا بلند شدم تا برم طبقه پايين و براي خودم يه سوپ ساده درست کنم. بلند که شدم... ديدم تلفنم روي زمين افتاده... باورم نميشد... ۲۰ تماس بي پاسخ از دکتر دايسون! با همون بي حس و حالي رفتم سمت پريز و چراغ رو روشن کردم تا چراغ رو روشن کردم صداي زنگ در بلند شد. پتوي سبکي رو که روي شونه هام بود. مثل چادر کشيدم روي سرم و از پله ها رفتم پايين... از هال گذشتم و تا به در ورودي رسيدم، انگار نصف جونم پريده بود. در رو باز کردم... باورم نمي شد! يان دايسون پشت در بود. در حالي که ناراحتي توي صورتش موج ميزد، با حالت خاصي بهم نگاه کرد. اومد جلو و يه پلاستيک بزرگ رو گذاشت جلوي پام... ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :سکوت دایسون 📝 با پدرت حرف زدم گفت از صبح چيزي نخوردي، مطمئنم کن تا آخرش رو ميخوري...اين رو گفت و بي معطلي رفت. خم شدم از روي زمين برش داشتم و برگشتم داخل... توش رو که نگاه کردم. چند تا ظرف غذا بود با يه کاغذ، روش نوشته بود. از يه رستوران اسلامي گرفتم، کلي گشتم تا پيداش کردم! ديگه هيچ بهانه اي براي نخوردنش نداري. نشستم روي مبل، ناخودآگاه خنده ام گرفت. برگشتم بيمارستان باهام سرسنگين بود. غير از صحبت در مورد عمل و بيمار، حرف ديگه اي نمي زد. هر کدوم از بچه ها که بهم مي رسيد، اولين چيزي که مي پرسيد اين بود. با هم دعواتون شده؟ با هم قهر کرديد؟ تا اينکه اون روز توي آسانسور با هم مواجه شديم. چند بار زيرچشمي بهم نگاه کرد و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست... واقعا از پزشکي با سطح توانايي شما بعيده اينقدر خرافاتي باشه. _ از شخصي مثل شما هم بعيده در يک جامعه مسيحي؛ حتي به خدا ايمان نداشته باشه. من چيزي رو که نمي بينم قبول نمي کنم. پس چطور انتظار داريد من احساس شما رو قبول کنم؟ منم احساس حشما رو نميبينم. آسانسور ايستاد... اين رو گفتم و رفتم بيرون. تمام روز از شدت عصبانيت، صورتش سرخ بود. چنان بهم ريخته و عصباني که احدي جرات نمي کرد بهش نزديک بشه. سه روز هم اصلا بيمارستان نيومد، تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد. ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20200912-WA0002.mp3
7.56M
✨📓✨ ✨📓✨ شاید بد نباشه سارا دنیا رو با عینک کوچولوی جدیدش ببینه...😉 🌸یک عینک متفاوت🕶👓 نه دختر !نه پسر! 💪 عینک قهرمانانه! 💪 🎧 😊 🎧 تهیه شده توسط 🌱 سازمان بسیج‌ جامعه‌ زنان‌🌱 خراسان رضوی ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :دفاع از عقاید 📝 گوشيم زنگ زد... دکتر دايسون بود. دکتر حسيني همين الان مي خوام باهاتون صحبت کنم، بيايد توي حياط بيمارستان. رفتم توي حياط .خيلي جدي توي صورتم نگاه کرد! بعد از سه روز بدون هيچ مقدمه اي. چطور تونستيد بگيد محبت و احساسم رو نسبت به خودتون نديديد؟ من ديگه چطور مي تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ حتي اون شب ساعت ها پشت در ايستادم تا بيدار شديد و چراغ اتاق تون روشن شد که فقط بهتون غذا بدم. حالا چطور مي تونيد چشم تون رو روي احساس من و تمام کارهايي که براتون انجام دادم ببنديد؟ پشت سر هم و با ناراحتي، اين سوال ها رو ازم پرسيد. ساکت که شد، چند لحظه صبر کردم. احساس قابل ديدن نيست درک کردني و حس کردنيه؛ حتی اگر بخوايد منطقي بهش نگاه کنيد، احساس فقط نتيجه يه سري فعل و انفعالات هورمونيه، غير از اينه؟ شما که فقط به منطق اعتقاد داريد چطور دم از احساس مي زنيد؟ اينها بهانه است دکتر حسيني! بهانه اي که باهاش فقط از خرافات تون دفاع ميکنيد. کمي صدام رو بلند کردم... نه دکتر دايسون اگر خرافات بود عيسي مسيح، مرده ها رو زنده نمي کرد، نزديک به۴۴۵۰ سال از ميلاد مسيح مي گذره شما مي تونيد کسي رو زنده کنيد؟يا از مرگ انساني جلوگيري کنيد؟ تا حالاچند نفر از بيمارها، زير دست شما مردن؟ اگر خرافاته، چرا بيمارهايي رو که مردن زنده نمي کنيد؟ اونها رو به زندگي برگردونيد دکتر دايسون، زنده شون کنيد. ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :خدای مهربان من 📝 سکوت مطلقي بين ما حاکم شد. نگاهش جور خاصي بود؛ حتی نميتونستم حدس بزنم توي فکرش چي مي گذره، آرامشم رو حفظ کردم و ادامه دادم. شما از من مي خوايد احساسي رو که شما حس مي کنيد من ببينم؟ محبت واحساس رو با رفتار و نشانه هاش ميشه درک کرد و ديد. از من انتظار داريد احساس شما رو از روي نشانه ها ببينم؛ اما چشمم رو روي رفتار و نشانه هاي خدا ببندم، شما اگر بوديد؛ يه چيز بزرگ رو به خاطر يه چيز کوچک رها مي کرديد؟ با ناراحتي و عصبانيت توي صورتم نگاه کرد... زنده شدن مرده ها توسط مسيح، يه داستان خيالي و بافته و پردازش شده توسط کليسا بيشتر نيست همون طور که احساس من نسبت به شما کوچيک نبود. چند لحظه مکث کرد... چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاري بکنم، حالا ديگه من و احساسم رو تحقير ميکنيد؟ اگر اين حرف ها حقيقت داره، به خدا بگيد پدرتون رو دوباره زنده کنه. چند لحظه مکث کرد... با قاطعيت بهش نگاه کردم... اين من نبودم که تحقيرتون کردم، شما بوديد... شما بهم ياد داديد که نبايد چيزي روقبول کرد که قابل ديدن نيست. عصبانيت توي صورتش موج مي زد، مي تونستم به وضوح آثار خشم روي توي چهره اش ببينم و اينکه به سختي خودش رو کنترل مي کرد؛ اما بايد حرفم رو تموم مي کردم. شما الان يه حس جديد داريد، حس شخصي رو که با وجود تمام لطف ها وتوجهش... احدي اون رو نمي بينه، بهش پشت مي کنن بهش توجه نمي کنن، رهاش مي کنن و براش اهميت قائل نميشن، تاريخ پر از آدم هاييه که خدا و نشانه هاي محبت و توجهش رو حس کردن؛ اما نخواستن ببينن و باور کنن، شما وجود خدا رو انکار مي کنيد؛ اما خدا هرگز شما رو رها نکرده... سرتون داد نزده، با شما تندي نکرده، من منکر لطف و توجه شما نيستم... شما گفتيد من رو دوست داريد؛ اما وقتي فقط و فقط يک بار بهتون گفتم احساس شما رو نمي بينم ،برآشفته شديد و سرم داد زديد! خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده، چرا من بايد محبت چنين خدايي رو رها کنم و شما رو بپذيرم؟ اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد؛ اما اين، تازه آغاز ماجرا بود... ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹⚜🔹بسم الله الرحمن الرحیم🔹⚜🔹 بیانیه پاتوق دختران مروارید در محکومیت توهین نشریه فرانسوی به مقام عظیم الشان پیامبرمکرم اسلام «یُرِیدُونَ لِیُطفِئُوا نُورَ اللهِ بأَفوَهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ الکَفِرُونَ» می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند درحالی که خدا کامل کننده نور خود است، گرچه کافران خوش نداشته باشند. 💫سوره صف، آیه 8 💠اقدام مجدد قبیح و گناه مکرر و نابخشودنی نشریه معلوم الحال فرانسوی شارلی ابدو بار دیگر احساسات صدها میلیون مسلمان و آزاده جهان را جریحه دار کرد و موجی از تنفر و بیزاری ایجاد نمود. آنان با این رفتار زشت بار دیگر چهره نظام استکباری خود را بر همگان آشکار نمودند. اقدامی که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب ، در راستای انحراف اذهان عمومی از اقدامات بی شرمانه رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان فلسطین می باشد. اهانت به اصیل ترین ارزش های دینی و این بار به پاک ترین مخلوق عالم هستی پیامبر مهربانی ها حضرت محمد‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ذات پلید و شیطانی آن ها را نمایان ساخت. ما اعضای پاتوق های دختران مروارید در سراسر استان خراسان رضوی، ضمن محکوم کردن توهین نشریه فرانسوی به پیامبر عظیم الشأن اسلام، امیدواریم که ملت های اسلامی در برابر نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام و قرآن بیش از پیش متحد شوند و همچنین غرب زدگان و مجامع بین المللی از خواب غفلت بیدار گردیده و برخوردقاطعی جهت جلوگیری از تکرار چنین رفتار هایی که مخالف ابتدایی ترین اصول انسانی است داشته باشند؛ 💠 والسلام‌علیکم‌‌ورحمه‌الله‌و‌برکاته 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا