#استاد_عباسی_ولدی
✅ زبان محبت آمیز...
خیلی از اعضای خانوادههایی که از لحاظ اقتصادی دچار مشکلاند، زبان حال و قالشان این است:
" تحمل میکنیم، زندگی است دیگر، فراز و نشیب دارد، اما روی خوش خودت را از ما محروم نکن، زبان محبتآمیزت را از ما دریغ نکن."
اینها چیزهایی نیست که مشکل باشد و یا نیاز به پول داشته باشید.
پسرت یا همسرت میخواهد از خانه بیرون برود، اینکه پول نمیخواهد، تا دمِ در بروید، نگاهی کنید و بگویید" مواظب خودت باش" و وقتی هم که بر میگردد، مشتاقانه بروی در را باز کنی و به او" خوشامد بگویی" ، اینکه خرج ندارد.
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
#محبت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_سعید_عزیزی
✅ چطور تشخیص بدیم که فرزندمان #بیش_فعال هست یا خیر؟!
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#امام_خمینی
✅ فداکاری خانم...
نوه امام: علت علاقۀ عمیق حضرت امام به همسرشان، فداکاری خانم بود. همیشه میگفتند: «خانم، بینظیر است» ایشان ۱۵ سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند. در حالی که در خانواده پدریشان در رفاه به سر میبردند. و دختر خانم ۱۵ سالهای بیش نبودند که به خانه امام وارد شدند.
امام همیشه در پاسخ ما که میپرسیدیم: چه کنیم که شوهرانمان به ما این همه علاقمند باشند؟ ایشان میگفتند: «اگر شما هم این قدر فداکاری کنید، همسرانتان تا آخر همین قدر به شما علاقه خواهند داشت».
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد اول
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نماهنگ زیبای خواهر_برادری
👌با اجرای گروه سرود نجم الثاقب
👈 کاری از دبیرخانه جایزه ملی جوانی جمعیت و جشنواره خواهر و برادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۲۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#نامگذاری
#قسمت_اول
من متولد سال ۶۲ هستم، سال ۸۰ در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم. ما هر دو خیلی به بچه علاقه داشتیم و از همون اول بچه میخواستیم، اما نمیدونم بخاطر استرس زیاد بود یا چه چیزی که حدود ۲/۵ سال طول کشید تا نهایتا با یک دوره درمان ساده، باردار شدم.
بارداری راحتی داشتم و خیلی خوش میگذشت، ۸ ماهگی عروسی برادرم بود، یکم فشار تحمل کردم چون خیاطی انجام میدادم، مادرم دلش میخواست لباسهای زن داداشم رو من بدوزم چون فقط خیاطی من رو قبول داشت.
خلاصه تو عروسی اونقدر بدو بدو کردم که فردای عروسی از دل درد من، همه میگفتن این درد زایمانه، وقتشو گم کرده بوده، الان وقت زایمانشه🙄🙄
با یکم استراحت بهتر شدم اما این نوع دلدرد یکی دوباری تا آخر بارداریم تکرار شد، اما در کل بارداری راحتی داشتم، ماه نهم بارداریم، ماه مبارک رمضان بود، منم همش میخواستم سعی کنم اگه بشه روزه بگیرم اما اگه اشتباه نکنم حتی یه بارم نشد😅 با بقیه سحری میخوردم و بعد نماز میخوابیدم، تا ظهر هم تحمل میکردم وقتی همه داشتند همراه با تلویزیون قرآن میخوندند، میدویدم آشپزخونه، زن داداشم میخندید، میفهمید که طاقت ندارم و میخوام یه چیز بخورم😅😅😅 همسرم یه کابینت رو پُر کیک کرده بود که اگه اورژانسی گشنه شدم تا آماده شدن غذا یه چیزی بخورم😁
خلاصه به هفته آخر بارداری رسیدم، با زن داداشم رفتیم چکاب، برگشتنی گشنم شده بود، رفتیم ساندویچی نفری یکدونه ساندویچ سفارش دادیم، ساندویچم که به نصفه رسید، مکث کردم و خیره شدم، زن داداشم گفت چیه سیر شدی؟! گفتم نه، الان به این فکر میکنم که این ساندویچه تموم میشه من هنوز گشنمه یه نون اضافه بگیرم بگذارم روش🤣🤣🤣🤣
خلاصه این یه هفته هم به خیر و خوشی گذشت، ۶ آذر وقت زایمانم بود اما بچه تکون هاش خیلی کم شده بود دکتر تشخیص داد سونوگرافی بیوفیزیکال برم، وقتی روی تخت خوابیدم به دکتر گفتم جمعه بچم دنیا میاد، دکتر گفت نه من فکر نمیکنم جمعه دنیا بیاد... یکم نگران شدم. خلاصه پسر گل ما آقا محمد مهدی ۸ آذر سال ۸۳ دیده به جهان گشود😅😅
به تمام معنا عاشق این موجود کوچولو بودم، درد و ناراحتی های سزارین اصلا برام مهم نبود. همه رو تحمل میکردم و دارو هم نمیخوردم، میگفتم برا بچه ممکنه ضرر داشته باشه. نمیدونم چرا آزمون الهی شامل حالمون شد و متاسفانه شیر نداشتم و هرکاری کردیم نشد که نشد و با تجویز پزشک به صورت کامل غذای پسرم شیر خشک بود😔😔😔
با پسرم خیلی شاد و خوشحال بودیم و روزگار فوق العاده، عالی و بی نظیر میگذشت. پسرم باهوش و شیرین زبان بود و همه رو جذب خودش میکرد یعنی همه ی دنیام بود و همسرم هم خیلی همراهی میکرد چون بچه براش خیلی مهم بود این رفتارم براش کاملا ایدآل بود و راضی بود کاملا
سه سال گذشت و به همسرم گفتم میخوام ادامه تحصیل بدم، این شد که جرقه بچه بعدی به ذهن همسرم خطور کرد😶 گفت نه، بچه بیاریم، کلاس کامپیوتر و کلاسهای مختلف برو... و از این موارد
کلاسهای مختلف رفتم و با بچه و کلاسها سرم گرم بود و به فکر بچه ی بعدی بودیم، اما چون محمد مهدی رو تحت نظر پزشک بودن باردار شدم میخواستم سرفرصت مناسب مراجعه به پزشک رو شروع کنم
توی همین هاگیر واگیر، همسرم دانشگاه بهبهان قبول شد (استان خوزستان)
و ما هم ساکن تهران بودیم و هستیم، درگیر اسباب کشی و رفتن شدیم، میخواستم جابجا بشیم، برای تعطیلات که اومدیم تهران اقدام به دکتر رفتن کنم...
بهبهان که مستقر شدیم، دوسه ماهی بود من مشکوک شده بودم اما همش میخواستم خوب جابجا بشیم بعد برم دکتر، بعد مدتی رفتم دکتر و به خانم دکتر گفتم یه آمپول بنویسید من بزنم چون معمولا اینجوری میشم. خانم دکتر گفت من هرگز آمپول نمینویسم اول باید آزمایش بدی، من اصرار کردم و شرح حال خودم رو گفتم، هرچی گفتم اصلا قبول نکرد، گفت باید بری آزمایش...
یه آزمایش نوشت رفتم دادم و جوابش رو گرفتم، با کمال ناباوری چشمهام ستاره زد🤩🤩🤩 بتا ۱۲۰۰ بود. اصلا باورم نمیشد! بردم به خانم دکتر نشون دادم و کلی هم تشکر کردم☺️
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۲۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#نامگذاری
#قسمت_دوم
بارداریم رفته رفته خیلی سخت و سختتر میشد، درد داشتم همیشه و این نگرانم میکرد، تنگی نفس، درد شکم، غذا به سختی میخوردم، خلاصه تلافی راحتی بارداری اولم کامل در اومد😅
بخاطر تفاوت بارداری یقین کردیم که بچه دختره و همسرم گفت اسم دخترمون رو خودم انتخاب میکنم، من گفتم باشه اما اگه پسر شد اسمش حسین، چند بار تکرار کردم و همسرم اصرار داشت نه اصلا امکان نداره پسر باشه، منم گفتم باشه اما اگه یک در هزار پسر باشه اسمش حسین باشه
خلاصه گذشت و من به ماه پنج و نیم بارداری رسیدم و رفتم سونوگرافی، با کمال ناباوری گفتند بچه پسر هست، و من همونجا یه لحظه خشکم زد، دکتر گفت خانوم مگه چند تا پسر داری؟!!! گفتم فقط یه پسر دارم اما باورم نمیشه من بارداریم خیلی با پسر اولم فرق داشت بخاطر همین گفتم حتما این بچه دختر هست.....
وقتی به همسرم گفتم بچه پسر هست، سکوت کرد، گفتم چیه؟! گفت یه هفته راجع بهش با من حرف نزن که تو مغزم تجزیه تحلیل کنم، الان چهار پنج ماهه فکر میکنم دختره، یهو فهمیدم پسره، بگذار ببینم چی شد چی نشد😅😅
خلاصه یه مدت که گذشت حالش اومد سرجاش، رفتیم سراغ چالش اسم...
من گفتم حسین، همسرم گفت اصلا حسین نمیشه، منم گفتم ببین، یه هفته وقت داری دنبال اسم خوب بگردی، تو هر اسمی پیدا کنی که از حسین قشنگتر باشه من قبول میکنم.
همسرم فرهنگی هستند و با هزاران اسم پسر روبرو شدند، خیلی تجزیه تحلیل کردند چند اسم پیشنهاد دادند که به دل خودش هم نمینشست آخر خودش تسلیم شد و گفت باشه حسین😅
بگذریم که من تک و توک از خانواده همسرم حرف و کنایه شنیدم بخاطر اسم حسین (اسم داداش خودش رو گذاشته رو بچه) 😐
روزهای آخر بارداریم خیلی سخت میگذشت، خرداد سال ۸۸ بود و استرس شدید داشتیم، خیلیا از هولشون و ناراحتی یهو بچه شون داشت دنیا میومد اورژانسی اومده بودند بیمارستان، اما خوب من بچه م سزارین بود و دقیق سر موقع رفتم،
بخاطر دنیا اومدن بچه دو سه هفته زودتر اومدیم تهران
من تو کل بارداری دومم به این فکر میکردم که عشق و محبت من چطور میخواد از محمد مهدی کم بشه و با حسین تقسیم بشه؟! واقعا عاشق محمد مهدی بودم و هستم، وقتی حسینم دنیا اومد دیدم محبت تقسیم نمیشه، ضرب میشه و به توان میرسه و هر بچه ای لذت و جایگاه خودش رو داره و انگار یه دنیای جدیدی پیش رو مون قرار میگیره که پُر از جذابیت و بکری هست که آروم آروم باید کشفش کنی زندگیش کنی و جلو بری...
وقتی حسینم دنیا اومد باز تو خود بیمارستان گفتند این سیر نمیشه و خودشون شیر خشک تجویز کردند. حسین زردی ۱۵.۵ داشت و بستری شد، یه هفته ای باهم بیمارستان بودیم.
بچه آروم و ناز و خنده رویی بود دو ماهه بود که دایی حسینش نامزد کرد و ما هم رفتیم بهبهان...
به جرأت میتونم بگم بهترین دوران زندگیم رو تو این شهر دوست داشتنی یعنی بهبهان تجربه کردم، نوزادی حسین که عین عسل شیرین بود. همه ی وقتم رو با بچه ها بودم بعضی وقتها فرصت نمیکردم غذا درست کنم و همسرم از بیرون آش میخرید☺️
چون از همه دور بودیم و کسی نبود حسین رو بغل کنه یا براش جالب و جذاب باشه، محمد مهدی هم خیلی حسودی نمیکرد و باهم خیلی خوب بودند و حسین کوچولو همیشه به کارها و بازی محمد مهدی میخندید و ریسه میرفت از خنده😅
حسین آقا یکساله بود که برگشتیم تهران،
من شدم عاشق هر دوشون و دوران خوش کودکی بچه ها تموم شد و الان محمد مهدی ۱۸ سالشه و دانشجو هست، و حسین ۱۴ سالشه
اگه اشتباه نکنم سال ۹۰ یعنی دو سال بعد از به دنیا اومدن حسین، رهبری اعلام کردند که سیاست دو تا بچه کافیه اشتباه بوده و انتهای اون رو باید مشخص میکردیم و....
اون زمان ما خیلی ضرورت صحبتشون رو درک نکردیم تا اینکه هرچه روزها پیش رفت دیدیم بحث خیلی جدیه...
سال ۹۵ من رفتم دانشگاه،دیگه رسما قرص ضد بارداری مصرف میکردم، یکی دو سال بعد وقتی برای سفر عید نوروز به خونه ی یکی از فامیلهامون به قم رفتیم و اون خانواده یک دختر نوزاد کوچولو داشتند،فاطمه خانوم خیلی به دلمون نشست، من حسابی هوس کردم اما چیزی نگفتم بعد در ادامه سفرمون به جنوب، رفتیم شلمچه، همسرم نگاه کرد به اطراف و گفت، چجوری بغل هرکی یه نوزاد هست، چطور هر وقت دلشون میخواد بچه دار میشن؟!!
گفتم اونا از قرصهای من نمیخورن که!!!
گفت خوب نخور برای چی میخوری؟ همین شد که از اون به بعد قرص نخوردم، اما هنوز خدا بهمون فرزندی عنایت نکردند...
الان حدود پنج ساله بچه سوم رو میخوایم اما نشده، دکتر هم نرفتیم، همسرم معتقد هستند اگه خدا بخواد بچه میشه و اگه نخواد بچه نمیشه
عزیزای من بارداری رو عقب نندازین، معلوم نیست هروقت که بخوایم بچه بشه، دست خداست و هرچی جوون تر باشیم فکر میکنم راحتتر باردار بشیم.
التماس دعا از همگی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من حرفی برای گفتن ندارم... 😅😂
👌این شیرینی تمام شدنی نیست...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_عباسی_ولدی
📌حرف مردم...
پدر و مادری که اومدید میگید بچه ام میگه من نماز نمی خونم، چون نماز که خوندم تو مدرسه، مسخره ام کردند. دخترم میگه با حجاب رفتم مدرسه، بهم تیکه انداختن. میگید تو مدرسه تونستم مدیریتش کنم. الان رفته دانشگاه، حجابش رو گذاشته کنار، هرچی میگم دخترم چرا؟ میگه خوب بابا، مسخره ام می کنند.
بعد تو میگی چکار کنم؟!
من وقتی تو خونه، بچه ام رو مردم محور بار آوردم. وقتی تو خونه با رفتارهام، بهش فهموندم که نظر مردم مهمه. دیگه نمی تونم مدیریت کنم و بهش بگم دخترم، پسرم، اینجا نظر مردم رو در نظر بگیر، اینجا نگیر.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
#حرف_مردم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ تغییر الگوی فرزندآوری در کشور | جدید ترین آمار جمعیتی ایران
👌افزایش ۱۵ درصدی تولد فرزندان چهارم و بیشتر....
👈 ۵۶ درصد زایمان ها در کشور سزارین است در حالی که استاندارد جهانی کمتر از ٢۵ درصد است.
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ قلب تپنده ی مامان باباش...
من بعد از ۷ سال اولین بچه مو در مرکز ناباروری رویان باردار شدم و به شکرانه ی این لطفِ خدا، سه تا بچه ی دیگه به خانوادمون اضافه کردم.
دوتا ی آخریم فاصله ی سنیشون دو ساله
اینقدر بهم وابستن که بیشتر روز رو با هم هستند. فقط برا کارهای ضروری به من مراجعه میکنند، طوری که سومی رو پارسال میتونستم بذارم کلاس اول ولی بخاطر وابستگی شون به هم، امسال هردو رو باهم یکیش کلاس اول و چهارمی رو پیش دبستانی میفرستم.
هرچهارتا رو سزارین شدم، آخری تازه رفته تو ۶ سال
سزارین چهارمی، دکترم خانم دکتر شبیری بودن، منم نامه ی بستن لوله ها رو امضاء کرده بودم و طبق اینکه میگفتن دیگه بیشتر نمیتونی سزارین بشی، همه ی کارامو انجام داده بودم برای خاتمه ی بارداریم ولی ته دلم یه چیزی مدام بهم میگفت اشتباه نکن تا اینکه به دلم افتاد استخاره زدم، بد اومد.
وقتی به دکتر شبیری جریان رو گفتم، گفت پس خودم وضعیتتو چک میکنم اگه مشکلی نداشتی نمیبندم الحمدلله مشکل خاصی نداشتم و عمل بستن لوله ها منتفی شد، الان خدارو شاکرم کمکم کرد چنین اشتباهی رو نکردم.
بعد از بچه ی چهارمم بخاطر شرایط جسمیم، آی یودی گذاشتم ولی همچنان مشتاق بچه ی پنجم هستم🐣 با تمام بد ویاری و سختیهاش
الان خواهرم تیر ان شاءالله زایمان میکنه چون بچه هاش دوقلو هستن من باید به جای مادرم کمک حالش باشم، یه کم که بچه هاش از آب و گل دربیان ان شاءالله اقدام میکنم برا بچه ی پنجمی 🐣
همسرم خیلی موافق بچه ی بعدی نیستن ولی همیشه بهش میگم ان شاءالله یه روز با یه کیک مامان پز شگفت زده ات میکنم 🎂و عکس سونو رو روش میزنم، مینویسم "قلب تپنده ی مامان باباش"😍
به امید اون روز و با آرزوی بهترین اولاد برای تمام آرزومندان 🌹🌹🌹
#مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۷۲۵ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #نامگذاری #قسمت_اول من متولد سال ۶
#پیام_مخاطبین
✅ ضرورت مراجعه به پزشک ...
#فرزندآوری
#ناباروری
#تجربه_من ۷۲۵
#بازخورد_اعضا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ قانون حیاتی...
رهبر معظم انقلاب، صبح امروز در دیدار نمایندگان مجلس:
برخی از این قوانینی که شما در مجلس تصویب کردید، قوانین راهبردی است برای کشور که واقعاً جای احترام و تمجید دارد.
✨ قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که این از آن قانونهای حیاتی است.
قانون شما غیر از گفتن ماست، گفتن ما مثل حالت نصیحت پیدا میکند؛ قانون شما اجرایی و الزامی است.
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
#قانون_حمایت_از_خانواده
#بحران_جمعیت
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی_مخاطبین
👌این شیرینی تمام شدنی نیست...😍
👈 ان شاء الله خداوند حافظ و نگهدار آقا محمد متین باشه.☺️
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_عباسی_ولدی
احترام به پدر و مادر را در رأس برنامه های معنوی خویش بگذارید. بدون احترام به پدر و مادر نمی توان پلّه های معنویت را طی کرد.
برخی از اصول نیکی به پدر و مادر عبارت است از: سپاس از زحمات آن دو، اطاعت در مواردی که خدا لازم دانسته، خیرخواهی در آشکارا و پنهان، نگاه محبت آمیز، فراموش نکردن آن ها، تواضع نسبت به آنها و دعا کردن آنها.
نیکی به پدر و مادر در دنیا و آخرت نتایجی دارد که طولانی شدن عمر و آسان جان دادن، از جمله آنهاست.
📚 تا ساحل آرامش
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
#نیکی_به_پدرومادر
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقام_معظم_رهبری
✅ قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت قانونی حیاتی برای کشور است.
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ٧٢۶
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
#بارداری_خداخواسته
خانمی هستم ۳۳ ساله، ۲۲ سالم بود و ترم آخر دانشگاه که عقد کردم و ۲۳ سالگی هم عروسی کردیم. حدود ۱ سال بعد از عروسیم با اینکه شوهرم خیلی موافق نبود ولی تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم و همون موقع باردار شدم و فرزند اولم در سال ۹۳ به دنیا اومد.
وقتی فرزند اولم ۳ ساله شد به همسرم گفتم خوبه دومی رو هم بیاریم تا فاصله شون زیاد نشه ولی شوهرم راضی نشد تا اینکه رفتیم مشهد، بعد از این سفر، شوهرم خودش پیشنهاد داد دومی رو بیاریم، من هم خیلی خوشحال شدم خلاصه با کلی ذوق و شوق تصمیم گرفتیم فرزند دوم رو بیاریم و کلی هم برنامه چیدیم، ولی نمیدونم چرا خدا نخواست که ما این بچه رو با خوشحالی به این دنیا بیاریم!!!
ماه های آخر بارداری بودم که حس کردم حرکت های جنینم خیلی کم شده و طبیعی نیست، خلاصه در ۸ ماهگی زایمان کردم و بعد از زایمان متوجه شدیم بچه مشکل مغز و اعصاب داره و سالم نیست😔 انگار که دنیا روی سرمون خراب شد! سختی های ما شروع شد!
من و شوهرم موندیم با یه بچه ی مریض که نه شیر میخورد! نه گریه می کرد! نه دست و پا می زد ... و از همه بدتر حرف ها و نظرات و دلسوزی های اطرافیان که منو دیوونه کرده بود😭
وقتی فرزند دومم یک سال و سه ماهش بود ناخواسته سومی رو باردار شدم و ما وحشت داشتیم از اینکه نکنه سالم نباشه و مثل فرزند دومم ناقص باشه، شوهرم می گفت سقطش کنیم چون اگه مثل بچه ی قبلیمون باشه زندگیمون نابود میشه ولی من گفتم تا دکتر تایید نکنه که این بچه مشکل داره من هرگز چنین کاری نمی کنم! خلاصه با کلی ترس و دلهره و هزینه های زیاد برای انجام انواع آزمایش های ژنتیکی دکترها بهمون گفتند اصلا معلوم نیست که این یکی مثل قبلی باشه یا نه!!!
خداروشکر بچه ی سوممون سال ۱۴۰۰ به دنیا اومد و کاملا سالم و بی نقص بود و ما خیلی خوش حال بودیم و بعد از دو سال دوباره خنده و شادی به زندگی ما برگشت.
وقتی بچه سومم ۱۰ ماهه بود، در اوج ناباوری متوجه شدم چهارمی رو باردارم!!!!
شوهرم اصرار می کرد که باید بچه رو سقط کنی و من این بچه رو نمیخوام ولی من زیر بار نرفتم، گفتم من قتل نفس نمی کنم و مطمئنم با کشتن این بچه هم این دنیا و هم آخرتم نابود میشه! با کلی جنگ و دعوا و حرص و جوش بچه رو نگه داشتم ولی متاسفانه از حرف ها و نیش و کنایه های اطرافیان خیلی داغون شدم😔
آقا محمدمهدی من بهار امسال به دنیا اومد و من و شوهرم و بچه هام خیلی دوستش داریم هر وقت شوهرم بغلش میکنه میگه کار من خیلی وحشیانه بود که می خواستم یه آدم رو بکشم خداروشکر که تو عاقل تر و صبورتر از من بودی و نذاشتی این کار رو بکنیم!🙂
خلاصه من با اینکه فقط ۳۳ سال دارم خیلی تو زندگیم رنج و سختی کشیدم ولی یه لحظه هم به سقط و کشتن بچه فکر نکردم، پس تو رو خدا به بهانه ی الکی بچه سقط نکنید. سقط جنین با کشتن یه آدم بزرگ هیچ فرقی نداره!
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 جنایت بزرگ ...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
💥پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید.
📌 بعضى از بچّهها هستند که پدرها و مادرها، جانشان را، هستىشان را، آبرویشان را، مالشان را صَرف این بچّهها میکنند [امّا] بعد از اینکه پدر از دنیا رفت، یک فاتحه هم براى پدر نمیخوانند، یک طلب مغفرت هم براى پدر نمیکنند، اصلاً یادشان نمىآید؛ [اگر] یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند، نه اینکه از خداى متعال براى او طلب مغفرت کنند.
📌 آن چیزى که آن بیچاره احتیاج دارد، این است که شما از خدا براى او طلب مغفرت کنید، طلب رحمت بکنید؛ به این احتیاج دارد؛ [نه] اینکه حالا شما بیایى بنشینى مثلاً دربارهى خصوصیّات او، طبق سلیقهى خودت -حالا بعضى اوقات که گرایشهاى سیاسى هم دخالت میکند- یک چیزهایى بگویى، که روح آن بیچاره هم آنجا معذّب میشود.
📌 اهمّیّت تربیت فرزند صالح از جمله اینجا معلوم میشود که خب، این همه شما زحمت میکشید، این را بزرگ میکنید، به سواد و علم و رشد و امکانات و مانند اینها میرسانید که به درد شما بخورد. مهمترین چیزى هم که ممکن است از فرزند، به درد پدر بخورد، این است که براى او طلب مغفرت کند.
📌 ... پدرها و مادرهایتان را فراموش نکنید، یعنى یکى از چیزهایى که حتماً مقیّد باشید، [دعا و طلب مغفرت براى آنها باشد.] یکى از چیزهایى که حضرت در دعاى شریف صحیفهى سجّادیّه دربارهى والدین از خداى متعال طلب میکنند، این است که توفیق بده من بعد از هر نمازى آنها را دعا کنم، یعنى این یکى از توفیقات الهى است.
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خجالت کشید... 😍😁
این شیرینی تمام شدنی نیست...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۲۷
#فرزندآوری
#تحصیل
#غربالگری
#سختیهای_زندگی
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
متولد ۶۹ هستم. سال ۹۲ با عنایت و انتخاب حضرت معصومه ازدواج کردم چون انتخاب همسرم رو به خانم سپرده بودم و بعدها متوجه شدم همسرم هم منو با عنایت حضرت معصومه به دست آوردن.
اون موقع مشغول تحصیل بودم و چون از مادرم فاصله داشتم، میگفتم درسم تموم بشه بعد بچه میاریم چون فاصله ی محل تحصیلم تا خونه زیاد بود و میگفتم با این ضعف بدنی و این فاصله و فشار درس و کار خونه و دوری مادر و..نمیتونم.
اوایل سال ۹۵ بود که بعداز اتمام واحدام اقدام به بارداری کردم و فکر میکردم تا بخوایم میشه. ماه اول، ماه دوم، ماه سوم ...تا ماه ششم خبری نبود. تا اینکه روز ولادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حرم حضرت معصومه پسرمو از خدای مهربان هدیه گرفتم.
بارداری بسیار راحتی بود البته اگر از استرس غربالگری بگذریم. وقتی برای آزمایشای روتین بارداری به دکتر مراجعه کردم، گفتم غربالگری نمیخوام انجام بدم دکتر گفت چیزی نیست یه سونو و یه ازمایشه نمیخوای از سلامت بچه با خبر بشی؟ اگه جوابش خوب باشه مرحله دوم هم نمیفرستم. قبول کردم که سونو رو انجام بدم، وقتی جوابش رو پیش دکتر بردم، خیلی بابی توجهی و خیلی راحت گفت بچه تون مشکل داره. یدفعه دلم ریخت. با بغض گفتم یعنی چی...
گفت اینجا نوشته ریسک متوسط سندروم داون و همینطوری ادامه داد باید بری تست آمینیوسنتز اگه مشکل داشت سقط. گفتم مشکل هم داشته باشه سقط نمیکنم. نمیتونستم از ناراحتی حرف بزنم.
همسرم یکم با حرفاش آرومم کرد. اومدم خونه درباره حکم سقط فرزندی که سندرم داون داره، تحقیق کردم، در کمال ناباوری دیدم اجازه سقط ندارم در حالیکه ما خانواده مذهبی بودیم ولی تبلیغات منفی اینقدر عمیق بود که به ما هم اینگونه القا شده بود که تا قبل از دمیدن روح یعنی چهارماهگی سقط جایزه. در صورتیکه این حکم سقط تنها برای زمانی بود که جنین ضرر جانی قابل توجه برای مادر داشته باشد و تمام. از این جهت دلم محکم شد که هدیه خداست. هرچی داد اجازه سقط ندارم. درباره تست آمینیوسنتز تحقیق کردم و دیدم احتمال سقط داره، اونم انجام ندادم. ولی استرس و ناراحتی اذیتم می کرد.
دیگه پیش اون دکتر نرفتم. یه دکتر خوب به نام خانم دکتر هاشمی فشارکی در تهران بهم معرفی کردن، پیششون رفتم. چقدر خانم دکتر مومن و باکمالات و فهمیده ای بودن تا جواب آزمایش رو دیدن خندیدن و گفتن برای این ناراحتی؟ این که چیزی نیست. در مرحله ی اول غربالگری، مثبت های کاذب خیلی زیاده و از هر هزار بچه، فقط یک نفر بیشتر سندروم داون نیست.
تازه ریسک شما متوسطه من به یقین میگم که بچه شما سالمه ولی اگه میخوای اطمینان قلبی پیدا کنی یه آزمایش گران قیمت هست که با تجهیزات پیشرفته تر انجام میشه. با مشورت همسرم آزمایش رو انتخاب کردیم و سال ۹۵ یک میلیون و خورده ای هزینه این آزمایش شد و الحمدلله گفتن بچه سالمه و من از استرس شبانه روزی خارج شدم. چون در بارداری انسان واقعا روحیه ش حساس میشه.
گذشت و پسر زیبا و باهوش و سالمم سال ۹۶ به دنیا اومد و بعد از دنیا اومدنش به خاطر اشتباه پزشکی تا چند ماه دچار شک به اعصاب مثانه بودم، خیلی سخت بود ولی الحمدلله به لطف خدا بعد از چند ماه رفع شد.
پسرم به خاطر استرسهای من در بارداری بسیار فرزند بی قراری بود تا یک سال و خورده ای شبها نمیخوابید و روزها بسیار بی قرار بود و گریه هاش رو هیچ چیز آروم نمیکرد .دست تنها بودم همسرم تا آخر شب نمیومدن و از مادرم دور بودم تجربه اولم بود و بسیار ضعیف شده بودم.
پسرم چهارماهگی به دلیل کیست شکمی جراحی شد و دیگه شیرمو نگرفت و این هم موجب بی قراری هایش شد.
خلاصه کل خانواده م میگفتن این یکی برای هفت پشت شما بسه. اونم به کی؟ به من که دوست داشتم حداقل ۵ فرزند داشته باشم.
چون در خانواده خودم که ۴ فرزند بودیم دو خواهر و دو برادر، با این وجود باز هم احساس تنهایی میکردم و همیشه میگفتم یک خواهر خیلی کمه، دوست داشتم خودم پنج فرزند داشته باشم. اما بعد از پسرم که انرژی زیادی ازم گرفته بود معادلاتم تغییر کرد و برنامه م رو به چهار تا تقلیل دادم.
ادامه در پست بعدی....
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075