eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۶۴ بنده متولد ۶۷ هستم. مجردی خوب و خوشی رو کنار خانوادم گذروندم. از سن ۱۸ سالگی کم کم خواستگار میومد و من یا پدرومادرم قبول نمی‌کردیم. البته اینم بگم یه خواهر بزرگتر از خودم هم داشتم. یک روز برفی من رفتم بسیج محلمون ثبت نام کردم.خیلی خوب بود برنامه ها و... از لحاظ معنوی خیلی رشد کردم به نظر خودم😍 فامیل همه تعجب کرده بودند که من چادری شدم اما من دیگه راهمو انتخاب کرده بودم و خانوادم هم کاملا موافق بودن. خلاصه سال ۸۷ رحلت امام خمینی پایگاه ما مهمان داشت، ما مدرسه محل رو برای ورود آنها تزیین کردیم و آماده خدمت شدیم. همون جا همسر عزیزم منو دیده بود و یه دل نه صد دل عاشق. دوهفته بعدتر، ایشون خواهرشون رو فرستادن که اجازه خواستگاری بگیرن اما پدرم بدون نظر از من جواب منفی دادن. یک روز به مادرم گفتم من ایشون رو میخوام، بابا چرا میگه نه؟ مادرم گفت اصلا نباید رو حرف پدرت حرف بزنی. همین جوری دوسال گذشت و خواستگارا میومدن و میرفتن و با وجود موافق بودن پدرو مادرم، من مخالفت میکردم و به بهانه ای میگفتم نه. تا اینکه مادرم گفت تصمیمت چیه؟ گفتم من تصمیممو دوسال پیش گرفتم. مادرم با پدرم صحبت کرد و به اجبار ایشون رضایت داد. اما کاملا خانوادم مخالف بودن و من عاشق ایمان همسرم شده بودم. سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه عقد کردیم. خداروشکر ۶ ماه بعد عقد ما، خواهرم هم با یکی از اقوام عقد کرد و از نگرانی پدرومادرم خیلی کم شد. اما نامزدی من خیلی بد گذشت، همسرم خیلی دستش خالی بود، هیچ جا منو نمی‌برد. نامزد خواهرم هفته ای یکبار باهم کوه و سینما اما من تو خونه می‌موندم و فکر و خیال دیوونم کرده بود. همسرم خودشو با پایگاه و مسجد و هیئت سرگرم کرده بود، حتی وقت نمی‌کرد یه تلفن ده دقیقه ای هم بامن داشته باشه فقط هفته ای یکبار شام میومد خونه مون. همسرم با وام ازدواجش رفت وانت خرید و شروع به کار کرد. خلاصه بعد دوسال با دودلی و شک راهی خونه بخت شدم. پول پیش خونه مون رو برادر من و برادر ایشون قرض دادن. اوایل ازدواج ایشون همون‌طور خونسرد شاید ساعت ۱۲ میومد خونه، خیلی راحت می‌گفت کار داشتم و من انگار ناامید از این ازدواج. تا اینکه دوماه بعد ازدواجم متوجه بارداری شدم. با اومدن پسرم همسرم انگار دنیا رو بهش داده بودن و اخلاق و رفتارش صد برابر بهتر شد و محبت شون نسبت به من ده برابر شد و وضع مالیمون خیلی بهتر شد. عاقبت لب های من خنده به خودشون دیدن... بدهی هامون رو دادیم و حتی بیشترم جمع کردیم و یه خونه نوساز اجاره کردیم. پسرم دوسالش بود، همسرم گفت دومی رو بیاریم که پشت هم باشند، باهم بزرگ میشن منم گفتم باشه. اوایل بارداریم بود که یه کار رسمی به همسرم پیشنهاد شد و خداروشکر تا امروز هم همون جاست. اواخر بارداری پول جمع کرده بودیم ماشین بخریم گفتیم با وانت دیگه ۴ نفر میشیم. هرجا شوهرم می‌رفت ماشین بخره قسمت نمیشد تا اینکه یکی از دوستانش که خدا خیر دنیا و آخرت بهش بده گفته بود ماشین چرا بخری؟ پولتو بده یه خونه پیش خرید کن از من و ما قسط خونه رو همچنان می‌دادیم. چون آشنا بود خیلی کم کم پرداخت می‌کردیم و باهامون کنار اومد. سال ۹۵ پسر دومم بدنیا اومد که ما دیگه مشکل مالی نداشتیم خداروشکر. پسرم دوسالش بود بچه ی سوممون فاطمه خانوم بدنیا اومد و ایشون هم با کلی خیر و برکت اومدن. روز به روز محبت همسرم بیشتر و بیشتر می‌شد. سر دخترم می‌خواستیم لوله های من بسته بشه که با استخاره قرآن پشیمون شدیم و نبستیم و من هرسه رو سزارین شدم. ۱۸ ماهگی دخترم فهمیدم باردارم. خیلی شوکه شدیم چون من سزارینی بودم، می ترسیدم. اصلا جرات سقط هم نداشتیم. تا اینکه پسرم (بچه چهارم) سال ۹۹ بدنیا اومد و این بار برای بستن لوله گفتن سنت کمه و ۳۵ سال به بعد امکان پذیر هست. خداروشکر کم و بیش زندگی با خوشی می‌گذشت و آی یو دی گذاشتم. تا اینکه آذر ماه سال گذشته متوجه بارداری پنجمم شدم. اوایل خیلی حالم بد بود. خیلی شوکه شدم اما تسلیم خواست خدا شدم. اقوام همیشه میگن ما سر یه دونه موندیم شما با چندتا بچه چیکار میکنید؟ و من خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم چون واقعا خدا هوامونو داره و هیچ وقت لنگمون نذاشته. تعداد بچه زیاد و با تفاوت سنی کم، سختیهایی داره، کار مادر خیلی بیشتر از بقیه اعضای خانواده میشه اما خب بچه ها تو خونه اصلا احساس تنهایی نمیکنن، هرچقدر باهم دعوا کنن، بیشتر از اون با هم بازی میکنن. مادرای گل برام دعا کنید که پنجمین سزارین خوب بگذره. همسرجان خیلی امیدوارند و میگن خداخواسته بوده و انشاءالله ختم بخیر میشه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادران انسان ساز... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
جزئیات اجرای طرح معافیت سربازان دارای فرزند سردار تقی مهری رئیس سازمان وظیفه عمومی: 🔹معافیت مشمولان دارای ۳ فرزند و بیشتر، از تاریخ ۱۴۰۲/۰۳/۰۱ اجرایی شده است. 🔹تمامی سربازان وظیفه حین خدمت که دارای ۴ فرزند و بیشتر هستند، بدون شرط سنی و سربازان وظیفه دارای ۳ فرزند به شرط داشتن حداقل ۴۰ سال تمام از انجام خدمت دوره ضرورت سربازی معاف می‌شوند. 🔹ملاک عمل برای رسیدگی به درخواست سربازان وظیفه اعم از سربازان عادی، امریه، طلاب و ... سند رسمی ازدواج و شناسنامه پدر و تاییدیه ثبت احوال است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تشویق به فرزندآوری، راهکارها و پیشنهادات؟ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
و اما پدر و مادرها... پدر و مادرها فضای دینی داشته باشن. فضای دینی یعنی چی؟ به بچه اخلاق و شادمانی نشون بدن. لُبّ بچگی، شادیه. شادیه چیه؟ ‏‏[اینه که] شادی آدم باتقوا رو هم ببینه. بابایی که نماز شب می‌خونه.[بچه] نمازهاش رو داره می‌بینه تو خونه. اذان می‌بینه؛ ازش بشنوه ‏که: «دخترم» یک گل سر هم براش بگیره، دست به سرش هم بکشه... ‏«عزیزم» رو هم بشنوه از بابای با تقوا. وقتی اینها رو نشنید؛ شما دستش رو میگیری کشون کشون میاریش حسینیه، کشون ‏کشون میبریش مسجد. بعد توی خونه با هم دعوا می‌کنید زن و شوهر. این اصلاً بیزاره از آدم مذهبی. بعد میره مثلاً فلان ‏فامیلشون رو میبینه مذهبی نیستن، همین عزیزم رو از اونا میشنوه. بعد بچه میاد اینور [سمت غیرمذهبی‌ها].‏ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جواب دوست مون که گفتند چه راهکاری دارید برای تشویق فرزندآوری. برای بقیه تجربه ی خودمو میگم. به نظرم برای اینکه حرف مون تاثیرپذیری داشته باشه، باید خودمون عامل باشیم و اقدام کنیم تا بقیه هم ترغیب بشن. تا چندسال پیش تو فامیلای ما همه یکی و دوتا بچه داشتند. من اولین نفر بودم تو فامیل که بچه سوم رو آوردم و قبحش شکسته شد😁 بعد از اون خیلی از فامیلای خودم و همسرم شروع کردن به فرزند سوم آوردن. دوباره بعد چند سال در آستانه ی ۴۰ سالگیم به لطف خدا فرزند چهارمم را به دنیا آوردم و شروع به تبین کردم و به همه میگفتم ما که پیرو رهبری هستیم فقط نباید چفیه بندازیم و شعار بدیم که (وای اگرخامنه ای حکم جهادم دهد یا ای رهبر آزاده آماده ایم، آماده) باید به صحبتهای آقا گوش کنیم و انجام بدیم. الان آقا حکم جهاد فرزندآوری دادند باید شیعه ی مولا علی زیاد بشن. یا برای حضرت مهدی باید یار اضافه کنیم و... خلاصه با این صحبتا خدارو شکر چند نفر دیگه از دوستان و بستگان شروع به فرزندآوری کردند. به نظرم اول باید خودمون مَردِ عمل باشیم و الگوی دیگران😉 به عمل کار براید به سخنرانی نیست☺️ هر موقع کسی بهم میگه چرا این همه بچه آوردی این شعر رو برای همه میخونم👇 اگر مهدی بیاید یار خواهد جوانان قوی بسیار خواهد یه فرزند و دو فرزند و یکی بیش نمی‌باشد کفایت بهر یاریش کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القوم الظَّالِمِينَ... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزند ایشان: فرزند آخرم که به دنیا آمد، نگران بودیم که چه کسی می‌خواهد او را اداره کند؛ چون همه وقت ما برای پدر بود. پس از مدتی، نگرانی ما برطرف شد و دیدیم همین پسربچه همه ما را اداره می‌کند؛ هر یک ربع به همه افراد خانه از جمله به مرحوم والد سر می‌زند. ایشان هم می‌فرمودند: فرزند کوچک، نه یک خانواده را بلکه دو خانواده و سه خانواده را اداره می‌کند. او حتی موجب شد حال مرحوم مادرم هم تغییر کند. مادرم خیلی پیر و افسرده شده بود. در خانه تنها بود. پدرم مشغول کار خودشان بودند و مادرم اشتغالاتی نداشت. ولی وقتی خانه‌مان با پدرم و مادرم یکی شد و این بچه پا به این زندگی گذاشت، حال همه ما را تغییر داد. وقتی پدرم مشغول مطالعه یا نوشتن بودند، تا کودک را - که حالا سه سالش شده بود - می‌دیدند، کتاب یا قلم را زمین می‌گذاشتند. گاهی پسرم داخل می‌رفت و سلام می‌کرد. کتاب بزرگی برمی‌داشت و می‌آورد وسط اتاق پهن می‌کرد. بعد روی شکم دراز می‌کشید و دستش را زیر چانه می‌گذاشت و ادای کسی را درمی‌آورد که مشغول مطالعه است! پدرم از پشت میز صدا می‌زدند: چه‌کار می‌کنی؟ پسرم می‌گفت: هیس آقاجان! درس دارم! این کارهای او موجب انبساط خاطر پدر می‌شد. اصلاً تا مدتی، گردش خون در بدن ایشان عوض می‌شد. جالب این بود که این بچه تا احساس می‌کرد حال ایشان عوض شده است، پا می‌شد کتاب را می‌بست و سر جایش می‌گذاشت و می‌رفت. 📚 صحبت سال‌ها کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و ما مادرها، تمام افتخارمان این است که در حال خدمت به شیعیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هستیم.😌😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۶۵ من ۲۲ ساله هستم. سال ۹۹ دقیقا روز تولدم پای سفره عقد نشستم و چهارماه بعدش زندگی مشترک با همسرم رو در فروردین سال ۱۴۰۰ شروع کردم. اختلاف سنی من و همسرم پنج سال هست. باتوجه به علاقه ی هردومون تصمیم گرفتیم تا مهرماه اقدام به فرزندآوری داشته باشیم و ان شاءالله خانواده مون سه نفری بشه🥰 ولی تا ۸_۹ ماه هرچی میگذشت خبری از نی نی نبود!😰 رفتیم سراغ تقویت با خوردنی هایی که توصیه میشه. باز هم جواب نداد! واقعا نگران بودم. میترسیدم مشکلی باشه علاقه خانواده ها به داشتن نوه جدید هم این وسط بیشتر دلمون رو میسوزوند🥲 حداقل برای من مدت زیادی بود. به هیچکس نگفته بودیم و فقط به چند نفری التماس دعا داشتم. از یه بنده خدا هم راهنمایی گرفته بودم دلداری داده بودن که امروزه تا یکسال تاخیر در باردار شدن طبیعی هست و کمی نگرانیم فروکش کرده بود. گذشت تا اینکه محرم سال ۱۴۰۱ توی کانال توصیه به روزه گرفتن اول محرم برای فرزنددار شدن رو دیدم و با همسرم تصمیم گرفتیم روزه گرفتیم. بعد از اون دیگه اولین نشونه ها داشت خودشو نشون میداد😅. بلاخره بعد از ۹ ماه چشم انتظاری بلاخره ما هم یه نی نی توراهی داشتیم (همه ش به همسرم میگفتم اگه اون موقع که تصمیم گرفتیم نی نی داشتیم الان بدنیا می اومد) خب الحمدلله ۹ ماه بارداری گذشت و زهرا خانوم ما فروردین سال ۱۴۰۲ چشمش به دنیای ما باز شد. ماشاءالله دختر گل ما از روزی که دید میتونه سینه‌خیز بره دیگه وقتی بیداره استراحت به ما نمیده🤣 خیلی سریع چهار دست و پا رفتن و به تازگی راه رفتن رو هم یاد گرفت که دیگه قشنگ باید همش مراقبش باشیم😅 الان که یکسال میگذره و زهرا بزرگ تر شده با همه ی سختی هاش ولی حقیقتا هم خانواده ی من و هم خانواده ی همسرم با حضور زهرا واقعا خوشحال تر و پرانرژی تر شدن😇. همه مدام سراغ زهرا رو میگیرن و یه جورایی نقل همه مجالس شده 😅 چون ۹ ماه چشم انتظاری فرزند رو کشیدم. اول دعا میکنم هیچکس نباشه که دلش بچه بخواد و نداشته باشه🥺🖤 و دوم اینکه همیشه توی دلم میگم اگه روزی خداخواسته کوچولوی جدیدی داشته باشیم؛ با هر سختی که داشته باشه حتما بهش راضی هستم☺️. چون دلم نمیخواد دخترم تنها باشه و اگه زودتر از زمانی که ما توی برنامه داریم اومده حتما حکمت خدا این بوده اون بهتر صلاح ما رو میدونه برای عاقبت بخیری من و همسر و فرزندم دعا کنین☺️🌸 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پیشنهاد عالی .... 👌👌 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۶۶ ۲۱ سالم بود و دانشجو بودم، وقتی همسرم به خواستگاریم اومدن ۲۴ سالشون بود. با وجود داشتن خواستگارها با موقعیت مالی خیلی خوب اما بنده همسرم رو انتخاب کردم بخاطر این که مومن بودن و عاشق امام حسین ع و زندگی مون رو به امام حسین ع سپردیم. روز تولد حضرت زهرا س عقد کردیم، همسرم به خدمت سربازی رفت و در طول این دوسال هم من درسم تمام شد. سال ۹۳ روز تولد امام حسین ع عروسی ساده و صمیمی گرفتیم و سر خونه زندگیمون رفتیم. من تک‌ دختر خانواده بودم و بعد از عروسی از شهرستان به تهران اومدم و در تهران جز خانواده همسرم کسی رو نداشتم الحمدالله خانواده همسرم بسیار متدین و انسان های شریفی هستن و در این چند سال لحظه ای احساس غربت نکردم و همیشه دعا گوی آنها هستم و سعی میکنم خدمتی که می‌تونستم الان به پدرو مادرم بکنم، برای آنها انجام بدم. دوسال از زندگی مشترک ما گذشت، وضعیت معیشت زندگی مون اصلا رو به راه نبود، مستاجر بودیم و همسرم هم کار ثابتی نداشتن و بیشتر مواقع بیکار بودن، روزهای سختی رو گذروندیم، حتی نذاشتیم خانواده هامون از شرایط سختی که داریم با خبر بشن. ناخواسته باردار شدم، خیلیی خوشحال بودم از لطفی که خدا بهمون کرد. اما این خوشحالی خیلیی دوام نیاورد و متاسفانه بعد از یک ماه بعلت تشکیل نشدن قلب جنین سقط شد. خیلیی ناراحت بودم ولی چاره ای جز صبر و توکل نبود، گذشت بعد از چند ماه اقدام کردیم و بارداری حاصل نشد ایام عرفه بود که به مشهد رفته بودم تو حرم که بودیم، وقتی بچه های کوچیک‌ رو میدیدم دلم میرفت و به آقا میگفتم میشه تا سال دیگ یدونه از اینا به ما هم عنایت کنید. ده روز بود که از سفر مشهد برگشته بودیم که متوجه شدم باردارم. خیلیییی خوشحال بودم که لطف و عنایت خداوند به واسطه امام رضا ع شامل حال ما شد و خدا بهمون بچه داده، چند ماهی گذشت که برای انجام آزمایشات غربالگری رفتیم. و تو آزمایشات بما گفتن که بچه ریسک سندروم داون بسیار بالایی داره و باید سقط بشه. خدا می‌دونه وقتی این خبر رو شنیدیم چی سرمون اومد. نزدیک ایام اربعین بود، نذر کردیم توسل کردیم تا خدا بچه سالم و صالح به ما عنایت کنه و خداوند پزشک حاذقی رو جلوی راه ما قرار داد، به تشخیص ایشون آزمایش آمینیوسنتز رو انجام دادیم و مشخص شد که بچه سالم و هیچ مشکلی نداره به برکت حضور دخترم در ایام بارداری همسرم استخدام شدن و پدر همسرم یک واحد مسکونی به ما دادند و دیگه مستاجر نبودیم و درست روز تولد امام زمان عجل خانواده ما سه نفره شد. دوسال گذشت وقتی دخترم رو از شیر گرفتم از اونجایی که دوست نداشتم فاصل سنی بچه ها زیاد باشه اقدام به بارداری کردیم اما متاسفانه نتیجه ای نداد، کلی دعا و توسل کردیم و تحت درمان هم بودم. سه سال گذشت برای اولین بار روز تولد حضرت علی ع مشرف شدیم به نجف و کربلا از آقا خواستیم بهمون عنایت کن و بهمون اولاد سالم‌و صالح بده. چند ماهی از سفرمون گذشته بود، تو دهه کرامت بودیم دلم خیلی هوای حرم امام رضا رو کرده بودم، دوست داشتم برم‌ مشهد حتی شده برای چند ساعت، تلویزیون حرم رو نشون میداد و من بی تاب رفتن بودم، ایستادم به سمت حرم آقا و سلام دادم. به آقا گفتم آقا جان دل تنگتم و بی تاب دیدار. اگه حاجتمو ندادی فدا سرت آقا، دلم برا خودت تنگ بطلب بیایم پابوست. درست روز تولد امام رضا ع و در کمال ناباوری بعد از سه سال توسل و... فهمیدم باردارم، درست چند هفته بعدش هم آقا طلبید و رفتیم پابوسی آقا. ایام بارداری خیلیی خوبی داشتم، ۱۵ بهمن ماه شد و دخترم یک هفته زودتر اورژانسی درست روز تولد حضرت علی ع بدنیا اومد اسمش رو بشری گذاشتیم چون بشارت خوشبختی هست برای من و پدرش 😍 به برکت وجود این دوتا دست گل زندگی مون رونق گرفت الحمدلله، ما معجزه خداوند رو لحظه با لحظه حس کردیم در زندگی مون... ان شاالله دعا بفرمایید خدا‌وند دوباره به ما بچه های سالم و صالح عنایت کنه❤️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 "همدم امروز، یاور فردا" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌نه به چشم و هم چشمی و تجمل گرایی! خرید سیسمونی همیشه یک تجربه متفاوت و شیرین برای خانواده‌ها بوده و هست اما با دستکاری شدن رسم و رسومات قدیمی و پیدایش سبک زندگی‌های پر زرق و برق، فشار اقتصادی جدیدی بر خانواده‌ها و حتی پدربرگ و مادربرگ‌ها تحمیل می‌کند. تغییرات جدی که در سبک زندگی خانواده‌ها ایجاد شده حاصل چشم و هم‌چشمی و تجمل‌گرایی است که در شکراب شدن روابط خانوادگی هم بی تاثیر نیست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075