.
سال ۹۸ پیام دادن و گفتن تصمیم داشتن فرزندان زیادی داشته باشن اما دچار بیماری صعب العلاج شدند...
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
پیشنهاد کردم طبق روایت امام رضا علیه السلام داخل منزل شون اذان بگن...
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
و حالا بعد از ۵ سال، این هم نتیجه اش... 😍👆
👈 خلاصه از نسخه های معنوی "دوتا کافی نیست" غافل نشین...🥲
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ برای دسترسی آسان به پاسخ سوالات مخاطبین در کانال "دوتا کافی نیست" از هشتگ های زیر استفاده کنید.👇
#تقویت_سیستم_ایمنی
#زردی_نوزدان
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#بیماری_روحی
#افسردگی_زایمان
#دیابت_بارداری
#دل_درد_نوزاد
#فشار_خون_بالا
#چسبندگی_رحم
#دیسک_کمر
#از_شیر_گرفتن
#قناعت_و_سادهزیستی
#تقویت_سیستم_ایمنی
#افزایش_شیر
#غربالگری
#رفلاکس_و_آلرژی_کودکان
#تکلم_فرزندان
#زایمان_زودرس
#بارداری_شیره_به_شیره
#غذای_کمکی
#دندان_قروچه
#شب_ادراری
#تنبلی_تخمدان
#هماتوم
#خارش_در_بارداری
#دیابت_بارداری
#آبله_مرغان
#گرفتن_از_پستونک
#نحوه_رفتار_با_بچهها
#اسید_معده_در_بارداری
#افزایش_آنزیمهای_کبدی
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#رفلاکس
#تولد_فرزندان_جدید
#معرفی_پزشک
#وسواس
#سازش_بین_فرزندان
#ویار_بارداری
#بواسیر
#از_پوشک_گرفتن
#روماتیسم
#کم_تحرکی_اسپرم
#وزن_گیری_جنین
#بارداری_و_روزه
#شیردهی_و_روزه
#شقاق_سینه
#ورم_بارداری
#رحم_دوشاخ
#نوزادان_نارس
#انتقال_جنین
#پلاکت_پایین
#لکنت_زبان
#اگزمای_نوزادان
#ناخن_جویدن
#کوتاهی_طول_سیروکس
#ختنه
#وسواس_فکری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۱۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
متولد اسفند ۶۹ هستم در تهران. بچگی من تا ۱۰ سالگی در شهرستانی کوچک و مذهبی (به خاطر شغل پدرم) گذشت.
من فقط یک برادر دارم که یک سال از من بزرگتره و جالبه که پدر و مادر من فقط یک فرزند میخواستند و من خداخواسته به این دنیا پا گذاشتم.
وقتی ۱۰ سالم شد، پدرم تصمیم گرفت مارو بیاره تهران و علیرغم میل مادرم، به هر سختی ای تن میداد ولی اعتقاد داشت که بچه هاش باید تو تهران بزرگ بشن.
وقتی آمدیم تهران فضا خیلی متفاوت تر شد و از یک محیط کوچک مذهبی به محیطی باز و کمتر مذهبی وارد شدیم که خیلی چیزها از جمله بی حجابی در ذهن من تعریف نداشت.
ولی متاسفانه تحت تاثیر دوستان و محیط من هم کم کم هم رنگ جماعت شدم و بیزار از قید و بند و حجاب ولی چون پدرم سخت گیر بودند، حجابم کم شد ولی برداشته نشد.
دوران سخت بلوغ با کنترل شدید خانواده به پایان رسید و من پا به دانشگاه گذاشتم و لذت وصف ناشدنی استقلال سرمستم کرده بود. امان از شر شیطان که دایره روابطم روز به روز گسترده تر و متنوع تر میشد. دورانی که فکر کردن بهش آزارم میده.
من مدت زمان زیادی رو در مسیر رفت و آمد به دانشگاه داخل مترو و اتوبوس بودم و همین باعث شد که تصمیم بگیرم در مسیر قرآن حفظ کنم که وقتم هدر نره.
واقعا اعجاز قرآن رو در زندگی احساس کردم، با اینکه نمی فهمیدم دارم چی میخونم ولی شخصیتم روز به روز داشت تغییر میکرد.
کم کم به حجاب تمایل پیدا کردم و با مطالعه کتب شهید مطهری و چند جلد دیگر سعی کردم کمی خودم رو جمع و جور کنم. اما امان از شر شیطان که هرکاری میکنی یه راهی برای نفوذ پیدا میکنه.
من در رشته هنر تحصیل میکردم و یکی از اساتیدم که اعتقاد دارم خود ابلیس بود من رو باز از راه درست دور کرد.
این موضوع باعث شد مدت زمان زیادی بیزار باشم از مرد و ازدواج و تعهد .... در حالی که احساس تنهایی همیشه آزارم میداد و خواستگار زیادی هم داشتم. خدارو شکر چیزی که هیچ وقت تو زندگیم ترک نشد نماز و دعا بود که مدیون پدر و مادرم هستم.
کم کم به افسردگی دچار شدم. روزی برادرم که در رشته روانشناسی تحصیل میکرد، ازم دعوت کرد که یک سری دوره های خودشناسی رو بگذرونم و من رو از اون چاه تنهایی و افسردگی در آورد. من توبه کردم و زندگی جدیدی رو شروع کردم.
من با گذراندن این دوره ها بزرگ میشدم و شاد و امیدوار. بعد از یکی از دوره ها تصمیمم رو باید در مسائل اساسی زندگی قطعی میگرفتم و یکیش که برای من بزرگترینش بود، حجاب بود.
من چادر رو انتخاب کرده بودم و ازاونجایی که اگر یک قدم به سمت خدا برداری خدا صد قدم به سوی تو برمیداره حسابی برام جبران کرد.
من با انتخاب چادر از طرف تمام دوستان طرد شدم و تازه فهمیدم فاجعه دردناکیست که زنانگی و زیبایی یک زن وسیله خوشگذرانی و لذت دیگران باشه.
اون روزها از خواستگار آمدن و سرنگرفتن وصلت خسته شده بودم و یک روز از خدا خواهش کردم هیچ خواستگاری نیاد به این خونه مگر کسی که همسر منه.
یک روز وقتی با تعدادی از بستگان رفته بودیم پیک نیک، به طرز عجیبی من به چشم برادر همسرم که یکی از فامیلهای دور سببی ما هستند آمدم و ایشون بیشتر من رو به خاطر حجابم برای برادرشون پسند کردند. آخه هم من و هم همسرم دارای بستگانی هستیم که خیلی باز و مختلط و راحت هستند متاسفانه.
و خدا مزد حجابم رو برام همسری فرستاد که گلیست از گلهای بهشت، راحت بگم تاریخ مثل شو کم دیده...
ما در مراسم خواستگاری به توافق رسیدیم. ایشون از لحاظ مالی به من گفتند صفر هستند و تاکید کردند حتی از پدرشون کمک نمیگیرند و من قبول کردم چون مردانگی و مذهبی بودنش به دلم نشسته بود و تمام معیارهامو داشتند.
خیلی زود نامزد کردیم و بعد ۴ ماه در سال ۹۳ عروسی گرفتیم و در اطراف تهران در یک خانه نقلی اجاره ای زندگیمون رو شروع کردیم.
روز به روز به لطف خدا زندگیمون عاشقانه تر می شد. همسرم عاشق بچه بود و من میگفتم تا خونه نخریدیم بچه بی بچه.
ولی ازونجایی که مهره مار داره راضیم کرد😁 و پسر اولم سال ۹۵ به صورت طبیعی و با شرایطی سخت به دنیا آمد.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۱۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
پا قدم پسرم بود که بعد از مدتی تصمیم گرفتیم هرچی داریم بفروشیم و سپرده کنیم و خونه بخریم.
ما سپرده کردیم ولی تو همین مدت خونه شد ۳برابر اون پولی که ما داشتیم و ما مجبور شدیم بریم ساوجبلاق تا با مبلغ کم بتونیم خونه بهتری بخریم. اما دیگه پول پیش نداشتیم و مجبور شدیم چند روز خونه مادرم باشیم و چندروز منزل مادر همسر. حالا تو این شرایط پسر دومم رو باردار بودم با شرایط مالی افتضاح که خدا نخواد برای کسی.
انقدر گرسنگی و نداری کشیدم تو اون بارداریم که نگم براتون. خلاصه گذشت و ما خونه رو تحویل گرفتیم و رفتیم داخلش و پسر دومم سال ۹۸ به دنیا آمد.
ازونجایی که ان مع العسر یسری هست، بعد از یک سال خانه را فروختیم و آمدیم نزدیک محل کار همسرم. واقعا رزق و روزی مادی و معنوی خوبی داشت پسر دومم.
وقتی آمدیم منزل جدید، ماشینمون رو فروختیم ولی راضی بودیم چون به پدر و مادرهامون نزدیک بودیم.
من کار کیک و شیرینی خانگی رو شروع کرده بودم و حسابی داشتم مشتری جمع میکردم.
دقیقا اسفند ۱۴۰۱ بود که میدیدم هرچه میپزم حالم داره ازش بهم میخوره و البته دوره ام هم عقب افتاده بود. ولی این رو از فشار کار میدونستم چون قنادی اونم اسفند ماه شلوغترین زمان کار هستش.
خلاصه حالم بد بود ولی چون جلوگیری داشتیم اصلا فکر نمیکردم باردار باشم.
بی بی چک زدم مثبت شد و من شوکه شده بودم اما راستش خیلی خوشحال شدم چون علاقه داشتم به فرزندآوری ولی جرات نداشتم و همسرمم میگفت دوتا کافیه.
اما بنازم لطف خدا رو که مثل همیشه بهتر ازون چیزی که فکرشو میکردیم نصیبمون کرد. من یه چله گرفته بودم برای ام البنین که ماشین بخریم و سر ۴۰ روز نشده بود متوجه شدم باردارم و از زمانی که دخترم رو باردار شدم، نعمت های مادی و معنوی بود که به زندگیمون سرازیر شد و با وام فرزندآوری ماشین هم خریدیم.
الان دخترم ۲ماهشه و من هرروز میگم ایکاش زودتر به دنیام می آمدی و این حس رو بعد از به دنیا آمدن همه شون داشتم چون همیشه توهمات منفی و بیهوده من رو از بچه دار شدن دور میکرد. ولی الان میبینم چه لذت عمیقی رو از خودم دور کرده بودم و میگم ایکاش بتووم براش یک خواهر بیارم تا مثل من انقدر تنها نباشه.
متاسفانه فرهنگ عمومی جامعه هنوز روی فرزند کمتر زندگی بهتر گیر کرده و من از وقتی باردار شدم انقدر برخورد های بد دیدم که حد نداره. الانم فامیل همش میگن دیگه نیاری هاااااا و من با روی خوش میگم انشاالله چهارمی😁
الان با وجود ۳تا بچه زمانم هم برکت کرده حتی توانم و سلامتیم و روحیه ام و انقدر فعال هستم که هیچکس باورش نمیشه که من انقدر سفارش میگیرم، بچه کلاس اولی دارم، شب بیداری نوزاد دارم و دایم دارم کار میکنم.
نترسید که ترس آفت جان و روح و ایمان انسان است. خدا وقتی فرزند هدیه میده عشقشم میده، ما سر بچه سوم یه جوری ذوق مرگ بودیم که انگار بچه اولمونه.
با به دنیا آمدن دخترم زندگی ما متحول شد. شوهرم بعد از ۲۰ سال کار، تازه رسمی شد و واقعا از زمانی که دنیا آمده انگار فقر از خونه مون رفته بیرون و خیلی راحت تر داریم زندگی میکنیم به لطف پروردگار. هرچه دارم از صدقه سر بچه هامه.
شکر خدا که هرچه شکر کنیم کم کردیم. 🤲
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075