eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
با هم، برای ایران....🇮🇷 👈 با تشکر از همه ی عزیزانی که لطف کردن و عکس فرزندان عزیزشون رو برامون ارسال کردند. متاسفانه امکان پوشش همه ی تصاویر نبود. سعی کردیم لااقل تصاویر خانوادگی را پوشش دهیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سربازی برای امام زمان عج...😍 اینم یک سرباز کوچولوی آقا امام زمان که پروردگار به بنده در سن ۴۲ سالگی در نهم شهریور ماه همین سالی که گذشت ۱۴۰۲ عطا کرده، فرزند دومم هست. از وقتی اومده دنیای من و پدرشو کلا عوض کرده، هر چی از شیرینیش بگم کم گفتم. انقدر آقا و صبوره که حد نداره. هر روز خدا رو به خاطر این عنایت و لطف بی کرانش شکر می‌کنم و الان از اینکه توی این سال هایی که فرصت داشتم برای مادری کردن اجازه ندادم فرزند دار بشم به شدت پشیمانم. امکانات مالی مون هم محدوده اما شکر الحمدلله با توکل و صبوری و قناعت زندگی خوبی داریم. ای کاش بتونم یکی دیگه از این فرشته ها بیارم. ممنون از کانال خوب و پرمحتوا تون، ممنون از شما که مادرها رو تشویق به فرزندآوری می‌کنید. 💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷💐 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من می خوام در مورد محبت ماماهای بیمارستان مجیبیان تو یزد صحبت‌ کنم، زایمان طبیعی تو این بیمارستان تقریبا بیست میلیون هزینش میشه و من در مدتی که اونجا بستری بودم برای زایمان دومم، یک خانمی رو عجله ای آوردنش که اهل جنوب کشور بود. درد زایمانش به اوج رسیده بود، همین که خوابوندنش رو تخت از اداره زنگ زدن رییس بخش زایمان و گفتند این خانم نمیتونه اینجا زایمان کنه، چون شوهرش گفته پول نداره و فکر میکرده بیمارستانه دولتیه، اخه اهل جنوب بودن نمیدونستن، و باید با اورژانس ببرنش بیمارستان دولتی... ولی رییس بخش هرکاری کرد و به چندتا دکتر زنگ زد تا بلاخره پذیرشش کردند به صورت رایگان زایمان کنه، با کلی لحن خوب و مهربون با خانم زائو صحبت کردن و سریع بردش تخت زایمان و بعد از به دنیا اومدن بچش، زنگ زدن بخش ان ای سی یو که بچه رو ببرن، چون نوزاده مکونیوم خورده بود. این مامای مهربون به پرستاره که اومده بچه را ببره گفت «جون تو و جون این بچه هرکاری از دستت برمیاد کوتاهی نکنید». خدایا چقدر ماه بود و چقدر انسانیت تو وجود این خانم تجلی یافته، هزینه زایمان و هزینه اتاق ان ای سی یو تو این بیمارستان بالای سی میلیون می‌شد ولی تمام سعی خودشو کرد که این خانم به شرایط سختی نیافته در حالی که میتونسته حداقل بی تفاوت باشه. امثال این ماما زیادن ان شالله همیشه سالم باشن.. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آغاز راه... صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی. ‌‌ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من هر دوتا زایمان هام سزارین بوده.... با فشار بالا بستری میشدم تو بیمارستان... چه شب های که با فشار بالا رفتم بدون اینکه بستری بشم با صحبت و دلداری و مشاوره ماماها و مخصوصا پرستارهای بخش زایمان بیمارستان رودسر اومدم خونه، واقعا ازشون ممنونم و همیشه دعاگوشون هستم. یک شبی که بستری بودم. ماماها سرشون خیلی شلوغ بود. اکثرا تو بخش زایمان طبیعی بودن. من برا نماز صبح گفتم تا نمازخانه نمیتونم برم تو اتاقم برام یه تیکه موکت پهن کردند تا من نمازم رو بخونم... خدماتی اومد داد و بیداد که این چه کاریه😳😳 سر من عصبانی شد. یه پرستار داشت رد میشد اومد تو اتاقم صداش کرد بردش پیش سر پرستار بخش، سر پرستار بخش هم با خدماتی دعوا که چرا با بیمار فشار خون بالای من بد برخورد کردی. اینجا خانمها باردارند و کسی حق ندارد بد صحبت کنه باهاشون. زایمان دوم بود و تجربه خیلی خوبی از زایمان تو بیمارستان دولتی شهید انصاری رودسر دارم. خدا به پرستارها و ماماهای اون بخش خیر و سلامتی بده. ان شاء الله هر کجا هستن سایه اهل بیت رو سرشون باشه. خواهرم هم دوتا زایمان طبیعی داشتن تو همین بیمارستان. اتفاقا هردو مون شرایط رفتن به بیمارستان خصوصی رو داشتیم. ولی چون آشنا بودیم با برخورد عزیزان همین جا رو انتخاب کردیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بچه ها باید باشند... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۲۶ من دختر اول خانواده هستم. وقتی دو سال و نیمه بودم، خواهرم به دنیا اومد و وقتی چهار ساله بودم، خواهر بعدیم. مادرم با وجود کمبود خیلی چیزا باز هم با تمام توان به تربیت ما پرداخت اما بخاطر اینکه توی شهر غریب بود و سه تا بچه قد و نیم قد داشت و پدرم هم مدام سرکار بود مادرم دچار وسواس و افسردگی شد، طوری که با کوچک ترین ریختذو پاش ما بلند می‌شد، تمیز می‌کرد و جارو می‌زد و روزی چهار پنج بار تمیز کاری می‌کرد و هر روز جارو می‌زد. داشتن سه تا دختر خودش به قدر کافی باعث می‌شد مادرم حرف بشنوه، حالا دست تنگی و نبود پدرم و کمبود خرجی خونه بهش اضافه شده بود و مادری که بخاطر سه تا زایمان پشت سر هم دچار ضعف بدنی شده بود. بعضی شبا متوجه مشدم مادرم موقع شیر دادن به خواهرم از خدا طلب صبر می‌کرد. مادرم تو سن بیست و چهار سالگی سه تا بچه داشت و همین باعث شد که بگه دیگه بچه نمی‌خوام. گذشت و خونه ما به شهر پدریم برگشت و مشکلات مادرم بیشتر شد. حالا باید مارو از کوچه و خونه فامیل به زور می‌آورد خونه و البته بازهم تنها بود و پدر باز هم سرکار بود. مادرم خیلی فعالیت می‌کرد، همیشه ما مرتب و تمیز بودیم و هر سه تامون درس خوبی داشتیم و اینا همش به واسطه مادر مهربون و فرشته ای بود که ما داشتیم. پدرم به نوبه خودش بهترین و بزرگترین مردیه که ما خواهرا توی تمام زندگیمون دیدیم و همیشه ما سه تا خواهر دعا گوی پدریم، چون صبر پدرمون واقعا مثال زدنیه و همینم روحیه بخش مادرم بود. پدرم همیشه لبخند به لب داره و همیشه سعی کرده خواسته هامون رو برآورده کنه و ما خیلی دوسش داریم. گذشت و خواهر کوچکم ۱۰ ساله شد و مادرم با التماس های من برای برادر داشتن روبه رو شد. من همیشه آرزو داشتم که یه برادر داشته باشم و هر روز به مادرم می‌گفتم که من برادر می‌خوام. مادرم دیگه ۳۴ساله شده بود و براش زشت بود که باردار بشه ولی بخاطر گریه های من توسل کرد به حضرت عباس و برای بارداری اقدام کرد. خدا می‌دونه روزی که منو خواهرام و بابام منتظر نتیجه سونو بودیم چه حالی داشتیم الان که اینو مینویسم اشک توی چشمامه لحظه ای که مادرم زنگ زد و گفت پسره انگار خدا تمام دنیا رو بهم داد. مادرم دیگه حرفا و تیکه های بقیه براش مهم نبود، چون همه ما به مرادمون رسیدیم بلاخره مادرم توی سن ۳۵سالگی صاحب پسر شد و خدا خواسته بعد از آقا امیر عباس، مادرم دوباره باردار شد و دوباره حرف و حدیثا شروع شد. ولی کی اهمیت می‌داد ما عاشق نی نی بودیم و خدا هم به دلمون نگاه می‌کرد. مادرم توی سن ۳۷ سالگی صاحب یه دختر زیبا و تپلی شد اما متاسفانه کسی قبول نمی‌کرد سزارین مادرمو انجام بده و هر کسی هم قبول می‌کرد، مبلغ زیادی پول می‌خواست که ما نداشتیم اما دست آخر به خواست خدا توی شهر دیگه دکتری پیدا شد که بدون هیچ هزینه ای مادرمو عمل کرد. مادرم سختی های زیادی کشید خیلی ها بخاطر دختر زیاد و بچه زیاد بهش سرکوفت زدن ولی مادر من اولاد فاطمه زهراست و همیشه مثل کوه پشت دختراش و پسرشه منو خواهرم هر کدوم دوتا بچه داریم، یه پسر یه دختر، مادرم میگه کافیه من سختی زیاد کشیدم شما نکشین اما جوابی که ما همیشه بهش میگیم اینکه ما هم دخترای توییم و راه تو رو میریم و لذتی که خودمون از بچگی مون و بازی با خواهر برادرمون بردیم رو به بچه هامون هدیه می‌دیم. مادرم برای ما خواهرا همیشه نور امیده و همیشه هوامونو داره، ما هرچی داریم مدیون مادرمونیم و همیشه دست بوسشیم ❤️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگـر مـدرسـه، دانش آموزان، مـعـلـمـــان و برنامه‌های‌ مدرسه‌ فرزندان‌تان خوب نیست، در کنار آنها، به‌ دنبال‌ محیط‌های مکمل‌ سالم‌ بگردید؛ مثل مساجد و هیئات مذهبی. بچه‌هــا وقتی در این‌ مکان‌ها آمـد و شد دارند، اثر می‌پذیرند، البته ورود به این‌محیط‌هـا موضوعیت داشته و صرف صوت‌ مداحی، روضه‌، رادیو و ... کفـایت‌ نمی‌کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075