eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاف نفستان عمل کنید... 🍭 ما کلاس سوم دبستان بودیم. خدا بیامرزد معلم ما را. او یک روز ما را موعظه کرد و گفت: «اگر از پدرتان پول گرفتید و دلتان بستنی خواست، امروز عمداً بستنی نخورید، خلاف نفستان عمل کنید. بستنی نخورید، بروید فالوده بخورید. 🍭 فردا دلتان فالوده خواست، خلاف نفستان عمل کنید، سیب بخرید و بخورید، پرتقال بخورید. پس فردا دلتان پرتقال خواست، نخودچی کشمش بخرید و بخورید. به میل دلتان راه نروید. خلاف آن عمل کنید». 🍭 معلم باید به بچه بگوید که خلاف نفست عمل کن، تا بعدها در جاده‌ی هراز بتوانی ترمز بگیری، و الّا اگر ریاضت نکشی، می‌روی توی دره. 📚 بدیع الحکمة کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨جمع کردن اینها کار سختی نیست! 👈 وقتی جلوی تولید و عرضه این لباس ها از همان اول گرفته نشود، آنگاه باید در کف خیابان با دختران و زنانی که اینها را می پوشند، برخورد صورت گیرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
یکی از ویژگیهای نوجوان توجه‌ خواهی است. باید توانایی‌های او در مسایل علمی، مهارتی، ورزشی و ... مورد توجه قرار گیرد. اگر خانواده و جامعه این ویژگی‌ها را ببیند زمینه‌ی فراهم می‌گردد تا سایر نوجوانان نیز پر امید و با انگیزه گردند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا محمد حسن خوش خنده... 😍 👌این شیرینی تمام شدنی نیست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من خودم تازه چندماهیه مادر شدم، تو این چندماه خیلی خودم رو کنترل کردم که مبادا رفتار ناشایست من سبب بشه دختر کوچولوی من دلش هوای عالم قبل تولدش رو بکنه... اما تجربه من برمی‌گرده به خیلی سال قبل نزدیک ۲١ سال پیش" من ته تغاری یک خانواده هفت نفرهِ شدیدا بچه دوست هستم، طوری که الان داداشای من هر کدوم سه بچه دارن و هم سن و سالاشون یکی یه دونه دارند. محبت ما به بچه هامون، از محبت پدرومادرمون به ماست. یادمه وقتی ۸ سالم بود، داخل جمع خاله ها و زن دایی هام نشسته بودم که متوجه شدیم زنداییم که ۴ تا پسر و یک دونه دختر داره و عروس و داماد هم داشت، باردارن... هیچ وقت رفتار خاله هامو با این بنده خدا یادم نمیره... ای بابا برا چی آوردی؟ بندازش خودت رو راحت کن و پناه بر خدا چیزهایی که نباید میگفتن رو گفتن، داماد داری، عروس داری، تازه میخوای بچه بگیری بغلت و... یادمه مادرم با اون صبوری و اُبهتش تو چشم زنداییم خیره شد و گفت: "اگر خدایی نکرده بلایی سرش بیاری منو دیگه نمیبینی، پامو خونه شما نمی ذارم، خودتو قاتل نکن این بچه جون داره" خاله هام بلند بلند گفتن مگه دکتر یا مهندس میخواد پس بیوفته، آخرش کارگره و.... مامانم گفت: "چه دکتر، چه مهندس، آدم باشه کافیه" خیلی سال ازون موقع می‌گذره... گل پسر زنداییم به دنیا اومد، یادم نمیره تا بچه بود، می‌رفتیم خونه شون، پشتی میاورد و می‌ذاشت پشت مادرم، گُل میوه ها رو جدا می‌کرد برا مادرم.... خیلی مامانمو تحویل می‌گیره، طوری صداش می‌کنه عمه جان انگار خودش هم میدونه نهیب مادرم نذاشت حرف های سرد بقیه تو دل مادرش اثر کنه. بگم براتون که چقد باهوشه این پسر، یکی از رتبه های برتر کنکور.... هرچی وسیله خراب میشه، سه سوته زنگ می‌زنیم فلانی میای درستش کنی؟ از فناوری نگم که استاده... خلاصه که وجودش خیلی نعمته. این رو گفتم که بدونیم اگر جلو تولد یک موجودی رو بگیریم، بدانیم به خودمان ظلم کردیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آغاز بدون سامانه یکپارچه ✴️ بخشنامه فروش 2 از طریق سایت فروش بهمن موتور 🔹️ثبتنام جدید و بدون قرعه کشی و نوبت دهی سامانه یکپارچه می باشد. 🔸طرح ویژه متقاضیان عادی و مادران از۱۰صبح ۱۸اردیبهشت تا اتمام ظرفیت 🔻کانال دیده بان شفافیت قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت https://eitaa.com/djavani
💥پدر و مادرهایتان را فراموش‌ نکنید. 📌 بعضى از بچّه‌ها هستند که پدرها و مادرها، جانشان را، هستى‌شان را، آبرویشان را، مالشان را صَرف این بچّه‌ها میکنند [امّا] بعد از اینکه پدر از دنیا رفت، یک فاتحه هم براى پدر نمیخوانند، یک طلب مغفرت هم براى پدر نمیکنند، اصلاً یادشان نمى‌آید؛ [اگر] یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند، نه اینکه از خداى متعال براى او طلب مغفرت کنند. 📌 آن چیزى که آن بیچاره احتیاج دارد، این است که شما از خدا براى او طلب مغفرت کنید، طلب رحمت بکنید؛ به این احتیاج دارد؛ [نه] اینکه حالا شما بیایى بنشینى مثلاً درباره‌ى خصوصیّات او، طبق سلیقه‌ى خودت -حالا بعضى اوقات که گرایشهاى سیاسى هم دخالت میکند- یک چیزهایى بگویى، که روح آن بیچاره هم آنجا معذّب میشود. 📌 اهمّیّت تربیت فرزند صالح از جمله اینجا معلوم میشود که خب، این‌ همه شما زحمت میکشید، این را بزرگ میکنید، به سواد و علم و رشد و امکانات و مانند اینها میرسانید که به درد شما بخورد. مهم‌ترین چیزى هم که ممکن است از فرزند، به درد پدر بخورد، این است که براى او طلب مغفرت کند. 📌 ... پدرها و مادرهایتان را فراموش نکنید، یعنى یکى از چیزهایى که حتماً مقیّد باشید، [دعا و طلب مغفرت براى آنها باشد.] یکى از چیزهایى که حضرت در دعاى شریف صحیفه‌ى سجّادیّه درباره‌ى والدین از خداى متعال طلب میکنند، این است که توفیق بده من بعد از هر نمازى آنها را دعا کنم، یعنى این یکى از توفیقات الهى است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خرجت زیاد شده، اجاره کمتر بده... 📌 خانه‌ی خشتی و ساده‌‌‌ شيخ که از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی کوچه شهيد منتظری قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه‌ی محقر زيست. نكته‌ی جالب اين است که چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاق‌های منزلش را به يك راننده تاکسی، به نام «مشهدی يدالله»، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنيا آورد، که مرحوم شيخ نامش را «معصومه» گذاشت. هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنادقش گذاشت و فرمود: «آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده! از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.» 📚 کیمیای محبت کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌خواهر برادری... این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نسخه ای معنوی برای فرزندآوری... اذان بگو... ✨ 🔹یه شخصی آمد محضر علی بن موسی الرضا، عرض کرد: "یا ابن رسول الله من مدتهاست که تو زندگیم، گرفتاری های پیچیده ای به وجود آمده، هیچ راهی هم ندارم... فقیرم، اما گدا نیستم... درمانده ام تو کارهام... چندتا کسالت هم خودم و بچه ها داریم... ناراحتیم شدیدا... چه کار کنیم آقا جان؟! هم فقر و مریضی بیچاره مون کرده... هم اینکه دوست داشتیم دوتا بچه دیگه هم داشته باشیم... اما مدتی است که بچه دار هم نمی شویم، خواستم بچه دار هم بشیم ان شاء الله..." ✨ حضرت فرمودند:" برو و برای نمازهات اذان بگو ... همون تو خونه ات اذان بگو..." گفتم:"یا ابن رسول الله همین کافیه؟! " فرمودند:" بله همین کافی است. " طول کشید، کمتر از یک ماه، یا حالا بیشتر، آن شخص با امام رضا برخورد کرد و گفت: " یا ابن رسول الله، کارم درست شد، مریضی از خونه ام رفت، فقرمم اصلاح شد، کارم رو ارابه افتاد و خانواده هم باردار شد و داریم بچه دار میشیم... " برخی از بزرگان و علما، که شنیده بودم، وقتی می گفتند اولاد دار نمیشن و یا دیر میشن، می گفتند اذان بگید تو خانه... نرین بالا پشت بام فریاد بزنید!! نه همین تو خونه... هم تون از بین میره، هم تون رو از بین میبره ، همین که صاحب خواهید شد ان شاء الله... خیلی عالی است اذان گفتن... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خاطرات یک جنین... ۵ اکتبر امروز زندگی من آغاز شد. پدر و مادرم هنوز خبر ندارند؛ ولی من به وجود آمده‌ام. و قرار است که دختر باشم: با موهای بور و چشم‌های آبی. تقریباً همه چیز دربارۀ من مقدّر شده است؛ حتی اینکه قرار است عاشق گل‌ها باشم. ۱۹ اکتبر بعضی‌ها می‌گویند که من هنوز انسان واقعی نیستم و فقط مادرم وجود دارد. ولی من هم آدمم، درست همان طور که یک خُرده‌نان هم نان است. مادرم هست؛ من هم هستم. ۲۳ اکتبر همین الان دهانم دارد باز می‌شود. فکرش را بکنید: ظرف حدود یک سال می‌توانم بخندم و بعدش هم حرف بزنم. می‌دانم اولین کلمه‌ای که یاد بگیرم چیست: ماما. ۲۵ اکتبر امروز قلبم خودبه‌خود شروع کرد به زدن. از حالا تا آخر عمرم آرام و بی‌وقفه می‌زند و بعد از چندین و چند سال، یک روز می‌ایستد و آن موقع، من می‌میرم. ۲ نوامبر هر روز دارم کمی بزرگ‌تر می‌شوم. دست و پاهایم دارند شکل می‌گیرند. ولی هنوز باید خیلی صبر کنم تا قدّم به دست‌های مادرم برسد؛ تا این دست‌های کوچک بتوانند گل بچینند و پدرم را در بغل بگیرند. ۱۲ نوامبر دست‌هایم دارند انگشت درمی‌آورند. چه کوچولو و نازند! با این انگشت‌ها می‌توانم موهای مادرم را نوازش کنم. ۲۰ نوامبر تازه امروز دکتر به مامانم گفت که من دارم اینجا، زیر قلبش زندگی می‌کنم. وای! حتماً چقدر خوشحال شده! خوشحالی مامان؟ ۲۵ نوامبر لابد بابا و مامانم دارند برایم اسم انتخاب می‌کنند، ولی حتی نمی‌دانند من دخترم یا پسر. من دوست دارم اسمم کَتی باشد. دیگر این‌قدرها بزرگ شده‌ام. ۱۰ دسامبر موهایم دارد رشد می‌کند: صاف و روشن و براق. نمی‌دانم مامان چه‌جور موهایی دارد. ۱۳ دسامبر کم‌کم می‌توانم ببینم. دوروبرم تاریک است. وقتی مامان به دنیایم بیاورد، همه‌جا آفتابی و پر از گل است. ولی من بیشتر از همه دوست دارم مامانم را ببینم. چه‌شکلی هستی مامان؟ ۲۴ دسامبر نمی‌دانم مامان صدای پچ‌پچ قلبم را می‌شنود یا نه. بعضی بچه‌ها موقع تولد کمی مریض‌احوال‌اند. ولی قلب من قوی و محکم است و مرتب می‌زند: تاپ، تاپ... . دخترکوچولوی سالمی داری، مامان! ۲۸ دسامبر امروز مادرم من را کشت. 🔹مترجم: احمد عبدالله زاده ⚠️سالانه در کشور ما بیش از 350 هزار جنین به صورت غیرقانونی کشته می شوند. این زندگینامه، برای آنها هم هست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا محمد صادق...😍 👌سربازی برای امام زمان (عج) کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌چرا افتتاح دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران، بی‌معنی است؟ اهمیت تمدنی نهاد خانواده که اظهر من الشمس است. در اینکه طی نبرد گفتمانی ما با دنیای غرب، تقویت جایگاه خانواده و عنایت به این ساختار مقدس، ضروری است؛ شکی نیست! ولی به باور بنده، هنوز سیاست و طرح‌های نافرجام مهم‌تری در حوزه دانشگاه‌ها هست که راه‌اندازی سرسری و سخت‌افزاری دانشکده علوم خانواده، باد در قفس نگه داشتن است! رویکرد عقلایی خانواده‌محور در حیطه آموزش عالی، اجرای دقیق و بدون کم‌وکاست مشوق‌هایی نظیر افزایش ظرفیت خوابگاه‌‌های متاهلی، لحاظ کردن امتیاز تاهل در پرداخت وام‌های دانشجویی، آموزش مجازی مادران دارای کودک زیر دوسال و اعطای مرخصی بدون سنوات دوران زایمان است! جا دارد مسئولین مربوطه وزارت علوم، به این نکته پاسخ دهند که اگر نسبت به مقوله خانواده دغدغه دارند؛ چرا راه‌اندازی خوابگاه متاهلی و افزایش ظرفیت این منازل دانشجویی را جدی‌تر پیگیری نمی‌کنند؟ یا اگر خانواده‌محوری را سرلوحه خود قرار داده‌اند؛ از چه رو سال گذشته در صندوق رفاه دانشجویان مصوب کرده‌اند تا بسیاری از دانشجویان بیمه‌پرداز که عمدتاً متاهل هستند؛ از دریافت وام شهریه محروم شوند؟! طی دو سال گذشته با چند درصد درخواست‌ مادران دانشجو برای برگزاری کلاس‌های غیرحضوری درس، موافقت شده‌است؟ آیا مسئولین آموزش عالی نسبت به اجرای این مصوبات قانونی، سیاستی ابلاغ کرده‌اند؟! در کنار این پرسش‌ها و سایر ترک‌فعل‌ها، روشن است که خیلی از مقررات و محتوای آموزشی با مقوله خانواده‌محوری سنخیتی ندارد. تا وقتی این مسائل حل نشود و مقررات به نفع نهاد خانواده، اصلاح نگردد؛ دانشکده یا دانشگاه برای گفتمان خانواده بستری آسیب‌زا محسوب می‌شود و هرگونه سیاست‌گذاری نقض غرض قلمداد می‌گردد! همچنین، شایسته است متولیان امر پیش از احداث فیزیکی دانشکده خانواده، فلسفه و مبانی گفتمانی این واحد آموزشی را اصولی و مبتنی بر گفتمان اسلامی، تهیه و تدوین می‌کردند! در غیر اینصورت، با احترام به دغدغه‌مندان و مسئولین این حوزه، موضوع افتتاح و راه‌اندازی دانشکده خانواده فقط و فقط بر حجم دختران و پسران مجرد می‌افزاید و میانگین سن ازدواج را بالا می‌برد. از این رو به نظر می‌رسد، ایجاد ساختاری یلخی بدون ملحوظ ساختن نظرات و دیدگاه کارشناسی، اقدامی شکلی و بی‌معنی است! ✍️ مهدی محمدصادقی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۵۵ من متولد دهه ۶۰ هستم. همسرم وقتی به خواستگاریم اومد، ۲۵ساله بودم. از میون خواستگاران بهترین شون بود. یه جوان خیلی موفق هم در کار دولتی، هم کار آزاد. ماهمکار بودیم و خیلی دور همو می‌شناختیم. قبل از خواستگاری رسمی از طریق یه دوست مشترک ایشون علاق شونو ابراز کردن و ما چند جلسه در حضور همون دوست مشترک باهم صحبت کردیم. من اون روزها هنوز احساس قلبی به ایشون نداشتم ولی از همه جهت مرد ایده آلی بودن. پس جواب مثبت دادم و به خواستگاری اومدن ولی پدرم مخالفت کردند و این ماجرا یک سالی مسکوت موند. همین جا لازم بگم همون قدر که جایگاه پدرومادری بالاس، مسؤلیت سنگینه. پس حواسمون باشه بی دلیل منطقی مانع پیشرفت بچه هامون نشیم، چه تو موضوع تحصیل و رشته تحصیلی چه ازدواج. ما مالک بچه ها نیستیم اونا امانتای بسیار سنگینی هستند. بعد از یکسال خواستگارم این‌بار باخود من بدون واسطه تماس گرفتن و ابراز علاقه و آمادگی کردن و این بار من خودم مستقیم با پدرم صحبت کردم و ایشون اصرار بر جواب منفی فقط به این دلیل که ایشون غریبن و ما شناختی نداریم. خلاصه آقای خواستگار سمج یه روز خودشون اومدن و پدر ومادرمو سوار ماشین کردن و بردن محل کارشون و محل شغل آزادشون. و سیر تا پیاز کسب و کارشوم رو شرح دادن. طفلی خیلی مبارزه کرد تا پای سفره عقد نشستیم. پدرم تا روز آخر مخالف بود و خوش ترین روزهای زندگی منو تلخ کرد. اما گذشت. تابستان ۸۵ پای سفره عقد نشستیم و یک سال بعد ازدواج کردیم. شوهرم بسیار بچه دوست بودن و من فقط ۳ماه ازشون مهلت خواستم تا کمی با خودم خلوت کنم. از اقدام ما برا بچه چندماه گذشت و خبری نشد. توی شهر خودمون به متخصص زنان مراجعه کردم و طبق روال بدون هیچ معاینه خاصی چندجور داروی متداول نوشتن و من راهی خونه شدم. چندماه دیگه گذشت. خانواده همسرم بسیار گسترده و شلوغه و هر روز خبر نامزدی و ازدواج و حاملگی توشه. من به بهانه ادامه تحصیل و کار موضوع رو از همه پنهان می‌کردم و خداروشکر شوهرم همراهم بود و به کسی اجازه سوال و پرسش نمی‌داد. چندسال سپری شد و ما تمام کلینیک ها و مراکز ناباروری پایتخت رو سر زدیم. هر دکتر خصوصی و مرکز عالی که می‌شناختیم و دوستان معرفی کردن تشکیل پرونده دادیم. متاسفانه مشکل از دو طرف و بسیار حاد بود. سالهای بسیار تلخی در چشم انتظاری و درمان گذشت. هزینه های سرسام آور و تلاشهای بی ثمر. ۱۰سال گذشت. ما همچنان سخت در کنار هم بودیم. همسرم ذره ای از علاقه ش به بچه کم نشد و این خیلی آزاردهنده بود. از ای یوآی تا آی وی اف و عمل میکرو و هرچه پیشنهاد می‌شد، بارها انجام دادیم. ولی هربار یه پای کار می لنگید. یه بار اسپرم مناسب نبود، یه تخمک مناسب نبود یه بار رحم درست دیواره نمی‌گرفت. اینو بگم بهتون این پروسه به ما ثابت کرد کار علمی و دقیق خیلی کم انجام میشه. وگرنه نباید این مشکلات پیش بیاد. خلاصه سال ۹۵ یکی ازدوستان کلینیک باروری امید رو به ما معرفی کرد. اونجا کار به این صورت هست که اول آقا ۶ماه زودتر تحت نظره با داروهای عالی. بعد خانم وارد سیکل میشه و بعد از تشکیل جنین فورا انتقال داده نمیشه. اول جنین‌های گرید آ فریز میشه و در سیکلهای بعدی رحم آماده انتقال میشه. درداون مرکز خانم دکتر آل یاسین پیشنهاد رحم اجاره ای به ما دادن بخاطر میومد های متعددی که رحم من داشت و عملا نظر ایشون بارداری بسیار سخت یا غیر ممکن برای من بود. همسرم به هیچ عنوان راضی نبودن. چه دل شبها که ذکر یامقلب القلوب و الابصار گفتم تا خدا به دلشون انداخت و بانویی بسیار با شخصیت سر راه ما قرار داد که ۹ماه برای ما مادر بودن و همیشه میگفتن حس میکنم خدا منو برا این کار انتخاب کرده. خوش‌ترین روز زندگی مشترک من و همسرم روز اولین سونو بود که تشخیص دو جنین و دوکیسه آب دادن.😍😍😍 خدا رو قسم میدم به عظمت وجود زن در خلقت، هر بانویی در سرزمینم اون لحظه در زندگیش اتفاق بیوفته. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۵۵ ۹ ماه پر از فرازونشیب گذشت. همه تلاشمونو کردیم دوخانواده در نهایت احترام و فروتنی کنار هم باشن و این طفلای معصوم رو به سرانجام برسونن. دخترای ما ۱۵ شهریور۱۳۹۷ چشم به دنیا گشودن و با صدای گریه شون سلامتی شونو اعلام کردن. ورود بچه ها به زندگی دونفره ما یه شوک به تمام معنا بود. همیشه دوستان و آشنایان و حتی رهگذران نسبت به دوقلوها ابراز علاقه و لطف دارند و کمتر کسی هست که آرزوی داشتن اونها رو لااقل دراوایل جوانی نداشته باشه. اما جوابی که من دربرابر ابراز احساسات افراد میدم همیشه این بوده، دوقلوها فقط چیزی که از بیرون به نظر میرسه نیستن. واقعیت اینه بزرگ کردن دو کودک همسن چالش بسیار بزرگیه. لذت بسیار در برابر زحمت زیاد.😍😍😍 اما خدا مثل همیشه نظر خاص بهم داشت و دستمو گرفت و کمکم کرد فرشته هاشو از آب وگل دربیارم. اگر چه مادر و مادرهمسرم از من دور بودن و توانایی کمک چندانی نداشتن ولی با کمک پرستار کمی تونستم به استراحت و تجدید قوا بپردازم. دندون درآوردن، از پوشک گرفتن و راه افتادن دوتا بچه بافاصله خیلی کم و تفاوتهای زیادی که دخترا باهم داشتن حقیقتا سخت بود. ولی عشق مادری بر هر سختی غلبه داره. گاهی انتخابای سختی پیش میاد. مثلا یکی از بچه هاتو ورودی مدرسه ای خاص پذیرفته شده و دیگری نه. یا رشته های ورزشی متفاوتی دوست دارند. یکی منظمه، یکی با ریخت وپاش عجین. یکی زود می خوابه و زود بیدار میشه، دیگری شب زنده داره و تا ظهر می‌خوابم. هماهنگ کردن هردو باهم تا یه سنی لازمه و سخت. تا کم کم راهشونو پیدا کنن و هر یک دنبال علایق و سرنوشتش بره. در این میان چیزی که بسیار دستخوش تغییر شد رابطه همسری بود. بعد از ده سال زندگی دونفره که ما خیلی سعی کردیم روابط رو توش حفظ کنیم و تا آخرین مراحل هنوز به بچه دارشدن بدون درمان و دارو امیدوار بودیم، ناگهان با ورود تازه واردها حسابی دگرگون شد. از هم دور افتادیم و مونس بچه ها شدیم چون شب یه جا نمیخوابیدن، یکی با همسرم بود که آروم تر بود و راحت می‌خوابید و دیگری با خودم که شب زنده دار بود و بی خواب. و هنوز که هنوز نتونستیم رابطه قبل رو تجربه کنیم و فکر کنم باید کلا فراموشش کنیم.😂 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075