#مقام_معظم_رهبری
✅ ازدواج بهنگام و بدون تأخیر یکی از کارهای لازم و واجب است؛ فرزندآوری و تکثیر نسل یکی از آن وظایف مهم و اساسی است که بایستی انجام بگیرد.
✅ هر دوی اینها -هم ازدواج زودهنگام و بهنگام، و هم تکثیر نسل- جزو نیازهای حیاتی امروز کشور و فردای کشور است.
🔹بیانات در ارتباط تصویری با مداحان (۱۳۹۹/۱۱/۱۵)
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ چی از این بهتر...
#نوبت_جهاد_ماست
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#مقام_معظم_رهبری ای جوان ها! به ازدواج بشتابید. پدرها و مادرها! دختران و پسران را که آماده ازدو
#تجربه_من ۴۳۰
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سختگیری_والدین
من ۱۹ سالمه، حدود یه سالی میشد که از خدا میخواستم که نیمه و اون آدم که مکملم است رو برام بفرسته....
حدود ۱۰ ماه بعدش، بعد از چند خواستگار که شرایط جور نبود و رد میکردم یه آقایی اومدن که همه چیمون شبیه به هم بود.
همون دو ماه اول خودمون فهمیدیم برا همیم و من هر روز خداروشکر میکردم از اینکه خدا فرستادتش و زندگیم میخواد روی آروم به خودش ببینه.
تا اینکه مخالفت های مادر و پدرم از همون روزهای اول شروع شد...
از طرفی چون از داماد قبلیشون همچین دل خوشی نداشتن، حساسیت ها و دقت هاشون حالا سر کسی که منو میخواست بیشتر شده بود.
و چون ایشون هم منو میخواست خانواده ام هر شرطی میذاشتن قبول میکرد، مهریه سنگین، شیربها سنگین، و شرط اینکه ۲ سال بعد عروسی باشه و خونه هم باید نزدیک خودمون بگیری...
خلاصه که از همون روزا مادرم هم مشورت هاش با دوستانش که تجربه داشند بیشتر شد و از طرفی هر کدومشون چون یه نکته منفی از داماد و یا عروسشون داشتن هی میگفتن مراقب فلان باش و بیشتر وقت بذارید برای شناخت، زود رسمی نکنید که یه دفعه پشیمون بشید...
تماااام این حرفا و حساسیت های خودشون منجر شد ۶ ماه همینجوری این خانواده فقط بیان و برن و خانواده من هی میگفتن بیشتر رفت و آمد کنیم تا همو بشناسیم، تا اینکه بعد ۷ ماه خانواده ام به اصرار من و خانواده ایشون برای اینک خیلی سختمونه راضی شدن صیغه بخونیم و به همدیگه محرم بشیم.
صیغه رو ۴ ماهه خوندن تا بعد ماه صفر انشالله عقد کنیم و تاریخ عقد هم گذاشتن.
دیگ فکر میکردم بعد از اینهمههه شب های پر استرس و توسلات و چله های مختلف داره خدا نگام میکنه و با لطف ائمه و شهدا درست شد...
تا اینکه اواخر صفر بود که نامزدم کرونا گرفت و و بعدش مادرش...
مادر من هم مریض شد.
ولی نامزدم باتمام اینا خیلی جالب بود که کل مدت مریضیش و بعدش ۲۰ روز شد و خوب خوب شد و همه اینا واسه اون دلخوشی و انگیزه بود که فقط به عقدمون برسیم...
تا اینکه خانواده من وقتی دیدن مادرشون کرونا گرفته و مادر منم حال مساعدی نداشتن، عقد رو انداختن عقب، و دلخوری شدید و سردی شدییید بین نامزدم و خانواده ام ایجاد شد.
خلاصه که روابط سرد شد و ایشون کمتر میومدند و خانواده منم که حساس بودند بدتر ترسیدند و گفتند از نظر ما قضیه منفیه...و ما دوتا هم دیگه نباید باهم حرف میزدیم و نه رفت و آمدی...
مشکل بزرگی نبود، ولی وقتی گفتن منفیه بدتر شد و درست دو هفته بعدش توی همین جریانات رفت و آمد خانواده ها، مدت صیغه ما تموم شد.
بازهم خانواده مو هر جور که شده بود راضی کردم و خودشون هم مشاوره رفتن تا درست بشه.
تا اینکه نامزدم اومده بود خونمون و وقتی خانواده ام دوباره صحبت از دلخوریا و صحبتا کرده بودند ایشون هم ناراحت شده بود و تند صحبت کرده بود و بدتررررر شد......
پدرشونم چند شب بعد اومدن و گفتن تکلیف مارو مشخص کنید...
الان ۱۱ ماهه که این جریان هست
و دیگه از طرف خانواده اونا حس میکنم تموم شده، خانواده منم مخالفن
فقط امیدم شده توسلات و چله هایی که روز و شبمو پر کرده...
با اینکه ۲۰ سالمه ولی دیگه هیچ امیدی به زندگی و یا زندگی جدید دیگه ای ندارم.
زندگی برام تموم شدس
جالبه که اونقدددد خودم و نامزدم عاشق بچه ایم که مادرشون ازین کانال مدام برام پیام میفرستادن و من میخوندم و چقد ذوق میکردم با دیدن بچه ها...
ولی الان خودم شدم یه تجربه تلخ.... 💔
خودم که دیگه زندگی برام هیچ معنایی نداره ...
دختر ۱۹ ساله ای که هر لحظه آرزو مرگ میکنه...
فقط و فقطططط از خانواده ها، کسانیکه سرگذشت من رو میخونن خوااااهش میکنم، توروخدا سخت نگیرید، توروخدا اذیت نکنید.
تمام اینا تک تک شیرینی های بهترین لحظات عمر فرزندتون رو میگیره بخدا،
من خودم بعد اونهمه سختی وقتی صیغه کردیم هیییچ شیرین و لذتی برام نداشت، بهم میگفتن عروس خانم باورم نمیشد و هییچ شیرینی و لذتی نداشتم، ازتون خواهش میکنم نکنید با بچه هاتون، نذارید تو این سن پیر بشن
با اینکه شما بزرگترید ولی بخدااا که ماهم حق انتخاب زندگیمونو داریم...
ازتون ملتمسانه خواهش میکنم، دعام کنید. دعا کنید پدر مادرم راضی شن و بذارن ما عقد کنیم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
خیلییی خیلیییی التماس دعا...
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
#مقام_معظم_رهبری
✅ محور خانواده...
✨هیچ صمیمیّتی در هیچ محیطی به قدر خانواده و بین مادر، فرزند، پدر، همسران تصوّر نمیشود و وجود ندارد. در چنین کانون مبارکی محور کیست؟ مادر؛ اصل کیست؟ مادر؛ مرکز دایره کیست؟ مادر. مادر، محور خانواده است؛ این را دستگاههای تبلیغاتی غربی و متأسّفانه بعضی غربزدههای خود ما سعی میکنند کمرنگ کنند، یا نفهمند، یا نشان ندهند.
✨ زنان خانهدار، حتّی کسانی که اشتغالات بیرونی ندارند، بزرگترین خدمات را انجام دادهاند. لازم است ارزش و ارج خدمات زنانی که خانهداری و کدبانویی را ترجیح دادهاند، فهمیده بشود؛ اگر چه خدمات خارج از خانه هم به عهدهی بانوان بوده و هست و خواهد بود و اشکالی هم ندارد، امّا این مهمترین بخش خدمت زنانه است.
🔹بیانات در ارتباط تصویری با مداحان (۱۳۹۹/۱۱/۱۵)
#مادری
#خانواده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نیروی محترم اورژانس هوایی یاسوج که برای جابهجایی بانوی باردار، زانو زدی تا این خانم بتونه سوار بالگرد بشه، خیلی مردی!
دمت گرم! دمت گرم! دمت گرم!
💬 محمد اکبرزاده
#مادری
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
من هفده سالم بود که با کمال میل و خواست خودم و البته رضایت کامل پدر و مادرم،ازدواج کردم و بعد از ۱۱ ماه عروسی کردیم.
به دلیل درس شوهرم به شهر دیگه ای رفتیم و بعد از دو سال اقدام به بارداری کردیم و الحمدلله سه ماه طول کشید که فهمیدیم اولین گل زندگیمون رو خدا بهمون هدیه داد، اون موقع ماشین نداشتیم،خونه نداشتیم و شوهرم فقط درس میخوند.
توی شهر غریب هیچ کس هم نداشتم، دختر گلم به دنیا اومد و با خودش برکت آورد،چه برکتی،از وقتی به دنیا اومد همش قسمتمون میشد که بریم مشهد😊
بعد از دوسال اقدام برای بعدی و دو ماه بعد گل دومی و کلی برکت، خونه🏠 ماشین🚗
خداراشکر،برعکس خیلی ها که میگن با بچه به آدم خوش نمیگذره ما همش به مسافرت بودیم و خیلی بیشتر خوش بودیم، دختر اول دیگه همبازی داشت و نیاز نداشم که دنبال کسی بگردم که با دخترم بازی کنه.
بعد از سه سال دخترا همش گفتن ما باز هم همبازی میخواییم و با وجود مخالفت های زیاد خانواده هامون و مسخره کردن اطرافیان، سومی رو هم در سن ۲۸ سالگی آوردم.
فقط سر بچه اولم سونوگرافی و غربالگری ها رو انجام دادیم. سر دوتای بعدی سونوگرافی کمتر، غربالگری رو هم نرفتم خداراشکر، از وضعیت الآنم خیلی خوشحالم و راضی،با اینکه مادری سخته و بچه داری دردسر های خودش رو داره ولی به شدت شیرینه😍
انشالله که مورد توجه امام زمان باشیم و پیرو رهبر عزیزمون
اللهم عجل لولیک الفرج
#مادری
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
🔹همه ما كم و بيش دوران كودكى خود را به خاطر داريم و به ياد مىآوريم كه گاهى رفتار پدر و مادر خود را دوست نداشتهايم و آنها را سرزنش مىكرديم.
🔹اينك كه خود پدر هستيم، بايد آن رفتار نادرست را، نسبت به فرزند خود ترك كنيم و آن كارى را كه دوست نداشتيم پدر با ما انجام دهد، ما نيز با فرزند خود انجام ندهيم...
🔹مثلا اگر اشتباهى مىكرديم، دوست داشتيم كه پدر، دوستانه و نه با رفتارى مسبدّانه و ديكتاتور مآبانه، ما را از اشتباه خود آگاه سازد، اكنون خود نيز بايد با فرزند خود اينگونه رفتار كنیم.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
بنده ۳۰ سالم هست و ماه رمضان امسال بود که بعد از مدتها تعریف خانواده ام از یکی از دخترای نجیب فامیل و البته طی کردن یه پروسه حفاظت اطلاعاتی برای پیدا کردن عکس اون دختر خانوم قانع شدم که ایشون مورد مناسبی برای زندگی هستن.
دوست داشتم به امر رهبرم و قول خودم توی سامرا عمل کنم ولی دلم قرص نبود و میترسیدم از اینکه وارد یه مرحله جدید از زندگی بشم.
البته اونجا که خدا هوامو داشت یه بنده خدایی گل بهم داد و بهم توصیه کرد: پسرجان برو وضو بگیر، دو رکعت نماز بزن به اون کمرت بعد از نماز هم دستتو بالا بگیر و بگو خدایا هرچی که میدی بهم از حلال بهش نیاز دارم...
منم همین کار رو کردم و واقعاََ جواب داد...
فرداش که میشد دهم ماه مبارک به خواهرم گفتم: آبجی توکل به خدا زنگ بزن به خونه شون...
ایشون هم زحمت مادری رو برام کشیدو روز هجدهم ماه مبارک شماره مادر همسرم رو بهم داد و گفت بیا زنگ بزن و صحبت کنید...
بنده هم روز نوزدهم توکل کردم به خدا یاعلی گفتم و عشق آغاز شد، با هزار زحمت یه سلام من فلانی هستم نوشتم و ارسال کردم تا این که قرار شد بعد از عید فطر با خانواده بریم خواستگاري...
روزی که بنا شد با خانواده بریم خواستگاری پول یه دسته گل تو جیبم بود و شیرینی رو هم نسیه گرفتم ولی الحمدلله خدا بازم هوامو داشت و نفهمیدم از کجا و چجوری بهم پول رسوند که یخچال و تلویزیون و لباسشویی و فرش و موکت و کابینت رو خریدم و خونه رو رنگ زدم و کمی کاشیکاری داشت اونو انجام دادیم و این وسط هدیه روز دختر و عید قربان و شب چله رو هم آبرومندانه تونستم تقدیم همسرم کنم...
از نظر من تنها مشکلی که پیش اومد فوت کردن مادربزرگم بود که عروسی ما رو عقب انداخت که اونم مطمئناََ حکمتی توش پنهان شده...
میخوام به همه مجردها توصیه کنم از ترس مشکلات اقتصادی ازدواج رو عقب نندازید.
اگر اهل کار هستید و کسی رو بهتون معرفی میکنن معطل نکنید. زندگی مثل یه فیلم روی پرده سینماست ولی هیچ وقت نمیشه به یه دکمه به عقب برگشت! من هر روز دارم حسرت میخورم که چرا وقتی ۳ سال پیش همسرم رو بهم پیشنهاد دادن نه آوردم و طفره رفتم و هر روز حسرت اون ۳ سال رو میخورم...
از همه اعضای کانال خواهش می کنم برای همه زوجهای جوان که دوره نامزدی رو طی میکنن و البته برای من و همسرم هم دعا کنن که زندگی داشته باشیم که توش بتونیم چندین تا #سرباز برای ولایت و البته حضرت حجت(عج) تربیت کنیم تا فردای ظهور بتونیم تو چشمای حضرت حجت(عج) نگاه کنیم...
#ازدواج_آسان
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1