💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌺🍃عروج عاشقانه🌺🍃
شهادت، هنر مردان الهی است و مردان خدا زیبنده شهادت اند و به راستی که خط سرخ شهادت، میراث بزرگ انبیای الهی است.👏👌 در هشت سال جنگ تحمیلی خداجویان مخلص ایران اسلامی، با این عشق سرخ هم آغوش شدند و بر فراز قله سعادت گام نهادند.💐 مهدی زین الدین از جمله مردان الهی بود که به این فیض رسید.🌷 سرانجام آن حادثه بزرگ و خبر وحشت انگیزی که هموراه لشگر 17 علی بن ابیطالب قم از آن هراسان بود،😰 به وقوع پیوست و خبر پرواز سید مهدی زین الدین، به گوش رسید.😭
شهید زین الدین در مأموریتی که از کرمانشاه به سوی سردشتِ آذربایجان غربی درحرکت بود،😔 با گروههای ضد انقلاب درگیر شد و به فیض شهادت نائل گردید.😭 مزار ایشان در گلزار شهدای علی بن جعفر قم، زیارتگاه عاشقان شهادت است.💔 روحش شاد و یادش جاودان باد.💞❤️
🌹
🌺 @ebrahimdelha🌹
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
❤️زین الدین در نگاه همسر❤️
💥لحظه لحظه زندگی انسانهای وارسته، سرشار از خاطرات ناب و به یادماندنی است ❤️که هرکدام درسی است برای رهپویان عشق.🌹
💥همسر شهید زین الدین درباره ایشان میگوید: «اولین خصوصیتی که میتوانم از او بگویم، راز و نیازی است که با خدا میکرد و آن نمازهایی است که با خلوص نیّت و توجه میخواند.🌷❤️ دوست داشت مثل ائمه اطهار ساده زندگی کند.🙂 در برخورد اولی که با هم داشتیم، تمام مسائل را برایم گفت او میگفت: انتهای راه من شهادت است، با این حرفها و تذکرات قبلی که داده بود، مشکلات نبودنش در خانه برایم راحت بود».🙂😔
🌹
🌺 @ebrahimdelha
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
❣همنوا با زین الدین❣
صحبت عاشق و معشوق شنیدنی است.😌 عاشقی که در فراق معشوق میسوزد،🔥 چنان لب به زمزمه میگشاید که هر بیننده ای را به حیرت وامیدارد. تاریکی شب و سرزمین خاموش جنوب،☄ محلی مناسب برای نجواهای شبانه زین الدین بود.✨ او عاشق دل سوخته ای بود که میگفت: انشاءاللّه که خداوند ما را دمی به خودمان وامگذارد😔 تا بتوانیم این راه خونبار حسین را به پایان برسانیم.❤️ خدایا، سعادت ابدی را نصیب ما بگردان. بارالها، چه در پیروزی و چه در شکست، قلبهای ما متوجه توست،💖 خدایا، این قلبهای شیفته خودت را از بلایا و خبائث دنیایی پاک بگردان.✨☄
خدایا، این جانِ ناقابل را از ما قبول فرما و در عوضِ آن، اسلام را پیروز کن و به آبروی فاطمه زهرا علیهاالسلام از گناهان ما درگذر.✨💔
🌹
🌺 @ebrahimdelha🌹
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
✨حدیث نفس✨
💥دل عاشق، جایگاه معشوق است😌 و دل مؤمنْ جایگاه معبود،😍 ولی آنان که به وصال یار رسیدند، در آینه دلْ غیر از جمال دوست ندیدند.🙂
زین الدین عاشق بیقراری بود که مقصدی جز رسیدن به معبود نمیدید.☄ یکی از دوستان شهید میگوید: «زین الدین در میان بسیجیان از محبوبیت خاصی برخوردار بود. او را بالای دستان پرمحبت خود میگرفتند و با شور و عشق، شعار سرمیدادند.☺️😃 یکبار که چنین اتفاقی افتاد و مهدی توانست خود را از چنگ بچه ها برهاند با چشمانی اشکآلود در گوشهای نشست😭 و به تأدیب نفس خود مشغول شد. او با یک حالت عصبانیت به خودش میگفت: مهدی، خیال نکنی کسی شده ای😠 که اینها اینقدر به تو اهمیت میدهند، تو هیچ نیستی.😢 تو خاک پای بسیجیان هستی. همین طور میگفت و آرام آرام میگریست».😭
🌹
🌺 @ebrahimdelha🌹
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
اي آنکه درنگاهت،حجمي زنور داري💫
👈کي ازمسيرکوچه قصدعبور داري⁉️
🌱چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي🌙
🌴اي آنکه در حجابت درياي نور داري✨
✋من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟[💔]
💥برعکس چشمهايم چشمي صبور داري🔆
🍃از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما🔥
✔️کوک است ساز دلها،کي ميل شور داري⁉️
👈در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت🌙
💠کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري⁉️
@ebrahimdelha
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⭐️☀️⭐️☀️⭐️☀️⭐️☀️⭐️ ✨✨ ﴾﷽﴿✨✨ #سلام_بر_ابراهیم ✋🌞🍃 قسمت اول زندگینامه و خاطرات پهلوان ب
با سلام و عرض خیر مقدم به عزیزان
شروع کتاب شهید هادی👆
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
طبق هر روز سلام میدهیم بر حسین 🌹
آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی اند……
@ebrahimdelha
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌹🍃سعی می کرد ناشناخته بماند🌹🍃
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم.😊 ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود.😳
وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم،😊 چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.☺️
در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت.💞
در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد.🙂 وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. 😑بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است.😇
🌺(راوی: سرلشگر رحیم صفوی)🌺
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
سلامتی راننده🚎
صدا به صدا نمیرسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند.😃 راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود.😥 راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش میرسید.👱 بچهها پشت سر هم صلوات میفرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد.😒😑
بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟😕 لابد صلوات میخواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.»😁
سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.😂😂😂
@ebrahimdelha
🍃
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
✨💫✨💫✨💫✨💫✨
#سلام_بر_ابراهیم✋🌻✨
#قسمت_ششم
💥بارها میدیدم ابراهیم، با بچههائی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق میشد.😕
آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند.😐
یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! 😑اصلاً چیزی از دین نمیدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. 😒
حتی میگفت: «تاحالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام.🙄
به ابراهیم گفتم: «آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت مییاری!؟ 😒
با تعجب پرسید: «چطور، چی شده؟!»😳
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌹
✨💫✨💫✨💫✨💫✨
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
گفتم: «دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. 😐حاجآقا داشت صحبت میکرد. از مظلومیت امام حسین(ع) و کارهای یزید میگفت.😔
این پسر هم خیرهخیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد!!😳
ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد.😐
یکدفعه زد زیر خنده.😂 بعد هم گفت: «عیبی نداره، این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین(ع) که رفیق بشه تغییر میکنه.☺️
ما هم اگر این بچهها رو مذهبی کنیم هنر کردیم.😍
#ادامه_دارد☺️
@ebrahimdelha🌹
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
💥 دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همهی کارهای اشتباهش را کنار گذاشت.😇 او یکی از بچههای خوب ورزشکار شد.💪
چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یک جعبه شیرینی خرید و پخش کرد. 🍰
بعد گفت: «رفقا من مدیون همهی شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم.😍 ازخدا خیلی ممنونم. من اگر با شما آَشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... »☺️🌺
ما هم با تعجب نگاهش میکردیم. با بچهها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت میکردم.🤔 چقدر زیبا یکییکی بچهها را جذب ورزش میکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش میانداخت تو دامن امام حسین.☺️❤️
🌹🍃پایان قسمت ششم🌹🍃
@ebrahimdelha🌹
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌺 #شهید_عباس_بابایی🌺
#قسمت_اول✨
سلام😊✋
من عباس بابایی هستم☺️متولد سال 1329در شهرقزوین🌺
دریک خانواده کاملا مذهبی به دنیا اومدم✨ ازبچگی عاشق پرواز بودم🛩😊! دوران ابتدایی و متوسطه رو توی همون شهرخودمون تموم کردم. و 1348 رفتم سراغ عشقم😍یعنی پرواز!! در دانشکده خلبانی نیرو هوایی مشغول تحصیل شدم و بعد از گذراندن دوران مقدماتی قرارشد برای تکمیل دوره به آمریکا سفرکنیم☺️.
اونجا اتفاقات جالبی برام افتاد که میخوام یکیش رو براتون تعریف کنم👇
وقتی رسیدیم پایگاه،قراربراین شد که هر دانشجوی ایرانی با یه آمریکایی هم اتاق بشه! اونا میگفتن باید زبان انگلیسی ماها روان بشه😕 در صورتی که داستان چیز دیگه ای بود😒
حالا بگذریم!! بزارید بگم چه اتفاقی برام افتاد😃
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺