سلام شبتون بخیر☺️
بریم ادامه ماجرای زندگی شهید عباس بابایی رو باهم بخونیم😊
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
💥تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه سال 1366 مصادف با روز عید قربان🐏 همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری)👮 به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف-۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد.🇮🇶
وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلولههای تیربار ضد هوایی قرار گرفت😱 و از ناحیه سر مجروح شد😢 و بلافاصله به شهادت رسید.😞
#ادامه_دارد...
#ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
💥یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:
« به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی😔 و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد، برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید.😰 مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمیداد😭 گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یکی از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.»😭😓
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
💥راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است:
«برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسهای مشغول بررسی عملیات بودند✍ که تلفنی📞 خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم صفوی رسید. با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند، حلقه زد.»😭
سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت، 😔او اسوهای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد ❤️و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود❤️🌹 نائل گردید و نام پرآوازهاش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.👌
روحش شاد ویادش پر رهرو باد🌷🌷
🌹🍃پایان قسمت پنجم🌹🍃
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
شرمنده بابت وقفه ای که افتاد🌹🌹
ماجرای زندگی شهید بابایی شبهای آینده هم ادامه خواهد داشت 😊
مطالب بسیار جالبی هست که حتما پیشنهاد میکنم همراه ما باشید☺️😍
یاعلی✋
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
#نکات_کلیدی_کوتاه
♻️آنچه که ما را محبوب امام زمان ارواحنا فداه می سازد، دوری از اعمالی است که برای امام زمان ناخوشایند است. هر کسی باید قبل از انجام هر عملی از خودش سؤال کند: آیا این عمل مقرب من به امام زمان است یا مرا از حضرت دور می کند؟!
اگر نزدیک کننده است با هر سختی که هست، آن را انجام دهد و اگر او را دور می کند با عزم و #استقامت آن عمل را ترک کند. ♻️
✅استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
💐 @ebrahimdelha
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:
انسان مومن تا هنگامیکه نماز های پنجگانه اش را سروقت میخواند، شیطان از او می ترسد اما زمانیکه نمازش را ضایع نمود، بر او جرأت پیدا می کند و او را درگناهان بزرگ وارد میکند.
#نماز_اول_وقت
💐 @ebrahimdelha
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
تکبیر 🙂
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.💫
طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفشپ👞 شما بسیجیان هستم.»
یکی از برادران نفهمیدم. خواب😴 بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر🗣 گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!😁😁
@ebrahimdelha🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
#خاطرات_رهبر_انقلاب🙂
💠از اوائلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم، منتها تابستانها با سرِ برهنه میرفتم.☺️
👈 زمستان که میشد، مادرم عمامه به سرم میپیچید. مادرم خودش دختر روحانی بود و برادران روحانی هم داشت، لذا عمامه پیچیدن را خوب بلد بود، سرِ ما عمامه میپیچید و به مدرسه میرفتیم.👉
💠البته اسباب زحمت بود که جلوی بچهها، یکی با قبای بلند و لباس نوع دیگر باشد.
💠 طبعاً مقداری حالت انگشتنمایی و اینها بود، اما ما با بازی و رفاقت و شیطنت و اینطور چیزها جبران میکردیم و نمیگذاشتیم که در این زمینهها خیلی سخت بگذرد.😁
💠دورانهای کلاس اول و دوم و سوم را که اصلا یادم نیست😅 و الان هیچ نمیتوانم قضاوتی بکنم که به چه درسهایی علاقه داشتم، لیکن در اواخر دورهی دبستان _یعنی کلاس پنجم و ششم_ به ریاضی و جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم بخصوص علاقه داشتم. ✋
💠البته در درسهای دینی هم خیلی خوب بودم. قرآن را با صدای بلند میخواندم. قرآن خوانِ مدرسه بودم.☺️
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
💐 @ebragimdelha
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🌷
#پدرشهید
شهید خلیلی ارادت ویژه ای به چهارده معصوم بویژه حضرت زهرا(س)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) داشت بطوری که در ایام زیارتی امام رضا(ع)، در هر جایی که بود، خود را به مشهد می رساند در حد یک شبانه روز به زیارت می پرداخت.⭐️
حاج مجید بنی فاطمه نقل می کنند که شهید در هیئت ریحانه الحسین(ع) توسل و ارادت خاصی به امام زمان(عج) داشت و در این هیئت با دوستان خود پیرامون این موضوع به گفت وگو می پرداختند و در مسجد جمکران نیز در درس استاد تهرانی حضور پیدا می کرد و در فرصت هایی که پیش می آمد در هیئت حضور پیدا می کرد.💫
برادرش نقل می کند که یک بار من خواب بودم، من را بیدار کرد و گفت به هیئت برویم، حضور پیدا کردیم اما یکباره در مابین سخنان سخنران، گفت برویم، پرسیدم چرا؟ گفت برویم توضیح می دهم، در مسیر گفت این سخنران خط فکری سیاسی اش ضدولایت فقیه است.
شهید ارادت ویژه ای به حضرت زهرا(س) داشت و در مراسم عزاداری حضرت(س) اینقدر صورت خود را با سیلی می زد که تا وقتی به خانه هم برمی گشت صورت وی سرخ بود.😔
🌺
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدمحمدحسن_رسول_خلیلی
#سالروزولادت
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
#تشرفات (قسمت اول):
💥چنان وضع مالی بدی داشتم که زیارت مشهد مقدس هم برایم آرزو بود، چه برسد به سفر مکه معظمه، آن شب وقتی در خواب دیدم که سیّدی خوش سیما، خانه و ماشینش را به ما فروخت و من بابت آن تنها مبلغ صدهزارتومان و النگوی همسرم را که سی هزار تومان می شد به او دادم و بعد از ایشان پرسیدم شما که هستید که این همه لطف به من می کنید؟
فرمودند: مگر حاجت شما زیارت امام رضا علیه السلام نبود ، من فرزند ایشان هستم!
✨💫✨
آن شب من از این خواب احساس نشاط می کردم و به تعبیر آن فکر نکرده بودم. فردا صبح در اطاق کارم، در آجودانی نیروی دریایی انزلی مشغول کار بودم که اعلام کردند هر کس می خواهد به مکه معظمه مشرف شود، برای ثبت نام بیاید تا قرعه کشی انجام شود. از آن همه کارمند تنها یک نفر باید معرفی می شد، من روی صندلی نشسته بودم که احساس کردم کسی از پشت مرا بلند کرد و گفت: برو ثبت نام کن. بلند شدم که بروم چند نفر از دوستانم خندیدند و گفتند: تو کجا می روی؟ وارد اطاق ناخدا که شدم گفتم: ناخدا زارع اسم مرا هم بنویس، همه خندیدند، گفتم: اگر پانصد نفر دیگر هم به لیست اضافه شود، باز اسم من در می آید.
✨💫✨
قرعه کشی کردند، ناخدا دستش را داخل کیسه برد، گفت: کاغذی به دستم چسبیده، آن را بیرون آورد، اسم من بود. علی رغم بعضی کارشکنیها نامه را گرفتم و به خانه رفتم. من باید مبلغ ۱۳۰ هزارتومان در تهران واریز می کردم که ریالی از آن را نداشتم. مبلغ۱۰۰ هزارتومان این پول بطور معجزه آسایی تهیه شد و همسرم نیز النگوی خودش را به من هدیه کرد که سی هزارتومان قیمتش بود.
#ادامه_دارد...
💐 @ebrahimdelha
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐 #تشرفات (قسمت اول): 💥چنان وضع مالی بدی داشتم که زیارت مشهد مقدس هم برایم آرزو بود، چه
ادامه ی تشرفات👈جمعه ان شاءالله🙂
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐
#امیرالمومنین_علیه_السلام❤️
👌 هيچ عملى نزد خداوند، #محبوب تر از #نماز نيست؛
پس هيچ كار دنيايى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد
📚 خصال، ص۶۲۱
#نماز_اول_وقت
💐 @ebrahimdelha
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
#سلام_بر_ابراهیم ✋🌻✨
#قسمت_دهم_و_یازدهم
🍀کشتي
🌿برادران شهيد:
هنوز مدتي از حضور ابراهيم در ورزش باســتاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کـ💪ـشتي رفت.
او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد☺️
آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلي دوسـ❤️ـت داشــت،آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت😇
هميشــه ميگفت: اين پســر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره،چون قد بلند و دستاي کشيده و قوي داره مثل پلنـ🐅ـگ حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست.😉
براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته😅
بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 😀
سالهاي اول دهه 50 در مســابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد.
ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکســت داد✌️ او در حالي که 15 ســال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.😍
مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! 😑
مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند.😔
بعدها فهميديم مسابقات در حضور ولیعهد برگزار میشدوجوایز هم توسط او اهداشده😕
#پایان_قسمت_دهم
🕊 @ebrahimdelha 🕊
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سلام_بر_ابراهیم ✋🌻✨
#قسمت_یازدهم
🍃قهرمان
☘حسين الله کرم:
مسابقات قهرماني74 کيلو باشگاهها بود.ابراهيم همه حريفان را يکي پس از ديگري شكـ💪ـست داد و به نيمه نهائي رسيد😀
آن سال ابراهيم خيلي خوب تمرين کرده بود. اکثر حريفها را با اقتدار شکست داد.✌️❤️
اگر اين مســابقه را ميزد حتمًا در فينال قهرمان ميشــد🏅اما در نيمه نهائي خيلي بد کشتي گرفت😞 بالاخره با يک امتياز بازي را واگذار كرد!
آن ســال ابراهيم مقام سـوم را کســب کرد،اما سالها بعد،همان پسـ👱ـري که حريف نيمه نهائي ابراهيم بود را ديدم،آمده بود به ابراهيم سر بزند.
آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف ميکــرد.☺️
#ادامه_دارد👇
🕊 @ebrahimdelha 🕊
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
همه ما هم گوش ميکرديم. 👂
تا اينکه رســيد به ماجراي آشــنائي خودش با ابراهيم و گفت: آشنائي ما بر ميگردد به نيمه نهائي کشتي باشگاهها در وزن 74 کيلو، قرار بود من با ابراهيم کشـ💪ـتي بگيرم.
اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد! 🙁
آخر هم نگذاشــت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم وگفتم:
اگه ميشه قضيه کشتي خودتان را تعريف کنيد🙏
او هم نگاهي به من کرد😶
نََفس عميقي کشــيد وگفت: آن سال من در نيمه نهائي حريف ابراهيم شدم. اما يکي از پاهايم شديدًا آسيب ديد.😔
#ادامه_دارد
🕊 @ebrahimdelha 🕊
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
سلام دوستان عزیزو بزرگوار☺️
همونطور که دیشب خدمتتون عرض کردم از امشب خاطراتی از شهید #عباس_بابایی براتون میگیم که جایی تقریبا گفته نشده😉
پس زیاد منتظرتون نمیزارم
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
#قسمت_ششم
#شهیدبابایی
شهید بابایی به روایت رهبر انقلاب😊
سال 61 شهید بابایى را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکارى اصفهان.☺️
درجه این جوان حزباللهى سرگردى بود، که او را به سرهنگ تمامى ارتقاء دادیم.👌 آنوقت آخرین درجه ما سرهنگ تمامى بود.😊
مرحوم بابایى سرش را مىتراشید و ریش مىگذاشت.😍 بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختى بود.😐 دل همه مىلرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، مىلرزید، که آیا مىتواند؟❗️ اما توانست.☺️ وقتى بنىصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود.😒
افرادى بودند که دل صافى نداشتند و ناسازگارى و اذیت مىکردند؛ 😠
حرف مىزدند، اما کار نمىکردند؛❗️ اما او توانست همانها را هم جذب کند.😍🌺
خودش پیش من آمد و نمونهاى از این قضایا را نقل کرد.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
خلبانى بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد❗️ بعد هم شهید شد.❤️🌷
او جزو همان خلبانهایى بود که از اول با نظام ناسازگارى داشت‼️ شهید عباس بابایى با او گرم گرفت و محبت کرد؛❤️ حتى یک شب او را با خود به مراسم دعاى کمیل برده بود؛☺️
با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود.😊
شهید بابایى تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمام چند ساله بود‼️
سن و سابقه خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامىها این چیزها خیلى مهم است.✅ یک روز ارشدیت تأثیر دارد❗️ اما او قلبا و روحا تسلیم بابایى شده بود. ☺️
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌹
شهید بابایى مىگفت دیدم در دعاى کمیل شانههایش از گریه مىلرزد 😭و اشک مىریزد.😭 بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم!😭 این را بابایى پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.😞 او الان در اعلىعلیین الهى است؛😍 اما بنده که سى سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیاى خاکى گیر کردهام و ماندهام!💔
ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد.😔 تأثیر معنوى اینگونه است.👌 خود عباس بابایى هم همینطور بود؛ او هم یک انسان واقعا مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود.☺️
🌷بیانات حضرت آقا در دیدار مسؤولان عقیدتى، سیاسى نیروى انتظامى 🌷
🌹🍃پایان قسمت ششم🌹🍃
@ebrahimdelha🌹
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺