eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•||• تو به آرزوت رسیدی....🕊 ✤کفشداری‌شهید‌مدافع‌حرم‌نویدصفری درحرم‌خانم‌حضرت‌رقیه‌سلام‌الله‌علیها✤  🦋 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم زهره ‌هادی خواهر گرامیِ شهید ابراهیم ‌هادی تعریف می‌نماید: ابراهیم در دیدار آخر که از ما خداحافظی کرد با همان تیپ جبهه‌ای به ما گفت: «فقط یک دعا کنید؛ من برنگردم!» من گفتم: چرا؟ گفت: «من هنوز دِین خود را به اسلام و رهبر و مردم ادا نکردم. دعا کنید برنگردم و یک وجب از خاک اینجا نداشته باشم و مثل مادرم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها گمنام بمانم.» و همان‌طور هم شد. ابراهیم ارادت خاصی نسبت به حضرت زهرا(س) داشت و بیشتر خواسته‌هایش را از حضرت زهرا(س) می‌گرفت. حضور حضرت زهرا(س) را حس می‌کرد شهید ابراهیم‌هادی ارادت خاص و عجیب و ویژه‌ای به مادر سادات داشت. به همه بسیجی‌ها می‌گفت: «ایشان را مادر صدا کنید.» ابراهيم از همان دوران دبيرستان شروع به مداحي كرد. بدون هيچ تَكَلُّفي مي‌خواند و بقيه را هم به خواندن و مداحي كردن ‌ترغيب مي‌كرد. نكته مهمي كه رعايت مي‌كرد اين بود كه مي‌گفت: «براي دل خودم مي‌خونم و سعي مي‌كنم بيشتر خودم استفاده كنم و نيت غيرخدايي رو در مداحي وارد نكنم». ابراهیم‌ هادی هر جا مداحی می‌کرد از مادرش می‌خواند و در مجالس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، حضور حضرت را حس می‌کرد. یک‌بار به جلسه مَجمَعُ‌الذّاكِرين در مسجد حاج‌اَبوالفَتح رفته بود. در جلسه‌اشعاري در فضائل حضرت زهرا خوانده مي‌شد که ابراهيم آنها را مي‌نوشت. اواخر جلسه حاج علي انساني شروع به روضه‌خواني كرد. ابراهيم در حالتي كه از خود بي‌خود شده بود دفترچه شعرش را بست و با صداي بلند گريه مي‌كرد. بعد از جلسه به دوستش گفت: آدم وقتي به جلسه حضرت زهرا وارد مي‌شود بايد حضور خود خانم را حس كند، چون جلسه متعلق به ايشان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• 🖤🌿•• وصیت نامه شهید📜 بسم الله الرحمن الرحیم فرمان خدا را از زبان روح‌الله(قدس سره) شنیدم و به سوی او رفتم و با سلاح ایمان به جهاد علیه کفار پرداختم و با صدای رسای خود فریاد زدم: هیهات منا الذله و با صفای دل و مرکب خون، در کاغذ شهادت و نیز وجب به وجب دشت‌ها و خاک کربلای ایران نوشم، ما را با ظلم الفتی نیست، مسلمان با کافر سازش ندارد. ما باید راه خونین سرور آزادگان سیدالشهدا امام حسین(علیه السلام) را ادامه دهیم، ما درس از مکتب حسین(علیه السلام) آموختیم که زیر بار ظلم نرفت و تسلیم کفار نشد🍃 🌻 🥀
• دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر می شود دختر شهید محمدرضا اسدالهی🥺 🖤 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🦋... چه‌ چیزی‌ بهتر از اینکه‌ به‌ عنوان‌ مدافع‌ حرم‌ بیای ‌سوریه‌ و همان‌ روز اول‌ قسمت‌ بشه ، بری‌ زیارت ‌حرم‌ حضرت‌ رقیه(س)، آن‌ هم‌ تو روز شهادت ‌حضرت.🥺😍 توی‌ آن‌ لحظات‌ داخل‌ حرم، حس وحال ‌عجیبی‌ داشتم؛‌ باورم‌ نمی‌شد و هنوز نتونسته‌ بودم به‌ خودم‌ بقبولانم ‌که‌ قسمت‌ ما هم‌ شده‌ که‌ بیایم‌ سوریه. یعنی‌ همه‌ چیز یهویی‌ جور شده‌ بود و خیلی‌ها وقتی خبر اعزام‌ ما رو شنیده‌ بودند، فکر می‌کردند یه‌ شوخی‌ بیشتر نیست🤨. اما وقتی‌ واسه‌ سوریه‌ فراخوانده‌ بشی،‌ هر آنچه‌ که‌ لازمه، با هم‌ جور درمیاد☺️، و حالا من‌ و رفقاتوی‌ حرم‌ حضرت‌ رقیه‌ هستیم. زن‌های عرب‌ بادلَطم‌ و زدن‌ طپانچه ‌به‌ سر و صورتشون، دارند به‌ سبک‌ خودشون‌ عزاداری‌ می‌کنند و حس‌ عجیبی‌ در تو پا می‌گیره؛ مو به‌ تن‌ آدم‌ راست‌ میشه‌ و اشک‌ به‌ خودی‌ خود، لای‌ محاسنت‌ راه‌ باز می‌کنه. زیارت کردیم‌ و نماز و دعا رو با حس‌ و حالی‌ خوندیم‌ که‌ از وصفش‌ عاجزم. از ایران‌ با خودم‌ دوربین‌ عکاسی آورده‌ بودم. بعد از زیارت، مشغول‌ شدم‌ به‌ گرفتنِ‌ عکس ‌از دوستان. بعضی از بچه‌هایی‌ که‌ با ما آمده‌ بودند و من‌ نمی‌شناختمشان، ازم‌ در خواست‌ عکس ‌می‌کردند و من‌ هم‌ کنار پنجره‌های‌ ضریح‌ یا جاهای‌ دیگر حرم، ازشان‌ عکس‌ می‌گرفتم. گرم‌ عکاسی‌ بودم‌ که‌ صدای‌ زنگ‌ دارِ مخملین ‌کسی‌ که‌ لحنش‌ صمیمی‌ و رفاقتی‌ بود، به‌ گوشم‌ خورد:«میشه‌ از من‌ هم‌ عکس‌ بگیری؟» برگشتم‌ دیدم‌ یه‌ جوان‌ خوش‌ قیافه‌ با دو تا ابروی‌ کمانیِ پُرپشت و با سیمایی‌ به ‌غایت‌ زیبا😎 و با یه‌ بافت‌ سیاه‌ و سفید که‌ صمیمی‌ و مهربونش‌ نشون‌ می‌داد، اومد ما بین‌ دو تا از بچه‌های‌ دیگه‌ ایستاد و من چند تا عکس‌ ازش‌ گرفتم. تشکر کرد و رفت. آن لحظه‌ اصلا فکر نکردم که‌ عکس‌ رو چطوری ‌باید به دستش‌ برسونم. از این‌ ماجرا حدود ۴۰ روزی گذشت‌ تا اینکه‌ خبر شهادت‌ دو نفر از بچه‌های گیلان‌ به‌ ما رسید. آره‌ یکیشد ‌بابک‌نوری، همون جوان‌ با جمال‌ و مهربون‌ و دوست‌داشتنی‌ و نفر وسط‌‌‌‌ توی‌ تصویر بود و من‌ موندم‌ و یه‌ عکس...🥺💔 راوی: قاسم‌ مصفّا ☘️
🦋 🌿 بحث تقسیم اراضی که پیش آمد، عبدالحسین گفت: «دیگه این روستا جای زندگی نیست، آب و زمین رو به زور گرفتن و میخوان بین مردم تقسیم کنند، بدتر اینکه سهم چندتا بچه یتیم هم قاطی اینهاست». رفتیم مشهد؛ خانه یکی از اهالی که خالی بود. موقتاً همانجا ساکن شدیم. مانده بود کار. دو ماه شاگرد سبزی فروشی شد و پانزده روز شاگرد لبنیاتی؛ اما سر هیچ کدام دوام نیاورد. میگفت: «سبزی فروشه که سبزیها رو خیس میکنه تا سنگین تر بشه، لبنیاتیه هم جنس خوب و بد رو قاطی میکنه و غش و کم فروشی داره. از همه بدتر اینه که می خوان منم مثل خودشون بشم». بعد از آن یک بیل و کلنگ برداشت و رفت سرگذر. بعد از سه چهار روز یک بنا پیدا شده بود که عبدالحسین را با خودش ببرد. جان کندن داشت، مزدش هم روزی ده تومن بود ولی به قول عبدالحسین «هیچ طوری نیست، نون زحمت کشی نون پاک و حلالیه، خیلی بهت ان اون دوتاست». کتاب‌خاکهای‌نرم‌کوشک،‌ص۲۶-۲۴📚 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد اما هنوز حرف دلش نیمه‌کاره بود 🕊❤️‍🩹
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم📿 هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه اینجا عضو بشه☺️↯↯ 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 نمازشب امشبون هدیه به داداش ابراهیم هست😍❤️ برای اینکه ثواب شما چند برابر بشه میتونید با نشر بنر دوستان و آشنایان تون رو هم به این طرح دعوت کنید🤝 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم
شهید ابراهیم‌ هادے روزها بسیار انسانِ‌ شوخ و بذله‌ گویۍ‌ بود خیلے هم‌ عوامانہ‌ صحبت میڪرد! اما شب‌ها معمولاً قبل‌ از سَحَر بیداࢪ بود و مشغول‌ نمازشب‌ میشد، تلاش‌ هم‌ میڪرد این ڪاࢪ مخفیانہ‌ صوࢪت‌ بگیرھ👀🌱 بیدارے‌ سحࢪهایش‌ هم‌ طولانےتر میشد‌ انگار میدانست ڪه‌ شیعھ‌‌ بودن‌ را دࢪ بیدارے سَحَر و نمازشب معࢪفے ڪرده‌اند :)✨ /🕊 •
Mahmood Karimi - Be Mahe Asemon Migoft (128).mp3
4.15M
••🎶🖤•• |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ به ماه آسمون میگفت…🌙 شمع شبستون منی🕯 یاد عمو بخیر که تو ؛ مثل عمو جونِ منی🥺 راستی تو، از تو آسمون✨ ببین بابای من کجاست؟!😢 بهش بگو که دخترت؛ 🥺 ساکن تو خرابه ‌هاست😔 https://eitaa.com/ebrahim_babak_navid_delha
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم📿 هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه اینجا عضو بشه☺️↯↯ 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 نمازشب امشبون هدیه به داداش ابراهیم هست😍❤️ برای اینکه ثواب شما چند برابر بشه میتونید با نشر بنر دوستان و آشنایان تون رو هم به این طرح دعوت کنید🤝 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 +تو دعوت شده ی شهید هادی هستی😉
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم
سلام رفیقِ نماز شب خونِ من😇🦋 لیستی که باید در قنوت نماز شبت بگی در کانال زیر ارسال میشه👇👇 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 🔴توجه کنید این طرح چله نیست❌ و ما برنامه نماز شب رو به طور دائم داریم. شما هر شبی که مایل بودید میتونید ما رو همراهی کنید و نماز شب بخونید😊 📿 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°° ﷽ °° هر زمان ابراهيم در جمع رفقا در هيئت حاضر مي شد شور عجيبي بر پا مي كرد در سينه زني و مداحي براي اهل بيت سنگ تمام مي گذاشت😊 اما عادات خاصي در هيئت داشت، وقت مداحي داد نمي زد، صداي بلندگو را هم اجازه نمي داد زياد كنند، وقتي هنوز هيئت شروع نشده بود، سربلند گوها را به سمت داخل محل هيئت مي چرخاند تا همسايه ها اذيت نشوند،🦋 اجازه نمي داد رفقاي جوان، كه شور و حال بيشتري دارند تا دير وقت در هيئت عمومي عزاداري را ادامه دهند، مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزاي اهل بيت اذيت نشوند به اين مسائل توجه خاص داشت، همچنين زماني كه هنوز چراغ روشن نشده بود هيئت را ترك مي كرد، علت اين كار او را بعد ها فهميدم وقتي كه شاهد بودم دوستان هيئتي، بعد از هيئت مشغول شوخي و خنده و ...😇 مي شدند و به تعبيري بيشتر اندوخته ي معنوي خود را از دست مي دهند🌿 🌾 🪶
📝 حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می ڪرد، ماشینی دید ڪه خراب شده، نزدیڪ رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش ڪه وضع حملش هم نزدیڪه داخل ماشین هستند، چراغ انداخت چهره مرد رو ڪه دید هر دو همدیگر رو شناختند! او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را ڪه فرمانده ی یڪ بخش عظیمی از بود شناخت! سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه... خود سردار هم دنبال ڪار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست، ڪه به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من ڪمڪ ڪردی.. ۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم!
^🌺^ مگه میشه به شهید هادی متوسل بشی و دست خالی برگردی😉😍" 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ 🕊••ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ڪࢪامات‌شهدا-نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🤍🎈› همسرشهید: مشاور خوبی برای فامیل‌، دست توانمندی در انجام امور خیر داشت که بعد از شهادت خیلی از کارهای خیرش برای ما نمایان شد. بسیار احساساتی، همیشه اوج احساساتش برای خانواده خرج می‌شد. یک بهانه کوچک کافی بود تا حتی یک شاخه گل در دست و برای شادمانی دل من و ریحانه وارد خانه شود. عید غدیر، عید ولایت و امامت را بسیار پر اهمیت می‌دانست و در این روز به من عیدی می‌داد. رضایت خداوند و بعد رضایت و لبخند نشاندن بر لب من صدر همه تلاش‌هایش بود😇. 🎊 🤍
📚 ✍ وقت برگشتن برخلاف موقع آمدن ، همه خانوادگی برمی گشتند. مأموریت ها تمام شده بود. اما آقا نوید از قبل به من گفته بود که چون نیاز به نیرو وجود دارد، ده روزی بیشتر می ماند. من باید تنها برمیگشتم و آقا نوید از این قضیه کلافه بود. بعد از ش.هادتش خانم یکی از دوستانش برایم گفت که آقا نوید به همسرش گفته بود: «خانمت رو تنها راهی نکن ، خودت حتماً برو همراهش، من خیلی اذیت شدم!» من با یک پرواز مطمئن قرار بود برگردم پیش خانواده ام و همسرم این قدر نگران بود. شما که بین آن همه قاتل نامحرم .. بگذریم. فدای صبر و خانمی شما. قرار بود آقا نوید ده روز بعد از برگشتن من بیاید. اما این ده روز هی بیشتر می شد. معمولاً هر روز از سوریه تماس می گرفت. از یک کار نیمه تمام حرف می زد کر می کرده و میگفت دعا کنید این کار که جور شود دیگر برمی گردم. می گفت برای حاجت برکت وجاء من به حضرت رقیه متوسل بشوید. ما هم برایش ختم برداشته بودیم و دعا می کردیم . نمی دانستیم کار نیمه تمامی که می گوید، راضی کردن فرماندهان و شرکت در عملیاتی است که قرار است از حلب به بوکمال بروند. همان روزها من خواب دیدم که من ا نوید با هم رفتیم حرم حضرت رقیه، ولی من را گذاشت کنار ضریح و خودش عقب عقب با احترام رفت. طوری که انگار من را سپرده باشد به حضرت رقیه. ولی من آن موقع اصلا حال ماه های قبل را نداشتم. اصلا به شهادت آقا نوید فکر توی حیاط حرم و حرف می زدیم. سروصدای بازی بچه ها را که دورتادور حیاط کوچک حرم خانم رقیه می دویدند و بازی می کردند، می شنیدیم و لذت می بریم. هیچکس کاری به کار شیطنتهای این بچه ها نداشت. انگار اصلا حرم حضرت رقیه متعلق به بچه ها بود. نمی کردم . نمی دانم چرا! نشانه ها را می دیدم، اما متوجه نبودم. حتی روز عید غدیر که مادر و خواهر آقا نوید برایم عیدی آورده بودند، وقتی عکس هدیه را برای آقا نوید فرستادم خیلی انجام بدم.» 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗/
#عکسنوشته 📷 💌بخشی از وصیت نامه شهید: ما لشکر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»❤️ - اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما ، این شاید انکار خداست. - اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟ - در مشکلات است که انسان‌ها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. - هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. - سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد. - همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم، زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها. - مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسد، درست نمی‌نویسد.✍🏻 همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند #شهید‌حسین‌خرازی.🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~«🌼🕊»~ بخشی از وصیت نامه شهید : مجالس اهل‌بیت علیهم السلام را جدی بگیرید (چه میلادهای نورانی و چه شهادت‌ها) توشه آخرت خود را از این مجالس به‌ویژه مجالس سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا و اسارت عمه سادات خانم زینب سلام الله علیها فراهم آورید و بدانید که بهشت حقیقی را می‌توانید در همین مجالس جست‌وجو کنید. حسین‌گونه و زینب‌وار زندگی کنید و با همین حال به دیدار خدایتان بروید. ذکر و یاد مولایمان حضرت بقیهالله ارواحنا فداه را هرگز فراموش نکنید توسل به مادر سادات خانم زهرای اطهر را کار هر روزتان قرار دهید. نیکی به مادرتان را فراموش نکنید. او برای استحکام خانواده و تربیت شما خون دل‌ها خورد و استقامت‌ها کرد. نگاه شهید بدرقه راه زندگیتون🌻
•❤️🌿• 💌مقام‌معظم‌رهبری: صهیونیست‌های خونخوار و جنایت‏کار بدانند که خون مطهر شهیدانی همچون عماد مغنیه صدها عماد مغنیه می‏آفریند و مقاومت در برابر ظلم و فساد و طغیان را دو چندان می‏کند. مردانی چون این شهید بزرگوار زندگی و آسایش و بهره‏مندی‌های مادی خود را در راه دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم و استکبار فدا کردند. و این ارزش والائی است که همه‏ی وجدان‌های انسانی در برابر آن سر تعظیم فرود می‏آورند. رضوان خدا بر او و بر همه‏ی مجاهدان راه حق باد...🌱 #شهید‌عماد‌مغنیه🕊
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم📿 هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه اینجا عضو بشه☺️↯↯ 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 نمازشب امشبون هدیه به داداش نوید هست😍❤️ برای اینکه ثواب شما چند برابر بشه میتونید با نشر بنر دوستان و آشنایان تون رو هم به این طرح دعوت کنید🤝 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 +تو دعوت شده ی شهید نوید هستی😉
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم
••♥️🌱 حالِ خوبِ دوستانِ شهداییِ نمازشب خونمون😍😍 🦋 📿 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 اینجا حالِ دلتو با نمازشب خوب کن😉👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[﷽] «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی» آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🌷 برادر منی، اما دلم خوش است که تو مدافع حرم خواهر “ابوالفضلی”💚 /🕊
🦋 ♥️ سلام وقتتون بخیر من یکی از اعضای کانالتون هستم تازه عضوشدم ،بعدپیامهارو که خوندم منم خواستم یه معجزه ای از دوست شهیدم براتون تعریف کنم که بذاریدکانال من یه دوست شهیدی دارم به نام شهیدسیدرضا حسینی که اهل رفسنجان هستن این شهیدبزرگوار که خیلی زیادحاجت میده چون از سادات هستن وجدشون خانم فاطمه زهرا(س)وآقاامام حسین(ع)به خاطرهمین خیلی نزد خدا عزیز هستن و شفاعت متوسلینش میکنه من تاحالا حاجتهای بزرگ وکوچیک ازشون گرفتم اما یه حاجت خیلی بزرگ دیگه ای دارم که یه روز که به عکس شهید نگاه میکردم دلم شکست و به شهید گفتم واقعا اگه هوای منو داری یه نشونه بهم بده، بعد از اون یه شب خواب دیدم که رفته بودم داخل یه شهری کنار یه مغازه قرآن فروشی بودم صاحب مغازه دونه دونه قرآن میداد دست من از این قرآن‌های رنگی رنگی جلد چرمی ها هست از همینا بود رنگش هم صورتی پررنگ بود من هم اینا رو میدادم به خانمهایی که از خیابون داشتن رد میشدن بهشون میدادم ومیگفتم که این قرآن رو بگیرید وبخونیدثوابش هدیه کنیدبه شهیدسیدرضا همینجور که داشتم میدادم همه هم یه رنگ بودن صورتی پررنگ تا اینکه یه دونه آخری برداشتم برا خودم رنگش صورتی کم رنگ بود محکم بغلش کردم گفتم این دیگه برا خودمه برداشتم و دیگه از خواب بلند شدم تا چندروز ذهنم درگیر خواب بود همش میگفتم معنی این خواب چی هست تا اینکه یه شب همینجور داخل کانالهای ایتا داشتم دور میزدم یه کانال عضوش شدم به نام قرآن روزانه بعد دیدم داخل این کانال نذرقرآن هست یعنی اعضای کانال واسه حاجترواییشون قرآن نذرمیکنن و بعد هزینه قرآن واریز میکنن به حساب خانم مدیرکانال وایشون قرآنها رو خریداری میکنن وقرعه کشی میکنن بین اعضای کانال وبهشون هدیه میده یعنی براشون پست میکرد،دیدم دقیقا همین قرآنی که من داخل خواب دیدم جلد چرمی صورتی کم رنگ خیلی هیجان زده شدم به مدیر کانال پیام دادم و خوابم رو براشون تعریف کردم و بهشون گفتم که من اصلا کانال شما رو نمیشناختم وتازه عضو شدم ولی قبلش یه همچین خوابی دیدم دقیقا قرآنی که من داخل خواب دیدم همینی هست که شماعکسش فرستادین داخل گروه اعضای اون کانال۴۰هزار نفربودن وخیلیها میگفتن ماخیلی وقته که منتظرهستیم اسممون دربیادداخل قرعه کشی واسه قرآن اما هنوز درنیومده بعد که من خواب رو تعریف کردم خانم مدیر فوری پیام من رو فرستاد داخل کانال وگفتش که یه دوست جدیدالورودی داریم که تاحالا نه کانال مارو دیده نه درموردش شنیده یه همچین خوابی دیده وحالا من هم به نیت همون شهیدی که خواب دیده یه قرآن چرمی جلد صورتی که خودش توی خواب دیده بوده براشون پست میکنم منم آدرس براشون فرستادم بعد ده روز قرآن بدستم رسید همونی که داخل خواب دیدم 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ 🕊••ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ڪࢪامات‌شهدا-نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
«🤍🦋» این اواخر روزهایی بود که حامد جان  حس غریبی از زندگی داشت. انگاری از درون داشت همه رو به چشم دل می دید . مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود  از سفر اولش که اومده بود از حال وهوای روحانی اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا دامنگیرش کرده...🕊 شاید میخواست بگه ...اما نگفت! بعد هیات طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت.  حرفهایی می گفت که مفهومش  برام سخت بود. حتما از پروازش خبر داشت. باورش برام سخت بود   وقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم و گفت:  نمی خوای برای آخرین بار  خوب تماشام کنی؟🥲 بعد هم رفت..... تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو دارن. #شهید‌حامد‌جوانی🌱