#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
واژه در واژه نوشتند و قیامت کردند
صاحبان نفس اینگونه روایت کردند
گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پسر اُمبنین و پسر فاطمه را
پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دو تا کوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانیتر
شانه در شانه دو تا کوه، خودت میدانی
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت میدانی -
که در آن لحظه جهان، از حرکت افتادهست
اتفاقیست که یکبار فقط افتادهست
ماه را من چه بگویم که چنین است و چنان
«شاه شمشاد قَدان، خسرو شیریندهنان»
رود، از بس که شعف داشت تلاطم میکرد
رود، با خاک کفِ پاش تیمم میکرد
ماه اگرچه همهٔ علقمه را پیموده
«غرقه گشتهست و نگشتهست به آب آلوده»
رود را تا به ابد، تشنهٔ مهتاب گذاشت
داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد
نه فقط جرعۀ آب است که بر شانۀ اوست
چشم امید رباب است که بر شانۀ اوست
چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد
بنویسید که در علقمه سقّا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
از تماشای تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود
آسمانها همه یکپارچه بارانیِ توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرملهتر خواهد کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب
✍️ #سیدحمیدرضا_برقعی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریههای زهرا داشت
کنار علقمه در سجدهگاه چشمانش
نداشت هیچکسی را فقط خدا را داشت
اگرچه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چلهها، تیری
امیر علقمه ازبسکه قدّ و بالا داشت
همینکه در وسط گیرودار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش، همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علیاصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محاوره
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضهی حساس میگه
گمونم روضهخون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خودِ من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشهی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاهِ مهربونش مونده یادم
الا ام البنین! شرمندهام من
خودم دستِ عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایینِ نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه میکرد
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکِ پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکِ ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه میشد
علیِ اصغرم گریون نمیشد
حسینِ من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمیشد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبان که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن... یه گوشه دم گرفته:
حسینِ من، حسینِ من، حسینم...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#ام_البنين بودی اگر تا قبل آن روز
از بعد عاشورا دگر #ام_الشهيدی …
✍ #نفیسه_سادات_موسوی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امالبنین_نوحه
السلام علی حضرت ام البنین
تا قیامت فقط تویی قمر آفرین
فخر شاه عرب
کوه عشق و ادب
ام عباس ، ام عباس
محشری شد به پا ، در آسمان و زمین
بی بنین گشته آه ، حضرت ام البنین
قامتش شد دو تا
از غم کربلا
ام عباس ، ام عباس
از فراق حسین ، جان به لبش آمده
تا ابد از رباب ، شده خجالت زده
شده ام البنین
خسته و دل غمین
ام عباس ، ام عباس
#محمد_حسین_رحیمیان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•ام البنین شدم...
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج رضا گرمابی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"لا حول و لاقوة الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر"
ام البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گل بیاورم، بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان مضطر حسین
*وقتی میخواست کاروان حرکت کنه، دیدن ام البنین اومد زانو زد جلو ابی عبدالله..*
عهدی ست بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دلِ بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
گفت آقا..
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سر جدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
*الهی قربونت برم مادر یا ام البنین، بخدا خیلی از تو این روضه حاجت گرفتن، اگر کاری داشتن گره خیلی کوری داشتن به دست با کفایت ام البنین حاجت گرفتن، مادر ابالفضله، مگر میشه نگاه نکنه..*
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
*برا این غمگین نبود که عباسشو کشتن..*
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید
بودند دیو و دد همه سيراب و میمکید
خاتم ز قحط آب لب انور حسین
کارش دگر نشستنِ در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مذاب شد
شرمنده ی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیله ی شمر است آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین
دیگر مدینه خنده به لب های او ندید
او نیز مثل زینب کبری قدش خمید
گرچه صبور بود کم آورد تا شنید
یک مرد بی حیا وسط مجلس یزید
با دست اشاره کرد سوی دختر حسین
شام یک محشر کبری ست، کجایی عباس؟
خواهرت بی کس و تنهاست، کجایی عباس؟
به نوامیس خدا پیر و جوان خندیدند
آستین معجر زن هاست، کجایی عباس؟
گاهی از طشت غضب کن که نگاهم نکنند
بی حیا روبروی ماست، کجایی عباس؟
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_رضا_گرمابی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
روضه خانگی - حضرت ام البنین(س) - 1387.mp3
9.22M
|⇦•ام البنین شدم.....
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج رضا گرمابی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ .
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•مادری آمده به استقبال...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کاروان بازگشته و حالا
مادری آمده به استقبال
مادری که نبود علقمه و
مادری که نبود در گودال
دخترِ از سفر رسیده ی او
در بساطش به غیر آه نداشت
دخترش تا که سیر گریه کند
غیر آغوش او پناه نداشت
*میگن این خانم دائماً چشمش به راه بود هی میگفت: پس چرا برنمیگردند از کربلا..تا حالا منتظر کسی بودی؟ اصلا ثانیهای نمیکشه چشمت از در بره کنار، هی میگی الان میاد، الان میاد؛ دیر نکرده؟ بنشین صبر کن الان میاد؛ دیر نکرده؟ منتظر اینطوریه دیگه، هی راه میرفت میگفت نمیدونم چه خبره ؟بیخبری بدترین درده.. یه وقت دید صدای بشیر داره میاد یعنی بشارت قافله را میده میگن خانم سریع، چادر سرش کرد رفت.ایستاد گفت بالاخره اومدند از دور داره نگاه میکنه چقدر مردای کاروان کم شدند. مگه کجارفتن؟ عباسم، حسینم کجاست؟ بشیر اومد خانم جان! تا قافله میرسه حکم بشیر اینه بشارت بده به همه. سرت سلامت خانم جان یه نگاهش کرد.. بشیر هرچه نگاه میکنم مردای کاروان نیستند. عباس کجاست؟ حسین کجاست؟ علی اکبرم کجاست؟ چرا مردان رو نمیبینم گفت خانم جان سرت سلامت گفت بذار آروم آروم بهش بگم مادر شهید شده. خانم سر سلامت عونت را کشتند کربلا میگه همون اقتدار که ایستاده بود یه نگاه کرد گفت فدای سر حسین. حسین کجاست؟ میگفت چی بگم به ام البنین؟ گفتم خانم جان سرت سلامت جعفرت هم کشتند کربلا. نگاهش را از تو چشمهام برنداشت گفت بشیر میگم فدای سر حسینم. حسینم کجاست؟ خانم جان عثمانت هم کشتند بشیر فدای سر حسین. حسین کجاست؟ گفت اگر این خبر را بهش بدم دیگه آروم میگیره نمیذاره من اینقدر من براش روضه بخونم خانم جان! عباست هم کشتند میگفت همانطور که نگام میکرد «انگار مادر را یه خبری بهش بدن چهار ستون بدنش داره میلرزد ها اما میخواد خودش رو نگه داره» گفت: بشیر از حسین چه خبر.. گفتم خانم جان از عباست نمیپرسی گفت بذار دونه دونه اشون را میپرسم بگو حسینم کجاست؟ گفت دیدم راهی ندارم شروع کردم روضه خوندن، گفتم "قتل الحسین بکربلا" میگه بچه قمر بنی هاشم تو دست ام البنین بود بچه از دستش رها شد خودش نشست رو خاکا هی رو پاهاش میزنه میگم خانم چهار تا بچهات رو بهت خبر دادم هیچی نگفتی گفت هیچی نگید بچههای من مادر دارند..آمد به سرم از آنچه میترسیدم اما حسین مادر نداره...روضه ام البنین از همین لحظه شروع شد...آی غریب مادر حسین..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
...رفقا برادرا اگر یه دردی داری یه گرفتاری داری یه حاجتی داری سفره، سفره ام البنینهها نباشه سفره امشب جمع بشه بری بیرون بگی یادم رفت گرفتاری دارم پول ندارم میخواستم برم کربلا یادم رفت رفیق الان دارم میگم روضه ام البنین یعنی از قدیم هر کسی هر گرفتاری داشت مادرا یه سفره میانداختن یه روضه خون دعوت میکردن یه روز ام البنین میخونی، پسرم مریضه، مادرم مریضه رفیقم درد داره.. آخه سر سفره ام البنین دو دست قلم شده ی عباس حاجتها رو امضا میکنه.. وسط روضه میگم همانطوری که مادرت برا حسین گریه میکرد به ما اشک چشم بده میگن سنگدلترین آدما با گریه ام البنین گریه میکرد.گفت بشیر یه سوال دارم ازت من میدونم چه پسری بار آوردم میگی عباس من رو کشتن باشه قبول اما من میدونم چه شیر دلاوری برا حسین بار آوردم.. بذار براتون یه خاطرهای بگم شروع کرد تعریف کردن لحظهای که همه از مدینه رفتند هی عباس میخواست منو بغل کنه خداحافظی کنه، هی من میرفتم یک قدم عقبتر مادرما دلم برای بچهام پر میزنه داشت میرفت اما تا میومد بغلم کنه میرفتم عقب. گذاشتم همه که رفتن قافله رفت یک پیکی فرستادم، گفتم عباسمو صدا کنید بگیدکارش دارم پیک رسید به قمر بنی هاشم آقا جان مادرت خانم ام البنین صدات زده. قمر بنی هاشم تعجب کرد مادرم منو یک عمر برا این لحظه بار آورده چطور الان صدام زده ابی عبدالله یه نگاه کرد، عباسم مادرمون را معطل نگه نداریا برو ببین خانم چی میگه. میگه برگشت از اسب پیاده شد مثل همیشه خاضعانه مقابل مادر؛ جانم مادر! تا ایستاد مقابل مادر دیدن مادر بغلش کرد حالا بیا بغل من. عباس هی اومدی بغلم کنی عقب رفتم حسین اونجا وایساده بود عزیز دلم حسین مادر نداره.. لحظه آخر دوباره صدات زدم عباسم خوب به ذهنت بسپار الان که داری از مدینه میری، داری با حسین میری اگه خواستی برگردی نکنه بدون حسین برگردی.. یعنی بشیر عباسم رو سفیدم کرده اما میدونم چه شیری پرورش دادم هیچ کسی جرأت رو درو شدن با پسر من را نداشته پسر من شیر عرب بود یه همچین پسری ، یه همچین علمداری برا حسین بار آورده بودم بگو ببینم چه جور عباسم را زدند؟ گفت خانم راست میگی کسی جرات نداشت رو در روش بایسته اول چهار هزار تیرانداز دوره اش کردند امام زمان فرمودند: هرجا اسم عموم عباس برده بشه من سراسیمه میام..از قدیم میگن چند تا روضه رو بلند بلند گریه کنید یکی روضه ی علی اکبره چون ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند داد زدن. هفت بار شروع کرد فریاد زدن؛ یه جام بالاسر عباسه، تا ابی عبدالله گفت:" الان انکسر ظهری" دیدن همه دشمن شروع کردن کف زدن، شروع کردن هلهله کردن تیر زدن به چشمش. ام البنین! دستاشو قطع کردن، خانم قبل از اینکه بره، بهت بگم همه طوره میخواست بره بجنگه اما لحظه آخر از تو خیمه دختر ابی عبدالله اومد مشک را آورد گفت عمو العطش تمام خیمه بلند شده*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
↜
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
میبینی رباب، علی اصغرو گرفته تو بغلش، همه چشم انتظارند، سقای حرم یه کاری کن...خانم! مشکو گرفته بود بره علقمهها گفت بگو ببینم مشکو برگردوند پسرم حتی اگر پسرم نیومده مدینه بگو ببینم مشکو رسوند به خیمهها یا نه گفت خانم تا لحظه آخر مشکو به دندونش گرفت اما لحظهای که تیر به مشکش خورد "فوقف العباس متحیرا "میگه دیدن عباس متحیر شد..مرحوم مازندرانی مینویسه خودش اسب را هی کرد سمت علقمه یعنی برو دیگه آبروی عباس ریخت..حالا میخوایم روضه بخونیم..*
کاش از دخترش نپرسد که
زینبم از حسین من چه خبر؟
از علی اکبر و علی اصغر
از جگر گوشهٔ حسن چه خبر؟
آه عون و محمدت را من
در کنارت چرا نمیبینم
از رقیه بگو چرا او را
بین این بچهها نمیبینم
*رقیهام کو؟ قربون اسمت برم تا اسمت میاد دلا زیر و رو میشه سه ساله ی حسین.. خانم ام البنین داره میپرسهها*
دخترم قامتت خمیده شده
دخترم صورتت شکسته شده
چیست این ... به روی دستانت
دستهایت مگر که بسته شده؟
عاقبت بغض دخترش ترکید
گفت مادر هر آنچه شد دیدم
بنشین تا که خوب گریه کنی
روضهها را به چشم خود دیدم
*بسم الله، گریه کنا! خانم داره روضه میخونه..*
دیدم از خیمهگاه مادر جان
علی اکبرش زمین افتاد
کاش بودی کنارم ام بنین
داشت آنجا حسین جان میداد
*روضه بعدی رو بگم ام البنین *
تیر وقتی به حلق اصغر خورد
دیدم از دور اضطرارش را
آه! در پشت خیمه خاکش کرد
تا مبادا کسی مزارش را پیدا کند
*اما ام البنین چشمت روز بد نبینه *
آه ام البنین چرا هرگز
از پسرهای خود نپرسیدی؟
مادر ما ای حزینه چرا از قمرهای خود نپرسیدی؟
قبل عباس هیچکس حتی
*شما که نپرسیدی بگذار من برات بگم ام البنین*
قبل عباس هیچکس حتی
فکر غارت به خیمهگاه نداشت
تا علم بود بین دستانش
هیچکس سمت خیمه راه نداشت
*اما چی شد؟ ام البنین میگه چی شد زینب؟*
آه بعد از برادرم عباس
دست غارت حریص شد مادر
میگذاری که بگذرم سخت است
یاد آن لحظههای دردآور
کاش بودی کنارم ام بنیین
* امام زمان این دو بند را برا شما میخونم سادات منو ببخشید آقا منو ببخشید اما برا ابی عبدالله مگه ننوشتی میکشی مرا حسین.. برا چی ما را میکشه*
کاش بودی کنارم ام بنین
روی تل عصر روز عاشورا
لشکری رفت سمت گودال و
پسر فاطمه تک و تنها
بدنش مانده بود روی زمین
که رسیدند ده نفر از راه
با چهل نعل تازه شد تشییع
*به شرف لا اله الا الله ام البنین برات روضه بخونم ..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند دیر رسیدم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1401102003.mp3
49.14M
|⇦•مادری آمده به استقبال.....
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•من خیمه ای هستم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حالا که بايد مثل يک مادر بيايم
يارب! کمک کن از پس آن بر بيايم
داغي مباد از سوز نامم گر بگيرد
خاموش، بايد مثل خاکستر بيايم
شبنم چه خيری می رساند بعد دريا؟!
سخت است بی پروا پس از کوثر بيايم
بايد شب و روز از خدا عزّت بخواهم
تا اندکی شايد به اين همسر بيايم
*حالا امیرالمومنین جواب میدن...*
بانوی من! بانو! شما امالبنينی!
آرامش حيدر! يقين کن بهترينی
بيهوده نامت حک نشد بر طالع من
تو از کرامات کرام الکاتبينی
با عشق پا در خانه ی غربت نهادی
با اينکه می دانی چهها بايد ببينی
اصلا به ميدان آمدی تا عاشقانه
تا پای جان داغی پس از داغی ببينی
حرف مصيبت شد، هوای روضه دارم
ای ذاکر اولاد حيدر! می نشينی؟
من تشنهام، تو تشنهای، زيباست آری
حال و هوایِ روضه ی عباس داری
بغضِ خودت را می خوری و می نشينی
از چهرهات پيداست خيلی بيقراری
گاهی نگاهی می کنی آن سوی خانه
داری شهيدانِ علی را ميشماری؟
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
*بی بی ام البنین سال ۶۴هجری از دنیا رفتند.عاشورا اول سال ۶۱ هجری بوده.یعنی وقتی ام البنین از دنیا رفت نه زینب زنده بود و نه رباب....خیلی ها از دنیا رفته بودند..اما من میگم:اینجا ام البنین تنها نشد...وقتی قافله رسید مدینه؛بیرون شهر زین العابدین کاروان رو نگه داشت؛پیاده بشید،اتراق کنیم.آقا،بشیر رو صدا زد.ای بشیر! پدرت شاعر بود.آیا مثل پدرت،بهره ای از شعر داری یا نه؟ بله آقا...برو خبر اومدن قافله رو به مردم بده.بشیر آمد،صدا زد: "الجامِعه الجامعه "مردم همه جمع بشید.مردم تعجب کردند.خبری شده اتفاقی افتاده؟همه آمدند.بی بی ام البنین آمد.گفتند: قاصد امام حسینه. قاصد لشگره.بی بی ام البنین صدا زد: بشیر! از حسینم چه خبر؟ بشیر عرضه داشت:بی بی چهارتا پسر داشتی؛ خدا بهت صبر بده.بشیر! از حسینم چه خبر؟بی بی جان! عباسِ تو کنار نهر آب،دستاشو بریدند.از حسینم چه خبر؟ بی بی جان عمود آهن به سرش زدند.بشیر از حسینم چه خبر؟
" اولادی و مَن تحت الخضراء کلُّهم فِداء لِابی عبدالله "بچه هام و هر چی زیر این آسمان کبوده،فدای حسین...حالا دیگه بشیر باید خبر رو بده.اگر میخوای از حسین،بشنوی،بگم"يا اهل يثرب لا مقام لكم بها..."مردم! مدینه دیگه جای موندن نیست."قتل الحسين فادمعى مدرار" حسین رو کشتند،همه گریه کنید.همه ناله بزنید...یه جمله دیگه گفت:" الجسم منه بكربلا مضرج"بدنش روی خاک گرم کربلا افتاده بود.آیا این آخر ماجرا بود؟ نه.." الراس منه على القناه يدار"سرش رو شهر به شهر می بردند...همه ناله بزنند: حسین...یه وقت صدا زد:بشیر! "قد قَطَّعتَ نیاطَ قلبی"بشیر! بند دلم رو پاره کردی....من میگم: ام البنین اینجا تنها شد.*
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
می بينمت روزی که حيران و پريشان
از خانه بيرون آمدی در انتظاری
تير خبرها می خورد یک یک به قلبت
تير چهارم هم رسيد و بردباری
اما فرو می ريزی از آن تير آخر
داغی که آن را بر دل خود می گذاری
آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم
نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری
می بينمت می باری و می خوانی آرام
ای روضهخوانِ روزهای سوگواری:
مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
واویلا...واویلا...
زیرا که من دیگر پسر ندارم
واویلا...واویلا...
من خيمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خيمههای کربلايی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم
آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد
من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است
هم گريه و هم شکر دارم در سجودم
«ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد
دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم
#شاعر: انسیه سادات هاشمی
بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....*
بعضی از این شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر...
اگر دریا نمی گنجد به کوزه
با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند
جسم پهلوان ها را...؟!
همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
VafatHazratOmolbanin1400[10].mp3
16.7M
|⇦•منخیمه ای هستم.....
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وفات بانویی که «وفا» اولین درس زندگی و «شجاعت» عالی ترین سرشت همسری اش بود بر شما تسلیت!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نشستم در بقیع اشکی بریزم
شنیدم علقمه رفتی عزیزم
شنیدم کودکان بیتاب بودند
تو بودی و همه بیآب بودند
شنیدم از عطش افتاده بودند
به دستت مشکِ خالی داده بودند
الا ای ماه! بی شمشیر رفتی
میان روبهان چون شیر رفتی
صدایت میزنم با اشک، عباس
به جای نیزه بُردی مشک، عباس
شنیدم مشک بردی بر نگشتی
هزاران تیر خوردی بر نگشتی
شنیدم مشک، زیر آب بردی
در اوج تشنگی آبی نخوردی
الا مادر به قربان تو عباس!
جدا کردند دستان تو عباس!
شنیدم راه نخلستان گرفتی
شنیدم مشک بر دندان گرفتی
شنیدم مشکِ آبت تیر خورده
شنیدم پیکرت شمشیر خورده
الا ایکه دل از من بُرده چشمت
شنیدم که شده آزرده چشمت
شنیدم کردهای غوغا اباالفضل
کنارت آمده زهرا اباالفضل
الا ای عُمْر مادر! ای جوانم!
جوانم! مهربانم! پهلوانم!
شنیدم بعد تو غوغا شد عباس
عزای زینب کبری شد عباس
پیِ تو رویِ تَل اطفال رفتند
همه اهل حرم از حال رفتند
شنیدم دشمنان خوشحال بودند
همه دور و بر گودال بودند
شنیدم زینت اطفال بردند
حسینم را تهِ گودال بردند
در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟
به زیر نیزهها بودی اباالفضل؟
من از بعد حسین، همراهِ زهرا
زنم ناله: حسینا وا حسینا
✍ #مجتبی_شکریان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی! من بی خیال بودن تو
بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی میبینی اما
دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست
حق میدهم از من، تو برداری نظر را
میدانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست
انقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظار دیدنت را
تقدیر این آلودهدامن اینچنین نیست
تنها مسیری که نجات من در آن است
جز کربلای روزهای اربعین نیست
::
روضه بخوانم! مادری جانسوز میگفت
بعد از حسین ام البنین، ام البنین نیست
✍ #محمدعلی_بیابانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#سوریه
#امان_از_شام
نمیدیدم الهی دور تو مشتی حرامی را
نمیبخشیم یا زینب! یهودیهای شامی را
صدای گریه از دروازهی ساعات میآید
شنیدم از دم دروازه بوی تلخکامی را
حرم امروز زیر چکمهی ناپاک سفیانیست
کجا پنهان کنم در سینه این بیاحترامی را
امان از شام، امان از شام را تکرار میکردم
دوباره یادم آمد سنگهای پشتبامی را
::
تصورکن که یکسو خیمهگاه و یکطرف دشمن
تو در این انتخاب امروز میچسبی کدامی را؟
✍ #عباس_شاه_زیدی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🍂🍁روضه و وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیها
شادم گدای حضرت ام البنین شدم
عمری غلام همسرسلطان دین شدم
بانو گدای حضرت عباس توشدم
شادم فقیر جلوه احساس توشدم
اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد...
رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟
یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن...حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش.. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر!...کتکم زدن...گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم.....پرده ی محملم رو....
ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه...
صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار.....یکی سر علمدار... گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار.... گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو.... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ می افتاد.حسین....
👆👆👆
#روضه کوتاه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
▪️درباره بی بی ام البنین سلام الله علیها.
✔️ نام (فاطمه) و کنیه اش (ام البنین= یعنی مادر پسران) است.
✔️ اسم پدرش حزام و مادرش ثمامه است. ایشان از تیره بنی کلاب بن ربیعه از قبیله نامدار عرب بنام بنی عامر بن صعصعه هستند.
✔️ شجره ایشان با چند واسطه به عبد مناف، جد اعلای رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، می رسد.
@roze1
✔️ خواستگاری از ایشان توسط عقیل برادر امیرالمومنین که دانشمندی تبارشناس در جهان عرب بود انجام شد.
✔️ خود بی بی فرمودند قبل از ازدواج با امیرالمومنین در عالم رویا دیدم: در باغی هستم که ناگهان ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع شد به شکلی که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم فرود آمدند.
(ماه و ستارگان اشاره به چهار فرزند شهیدش دارد).
✔️ ایشان چهار پسر به نامهای عباس، عبداللّه، عثمان و جعفر تربیت کرد که همه در کربلا به شهادت رسیدند.
✔️ ایشان مانند حضرت زینب سلام الله علیها پس از واقعه عاشورا با استفاده از هنر مرثیه خوانی و نوحه سرایی، ندای مظلومیت و حقانیت راه شهدای کربلا را به گوش نسلهای آینده رساند.
✔️ زمان دقیق رحلت ایشان مشخص نیست. بعضی تاریخنگاران 64 ق و بعضی 70 گفته اند.
✔️ مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه نوشته اند که (بنی امیه) بی بی ام البنین سلام الله علیها را با عسل زهرآگین (مسموم) و به (شهادت) رساندند.
✔️ قبر ایشان در قبرستان بقیع است.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
-
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
@roze1
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
مواظب باش دست خالی از این مجلس نری...
🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین
🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین
@roze1
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸تمام زندگیم مال حسینه
🔸دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین
🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین
🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت
🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
-
❣﷽❣
⚫️#دوبیتی_حضرت_ام_البنین س
⚫️#صلوات_حضرت_ام_البنین س
⚫️#دودمه_حضرت_ام_البنین س
بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
آن چار شهید و مادر پاک سرشت
بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
می خورد آب ز چشمان تو صد رود فرات
چشمه اشک تو بی بی شده است آب حیات
کربلا تاز بقیع و ز بقیع تا ز خدا
بر تو ای ام بنین مادر روضه صلوات
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
دارایی من محبت آل عباست
ذکر لب من ناد علیّ و زهراست
دل گشته اگر شهر ابالفضل آباد
بی شک اثر دعای امّ الشّهداست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای مادر چار آفتاب ادرکنی
زهرای سرای بوتراب ادرکنی
ما دست به دامان توایم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاف ادرکنی.
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای مادر عباس فدای پسرت
ای همسر خورشید فدای قمرت
ای ام بنین مادر مردان نبرد
عالم به فدای چار نور بصرت
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
تا ستون عرش را عباس محکم می کند
کوه هم نزد ابالفضل کمر خم می کند
هر کجا که روضه ی عباس غوغا می کند
چایی این روضه را " #اُم البنین"دم می کند
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گوهر دریای احساسی تو یا ام البنین
میهمان گلشن یاسی تو یا ام البنین
همدم اولاد زهرایی و همراه علی
فخرت این بس ، ام عباسی تو یا ام البنین
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گر چه عباس شما هیبت محشر دارد
در شجاعت جگرِ حضرت حیدر دارد
لیکن اوجِ ادب و خُلقِ وفاداری خویش
همه از ام بنین حضرت مادر دارد
شاعر: #حسن_ثابت_جو
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید ، فدای سر حسین
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
مرثیه ی سرخِ جگرش را می خواند
می گفت حسین و پسرش را می خواند
تنها وسط حجره به صورت می زد
تا روضه ی مشکِ قمرش را می خواند
شاعر: #حسن_ثابت_جو
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
گر چه فرزند شما قلبِ دلاور دارد
در شجاعت جگرِ حضرت حیدر دارد
لیکن اوجِ ادب و خُلقِ وفاداری خویش
همه از ام بنین حضرت مادر دارد
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
الا مادر که روحی پاک داری
چرا احوال غربت ناک داری
نبینم بی پسرهایت تو تنها
میان حجره سر بر خاک داری
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
اگر که یوسفم را می دریدند
و عباس مرا در خون کشیدند
فقط پاسخ بده این جمله ام را
حسینم را چگونه سر بریدند؟
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
الا مردم مرا مادر ندانید
مرا با غصه ها تنها گذارید
منی که یک پسر دارم، ندارم
مرا ام البنین دیگر نخوانید
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است
مادرم ام البنين، حیدر چو ارباب من است
آب شد شرمنده ام، منهم شدم شرمنده چون
کهکشان شیری شش ماهه بی تاب من است
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
امشب عزا گرفتهي غوغاي مادرم.
هستم خموش و گوش به آواي مادرم
گر منصبم چنين شده «سقاي تشنه لب»
مرهون لطفِ هُرمِ دعاهاي مادرم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
عباس اگر نامش حماسه آفرین است
چون از بهشتِ دامنِ امّ البنین است
هم کفوِ مولا بعدِ زهرا غیرِ او کیست
آن مادرِ عباس شاهِ مَه جبین است!
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
#دودمه_حضرت_ام_البنین س
پیش تو تَعظیم کَردهِ آسمان ها و زمین
الدَخیل اُم البَنین ...
مادری کَردی تو بَر نَسلِ امیرالمُومنین
الدَخیل اُم البَنین ...
باتو می شُد عطرُ بویِ فاطمه(س) اِحساس کرد
الدَخیل اُم البَنین ...
عِصمتِ دامان تو عَباس(ع) را عَباس(ع) کرد
الدَخیل اُم البَنین ...
#حاج_قاسم_نعمتی
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
مواظب باش دست خالی از این مجلس نری...
🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین
🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸تمام زندگیم مال حسینه
🔸دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین
🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین
🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت
🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها