eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•جنت که خود به نام شبستان فاطمه .. سلام الله علیها به امید پیروزی جبهه حزب الله بر حرامیان عالم به نفسِ حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── جنت که خود به نام شبستان فاطمه است سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است بال فرشتگان خدا غرق حسرت خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش زنمکدان فاطمه است فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آن فاطمه است وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه است تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است جایی که جود و بخشش پرودگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است عارف کسی شده است که زهراست قطب او فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است از جان خود به پای ولایت گذاشته و اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است فرمانده قیام برای امام اوست ظالم شکست خورده میدان فاطمه است بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه است کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است در سایه ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است ایران میان این همه اُستان فاطمه است در آستان قدس رضا نور مادری است یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه است مشهور شد حسن به کرامت  اهل بیت خوان حسن نتیجه احسان فاطمه است عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه است آن که به او همه شهدا قبطه می خورند با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه است بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه است تیغ کلام و خطبه زینب به شهر شام تفسیر آیه آیه قرآن فاطمه است حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است عشق علی چنان زده آتش به جان او در مشتعل ز سینه سوزان فاطمه است در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است مانده است ذولفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر پریشان فاطمه است شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•محکم به در خوردی.... سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج‌ ●━━━━━━─────── محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار *اینکه دست روی در گذاشت مادر، نه اینکه مانع بشه از باز شدن در، میخواست مانع بشه در با شدت باز نشه، آخه دری که سوخته باشه بالاخره باز میشه، دست گذاشتن تون برا چی بود؟ آخه مادر بار شیشه داشت...* محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار به گونه ی تو لطمه خورده گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار از این کبودیِ دو پهلوی تو پیداست یک ضربه میخ در زده یک ضربه دیوار بگذار فضه زیر بالت را بگیرد اینگونه زهرا میخوری کمتر به دیوار حال من از حال تو چیزی کم ندارد تو دست به دیواری و من سر به دیوار در خانه بعد از آن که با تو دشمنی کرد تکیه نکرده هیچکس دیگر به دیوار تو جانِ جانِ جانِ اهل بیتی خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار من کربلا را پشت درب خانه دیدم تنها نه محسن خورد علی اصغر به دیوار .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. ▪️▪️▪️ دردای من، بی درمونه حیدر امشب، سرگردونه چرا به من، نگفته بودی که پیکر،ِ مثل خزونه رو این کفن گل زخمت، زده جوونه باز دوباره/ چشات و وا کن عزیزم من و نگاه کن که دارم رو لحدت خاک میریزم جانم زهرا، جانم زهرا چشم ها سرخِ، دل ها مُضطر با نجوای، مادر مادر... ببین دارن، آتیش میگیرن ببین گلات، دارن میمین تو این سکوت حتی نمیشه، زبون بگیرن کاشکی می شد/ پیشِ مزارت بمونم علی رو هم خاک بکنم تا که کنارت بمونم سیل خونه، اشکای من از دستم رفت، دنیای من به کی بگم، چه حالی دارم با بُغضی که، توی گلومه تو رفتی و منم مثلِ تو، کارم تمومه قاتل من/ آتیش این صبر منه دیگه از امشب خونمون بدون تو قبر من دینا پُر شد، از بوی یاس تا از مرکب، افتاد عباس یه تشنه لب، کنارِ دریا رو دامنِ، یه قد خمیده رها شده رو خاک صحرا، دسته بریده فاطمه شد/ مادرِ سردار حسین مادرِ سقای حرم عباس علمدار حسین 👇
. |⇦•هر چه از الله اکبر... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── هر چه از الله اکبر میشود فهمید آنقدر هم از قدر کوثر می‌شود فهمید راز مقرّب بودنش را بارهای بار از دست بوسیِ پیمغبر میشود فهمید پس بیشتر باید توسل کرد این‌ شبها به لیلة القدری که این کمتر میشود فهمید اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت با یک نگاهِ ساده بر در میشود فهمید باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش این داغ را این گونه بهتر می‌شود فهمید این که غلاف «و» تیغ با دستش چه ها کرده از حال و روز موی دختر میشود فهمید سنگینی دستی که سیلی زد برویش را از دستمال بسته بر سر میشود فهمید «ای مادر،مادر،مادر» *کدام دستمال؟دستمالِ زرد امیرالمومنین که به پیشانی میبست. هر موقع خانم سردردی، تبی،حال ناخوشی داشتن دستمال و از مولا میگرفتند به سر می بستن ،به موضع درد میبستن.. خانم حالش خوب میشد. این چند روزه دستمال رو به سر بسته بود. بعضی ها میگن شاید ضربه به سر خورده اونهایی که ذوقشون شاعرانه بود گفتن...دستمال رو یه نحوی مادر بسته بود گره ها و ریشهٔ دستمال صورت رو بپوشونه علی جای سیلی رو نبینه..* از کوچه که چیزی نمیگوید حسن، اما از چادر خاکی مادر میشود فهمید یک دندگی زخم و درد دنده هایش را از لاله های روی بستر میشود فهمید «آه مادر، مادر ».. این روزها بیرون خانه گریه کردن را از چشمهای سرخ حیدر میشود فهمید با این سوال از خود شبم را صبح میکردم جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟ وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. 📝 🖊 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نترس ای دل غمدیده روزگار این است اگرچه تلخ، ولی انتهاش شیرین است نترس آینه‌ی ما ترک نخواهد خورد بدون فتنه که ایمان مَحک نخواهد خورد بایست، کوه صَلابت میان دوران‌ها! نترس، سَرو رشید از خُروش طوفان‌ها! اگر چه دفتری از داغ بر جَبین‌ها هست نترس در دل تاریخ بیش از این‌ها هست... دَریغ و درد که جان از میان پیکر رفت ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش به سوگواری فرزندهای میهن باش   دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد میان سینه‌ی ما داغ روی داغ افتاد به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم نترس باید از امروز دلْ قوی داریم اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم اگر بنای عزا هست، ما عزاداریم بدان که دشمن این خاک، فکر جنجال است اگر چه خاطر غمگین گرفته، خوشحال است خداست آگه از این‌ها چه در درون دارند؟! که در مصیبت این داغ، جشن خون دارند اگر چه هیچ مَجال نفس کشیدن نیست وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست دقیق باش که از پشت سر کمین نخوری به مکر دم ‌به‌ دم دشمنت زمین نخوری ببین رفیق که در جبهه‌ی مقابل کیست مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست همانکه بر شرف و خاک ما تهاجم کرد سپس به سیلی حق دست و پاش را گُم کرد به وعده‌های الهی رفیق شک نکنی!! به گوشه‌گیری خود ظلم را کمک نکنی!! اگرچه داغ، از این سینه صبر برده عزیز خداست یاور دینش، خدا نمرده عزیز به باغ ما غم پژمردگی است؟ هرگز نیست! کنون زمانه‌ی سرخوردگی است؟ هرگز نیست! برای ما و تو بی‌امتحان نبوده شبی ز دامنت بتکان گرد عافیت ‌طلبی اگرچه داغ بزرگ است و سینه سنگین است ز شرم و غم سر سردار اگر چه پایین است بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند سِلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند مباد آنکه ز خاطر بریم آن‌ها را به سنگ کینه نکوبیم قهرمان‌ها را بگو که دشمن دلسوز ماست؟ هرگز نیست میان جنگ که تضعیف دوست جایز نیست چو کوه پیش روی فتنه‌ها مقاوم باش از این به بعد برادر!! تو حاج قاسم باش از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟ بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟! چو لاله باش، به دامان صخره‌ها گل کن اگر که سنگ شود فتنه‌ها تحمل کن بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد؟! نترس مؤمن اگر فتنه‌ها پیاپی شد بلند شو که زمان خروش طوفانی است که در وجود تو یک قاسم سلیمانی است ز حاج قاسمِ نفست غبار را بتکان و گرد غفلت از این روزگار را بتکان ز هر که غیر خدا ناامید باید بود برای فیض شهادت، شهید باید بود شهید ما پُر از این حال بود بندگی‌اش شهید بوده خودش در تمام زندگی‌اش شهید ما که جهان را پُر از تحیر کرد به خون پُر ثمرش نان دشمن آجر کرد همانکه ثانیه‌ای از جهاد خسته نشد مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد همانکه بود زبانزد به غیرت خاصش جهان به لرزه درآمد ز اوج اخلاصش همان‌که وقت شهادت به قطره قطره‌ی خون نوشته بود مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمون... شاعر: ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Sh 1 Fatemieh Aval 1403 Karimi [Mohjat_Net] (4).mp3
3.09M
با جون میخرم تمام غمهاتو علی جان رد شو ولی ببند چشماتو علی جان با ضرب لگد کشتن زهراتو علی جان علی جان علی جان علی جان علی جان روحی لک الفدا علی جان نفسی لک الوقا علی جان میبینم که بسته پر و بالت هرجا بری میام به دنبالت غلاف اما دستمو کند از پر شالت کنده شد ساقه از ریشه تیکه شد شیشه با تیشه اینکه تو منو نمیبینی خوبی دود و آتیشه **** زمین خوردی باهات زمین خوردم کاشکی میشد برا تو میمردم زدن سیلی هر دفعه تا اسمتو بردم همه جا تاره و تیره اسدالله به زنجیره خوبه حالا حسنم اینجاست چشم زینب رو میگیره فضه میدونه وضعیت منو علی جان وضعیت غنچه ای که چیدنو علی جان قوم بی حیا کشتن محسنو علی جان روحی لک الفدا علی جان نفسی لک الوقا علی جان **** به دنبالت دارم میرم از حال از این روزا میگذره پنجاه سال شبیه من زینب میره به سمت گودال میدوم من به دنبالِ قتلگاه تو با ناله اینکه خیمه ها نمیبینن خوبیه وجود گوداله مشنوم منم صدای مادر رو حسین جان اومدم ولی برید حنجر رو حسین جان دست و پا نزن کُشتی خواهر رو حسین جان شب 1 فاطمیه اول 1403 .
نماهنگ علی یا علی.mp3
1.44M
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی 🎙 #️⃣ #️⃣
mahmood-karimi-bebin-mitavani(128).mp3
6.23M
(س) ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من آسمانی بمان اگر می شود می توانی بمان اگر راه دارد بمانی بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت پس از قصه پشت در ماندنت ندارد علی هم زبانی،بمان پس از تو چه آبی چه نانی،بمان ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان آخ برای علی بی تو بد می شود بدون تو غم بی عدد می شود نرو که غرورت لگد می شود و این سنگ، سنگ لحد می شود چه کم دارد این زندگانی بمان چرا اشک را آبرو میکنی چرا چادرت را رفو میکنی چرا استخان در گلو میکنی چرا مرگ را آرزو میکنی چه کم دارد این زندگانی بمان اگر می شود می توانی بمان
نماهنگ گل چادر گلدارت.mp3
3.39M
پر تب و تابه دل بی قرارم اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم گل چادر گلدارت تب دستای تب دارت آتیشم زده 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ پر تب و تابه دل بی قرارم اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم گل چادر گلدارت تب دستای تب دارت آتیشم زده نفست که خراب میشه مثل شمعی که آب میشه حال من بده نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن چی شد اون خنده هات آخه یه حرفی بزن تو که پریشونی دلخوشی کدومه برای علی بعد از تو همه چی تمومه شبا ساکت و بیداری ولی معلومه درد داری بین هر نفس پر اشک سکوت تو پر گریه قنوت تو کنج این قفس بیا امشب بذار خودتو جای من چه کنم فاطمه آخه یه حرفی بزن ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان چه کم دارد این زندگانی بمان .
هیئت سفیران زینب(س)..mp3
9.13M
🏴 🎤•| |• با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود… روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود… روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
هیئت سفیران زینب(س) . .mp3
2.89M
🏴 🎤•| |• لااله الاالله بر روی شانه می برم لاله ی رسول الله لااله الاالله می شویم امشب خون ز روی خسته ی وجه الله لااله الاالله لرزه فتاده ای خدا بر دست ولی الله لااله الاالله در سینه اش بند آمده راه نفس ثارالله لااله الاالله فانوس بزم مرتضی روی گرفته ی ماه لااله الاالله آهسته آهسته بریز آب روان ای اسماء لااله الاالله از ناله ی مولا شده خانه مثل کربلا لااله الاالله خونابه می ریزد ز زخم سینه اش واویلا لااله الاالله بر روی دست زینبش مانده کفن یا الله لااله الاالله
. 📃 من و مادر و کوچه و اضطراب 🎙 از 🗓 📍 "ع" 🏷 مجتبی"ع" من و مادر و کوچه و اضطراب دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب کسی آمد از نسل ابلیس ِ پست جسورانه با کینهٔ بی حساب سرِ مادرم داد زد پیش من حیا داشت مادر؛ ندادَش جواب غضب کرد و شد دستِ نحسش بلند شد عالم به روی سر من خراب بمیرم که زد سیلیِ بی‌هوا به مادر! به آیینهٔ در حجاب نوک پای خود ایستادم ولی گذشت از سرم دست او با شتاب چنان خورد که گوشواره شکست گرفت از دو چشمم همین صحنه خواب فدک غصب شد پاره شد برگهٔ قباله به دستانِ مردی خراب دلم خون شد از خندهٔ ممتدش از آن دست سنگین، از آن آب و تاب پس از گوشواره غرورم شکست پس از آن غمی شد برایم نقاب مرا میزد ایکاش تا مادرم... نمیشد از این داغِ پنهانی آب! شاعر: .👇
هیئت سفیران زینب(س)..mp3
9.13M
🏴 🎤•| |• با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود… روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود… روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
هیئت سفیران زینب(س) . .mp3
2.89M
🏴 🎤•| |• لااله الاالله بر روی شانه می برم لاله ی رسول الله لااله الاالله می شویم امشب خون ز روی خسته ی وجه الله لااله الاالله لرزه فتاده ای خدا بر دست ولی الله لااله الاالله در سینه اش بند آمده راه نفس ثارالله لااله الاالله فانوس بزم مرتضی روی گرفته ی ماه لااله الاالله آهسته آهسته بریز آب روان ای اسماء لااله الاالله از ناله ی مولا شده خانه مثل کربلا لااله الاالله خونابه می ریزد ز زخم سینه اش واویلا لااله الاالله بر روی دست زینبش مانده کفن یا الله لااله الاالله
. 📃 من و مادر و کوچه و اضطراب 🎙 از 🗓 📍 "ع" 🏷 مجتبی"ع" من و مادر و کوچه و اضطراب دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب کسی آمد از نسل ابلیس ِ پست جسورانه با کینهٔ بی حساب سرِ مادرم داد زد پیش من حیا داشت مادر؛ ندادَش جواب غضب کرد و شد دستِ نحسش بلند شد عالم به روی سر من خراب بمیرم که زد سیلیِ بی‌هوا به مادر! به آیینهٔ در حجاب نوک پای خود ایستادم ولی گذشت از سرم دست او با شتاب چنان خورد که گوشواره شکست گرفت از دو چشمم همین صحنه خواب فدک غصب شد پاره شد برگهٔ قباله به دستانِ مردی خراب دلم خون شد از خندهٔ ممتدش از آن دست سنگین، از آن آب و تاب پس از گوشواره غرورم شکست پس از آن غمی شد برایم نقاب مرا میزد ایکاش تا مادرم... نمیشد از این داغِ پنهانی آب! شاعر: .👇
چرا_ای_ماه_زیباروی_بی_همتا_نمی_آیی.mp3
3.07M
چرا ای ماه زیبا روی بی همتا نمی آیی 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ عج #️⃣ #️⃣ چرا ای ماه زیباروی بی همتا نمی آیی چرا ای یوسف گمگشته زهرا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله بیا از پشت ابر غیبت ای خورشید حق بیرون بگو با من ای پنهان ترین پیدا نمی آیی دوباره فاطمیه آمد ای آقا بیا برگرد طناب افتاده دور گردن مولا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا نمی آیی بیا از چادر مادر غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله
. |⇦•دل شکسته.... و توسل به روحی له الفدا اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── دلِ شکسته کرده هواتو هوای چشمای اشکبار غرق خداتو بذار یه خورده بسوزم امشب بلکه بفهمم من یه ذرّه از غم باباتو میون خیمه ات کی اومده تا روضه بخونه امشب برا تو؟ چی میشه من هم میون روضه ببینم آقا اشک چشاتو چی میشه امشب توو هیأت ما یه سر بیای تا موقع سینه زنی برای سینه شکسته توو سینه زن ها ،بشنوم ای دلربا صداتو جان اباالفضل! بذار روو چشمای اشکبارم یه لحظه پاتو تا که برایِ شِفا بذارم به روی چشمام نخ عباتو به جونِ چشمات چیزی نمیخوام ازت عزیزم فقط یه لحظه سری بچرخون این طرف خاک ببین تو رختِ سیاه مادر غلام سیاتو فقط یه لحظه آقا بیا و ببین چه جوری سر میذارم می میرم برا تو شب فراق علی و زهراست غریبی مرتضی توو بغضِ نگاه سرشار گریه پیداست نوای «ای مادرم» رو لب های بچّه های بی کس و تنهاست طفلکی زینب،یه گوشه تنها نشسته و مشغول تماشاست میگه خدایا! به داد بابام برس که تازه اولِ خونه نشینیِ ماست غریب و خسته؛ کنار بستر، علی نشسته، حسن میخونه، حسین می سوزه چه مجلسی تووی خونه برپاست نگاه لبریز اشک مادر به سمت تابوت و چشم بابا محو چشای کبود زهراست برا پریدن به آسمونا پرستوی پرشکسته ی سرشکسته ی پیکرشکسته،آماده و مهیّاست مسیح نرگس!بیا که مُردم چقدر روزا و ماه و سالُ بی تو شمردم چقدر دور از تو غصّه خوردم شب عزای عزیز زهراست ببین گرفتاریای نفسم؛ بده نجاتم که وقت احیاست این همه گریه این همه ناله اثر نکرده هنوز ای وااای که نوکر تو اسیر دنیاست «یابن الحسن....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
[WWW.FOTROS.IR]ma1403091502.mp3
10.87M
🗓 پنج‌شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰ دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌ گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت.. دیروز بود انگار با تو پا گرفتم خندیدی و آرام دستت را گرفتم دیروز بود انگار شب را کور کردیم یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم دیروز بود انگار رونق داشت باغم با بودن تو غم نمیامد سراغم دیروز بود انگار گل با شمع بودیم شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم دیروز بود انگار دنیا کام من بود در شهر عنوانم علی صف شکن بود دیروز بود انگار دادم این خبر را گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود زیباترین اوقات من نان پختنت بود دیروز بود انگار با شور جوانی می ایستادی تا نماز شب بخوانی امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را سر درد اذیت میکند ریحانه ام را امروز اما هر نمازش بی قنوت است هرچیز میگویم جواب او سکوت است امروز اما راه من بن بست خورده بانوی من سیلی ز مردی پست خورده امروز اما بخت حیدر واژگون است هرجای بستر را که میبینیم خون است امروز اما سوخت مغز استخوانم با من وصیت کرد بانوی جوانم امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد امروز اما کوثر من در مدینه زخم عمیق میخ در دارد به سینه امروز اما خاک شسته جامه ام را گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را.. امروز اما سر به زیر شهر هستم دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم امروز اما داغ زد بر روی داغم فرمود وای از کشته ی خاک عراقم.. گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را فرمود میبرند لب تشنه سرش را
نماهنگ چرا هوا زمستونیه.mp3
4.48M
چرا هوا زمستونیه دیوار خونه مون خونیه 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ چرا هوا زمستونیه دیوار خونه مون خونیه در خونه پر از هیزمه مادر کجایی ؟! هوای کوچه مون مه شده گلهای باغچه مون له شده حیاطمون پر از مردمه مادر کجایی ؟! از آتیش در شعله ور هنوز داره زبونه میاد داریم میمیریم از دلهره صدای تازیونه میاد نکنه بوی آتیش از چادر مادره ای خدا نکنه خون چادرش کار میخ دره ای خدا ببار ای بارون ببار شبیه مجنون ببار به حال ما خون ببار ای بارون دیگه نفس نداری ولی بیا بازم بگو یا علی پاشو تا پرپر نشد تنت بریم تو خونه بذار بگن علی بی کسه کسی به دادش نمیرسه تو رو خدا تا نکشتنت بریم تو خونه مادر ببین اشک زینبو ببین که بی قراره علی نذار ببینن تو کوچه ها شکسته ذوالفقار علی دیگه چشمای مادرم منو نمیبینه ای خدا آخه بابامو میبرن تموم مدینه ای خدا خدا خدا ای خدا واویلا ببار ای بارون ببار شبیه مجنون ببار به حال ما خون ببار ای بارون میخ دره که داغه هنوز پای دلت بساز و بسوز میکشی مرهم خاک و خون به زخم پهلوت خاکا با خون تو گِل شدند همه مدینه قاتل شدند غلاف سرد شمشیرشون شکسته بازوت بیا کمک زینبم بیا یه پارچه روی زخمهاش بذار آتیش چه کرده با چادرش برو براش یه چادر بیار حال دل بابامونو کسی نمیدونه ای خدا بعیده دیگه مادرم برسه به خونه ای خدا خدا خدا ای خدا واویلا .