eitaa logo
احسان تبریزیان
1هزار دنبال‌کننده
152 عکس
121 ویدیو
12 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
اي دست خدا و فوق هر دست، علي اي رشته ي كائنات در دست، علي دست من و دامنت كه امروز تو را قنداقه ي زينب است در دست، علي
داری نفحاتی از لبی می شنوی از درد و غمش قدر تبی می شنوی در فهم تو نیست درک زینب ممکن زینب می گویی و زینبی می شنوی
از غیب ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد
ما فاتح جنگ نابرابر بودیم ما یک سر و گردن از شما سر بودیم روزی که پناهگاهتان خیبر بود پیش از همه پیشمرگ حیدر بودیم با ننگ سکوت جا به دشمن ندهیم با این خفگی هوا به دشمن ندهیم وقت است که شاعران روشن باشیم با خاموشی گرا به دشمن ندهیم ما هشت بهار با خزان جنگیدیم با دست تهی پیر و جوان جنگیدیم روزی که جهان پشت به پشت آمده بود ما پشت به پشت با جهان جنگیدیم
شاید که برای تعزیت می‌آید تشییع تو را به تسلیت می‌آید این خانم کوچک سه‌ساله چه کسی‌ست؟! سوی تو خلاف جمعیت می‌آید
هم اشک یتیم را درآوردی تو هم دست به سوی معجر آوردی تو بگذار برای صبح،قدری آرام! مأمور طبق،مگر سر آوردی تو ؟! بابای مرا بیار، بابایی که … دستی بکشد میان موهایی که … هر روز ز روز قبل کمتر می شد با شعله ی بام های آنجایی که … شد وارد شهر محمل ساداتی دادند به این قبیله نان خیراتی از جنگ،سران کوفه معجر بردند آن روز برای طفل شان سوغاتی در راه سری بریده همسایه م بود یک باغچه خار داخل پایم بود نه! خواب نبود،داخل انگشتش انگشتری عقیق بابایم بود بر نیزه پر پرستویم را بردند سنجاق میان گیسویم را بردند تا از گل سر خیالشان راحت شد بابای گلم،النگویم را بردند آن مرد که نای گفتن از پایش نیست !؟ می گفت : بیا،بیاکه بابایش نیست سیلی زد و بعد مدتی حس کردم که لاله ی گوش من سر جایش نیست آرامش خواب هر شبی را هم که … گیسوی به آن مرتبی را هم که … هنگام شلوغی وسط خیمه ی مان زیبایی چادر عربی را هم که …
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه با قامت سرو و صورتی همچون ماه ناگاه برآمد از دل دشمن و دوست: «لا حول و لا قوّة الا بالله»
نوخاسته‌ای ز نسل درد آمده است با گرمی خون و تیغ سرد آمده است اردوی ستم به لرزه افتاده، مگر بَدر است و، محمّد به نبرد آمده‌ است؟! محمدرضا سهرابی نژاد
آه است به روی لب عالم، آه است هنگام وداع سخت مهر و ماه است این اشک حسین بر علی‌اکبر نیست بر پیکر صدچاکِ رسول‌الله است راضیه جعفری
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را تا گریه کنند آن قد و بالا را آغوش کفن را به تنت رنگین کن تا زنده کنی پیام عاشورا را آن آینه‌ای که یک علی‌اکبر داشت در چهرۀ خویش نقش پیغمبر داشت در فصل مهیب برگ‌ریز پاییز دست از گل بهترین بهارش برداشت غلامرضا شگوهی
سوز جگر از دل به زبان آمده بود بابا سوی میدان، نگران آمده بود جانی شد و بر تن علی، جان بخشید آن لب که ز تشنگی به جان آمده بود سیدمهدی حسینی
گفت آن که دل تیر ندارد برود یا طاقت شمشیر ندارد برود فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون هرکس جگر شیر ندارد برود