eitaa logo
احسان تبریزیان
1هزار دنبال‌کننده
152 عکس
121 ویدیو
12 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب شهادت‌نامۀ عشاق امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می‌شود... امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت برپا می‌شود امشب کنار مادرش، لب‌تشنه اصغر خفته است فردا خدایا! بسترش، آغوش صحرا می‌شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‌اند فردا به زیر خارها، گم‌گشته پیدا می‌شود امشب رقیّه حلقۀ زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوشِ او وا می‌شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی‌دست، سقا می‌شود امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفا‌ست فردا ز مرکب سرنگون، این سروِ رعنا می‌شود... امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه، بی‌یار و تنها می‌شود امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود...
امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند در انتظار صبح فردا می‌خروشند یک دسته جان، یک دسته جانان می‌فروشند یک دسته راه نار را در پیش دارند یک دسته عشق یار را با خویش دارند امشب حسینیون نمی‌گنجند در پوست فردا بُوَد معراجشان از دوست تا دوست امشب بلا جویان عاشق در نمازند فردا به نوک نیزه سرها سرفرازند امشب دهد آل علی را پاس، عباس فردا کنند اهل حرم عباس، عباس امشب عدو دارد هراس از خشم عباس فردا به میدان خون رود از چشم عباس امشب شود از شرمِ سقا آب، دریا فردا شود از اشک او سیراب، دریا امشب شود وقف ولایت هستِ عباس فردا جدا گردد ز پیکر دست عباس امشب به جای آب، سقا اشک دارد فردا نه دست و نه عَلَم نه مشک دارد امشب شب است و نغمه‌ی قرآن اکبر فردا عطش بازی کند با جان اکبر امشب علی دور پدر گردد هماره فردا بُوَد زخمش به پیکر بی شماره امشب فلک بازی کند با جان لیلا فردا شود نقش زمین قرآن لیلا امشب علی اصغر کند شب زنده داری فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری امشب سکینه چون کبوتر می‌زند بال فردا زیارت‌نامه می‌خواند به گودال امشب شب است و زینب و اشک شبانه فردا بگیرد اجر خود از تازیانه امشب چو گل زینب گریبان را دریده فردا شود زوارِ رگ‌های بریده امشب سرشک از چشم پیغمبر روان است فردا سر فرزند زهرا بر سنان است امشب حسین است و شب و چشم ترِ او فردا زند فواره خون از حنجر او ای کاش امشب آسمان از ره بماند مه جای نور از دیده با ما خون فشاند ای کاش خورشید از افق بیرون نیاید تا جانب گودال، شمر دون نیاید ای کاش عمر آسمان پایان پذیرد تا خیمه‌های فاطمه آتش نگیرد ای اسب‌ها! خون جای اشک از دیده بارید فردا مبادا روی قرآن پا گذارید ای سنگ دشمن! نشکنی آیینه‌اش را ای نیزه! نشکافی به مقتل سینه‌اش را ای اشک! امشب مونس چشم ترش باش ای فاطمه! فردا تو بالای سرش باش ای جان عالم! بال زن از تن برون شو ای چشم "میثم"! گریه کن دریای خون شو ✍
دل تو دلم نیست چه کنم/ شکر خدا قرارمی شب شبه آخره داداش / شکر خدا کنارمی دور و بر خیمه‌ی من / راه میری و خونه دلت فکر اسیریم و نکن / آخ چه پریشونه دلت وای اگه صبح از راه بیاد / وای اگه فردا برسه وای اگه که کار عطش / به ظهر فردا برسه تیر سه شعبه خودشو/ به این در اون در زده تا وقتی علمدار تو دید / از توو کمون بشه رها 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 چشم تموم نیزه‌ها / فکر علی اکبرتن تیرا به فکر زدن / حلق علی اصغرتن هرکی با هرچی بتونه / فردا سراغ تو میاد لحظه رو نِی شدنت / کاشکی نیاد خدا نخواد لحظه‌ی آخر که بشه / مادرمون میاد داداش دخترت از پا نیزه‌ها / سر تو رو نبینه کاش پیرهنی که مادرمون / داده برا تنه توئه چشمای دشمنت پِی / غارت پیرهن توئه کاش لااقل وقت غروب / دشمن تو نیاره آب کاش پای گهواره دیگه / تازه نشه غم رباب 🔹🔹🔹🔹 داری میری و رفتنت / آتیش به جونم میزنه خودت بگو خواهر تو / چطور ازت دل بکنه خاطره‌هام با تو داداش / مرور میشه یکی یکی درد دلامو بعد تو / نمیدونم بگم به کی میمونه رو خاکا تنت / غارت میشه پیروهنت یه بار نه صد باز میزنن / نیزه به روی بدنت سخته داداش مادر تو / گوشه‌ی گودال ببینه که شمر داره میرسه و / رو سینه‌ی تو میشینه 🆔 @goosheye_oshagh
_______ با گریه خیمه گاه و می بینم با غصه ذوالجناح رو می بینم با گریه صورتت رو می بوسم با غصه قتلگاه و می بینم یه عده‌ بی حیا رو می بینم فرار بچه ها رو می بینم همین که خیره به سرت میشم یه خنجر از قفا رو می بینم می بینمت به مشکل افتادی به زیر پای قاتل افتادی جلو چشای من به خاک و خون شبیه مرغ بِسمِل افتادی ..................... آب آورت رو میبری میدون گل پسرت رو میبری میدون اُمِّ وهب حالم و میدونه کی خواهرت رو میبری میدون خدا میدونه خوب می جنگم شمشیر نشد با چوب می جنگم میگم که دختر علی هستم از صبح تا غروب، می جنگم فدای غصه خوردنت داداش غریب گیر آوردنت داداش برات بمیر که ته گودال به زور نیزه بردنت داداش ................. آخه اینا چی میخوان از جوونت فدای موهای پریشونت هنوز که خیزرون نیاوردن بگو چرا شکسته دندونت فدای این نگاه مظلومت از آب هم کردن محرومت تو رو خدا نگو أنا العطشان با نیزه میزنن تو حلقومت داره چه غوغایی به پا میشه دم غروب کربلا میشه و الشِّمرُ جالسٌ علی صَدره داره سرت جدا میشه ــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 🆔@goosheye_oshagh 🆔 @ehsantabriziyan
گفت آن که دل تیر ندارد برود یا طاقت شمشیر ندارد برود فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون هرکس جگر شیر ندارد برود
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال بی‌سوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش یا تمام صفحه را با خیمه‌ها همرنگ کن یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش آن به دریا رفته دیگر بر نمی‌گردد به دشت خشکی لب‌های فرزندان زهرا را نکش او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش... ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود آبروداری کن و رسوایی ما را نکش عاقبت آن مرد مردستان می‌آید بعد از آن کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقت جوابِ هم‌سفران بر امام شد پاسخ‌دهنده اوّل آنان «زُهیر» بود كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش ما عزممان همین و نه جز این قیام شد و‌آن‌‌گه «بُریر» دادِ سخن داد آن‌چنان ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد منّت به ما نهاده خدا با وجود تو ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد! پس بهر دل‌نوازیِ فرزند فاطمه گاهِ سخن ز «نافع» شیرین‌كلام شد گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما با رهبریت، محنت ما بی‌دوام شد ما دوستیم با تو و با دوستان تو دشمن به آن‌كه دشمنی‌ات را مرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد...
امشب شهادت‌نامۀ عشاق امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می‌شود... امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت برپا می‌شود امشب کنار مادرش، لب‌تشنه اصغر خفته است فردا خدایا! بسترش، آغوش صحرا می‌شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‌اند فردا به زیر خارها، گم‌گشته پیدا می‌شود امشب رقیّه حلقۀ زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوشِ او وا می‌شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی‌دست، سقا می‌شود امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفا‌ست فردا ز مرکب سرنگون، این سروِ رعنا می‌شود... امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه، بی‌یار و تنها می‌شود امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود...
امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند در انتظار صبح فردا می‌خروشند یک دسته جان، یک دسته جانان می‌فروشند یک دسته راه نار را در پیش دارند یک دسته عشق یار را با خویش دارند امشب حسینیون نمی‌گنجند در پوست فردا بُوَد معراجشان از دوست تا دوست امشب بلا جویان عاشق در نمازند فردا به نوک نیزه سرها سرفرازند امشب دهد آل علی را پاس، عباس فردا کنند اهل حرم عباس، عباس امشب عدو دارد هراس از خشم عباس فردا به میدان خون رود از چشم عباس امشب شود از شرمِ سقا آب، دریا فردا شود از اشک او سیراب، دریا امشب شود وقف ولایت هستِ عباس فردا جدا گردد ز پیکر دست عباس امشب به جای آب، سقا اشک دارد فردا نه دست و نه عَلَم نه مشک دارد امشب شب است و نغمه‌ی قرآن اکبر فردا عطش بازی کند با جان اکبر امشب علی دور پدر گردد هماره فردا بُوَد زخمش به پیکر بی شماره امشب فلک بازی کند با جان لیلا فردا شود نقش زمین قرآن لیلا امشب علی اصغر کند شب زنده داری فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری امشب سکینه چون کبوتر می‌زند بال فردا زیارت‌نامه می‌خواند به گودال امشب شب است و زینب و اشک شبانه فردا بگیرد اجر خود از تازیانه امشب چو گل زینب گریبان را دریده فردا شود زوارِ رگ‌های بریده امشب سرشک از چشم پیغمبر روان است فردا سر فرزند زهرا بر سنان است امشب حسین است و شب و چشم ترِ او فردا زند فواره خون از حنجر او ای کاش امشب آسمان از ره بماند مه جای نور از دیده با ما خون فشاند ای کاش خورشید از افق بیرون نیاید تا جانب گودال، شمر دون نیاید ای کاش عمر آسمان پایان پذیرد تا خیمه‌های فاطمه آتش نگیرد ای اسب‌ها! خون جای اشک از دیده بارید فردا مبادا روی قرآن پا گذارید ای سنگ دشمن! نشکنی آیینه‌اش را ای نیزه! نشکافی به مقتل سینه‌اش را ای اشک! امشب مونس چشم ترش باش ای فاطمه! فردا تو بالای سرش باش ای جان عالم! بال زن از تن برون شو ای چشم "میثم"! گریه کن دریای خون شو ✍
دل تو دلم نیست چه کنم/ شکر خدا قرارمی شب شبه آخره داداش / شکر خدا کنارمی دور و بر خیمه‌ی من / راه میری و خونه دلت فکر اسیریم و نکن / آخ چه پریشونه دلت وای اگه صبح از راه بیاد / وای اگه فردا برسه وای اگه که کار عطش / به ظهر فردا برسه تیر سه شعبه خودشو/ به این در اون در زده تا وقتی علمدار تو دید / از توو کمون بشه رها 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 چشم تموم نیزه‌ها / فکر علی اکبرتن تیرا به فکر زدن / حلق علی اصغرتن هرکی با هرچی بتونه / فردا سراغ تو میاد لحظه رو نِی شدنت / کاشکی نیاد خدا نخواد لحظه‌ی آخر که بشه / مادرمون میاد داداش دخترت از پا نیزه‌ها / سر تو رو نبینه کاش پیرهنی که مادرمون / داده برا تنه توئه چشمای دشمنت پِی / غارت پیرهن توئه کاش لااقل وقت غروب / دشمن تو نیاره آب کاش پای گهواره دیگه / تازه نشه غم رباب 🔹🔹🔹🔹 داری میری و رفتنت / آتیش به جونم میزنه خودت بگو خواهر تو / چطور ازت دل بکنه خاطره‌هام با تو داداش / مرور میشه یکی یکی درد دلامو بعد تو / نمیدونم بگم به کی میمونه رو خاکا تنت / غارت میشه پیروهنت یه بار نه صد باز میزنن / نیزه به روی بدنت سخته داداش مادر تو / گوشه‌ی گودال ببینه که شمر داره میرسه و / رو سینه‌ی تو میشینه 🆔 @goosheye_oshagh