eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
░🦋| + کاۺ ؛ صاحݕ بـٖـرسـَـد''♥️🖇'' این‌ جواناݩ‌ ، همه ‌را . . . . در رهِ خـ ـود ''پیـــر'' کُـنـد💈^^ 🤍 🌱 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
یادت نره استاد موقع امتحان سکوت می‌کنه، خب؟🤫 مطمئن باش زود همه‌چی برات قشنگ میشه؛ ایمان داشته باش بهش کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🙈 با وصعیت اورژانسی که داشت نمیتوانست صبر کند تا صبح با تته پته رو به همسر دو روزه اش گفت _یه چیزی لازم دارم داوود کنجکاو نگاهش کرد و زیرلب پرسید _بگو چی لازم داری الساعه محیا میکنم بانو با خجالت لب گزید _دارو .. داروخونه داره داوود رنگ نگاهش عوض شد یاد لوبیا قرمز افتاد با ژست مردانه ای به خود بالید _پس خانم با حیای ما ماجرای زنونه براش پیش اومده به شوهرش نمیگه خندید ولی اشک نازنین بیرون آمد و فورا سر در پتو فرو برد داوود خم شد از روی پتو شقیه اش را بوسید و بعد ..🙈😍 https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 دلبرونه های دوتا زوج مذهبی😍
🍂 الهه 🍂
#پارت_خجالتی🙈 با وصعیت اورژانسی که داشت نمیتوانست صبر کند تا صبح با تته پته رو به همسر دو روزه اش گ
دستش را روی تن نازنین نامحسوس حرکت داد و روی شکمش مکث کرد، سؤالی بود که باید می پرسید: _درد نداری دیگه؟ نازنین با تمام دلهره ای که دا شت اما خنده اش گرفت، لبش را روی هم فشرد اما حرکتش از چشم های داوود دور نماند: _شیطنت اگه نداشتین که دست راست شیطون نبودین شما زنا! https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69 😍
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت333 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) یا الله گویان وارد اتاق شدم احتیاط واجب بود وقتی نمیدونستم مهمون کیه برعکس همیشه با سکوت وارد شدم مامان پروانه با چادر آویزون دستهای آویزون تر وسط اتاق ایستاده بود و از روی شونه هاش اندام مردونه ای که بلند تر از قد و قامتش بود پیدا بود حدس میزدم کیه دلم نمیخواست نگاهمو بیارم بالاتر با مردمک چشمم در جدال بودم که نرسه به چشمهای مرد برنده ی رو به روم ولی مردونه تر از من ایلزاد بود که با تواضع پیش دستی کرد _سلام ناخوندم میدونم دلم به جواب دادن نبود ولی نمیتونستم قدرت تربیت پروانه و عقیله رو در خودم سرکوب کنم که جواب سلام و تواضع در برابر تواضع واجب بود و من باید اجراش میکردم با صدایی خش دار تر از صدای ایلزاد جواب دادم _علیک سلام در خونه ی عقیله همیشه به روی حبیب خدا بازه ما بی خبر اومدیم ایلزاد دست دست کرد تا جمع رو ترک کنه عقیله ولی خانوم تر از این حرفا بود که اجازه ی رفتن بده به کسی که بی گناه مقصر بود _مگه نگفتم دل نزن برای موندن تو خونه ی عقیله؟ با تعجب مامانو نگاه کردم یعنی واقعا این زن ذره ای حسادت تو خونش نبود که مهربونی نکنه با رقیب عشقی پسرش؟ خودم جواب خودمو دادم خودم رجوع کردم به عقلم؛ نه دلیلی بر نامهربونی نبود وقتی ایلزاد هم قربانی یک اتفاق اسف بار بود _میدونید که ماجرای شما زمین تا آسمونه تفاوتش برام از ماجرای دیگران ولی الان موندنم جایز نیست عقیله پیشدستی کرد _رفتنت به خونه جمشید و اماج طعنه و کنایه قرار گرفتن جایزه پسرجان؟ کاش عقیله اجازه میداد از ایلزاد از میدون و مکان امن من خارج بشه من جز اینجا پناهی نداشتم _پسر ناصر بزرگ شدی صدای پروانه چرا خش دار شده بود مگه پسر ناصر تا این حد تعجب داشت؟ _بزرگ بودم پروانه خانم روزی که پدرم کشته شد بزرگ شدم طعنه بود به ما یا میخواست افتخار کنه به خودش؟ _بزرگ بودم پروانه خانم دقیقا از روزیکه مادرم طوق بیحیایی به گردن انداخت و بچه شیرخوارشو رها کرد و رفت دیدم پروانه بانو به خودش لرزید _من بزرگ به دنیا اومدم پروانه خانم نقل افتخار و بزرگ عقلی نیست من کوچک شما هم هستم ولی من از اول هم با موهای سفید به دنیا اومدم که به همه ثابت بشه ایلزاد بچه ی ناخواسته بوده پروانه بانو به خودش لرزید عقیله سکوت کرده بود وقتی اون سکوت کرده یعنی مهدی کاره ای نیست که مداخله کنه باید سکوت کنه و‌معرکه رو تماشا کنه مامان پروانه تکیه گاه خواست دستشو اوورد بالا و کمک خواست تا سقوط نکنه پا برداشتم برم سمتش ایلزاد زودتر رسید دستشو گرفت 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
||✨بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمن‌الرَّحیم🧿🦋|| ||✨روزتون‌بخیر😍✋🏻|| ||✨سلام❤️||
هيـچ چيز قشنگ تر از اين نيست يكے¹ را داشتہ باشے ڪہ هر روز بہ او بگويے : با حالِ تمامِ روزهايم عشـق است💕😌 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
[🖤🥀] . . شـهࢪ مـا پُر شده‍ از خَنــده ‌هایٺ مےدانم ڪ‍ه نگاهٺ جواب دِلتَــنگے‌هاے ما ࢪا مےدهد...🕊♥ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
【💛↷】 شھربایدبزند عڪس‌تورا برهمہ‌جا ... تو‌شدی‌چشم وچــراغ من‌و ... این‌مردم‌شہر (: 💔 ــــــــــــــــــــــــــــ❁ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
━━❝♥️❞━━ . . پیامبـر اکرم[ص] :🌱 . خداوند بھ حضرټ موسے بن عمران وحۍ فـرمود : غذا را با نمڪ {طبیعی} آغاز کُن و به آن ختم کُن.. . زیرا در نمڪ دارویے از ۷۰ بیماری است کھ ساده ترین آن : جنون ، جذام.. پیسی ، دردِ گلو ، دردِ دندان و . . درد شکم اسٺ!! >🧂< . المحاسن‌ج۲ص۵۹۳''|💛 ... کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2