.
#سردار_دلها
در جهانی پر از این بی سر و سامانی ها
هدیه ای داد خداوند به ایرانی ها
کوهی از جنس یقین زنده به عزمی راسخ
چشمها خندق و از تیرۀ سلمانی ها
باور پاکدلان، یاور یاری طلبان
سکناتش همگی رمز مسلمانی ها
خنده اش مایۀ آرامش مردان خدا
در دل منتظرش شور خراسانی ها
همّتش مایۀ رسوا شدن دجّالان
تا هزیمت شدن لشگر سفیانی ها
برق شمشیر نگاهش به تولّای ولی
باعث رو شدن فتنۀ مروانی ها
هر کجا گرگ صفتهای جهان می رفتند
نام او پشت و پناه دل قربانی ها
نتوانند که با فتنه ببندند رهش
که بوَد کشور ما ملک سلیمانی ها
#مجتبی_تاجیک
.............
عدالت از لهیب آتش بیداد میسوزد
جهان در شعله های شوم استبداد میسوزد
در این دوران که دنیا عرصۀ بمب اتم گشته
زمین در آتش شلیک یک پهپاد میسوزد
خبر آمد سپهسالار دیگر بین مردم نیست
تمام خاک میهن از چنین رخداد میسوزد
نه تنها ملک ایران شرق عالم محشر عظماست
زمین از هُرم این تب با چنین ابعاد میسوزد
عراق و سوریه ، لبنان ، یمن ، ایران اسلامی
دل پیر و جوان و کودک و نوزاد میسوزد
دوباره اهل کوفه میزبان گشتند از این رو
تن خورشید ایران در شب بغداد میسوزد
دعای ندبه و صحن و سرای حضرت ثامن
ز داغ این خبر تا صحن گوهرشاد میسوزد
نماد عزّت ما را چنان آماج غم کردند
که بین حنجر ایرانیان فریاد میسوزد
نماز دفن و چشمانی که از غم کاسۀ خون شد
علی از سوز هجر بوذر و مقداد میسوزد
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
.
.
.
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#گریز به #روضه_حضرت_ام_البنین_علیهم_السلام
آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیامت، با این مصیبت میسوزه
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا
یه نامردی اومد جلو
صدازد... علی بیرون بیا
زهرای مرضیه حامی ولایته
اومد پشت درب خونه
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره
حیا کنند برگردند
فرمود از خدا نمیترسی نانجیب
برا چی اومدید
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
یا صاحب الزمان
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
.
*همۀ این خانواده، خانوادۀ کرامتند .. تو زیارت جامعه میخونی عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ ..
فاطمه ای که سه روز گرسنه غذای خودش رو به سائل داد ..وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ برا شما خانوادهست ..*
اما مدینه یه مادر دیگه هم که از کریمان بود، سراغ داره ....
هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سال هم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزی اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده و میگه آقا خرج سالمو بده برم...
مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن .....
..سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت.
یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ،
امشب گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
*بی بی روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت؛ چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر 2
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....
عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ......*
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین با #حضرت_عباس
#روضه_کامل
عباس
قربون زخم پَر و بالت
ای کربلایی خوش بحالت
دلاورم شیرم حلالت
➰➰➰➰➰➰
عباس
دل به قضا قدر سپردی
کاش برا اصغر آب می بردی
خوب شد یه جرعه آب نخوردی
➰➰➰➰➰➰
عباس
زینب بهت میگه برادر
به زیر چکمه های لشکر
تو خیمه شد قحطی معجر
➰➰➰➰➰➰
عباس
زینب با چشم پُر ستاره
آورد برام یه مشک پاره
بی تو همه شدن آواره
#حاج_مجتبی_صمدی_شهاب ✍
#روضه_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
#زمزمه #روضه #حضرت_ام_البنین
■عباس قربون زخم پر و بالت
■الا مادر به قربون جمالت
#الا_مادربه_قربون_جمالت
.
#حضرت_زهرا
برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها
نخواهی بست دل در زرق و برق این هیاهوها
کسی که محو سَیر آسمان شد از زمین سیر است
همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها
چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن،شیرین است
هنوز از خطبه خوانی های تو کام سخنگوها
در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود
که حک شد خط به خط بر صفحه ی تاریخ الگوها
گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد
سخاوت را به خِسَّت ها،شجاعت را به ترسوها
ستون آسمان این خانه است این خانه خشتی
که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها
همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند
درون "بیتِ" تو "تطهیر" می گردند جاروها
الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان
که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها
پس از تو روزها از بوی گل ها بی خبر بودند
شبانه می روی بعد از تو می رویند شب بوها
✔جعفر عباسی بیرجند
#نفر_اول_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#هجده_سال_نوری
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
چنان پیچیده عطر بی نظیرش در فضا، زهرا
نمی افتد دمی هم از لب باد صبا: زهرا
چه چشم انداز زیبایی است سمت مشرق عفت
به هر سو بنگری از ابتدا تا انتها زهرا
حلول شبنم رنگ است یا آغوش گلسنگ است
که گردش جمع می گردند جمع ما سوی، زهرا
انیس و مونس حیدر، مقامش سوره ی کوثر
یگانه یاس پیغبر(ص)، و کانَت طیبا زهرا
چه بذری پرورش داده است او در باغ دامانش
یکی از غنچه های اوست، مصباح الهدی زهرا
به مریم، ساره، آسیه و هاجر برتری دارد
که معصوم است از عصیان و نسیان و خطا، زهرا
مطاف جن و انس اینجاست حاجت از که می خواهی؟
بقا زهرا، دعا زهرا، دوا زهرا، شفا زهرا
اگر شویش علی، شان نزول انّما باشد
نباشد پس چرا شان نزول هل اتی، زهرا
چه کس بوده دلیل خلقت نوع بشر؟ احمد
چه کس بوده دلیل خلقت ارض و سما؟ زهرا
ملائک اینچنین گفتند روز اول خلقت:
الهی هَب لنا حیدر، الهی اتنا زهرا
به قرآن خوانده ای جنات عَدنٍ تحتِها الاَنهار؟
بهشت عدن، آن بالاست ، اما فوقها، زهرا
همه اسلام آوردند و او ذاتا مسلمان بود
تو گویی با پیمبر بوده در غار حرا، زهرا
چه اکسیری است در آموزه های چشم این بانو
که حتی فضّه اش را می کند آخر طلا، زهرا
نه تنها بیت های این چکامه، یا مصاریعش
نه هر واژه که می گوید در اینجا هر هِجا، زهرا
حرامی ها همه انگشت حسرت در دهان دارند
چو وارد می شود در روز محشر ابتدا، زهرا
اگرچه بانوی آب است و دریاها به فرمانش
ولی کرده است در افطار بر آب اکتفا، زهرا
چه زیبا گفت شاعر: هست کانون وفا، زینب
چه زیباتر اگر گوییم: کانون حیا: زهرا
اگر پرسیده بودند از درختان فدک آن روز
که در این عرصه حق با کیست؟ می گفتند: با زهرا!
اگر پرسیده بودند این سوال از کوه از دریا
جواب کل عالم بود بی چون و چرا: زهرا
بگو با تشنگان قدرت و تزویر برگردند
نخواهد کرد بیعت با شمایان مطلقا زهرا
شما که گربه ای بی دست و پا هستید، جای خود
برون آورده حق را از دهان اژدها، زهرا
همه دیدند که در جمع اشباح الّرجال شهر
قیامت کرد با آن خطبه ی غرّا به پا، زهرا
ز دنیای شما چیزی ندارد پیش خود یعنی:
به دنیای شما مردم ندارد اعتنا، زهرا
که بود آنکه رها می کرد از غم، با گلو بندش
یتیمی را فقیری را اسیری خسته را، زهرا
در آن کوچه –زبانم لال- پس تشخیص، مشکل شد
که زهرا مرتضی گردیده بود و مرتضی، زهرا
همیشه عمر گل کوتاه بوده، این قبول اما
که گفته که بماند گل به زیر دست و پا ...زهرا
چرا باید بگیرد دست بر دیوار و برخیزد
به هجده سالگی دارد چرا دستش عصا، زهرا؟
هلا همسایه ها وجدانتان راحت که در این شهر
تلافی می کند زخم زبان را با دعا، زهرا
در آن هفتاد و اندی تلخ روز ِ بعد پیغمبر
نشد روزی که باشد خالی از اشک و بُکا، زهرا
هزاران داغ دیده است و نیاورده بر ابرو خم
شده مصداق ناب البلاء لِلولا، زهرا
خودش می دید و حاضر بود وقتی در کنار شط
حسین تشنه اش را سربریدند از قفا، زهرا
ببین تازه است داغ فاطمه از آن وجودی که
عزادارش تمام عالم و صاحب عزا، زهرا
خودش دراین مصائب بوده و دیده است بی تردید
سر پاک عزیزش را به روی نیزه ها...زهرا
گذشته قرن ها اما ببین تازه است داغ او
قیامت می کند شب های جمعه کربلا، زهرا...
و نام فاطمه زنده است آنجایی که می بینیم
جوانی بسته بر بر پیشانی اش سربند یا زهرا
"شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل"
که می¬گیرد در این سمت بلا دست مرا؟ زهرا
✔عباس احمدی از قم
#نفر_دوم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
صعودت بود، هجده سال نوری در زمین بودن
عروج عرش یعنی با امیرالمومنین بودن
غبار رد پایت آسمان را نقشهی راه است
نخی از چادرت میگوید از حبلالمتین بودن
بگو از خاطرات قدسیات؛ از دفتر لولاک
بگو از سالهای با خدایت همنشین بودن
بگو از راز زهرا بودنت؛ از زینتاللهی
بگو یعنی رکاب آفرینش را نگین بودن
نمیفهمیم حتی معنی پایینترینها را
چگونه شان تو میگوید از بالاترین بودن
هوای همنشینت هر دم از فردوس میگوید
گل سجادهات از راز فردوسآفرین بودن
که میگوید پس از ختم رسل وحی از زمین پر زد
بگو از روزها همصحبت روحالامین بودن
بخند ای دلخوشیهای علی آیات لبخندت
نمیآید به نور چهرهات اندوهگین بودن
خروش رودِ اشکت راه اقیانوس را حفظ است
شکایت میکند از پشت سد آستین بودن
قنوت خستهات عجل وفاتی میبرد بالا
گریزان است مرغ عرش از روی زمین بودن
✔رضا قاسمی از تهران
#نفر_سوم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
تکاند سفرهی افطار را... جهان این است
گرفت قبضهی دستاس را... زمان این است
فرشته بوسه که زد رد گیوههایش را
اشاره کرد به خورشید: آسمان این است
سه بار فاطمه گفتیم... شعر یعنی این
و باز فاطمه گفتیم... [داستان این است]
تو قبل خلقشدن امتحان شدی... وَه! وَه!
بگو به آدم و حوا که امتحان این است
خطاب میکنی و گوش میشود ملکوت
سکوت میکنی و مجمع البیان این است
تبارِ ماه محمد، تبارِ کوه علی
تبار باغچه زهراست... خاندان این است
خریدهایم غمت را به سکهسکهی اشک
عجب بهای کمی! گنج رایگان این است
شکست و ریخت زمین چای روضه، ما چه کنیم؟
در آن مقام که احوال استکان این است
نشستهایم _ چه خوشبخت!_ زیر بیرق تو
قسم به ابر و درختان که سایبان این است
✔سعید مبشر از قم✍
#نفر_چهارم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
نام زهرا تا که می آمد زمان می ایستاد
برگ بر روی درختان هر خزان می ایستاد
هر زمان از راه می آمد رسول الله هم
محترم میداشتش از عمق جان می ایستاد
در حیاط خانه بی معجر اگر پا می گذاشت
شمس هم از شرم کنج آسمان می ایستاد
شأن زهرا اینکه آقای جوانان بهشت
روبروی او به حکم سایهبان می ایستاد!
گر زیارت نامهی کوتاه او در آن نبود
بی گمان قلب مفاتیح الجنان میایستاد
وقت قامت بستن مردم موذن روی پاست
وقت قامت بستن زهرا اذان می ایستاد
من که حیرانم چرا محراب و منبر خم نشد
گر برای خطبه خواندن آنچنان می ایستاد
من نمیدانم چه شد اما روایت کرده اند
مادر ما این اواخر قد کمان می ایستاد
دست پایین آمد و افتاد زهرا بر زمین
کاش در این لحظهی غمگین جهان میایستاد
####
بر مزار بی چراغ مادر سادات کاش
لااقل ابری به عنوان نشان می ایستاد
✔سید محمد حسین حسینی از تهران
#نفر_پنجم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
|⇦•زود از داغ پسرهای رشیدت ..
#قسمت_اول / #روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود
قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود
همسر مولا شدی اما درون خانه اش
زادۀ زهرا به چشم تو ولی الله بود
نیستی زهرا ولی آن قدر می دانیم که
مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود
زود از داغ پسرهای رشیدت سوختی
آه عمر نامت ای اُم البَنین کوتاه بود
در کنار چار نقش قبر کارَت روز و شب
نوحه بود و ناله بود و اشک بود و آه بود
با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد
تا که حرف مشک میشد اشک تو در راه بود
خواستم وصفی کنم از عشقِ عباس و حسین
مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود
ــــــــــــــــــ
#حضرت_ام_البنین #حضرت_عباس
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
باب الحرم _سید مجید بنی فاطمه.mp3
8.14M
.
|⇦•نشد از چهرهام غم را بگیری ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
نشد از چهرهام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا
*خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..*
نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم
اگر بشکستهام مانندِ زهرا
ببین دلخستهام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بستهام مانند زهرا
به یادت آه ، یکسر میکشیدم
که گویی از تنت پَر میکشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو میرفت
من اینجا آی مادر میکشیدم
مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد
نشد بال و پَرِ خود را بگیرم
به دامن اصغرِ خود را بگیرم
من از شرمندگی پیشِ رُبابم
نشد بالا سرِ خود را بگیرم
*آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..*
پس از تو کاش زنجیری نمیماند
تو میخوردی و شمشیری نمیماند
تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد
برایِ حرمله تیری نمیماند
"ببین مادر زِ گریه آب رفته
و از سردردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته"
عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر در تا بیایید
حسینم وا حسینم وا حسینا
شاعر : حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
#حضرت_ام_البنین
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
👇
باب الحرم _ سیدمجیدبنی فاطمه.mp3
9.64M
|⇦•نشد از چهرهام غم را بگیری ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه
.
#حضرت_عباس
دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم
گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم
دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما
پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم
دوست دارم در ره احیای آیین محمد
تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم
دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن
انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم
دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا
تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم
دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم
تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم
دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم
از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم
دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم
دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم
دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را
تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم
دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را
بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم
دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب
دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم
دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم
تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم
دوست دارم تیر آید چشم من در خون نشاند
تا مدال افتخار از بانوی محشر بگیرم
دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد
بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم
شاعر: محمد جواد غفور زاده(شفق)
.
https://eitaa.com/emame3vom/55703
.
.
|⇦•سقایِ تشنه لبم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام _کربلایی نریمان پناهی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
سقایِ تشنه لبم، تکیه گاه زینبم
بعد از تو جون به لبم، پشت و پناه من
پاشو از جا قمرم، ای تنها برادرم
تا شد از غم کمرم، پشت و پناه من
لبریز زخمه روی تن تو ای علمدارم
شد خواهر تو سینه زنِ تو ای علمدارم
از بس که تیر به پیکر پاکت زدن این لشکر
چیزی نمونده از بدن تو ای علمدارم
یاور و یارم، علمدارم ..
بمون کنارم، علمدارم ..
ــــــــــــــ
وای من پرت شکست، قلب خواهرت شکست
تا ابرو سرت شکست، پشت و پناه من
خیلی کوچیکه تنت، غارت رفته بدنت
دیدم بدجور زدنت، پشت و پناه من
ای وای که رو تنت پُره تنت ای علمدارم
داداش حسین برا تو بمیره ای علمدارم
بازو نزن رو خاک زمین ای هستی زینب
قلبم به دام غصه اسیره ای علمدارم
یاور و یارم، علمدارم ..
بمون کنارم، علمدارم ..
ــــــــــــــ
وای از خیمه های من میلرزه صدای من
کاری کن برای من، پشت و پناه من
کاری کن برادرم، کاری کن که مضطرم
کاری کن برا حرم، پشت و پناه من
کاش فرق من به جای تو میشکست، ای علمدارم
پیش چشای من میری از دست ای علمدارم
خوشحالن این اراذل و اوباش از نبود تو
دشمن به فکر غارتِ خیمه است ای علمدارم
یاور و یارم، علمدارم ..
بمون کنارم، علمدارم ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_عباس
#کربلایی_نریمان_پناهی
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
.👇
باب الحرم _ نریمان پناهی.mp3
3.27M
|⇦•سقایِ تشنه لبم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام _کربلایی نریمان پناهی
.
#زمینه #حضرت_ام_البنین سلام اللّه علیها
سبکِ صدا صدایِ.....
صدا صدایِ بارون
ندا ندایِ حسرت
بازم اومده مادر
بقیع زیارت
روضه روضهیِ عَلم
قصّه قصّهیِ حرم
مادر ناله میزنه
اِی وای پسرم
برات بمیره مادر مادر نداری حسین
چطوری باور کنم که سر نداری حسین
اولادی وَ مَنْ تَحتَالخَضراء
کُلُّهُمْ فِدا لِاَبیعبداللّه
واویلا حسین/۴/
زیرِ بال وُ پرِ تو
واشد پَرِ اَباالفضل
عالم ندیده مثلِ ....
تو مادرِ اباالفضل
زهرا تو رو دعا کرد
مولا تو رو نگاه کرد
بعد از فاطمه زینب
مادر تو رو صدا کرد
تو مادرِ چهارتا شهیدِ کربلایی
روضهخونِ حسینی راویِ نینوایی
اولادی وَ مَنْ تَحتَالخَضراء
کُلُّهُمْ فِدا لِاَبیعبداللّه
واویلا........
دلم آخرِ روضهَت
چه تند میزنه مادر
آخه سفره به نامِ.....
اِمام حسنه مادر
حالم میشه روبهراه
با نگاهِ مجتبی
بعد از فاطمیه کاش
برم کربلا
می خوام شبِ جمعه بگم توصحنِ شاهِ بیکفن
که من حسینی شدهام با امضایِ امام حسن
واویلا حسن واویلاحسین/۴/
#نوحه_زمینه
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.👇
.
برخی ها اخیرا #حاج_قاسم را نقد کرده و کارهایش را کم ارزش نشان میدهند.!
اولین دلیل بر؛ مهم و تاثیرگذار بودنِ حاج قاسم، شهادتش بدستِ آمریکایی هاست که البته هنوز هم از تبعات آن در در حراسند.
امروزه فرماندانِ جنگ ، در سنگرهای بتونی و با گاردهای حفاظتیِ خاص ، جنگ ها را هدایت میکنند و چه بسا در کشوری ثالث نشسته و فرماندهی میکنند اما حاج قاسم ، مرد میدان، در طراحی و مذاکره با هم پیمانان بود.
پس کسی نمیتواند نفوذِ کلامش را که حاصلِ سالها تهجد و اخلاص بود، نادیده بگیرد.
بعضی ها با قلبِ واقعیات، میحواهند کار حاج قاسم را کوچک جلوه بدهند، حال آنکه ، اینگونه سخنان ، فقط حقد و کوچکی و ضعفِ گویندگان را در مقابل سردار، نمایان می سازد.
من برای جانشینانِ حاج قاسم هم، توفیقِ کسبِ مکارم اخلاق و درجاتِ اخلاص را از خدا آرزومندم.
البته دشمن هم فهمیده که این ایران دیگر بعد از حاج قاسم فرق کرده .
زمانی بود که ایران سربسته از نهضت های اسلامی و مقاومت حمایت میکرد، ولی اکنون آشکارا به نحوه ی حمایتهای آفندی و بالستیک و پهبادی اشاره میکند.
و در این مطلب ، آمادگیِ کامل ایران اسلامی و محور مقاومت ، نهفته است.
پس بهتر است دشمن ، جرقه ای نزند که نتواند آتشش را مهار کند.
حاج قاسم ، به محور مقاومت ماهیگیری یاد داد و رفت و لذا حاج قاسم تاثیرش را گذاشته و اکنون محور مقاومت خود سازنده است نه خریدار.
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
.
چه خیالی ست اینکه شب کوران
پشتِ خورشید حرفِ بد بزنند ....
....
من تعجب نمیکنم که هنوز
حاج قاسم حریف میطلبد
#حضرت_ام_البنین_س
#زمینه
بند1⃣
سه ساله که روضه خونم
کنار بقیع گریونم
چهار تا قبر خیالی
دلیل اشک روونم
با اینکه یاد داغ بچه هام اشکمو در میاره
با اینکه فکر عباسم مدام اشکمو درمیاره
با اینکه این زخم بی التیام اشکمو در میاره
ولی من
گریه میکنم برای تسلای فاطمه
گریه میکنم برای عزیزای فاطمه
گریه میکنم برای حسین جای فاطمه
گریه میکنم
بند2⃣
تو قلبم غم اولاده
سه سال عذابم داده
شنیدم دستای عباس
توی علقمه افتاده
با اینکه فکر دستای قلم اشکمو در میاره
با اینکه فکر سقای حرم اشکمو درمیاره
با اینکه روضه ی صاحب علم اشکمو درمیاره
ولی من
گریه میکنم برای چشای تر رباب
گریه میگنم برای علی اصغر رباب
گریه میکنم برای دل مضطر رباب
گریه میکنم
بند3⃣
یه بغضی تو سینم نشسته
که راه نفسهامو بسته
شنیدم جگرگوشه ی من
سرش با عمودی شکسته
با اینکه این غم ازعمق وجود اشکمو درمیاره
با اینکه ضرب سنگین عمود اشکمو درمیاره
با اینکه چشمای خون الود اشکمو درمیاره
ولی من
گریه میکنم برا زخم پیشونیه حسین
گریه میکنم براچشم بارونیه حسین
گریه میکنم برای لب خونیه حسین
گریه میکنم
شعر و سبک: امیر آهمند
#حضرت_ام_البنین
#وفات
#حضرت_ام_البنین_س
#زمینه
شاعر و نغمه پرداز :
#مرتضی_سراوانی
سفره روضت از قدیم
یه دنیا حاجت داده
کرامتت منو به این
گدایی عادت داده
چه سفره ی پر برکتی داری
که شهرتش پیچیده تو دنیا
چشم امید من به اون سفره ست
که نونشو خورده بنی الزهرا
بوده رضای زهرا
تو زندگی ملاکت
ای مادر علمدار
رحمت به شیر پاکت
مدد یا ام البنین ۸
بند دوم
جزتو نمیتونه کسی
بیاد به جای زهرا
کی مثل تو دوا میشه
به زخم قلب مولا
توی نبود فاطمه جز تو
کی میتونه دلدار حیدر شه
برا یتیمای علی آخه
کی غیرتو میتونه مادر شه
باجون و دل همیشه
بودی کنیز زهرا
چارتا گلت فدا شد
واسه عزیز زهرا
مدد یا ام البنین
بند سوم
این نفسای آخری
درسته که بی جونی
با این صدای بی رمق
دوباره روضه خونی
دوباره خیسه گوشه چشات
توون نداری خیلی بی حالی
تو لحظه های آخر عمرت
به یاد روضه های گودالی
افتاده زیر مرکب
جسم عزیز حیدر
زینب با ناله میگه
ای وای غریب مادر
#حضرت_ام_البنین