امام حسین ع
. #سید_رضی_موسوی از فرماندهان سپاه در سوریه و در اثر حمله ی صهیونیستها به زینبیه به درجه رفیع شهادت
.
برای سردار شهید #سید_رضی_موسوی
که حاجقاسم به او گفته بود: «پیر شدی، تو هم دیگر باید شهید شوی»
آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه
مویسپید هم شدی آخر و روسپید نه
آینه گفت: خستهای؟ گفتمش آه خسته ام
در قفسی نشستهام چاره نه و کلید نه...
آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط
آه چه دارم آینه؟ هیچ به جز امید نه
لالهی واژگونم و حسرت بازماندنم
داغ نویی نفسنفس آمده و نوید نه
آینه گفت: صبر کن... گفتمش آه، سوختم
در دل شعله میتوان لحظهای آرمید؟! نه!
آینه گفت و... زیر لب گفت شهید میشوی
آینه! راست گفتهای؟! وقت سفر رسید؟! نه؟!
#میلاد_عرفانپور✍
#شهید_سید_رضی_موسوی
.
.
#تصنیف #زمینه
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
از روضه ی بشیر تا با خبر شدم
بشکسته بودم و بشکسته تر شدم
دنیا به حال من خون گریه میکند
هم بی حسین شدم هم بی پسر شدم
جسم عزیزان مرا در خون کشیدند
گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند
دست علمدار مرا از تن بریدند
خیلی حزینم_ام البنینم ۲
از سرشب تا صبح،گریه شده کارم
این غم دل آشوب،می دهد آزارم
"من امّ بی بنینم،ام البنینم"
.........
خیلی دلم شکست،از دیدن رباب
اشک دو دیده اش،من را کند عذاب
بغض سکینه را،دیدم به چشم خود
میسوزم از غم ِ، طفل نخورده آب
گفتند شرمنده شده ساقی طفلان
گفتند مشک آب او شد تیرُباران
طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان
با غم عجینم،ام البنینم ۲
داروندارم را،نذر حسین کردم
روضه گرفتم با،این دل پر دردم
"من امّ بی بنینم،ام البنینم"
......
باور نمیکنم این زینب من است
باور نمیکنم پیشانیش شکست
آتش به جان زند،قد خمیده ش
بند دلم ازین،درد و بلا گسست
گفتند رفته زینبم راه اسارت
گفتند که دارایی او رفته غارت
ای وای من ای وای من از این جسارت
زارو غمینم،ام البنینم ۲
وِیلی عَلی شِبلی،ناله ی جان سوزم
گریه به عباسم، روضه ی هر روزم
"من امّ بی بنینم،ام البنینم
#هاشم_محمدی_آرا ✍
۱۱جمادی الثانی ۱۴۴۵
#بازگشت_به_مدینه
👇👇👇
.
ایام #وفات_حضرت_ام_البنین
🌹تقدیم به مادر ادب و ایثار ام البنین(ع)
در خانه ی علی، بَر عشق مبتلا
ای مادر ادب، ای ریشه ی وفا
دلسوز حیدر و، غمخوار فاطمه
ای خالصُ اَلعمل، ای مِهر بی ریا
خود را تو خوانده ای، بَر فاطمه کنیز
ای اوج معرفت، ای معنی حیا
بی خود نبوده که، یک عمر ماه تو
ارباب و سَرورش، خوانده حسین را
دستور عشق گر، از مادرش گرفت
حق امام را، باید کُنَد اَدا
با شَهد جان تو، عباس قد کشید
از شیر پاک تو، شد شیر کربلا
او پای سفره ی، حیدر بزرگ شد
حق نمک چه بود؟ دست ز تن جدا
شیری که داده ای، زهرا حلال کرد
زخمی نبود حسین، عباس شد فدا
#هادی_همتی ✍
#حضرت_ام_البنین
.
امام حسین ع
. برای سردار شهید #سید_رضی_موسوی که حاجقاسم به او گفته بود: «پیر شدی، تو هم دیگر باید شهید شوی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
بدون ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان قمر ها را
چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این قد_کمان پسرها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سر راه و روضه می خواند
که در بیاورد آه آه رهگذرها را
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
کنار آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم بنی_کلاب شدی
به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
تنور خانه حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
چهار تا پسر آوردی برای علی
که جای فاطمه ام البنین شدی
دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل حضرت_صدیقه مستجاب شدی
اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادر عربیه تو خار گیر نکرد
تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
.
.
#حضرت_ام_البنین
هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است
بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است
پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود
پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است
دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم
دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است
رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم
سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است
زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن
به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است
حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر"
قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است
آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده
خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است
کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه
در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است
هر کجایی که سخن از ادب عباس است
مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است
پسرش آخر مردانگی و غیرت بود
هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است
یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود
این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است
آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟
نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است
لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر
جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است
شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد
مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است
"کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد"
این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است
#رضا_قاسمی ✍
.
.
#شور
#امام_حسین علیه السلام
بند اول
با وهب که تو یه حد نیستم
ولی خیلی ام که بد نیستم
اومدم نوکر تو باشم
کاری غیر این بلد نیستم
من مال روضتم حمّال روضتم
روز و شبم حسین دنبال روضتم
برات تب میکنم
روزمو تو روضه هات شب میکنم
اگه قابل باشم
نوکریمو نذر زینب میکنم
من اونقد روسیام
حتی روم نمیشه تو هیئت بیام
دم در کفشای
گریه کن هاتو مرتب میکنم
امیری یا حسین(دم)
نوکرت مریض روضت شد
تا که چایی ریز روضت شد
پدر پیر عزاتون و
مادرم کنیز روضت شد
این خونه ی منه کاشونه ی منه
محشر بیا بگو دیوونه ی منه
تا گریه میکنم
اشکمو به زهرا هدیه میکنم
اگه قابل باشم
جونمو نذر رقیه میکنم
من اونقد رو سیام
حتی روم نمیشه تو هیئت بیام
برام بسه همین
به جدار تکیه تکیه میکنم
امیری یاحسین (دم)
چای روضت به گدا نوشه
این سماوری که میجوشه
تو بخارش حکمتی داره
این بخار ابر خطا پوشه
آرزوی منی آبروی منی
وقتی خیسه چشام رو در روی منی
خود فضلی حسین
سفره دار سفره ی بذلی حسین
تو آقای منی
ایضا آقای ابالفضلی حسین
من اونقد رو سیام
حتی روم نمیشه تو هیئت بیام
ولی دارم امید
به تو که شاه بلا عزلی حسین
امیری یا حسین(دم)
#محراب_ماکوئیان✍
👇👇👇
.
#شور
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
◾️◾️◾️
تویی شهبانوی ماسوا ام بنین
فلک خاک مقدم شما ام بنین
یقین ابر و باد و مه و خورشید و فلک
غلامان عباس تو یا ام بنین
عجب دنیایی ، عجب روزایی
سر این سفره مهمونم
قشنگه دنیام ، رو بال ابرام
همینکه از تو میخونم
◾️◾️◾️◾️◾️
سلام خالق به ساحت ام بنین
بشر محتاج عنایت ام بنین
اگه عباسش به قلب لشکر میزنه
گرفته درس از شجاعت ام بنین
امیر لشکر ، شبیه حیدر
سپهدار کرببلاس
دلای بی تاب ، میگن با ارباب
بنفسی انت یا عباس
امیر قربانی فر✍
👇
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع
مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم
سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم
تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم
خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم
روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم
رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
#پوریا_باقری✍
.
.
#زمینه #زمزمه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا
سبک این شبا حال و هوای خونمون
حالا که افتاده آتیش غمی تو بین سینه
نوحه میخونم و نوحه غم دلم همینه
باز دوباره منو فاطمه صدا کنید چرا که
من دیگه امالبنین نیستم اهالی مدینه
الهی شکر
چه خیری توی زندگیم دیدم
چه برکتی تو بندگیم دیدم
حالا یه مادر شهیدم
پسرهامو
دادم برای پسر زهرا
تا نباشه تو کربلا تنها
حالا یه مادر شهیدم
پسرهامو_فدا کردم
فدای کر_بلاکردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باورم نمیشه که دست تو رو بریده دشمن
باورم نمیشه که چشم تو رو دریده دشمن
باورم نمیشه که تنها بودی و دوره کردن
رو تن زخمی تو بارون تیر باریده دشمن
ابالفضلم
شیرم حلالت قمر حیدر
پرچممو بردی تو بالاتر
دور سرت بگرده مادر
ابالفضلم
رشادت تو رو سپیدم کرد
شهادت تو رو سپیدم کرد
دور سرت بگرده مادر
فدای اون_غم چشمات
میخونم_نوحه غمهات
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حضرت_ام_البنین
شعر_سبک #نصیر_حسنی ✍
👇👇
.
#زمینه
#حضرت_ام_البنین_علیها_السلام
داره می کشم لحظه اخری
یه بغضی که می گیره راه نفس
خدا نگذره از همون تیری که
عصای سر پیریمو زد شکست
نمونده دیگه بعد کرببلا
انیسی به جز گریه زاری برام
از عباس خوش قامتم موند فقط
یه دونه سپر یادگاری برام
اباالفضل خوش قد و بالای من
بمیره برا دستت ام البنین
شنیدم که از پشت عمودت زدن
شنیدم که خوردی با صورت زمین
کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی
سر پیری واسم-نمونده عصایی
…….
شده کار من بیقراری فقط
همش تو بقیع روضه خونم برات
می گن اینقدر بی هوا زد که رفت
سه شعبه تا آخر نشست تو چشات
می گن تا تو بودی توی خیمه ها
حسین غریبم قدش تا نشد
کسی سمت خیمه قدم برنداشت
تا بودی یه گوشواره هم وا نشد
می گن تا که رفتی همه اومدن
یکی داد می زد می برم معجرو
یکی اونجا دنبال گوشواره بود
یکی دیگه برداشتش انگشترو
کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی
سر پیری واسم-نمونده عصایی
…….
می گن با تموم توون اومدی
می گن خیلی سعی کردی اما نشد
به دندون گرفتی تو مشکُ گلم
می خواستی که برگردی اما نشد
دیدی که چه جور آبرومونو برد
جلو فاطمه اخر اون مشک آب
می شینم با گریه می گم روبروش
بیا بگذر از بچه من رباب
رباب این روزا صورتش سوختهُ
نمی یاد اصن توی سایه دیگه
تکون می ده هی دستای خالیشو
می شینه یه گوشه با گریه می گه
کجایی علی جون-علی جون کجایی
دارم واسه تو-می خونم لالایی
#علی_زمانیان ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
👇
.
#شور
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بچه های اهل هیئت-خدا می دونه اهل دردن
فاطمیه تموم شد اما-سیاهیارو وانکردن
به عشق مادر اباالفضل ابالفضل روضه گردن
بیرق و علم روی دوشه
هرکی می بینم مشکی پوشه
مدینه رفتن ارزوشه
قلبم از بین سینه-شده مسافر مدینه
سه ماه گریه برا مادر-ختم به ام البنینه
جان مادر اباالفضل
….
مسیر امشب دلامون-یه قبر بی سایبونه
زائر گریونش هرشب-مهدی صاحب زمونه
برای مادر اباالفضل ابالفضل روضه خونه
مادر ساقی بیقراره
میون دستش مشک پاره
برای حسینش عزاداره
می باره بارون نم نم-داره می ره دیگه کم کم
از توی روضش می گیرم-روزی ماه محرم
جان مادر اباالفضل
.
#علی_زمانیان ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
.👇
uvs140518_121922~0.mp3
3.1M
🔹 #شور
بچه های اهل هیئت
خدا میدونه اهل دردن
فاطمیه تموم شد اما
سیاهیا رو وا نکردن
🏴 #وفات_حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#علی_زمانیان 🎤