.
#کوفه
#اسارت
#تنور_خولی
#چارپاره
ماجرا هر چه بود پایان یافت
هر کسی بود عازم کویش
زنی انگار چشم در راه است
از سفر، چه میآورد شویش*
لحظهها بیقرار و دلواپس
غصههایش بدون حد میشد
مرد او از سفر نیامده بود
شب هم از نیمه داشت رد میشد
آسمان تار و تیره و خونبار
آه آن شب نبود معمولی
نیمهٔ شب پرید زن از خواب
آمده بود از سفر خولی
گفت خولی بگو چه آوردی
که چنین غرق تاب و تب شدهام
چیست سوغات تو که اینگونه
دلپریشان و جانبهلب شدهام
گفت هر چند تحفهٔ خولی
زر و سیم و طلا و درهم نیست
ولی این بار گنجی آوردم
که نظیرش به هر دو عالم نیست
چیزی از ماجرا نمیدانست
چشمش اما اسیر شیون بود
متحیر شد و سراسیمه
دید آخر تنور روشن بود
رفت با واهمه به سمت تنور
به سر و سینه زد نشست و گریست
ناگهان دید صحنهای خونبار
آه این سر، سر بریدهٔ کیست؟
به سر او مگر چه آمده است
شده این گونه غرق خون، پرپر
بر لبش آیههای قرآن است
میدهد عطر زمزم و کوثر
سر او را گرفت بر دامن
خاک و خون پاک کرد از رویش
گفت بیچاره مادرت، اما
ناگهان حس نمود پهلویش ـ
ـ بانویی قد خمیده، آشفته
که گرفتهست دست بر پهلو
ضجه که میزند همه عالم
روضهخوان میشود ز شیون او *
گفت بانو تو کیستی که غمت
قاتل این دلِ پر از محن است
گفت من دختر پیمبرم و
این سر غرق خون، حسین من است
با دو چشم ترش روایت کرد
یک جهان درد و داغ و ماتم را
گفت از نیزهها که بوسیدند
بوسهگاه نبی اکرم را
گفت از خیمههای آل الله
گفت از ماجرای غارتها
گفت با چشمهای خونبارش
از شروع همه مصیبتها:
آتشی که گرفت راه حرم
پیش از این در مدینه برپا شد
پشت در که شکست بازویم
پای دشمن به خیمهها وا شد
گفت غصه اگر چه بیپایان
ولی این قصه انتها دارد
می رسد وارثی به خونخواهی
خونِ مظلوم خونبها دارد
#یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* همسر خولی، از محبین اهل بیت پیامبر صلواتاللهعلیهوآله بود و گویا در اینجا چشم بصیرت او بینا میشود و این حقایق را مشاهده میکند.
این ماجرا با اختلاف روایتهایی، در منابع و مقاتل مختلفی از جمله: مقتل ابی مخنف، ص168؛ مقتل الحسین علیهالسلام، ص392، بحارالانوار، ج45، ص125 و 177؛ الدمعةالساکبة، ج5، ص52 و 384؛ تاریخ طبری، ج5، ص445؛ و روضة الشهدا، ص361، آمده است. (به نقل از: خورشید بر فراز نیزهها، نوشته سید محی الدین موسوی).
البته بعضی از گفتوگوهایی که در این شعر آمده است از باب زبانحال است.
* شویش = شوهرش
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#تنور_خولی
.
.
#زمزمه
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
#تنور_خولی
سلام مادر .... ببین با من چها کردن
لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن
ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه
سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه
سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر
بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر
ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی
سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی
......
سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو
سلام مادر ... بریده کی گلوی تو
خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن
به پیش من ... لباس کهنتم بردن
ته گودال ... برای تو دعا کردم
تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم
.
4_6026062098105109606.mp3
1.64M
📿 #تنور_خولی
📿 #سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
سلام مادر .... ببین با من چها کردن
لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن
ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه
سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه
سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر
بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر
ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی
سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی
......
سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو
سلام مادر ... بریده کی گلوی تو
خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن
به پیش من ... لباس کهنتم بردن
ته گودال ... برای تو دعا کردم
تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️
⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
#تنور_خولی
.
.
تنور خولی
از روی پراز خون تو پیداست درراه
جنگ عجیبی باسرتو درگرفته
بین تنور نیمه روشن رفتی انگار
خورشید من روی تو خاکستر گرفته
من به زن خولی چه شبها غبطه خوردم
جای من و مادر تو را در بر گرفته
من هم شبیه تو تمام صورتم سوخت
داغ برادر را رخ خواهر گرفته
آسان نیاوردم بدستت عشق زینب
زینب تورا از چنگ یک لشگر گرفته
#محرم_۱۴۰۱
#تنور_خولی
سید پوریا هاشمی
.
.
#تنور_خولی
زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزد، غریب مادر حسین
...........
#روضه_تنور_خولی و #کوفه #اسارت #روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#تنور_خولی
#روضه_شب_جمعه
.
.
#تنور_خولی
#یا_اخا_الغریب
خاکستری شده ست سرت یا اخا الغریب
از چه تنور شد به تو مأوا اخا الغريب
از بس منقش است سرت از عصا و سنگ
زخمی تر است از همه سرها اخا الغریب
با روضه ی مجسم شیب الخضیب تو
شد چشم اهل بیت تو دریا اخا الغریب
تا نشنوی اهانت و زخم زبانشان
قرآن بخوان به وقت تماشا اخا الغریب
چشمان خود ببند نبین با غلاف تیغ
پاسخ دهند ناله ی ما را اخا الغریب
چشمان خود ببند که در کوچه های شام
شد سنگ بام جای تسلّی' اخا الغریب
اما ببین که سرو قد همسرت رباب
شد زیر بار داغ علی تا اخا الغریب
هم بازی رقیه که پنهان ز دیده بود
رأسش به روی نی شده پیدا اخا الغریب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
....................
#محرم
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم امّا
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی✍
.
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
#روضه_تنور_خولی و #کوفه #اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
#حاج_محمود_كريمی
#تنور_خولی
.
#زمزمه
#امام_حسین
#تنور_خولی
#سبک_زمین_و_زمان_پریشون_شده
منو درد و غم ، منو داغ تو
منو غصه و بینوایی حسین
بازم فکر تو ، بازم دلهره
نمیدونم امشب کجایی حسین
عزیز دلم ، دارم جون میدم
اینا کی میخوان بردارن از تو دست
نمونده دیگه ، چیزی از سرت
چقد حرمتت ای حسین جان شکست
میترسم بیاد بلایی سرت
میترسم که دیگه نباشم صبور
میترسم بازم جسارت کنن
می ترسم بسوزه موهات توو تنور
واویلا حسین
تو رو بردن و ، نذاشتن داداش
یه کم خواهرت باتو صحبت کنه
سر تو کجا ، یه کیسه کجا!
خدا خولی و شمر و لعنت کنه
ببخشم حسین ، نذاشتن بیام
میاد جای من مادرم پیش تو
الهی موهات ، نریزه به هم
نشه نامرتب داداش ریشِ تو
همون مویی که ، خودِ مادرت
نزد شونه هیچ وقت بدون وضو
جلو چشمای ، پر از اشک اون
میسوزه حالا توو تنور مو به مو
واویلا حسین
#بهمن_عظیمی✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.
.
#دودمه
#امام_سجاد علیهالسلام
گرچه بیمارم ولی ای شام تحقیرت کنم
وای بر آل یزید
با خودم زنجیر آوردم که زنجیرت کنم
وای بر آل یزید
(حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۵/۰۸)
#دکتر_حسن_لطفی
#شهادت_امام_سجاد
.......
.
#دودمه
شام غریبان
در میان خیمه ها زینب امامت می کند
او قیامت می کند
شمر، بین لشکر احساس حقارت می کند
فکر غارت می کند
#شام_غریبان_امام_حسین
#رضا_دین_پرور ✍
.........
#تنور_خولی
وای از غم عظیم ِ/نور دو عین زهرا
کنج تنور خولی/سر حسین زهرا
حرکت از کربلا به سمت کوفه
بر خاک قتلگاهت/فتاده نور عینم
ای کربلای پر غم/جان تو و حسینم
مصائب #کوفه (#شام)
یک دم ز روی نیزه/قرآن بخوان حسین جان
تا کوفیان(شامیان) بدانند/هستیم ما مسلمان
مصائب اسارت اهل بیت
گردیده بر تمام ِ/آل ِ علی جسارت
زنان ِ هاشمی و/رنج و غم اسارت
#اسارت
....
#شب_ششم_محرم
زاده شیر جمل وارث خیبر شکنم
قاسم بن الحسنم
آمدم گردن یل های عرب را بزنم
قاسم بن الحسنم
.
#امام_حسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
سلام بر سرِ به روی نیزه در سفر حسین
سلام بر تنِ برهنهء بدون سر حسین
شنیده ام وحوش بر تن تو گریه کرده اند
شنیده ام که رفته ای تنور، بی خبر حسین
به پیش چشم مادر تو اسب بر تنت دوید
سراغ تو گرفتم از نسیم هر سحر حسین
کدام قسمت از تن تو مانده که بغل کنم
سی و سه نیزه خوردی از هجوم صد نفر حسین
لباس پارهء تو هم به درد پیکرت نخورد
زمان غارتش که شد، شدی کشیده تر حسین
به روی ریگ داغ، رنگ پیکرت عوض شده
نمانده بهر بوسه ام دو جای مختصر حسین
مُقَطَّعی و بر حصیر پاره دفن میشوی
تن مطهرت شده مسیر رهگذر حسین
#کوفه
#تنور_خولی
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#تنور_خولی
سلام مادر .... ببین با من چها کردن
لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن
ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه
سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه
سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر
بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر
ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی
سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی
......
سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو
سلام مادر ... بریده کی گلوی تو
خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن
به پیش من ... لباس کهنتم بردن
ته گودال ... برای تو دعا کردم
تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم
#عبدالحسین✍
.👇
.
#واحد
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#اسارت
دوباره غم قلب پریشونم و آزرده
یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده!
دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک
تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده
برای زینب نمیشه سر امشب
کشته منو غمت برادر امشب
ای کاش میشد سرت رو پس بگیرم
میسْپارمت به دست مادر امشب
آه یااباعبدالله
این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه
پس کی به آخر میرسه عذاب هر روزه
من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه!
حداقل موهات دیگه اونجا نمیسوزه
هر روز و شب خواهرت از تو دوره
برای من بساط گریه جوره
خدا بخیر بگذرونه عزیزم
امشب سرت تا صبح توی تنوره
آه ، یااباعبدالله
تا خوده صبح از ته قلبم میکشم هی آه
من غیره سوختن غیره ساختن که ندارم راه
دلنگرانیم واسه ی اینه که میدونم
رقیه این سر و ببینه میمیره والله
مرهم دل نشد به غیره راهب
عاقبتش ختم به خیره راهب
خداروشکر حداقل یه ذره
سامون گرفت سرت توو دیره راهب
آه ، یااباعبدالله
#بهمن_عظیمی✍
.👇