eitaa logo
اصرار
399 دنبال‌کننده
825 عکس
914 ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آهنگ رپ میان ویرانی‌ها جوانی از غزه می‌گوید این را نوشتم ( متن رپ) فقط برای اینکه نامه ای باشد برای جهان. 🧷رپ کلامی‌ست که ملودی خودش را می‌آورد. و ملودی ای است که کلام خودش را می‌خواند. آینه‌ای‌ست مستند، صدایی‌ست فریاد، و رسانه‌ای‌ست حاشیه، از هر آنچه نیست. فارغ از تعارفات خیال و رویا، سنگِ واقع به سینه می‌کوبد. رپ آزادی صراحت را عامیانه می‌جوید و جوشش گوشی‌ست که از زبان خود شنیده است. رپ رنج را در فریادِ لفظ رکیک بر دیگری‌اش هوار می‌کند و با تمام آنچه خشونت و ناپسند نشان داده می‌شود، رنج است؛ که رنج، حساس‌ترینِ احساس‌هاست. @Esrar3
اصرار
سوالی از غزه به جهان... کجا بریم؟! 🧷تا به حال شده از خودتان بپرسید چه می شود که کسی با جهان حرف بزن
به گفتن درباره‌ی آن‌ها ادامه بده حتی اگر جز تو کسی نمانده که حرف بزند. تحریم کن حتی اگر غیر از تو تحریم کننده ای نباشد. تصور کن چیزی که سرشان آمد سر تو بیاید و همه‌ ساکت (فقط) تو را تماشا کنند (در حالیکه) تو فریاد می زنی و تکه تکه می شوی و مردم دورت ربوده می‌شوند و بعد همه به تو خیانت می کنند. @Esrar3
رژیم صهیونیستی ده درصد از خبرنگاران غزه را در طوفان الاقصی به شهادت رساند. @Esrar3
خبرنگار غزه نوشت: امیدوارم آخرین جابه‌جایی‌م به بهشت باشه چون خسته شدم. @Esrar3
اصرار
معتز خبرنگار فلسطینی: از مرگ مان خوش تان می آید و به تعداد شهدایمان افتخار می کنید. شما از این ظلم و
فردا که مُردیم به خدا بگید دیدیم که داشتن از بمبارون و گرسنگی و سرما و بیماری‌ها می مردن و ما هم تماشاشون می کردیم. از هرکسی که به ما خیانت کرد نمی گذریم. همه رو به خدا می‌گیم. 🧷چشم تماشاچی خائن است و خدا همان خدایی‌ست که «یعرف خائنة الأعین». @Esrar3
اصرار
فردا که مُردیم به خدا بگید دیدیم که داشتن از بمبارون و گرسنگی و سرما و بیماری‌ها می مردن و ما هم تما
° یا روبروی من بایست؛ تلاش کن مرا زمین بزنی، بکُشی، خلاصم کنی . یا کنارم باش، همراه شو و بگو: چیزی کم‌است ... خواهش میکنم بانمک نباش . این کرسی نمکین ِمیانه بودن در زخم را رها کن . خواهش می کنم این وسط نایست‌، تماشا نکن. خواهش می کنم عادت نکن. وسط بودن تو را سخت دل میکند، مرا غریب و بی نوا . خوش منظر نیست کسی از مرگ کام بگیرد و تو در فراغت لنگ روی لنگ ِ زندگی، چنگ زدن به تماشا بنشینی. من هر آنچه را می بایست ، به آنان که می بایست گفته‌ام. روبروی چشم‌شان نشسته‌ام، پرسیده‌ام، گریسته‌ام . خیال می کنی من ندیدم؟ نرفتم؟ نبودم؟ نخواستم؟ نخواندم؟ نچشیدم؟ هر چه را خواستم، رفتم ... چشیدم ... دیدم. اما من از خط به خط ِ خویش تو را گفتم. از بارهایی که یک به یک بر این زمین گذاشتم. آنچه عشق نامیدند را، آنچه مرگ دیدم را، زیبایی را، فریب را، من سبک رفتم... اما تو... تو سنگین دل، سخت میروی . هر آنکس فریاد شنید و تماشا کرد. او به تعداد ِ ثانیه هایی که من گریستم، جنگیدم، دوام آوردم... سخت خواهد رفت. پس برو، برو، آن قدر دور که فریاد مرا نشنوی، استمدادم را ... که هر آنچه تو به خیال خود بر کرسی ِ تماشاچیان تعارف می کنی، من دیروز خود به اختیار جا گذاشتم. هر پلی را پشت سر ویران کردم. که آنکه باید در منظر این چشم ها بنشیند... امروز دیگر این چشم ها هستند که سوال دارند، می فهمی ؟! چشم ها ...‌ دی‌ماه۹۷ @Esrar3
هدایت شده از اصرار
چند ماه پیش که فهمیدم سرطان دارم با خودم گفتم “چرا من؟”، وقتی چند روز پیش شنیدم که حالم بهتر شده دوباره همین سوالو از خودم پرسیدم. 🎬Breaking bad-2008 ___ بریکینگ بد چیزی رو نشون داد و گفت که توی دنیای ما گفته نشده یا دستکم کمتر گفته شده.‌ اینکه امروز ترسناکتر از مردن، نمردن‌ه. ما از مرگ خیلی می شنویم از چیزی که به نظر ما زشت‌ترین تا قشنگ‌ترین‌ شکل مرگه اما یهو چشم باز می کنی می بینی مرگ دیگه نقطه‌ی خطرت نیست و خطر همین زنده موندنه. به قول شخصیت اول داستان که قرار بود بمیره و نمرد؛ «من توی خطر نیستم، من خودِ خطرم». فریاد زدن پیدایش این وضع غریب و نو، در هنر، وسط بازار گرم روایت‌های دور‌ و نزدیکِ مرگ شهامت می خواست. بریکینگ بد جرأت طرح همین وضع بی سابقه‌ی تاریخ ما بود؛ «چرا نمی میریم؟». @Esrar3
اصرار
چند ماه پیش که فهمیدم سرطان دارم با خودم گفتم “چرا من؟”، وقتی چند روز پیش شنیدم که حالم بهتر شده دوب
این عکسی‌ست که یکی از اهالی غزه به اشتراک گذاشته.(لزوما تصویر در غزه گرفته نشده اما توسط اهل غزه بازنشر شده) تصویری که روی دیوارها نوشته شده: مرگ دیگر ترسناک نیست... این زندگی ترسناک تر است. خیلی دوست داشتم تحت یک عنوان بنویسم «غزه با من چه کرد؟» اما نتوانستم. نتوانستم حتی به قدر همین سوال چشم از غزه بردارم. این عکس فرصتی شد که کوتاه چیزی بگویم. مدتی پیش وقتی از تنهایی‌ام چیزی گفته شد در پاسخ گفتم: «من با غزه دیگر تنها نیستم. هرچه در دل داشتم با غزه به سخن آمده». پنج سال از روزی که از یک پایان نوشتم و اینکه اتفاقی قرار است خودش صحبت کند، می‌گذرد. از وضعی نوشتم که ترسناک‌تر از مردن، نمردن است و بعد غزه می‌رسد و از زندگیِ ترسناک‌تر از مرگ‌ می‌گوید. اگر غزه را به دل دیدید و تصدیق کردید، این سخنان تمام فهم و معنایی که از زندگی، معنا، معنای زندگی، رنج، مصیبت، یأس و امید، و شهادت و مرگ ساخته بودید را فرو می‌ریزد. زین پس شما با زندگی و مرگ دیگری روبرو خواهید شد. @Esrar3
دشواریِ زندگی برای ما چیز جدیدی نبود ولی الان داریم ابعاد جدیدی از تیره بختی را کشف می کنیم. 🧷 اگر دلتان با شنیدن و خواندن صحبت های این چنینی از مردم غزه می ریزد و یا احساس خطر می کنید، به این فکر کنید این کدام روزن گشوده‌ای ست که شرح غم و‌ رنج و ‌مصیبتِ آدم‌هایش خاطر روزنه های گشوده را مکدر می کند؟ غزه‌ای دل‌ها را برد که دل‌ها را گفت. رنج و مصیبتی که به زبان می آید به افراج و تعجیل نزدیک تر است از پاسداشت‌هایی که از ترس نکندها با تأخیر زمان کنار آمده. @Esrar3
با مقایسه‌ی دو تصویر نوشته: ۱۸۰ سال به عقب برگشتیم. 🧷در خبرها خواندم در شمال غزه وضع گرسنگی به شکلی‌ست که لیمو شیرین را چند قسمت میکنند و هر کس یک تکه میخورد و این میشود یک وعده‌ غذا. امام خمینی سال ۶۰ در دیدار با اعضای دانشجویان ایرانی در اروپا گفتند:«الان وضع کشور ما از وضع زمان پیغمبر اسلام صلی الله علیه همه چیزش بهتر است آنوقت حتی نداشتند که بخورند. آن کسی که میخواهد جنگ کند فقط یک خرما را او میداد به او، میداد به او و میگذاشت تو دهانش درمی آورد و میداد و اینطوری اسلام را رساندند. آقا، اسلامی که اینطوری به ما رسیده، از صدر اسلام اینطور اینها جانفشانی کردند و اسلام را رساندند به ما، خوب ما هم باید بکنیم این کارها را». حالا صدر اسلام به غزه بازگشته و به قول آقای خامنه‌ای «مرز دنیای اسلام امروز در غزه است،نبض دنیای اسلام امروز در غزه میزند». امروز مردم غزه مرزداران اسلامند و با این جانفشانی‌ها و مصیبتها اسلام را از نو به جهان می رسانند.اینکه در زمانه‌ی ما صدر و مرز اسلام غزه میشود یعنی ایستادگی این مردم پس و پیش کردن ما در زمان است. و باز به قول آقای خامنه‌ای «طوفان‌الاقصی، این حادثه‌ی مهم و بی‌نظیری که اتّفاق افتاد، هدفها را نزدیک کرد،راه را به سمت این هدفها نزدیک کرد،سهل کرد،کار بزرگی انجام گرفت». غزه و اتفاقات آن میانبر تاریخ است‌ و مسلمانان تا ابد مدیون مرزبانان خود خواهند بود. مرزبانانی که میگویند ما ۱۸۰ سال به عقب برگشتیم اما را در زمان جلو بردند، نزدیک کردند.‌با این وصف شکایت و آه این مردم از مسلمانی ما مسلمانان نزد خدا گرانبار است. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمتر از ۲۰ روز دیگه ماه رمضانه و مردم ماه رمضان عادی خودشان را می گذرانند. آره عادی... نگو به این صحنه‌ها عادت نکردیم. ما به این صحنه عادت کردیم دلیلش هم اینه که زندگی جاری‌مون رو داریم. دقیقا همون طوری که قبل از جنگ داشتیم. 🧷نمی‌دونم کدوم جنگ محکش زندگی بوده، کدوم رنج و مصیبت محکش زندگی بوده. ولی این حرف‌ها، حرف های جدیدی هستن. الان مرز تماشاچی بودن و نبودن شده زندگی. اینجوری که مثلاً اگه زندگی جاری خودت رو داری نگو عادت نکردم. غزه زمین جنگ رو کشید وسط زندگی‌‌. جنگی سراغ دارید که این زبون رو با خودش آورده باشه؟ @Esrar3
اصرار
این عکسی‌ست که یکی از اهالی غزه به اشتراک گذاشته.(لزوما تصویر در غزه گرفته نشده اما توسط اهل غزه باز
امروز که بیدار شدم برای شارژ کردن گوشیم از چادر بیرون رفتم.‌ بچه کوچیک ۶ ساله‌ای رو پیدا کردم که زیر کامیون در خیابون خوابیده. بهش گفتم عمو چرا اینجا خوابیدی؟ گفت من همه خانواده‌ام در رفح شهید شدن زیر کامیون اومدم تا کسی منو نبینه و زیر بگیره برم پیش خانواده‌ام. کبود شده بود. بچه رو گرفتم و به مرکز پزشکی بردم تا نزدیکانش رو پیدا کنند یا کمکش کنند. یکم پیش از پزشک پرسیدم و پزشک گفت از سرماخوردگی مرد. 🧷 کسی می‌تونه بگه این مرگ اسمش چیه؟ خودخواسته؟ داوطلبانه؟ طبیعی؟ غیرطبیعی؟ شهادت؟ خودکشی؟ و باز هم کسی می تونه بگه این چه وضعیه که نمیشه به سادگی گفت کدوم؟ @Esrar3
۱۳۶ روز از طوفان الاقصی می گذرد. اگر خبرهای طوفان الاقصی را مستقیما از طریق مردم و خبرنگاران فلسطینی دنبال کرده باشید احتمالا همین دور و اطراف‌تان متوجه روند به خصوصی در نقل خبرها شده باشید. روندی که هرچه می گذشت، بیشتر به چشم می آمد. طوری که بعضا در نقل خبرها و تصاویر غزه با آنچه در غزه می گذرد، کار از شکاف وقایع گذشت. اینجا یک طوفان الاقصی بود آنجا طوفان الاقصای دیگر. در این ۱۳۶ روز در غزه شایعه ندیدم، فیلتر ندیدم، سانسور و تکذیب ندیدم. روایت گری هم ندیدم. یک مورد مربوط به شایعه ی آتش بس بود که آن هم معلوم شد زیر سر الجزیره است و اهالی غزه چند ساعتی را از شوق آتش بس خوشحالی کردند. اما این طرف ماجرا، اینجا تا دلتان بخواهد تکذیب و شایعه و فیلتر و سانسور دیدم. حرف های کودکان اردوگاه های لبنان را غزه می گفتند. حرف های کودک عراقی را غزه می گفتند. حرف های دختران سوری را غزه می گفتند. واقعا چرا؟ حداقل این سوال را از خودمان بپرسیم که چرا ما این همه از شایعه و تکذیب و سانسور و فیلتر استقبال می کنیم؟ ترسناک تر اینکه حتی بسیاری از افرادی که خبرهای غلط را نشر داده اند و با آن روایت های دل قرص کننده برای خودشان و جماعتی ساخته اند، هنوز خبر ندارند که از اساس چیزی که برای یک برداشت هنری روبرویشان گذاشته اند، صحت ندارد. می شود از جهانی گفت که بر مدار راستی می گردد اما تاب راستی نداشته باشد؟ چاره‌ی چنین جهانی جز دروغ چه خواهد بود؟ مگر این طور نبود که وقایع را نباید بریده از مکان و زمان و تاریخ و افرادش نگاه کرد؟ پس چرا حالا خط روایت گری آنقدر گرفته که رسما رسیده ایم به گور بابای پدیده ها! ما خودمان باید حرف بزنیم. اینکه افتادن از آن سر بوم است؟! این غنا از کجا می آید که برای کسی مهم نیست چیزی که اسمش را گذاشته «خبر» خبر نبوده و اشتباه به عرضش رسانده اند؟ خبر گرفتن، پدیده نگاری نیست. روایت گری هم نیست. شاید به سخره بگویند «مسئله ی مرگ و زندگی». بله عزیز من! مسئله ی مرگ و زندگی ست. پس در این مسئله ی مرگ و زندگی همه چیز حیاتی ست و نفسش بند است به صدق است و واقع. مسئله ی مرگ و زندگی، تاب تکذیب و سانسور و فیلتر ندارد. دلخوشی نمی خواهد. سرخط زندگی اش را در همین وقایع دنبال می کند. نمی فهمم چطور مقاومت و ایستادگی مردمی را خوش می دارند ولی آنجا که خبرنگارها یک خط در میان می گویند «بریده ایم» را نادیده می گیرند و از نشرش ابا دارند. گاهی شاید خرده گرفته شود که چرا این خبر؟ یا بهتر نبود این خبر؟ خبرنگارها خودشان را زیر بارانِ بمب گرفته اند که تصویر همین کودکی که شاید برداشت «صلاح نیست نشرش بدیم» از آن بشود را دست ما برسانند و آن وقت ما رسیده ایم به جایی که از بیخ منکر خبرنگاران و آدم هایش و خود حادثه شده باشیم و در عافیتِ زندگیِ جاری برسیم به «صلاح نیست»؟ هر چه می کنم نمی فهمم. و دوباره اینکه؛ من با شمایم. رو به شمایم. با شما که اگر ایستاده خبر نمی خوانید، اگر قوت تان ناقوت نیست و شکمی از عزا در آورده اید، نشنفید. خبر نشنفید. خبر اینجا در این غنای بی خبری، سراب است. شما را به کید و فریب و تعطمیع می کشاند و می کشاند و می کشاند تا جایی که کار از کارتان گذشته باشد. آن روز دیگر اجلش را ندارید که دریابید «شما به راستی چه می خواستید و شما را برای چه چیز فراخوانده بودند؟». صاحبْ خبران در این دوئل تا انتها را به پای تسلیم کوفته اند. پیشاپیش هر چه بود بخشیده اند به باد فنا تا باد، خبر رساند به گوش ها که ما گرسنگان، تشنگان، فقیران و درماندگان، به مرگ ایستاده ایم در زمان، که اگر نبود مرگ، نمی دانیم چه چیز می توانست اکنون ظرف وجودمان باشد. من با شمایم، رو به شمایم. آن شمایی که ایستاده خبر می خوانید، این خبر تنها از آنِ شماست. @Esrar3
جوانان محله ای در قدس در شرح امتناع از تزیین کردن محله‌شان در استقبال از ماه رمضان نوشتند: به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان زیباترین تبریک ها را به شما پیشکش می کنیم. خانواده و عزیزان ما! شرایط سختی که بر مردم‌مان می گذرد بر شما پوشیده نیست.‌ از این رو در این سوگ و احترام و گرامیداشت و مصیبت هیچ حس شادی برای چراغانی محله وجود ندارد. در این ماه مبارک فقط می توانیم به درگاه خداوند دعا کنیم که خانواده و مردم مان را از هر بدی حفظ کند. 🧷 یاد باد گرامی‌مردی را که سال ۴۲ در بخشی از پیامش خطاب به ما گفت: «اگر مسلمین بدانند كه چه توطئه ‏ها و نقشه ‏هایی علیه عزت اسلام،سعادت ملت‌های مسلمان و استقلال ممالك اسلامی در دست اقدام است، دیگر هیچ وقت عید نمی‏ گیرند بلكه قیام می‏ كنند به وظایف دینی كه بر عهده دارند». @Esrar3
خبرنگاران غزه: کسی که (بیمارستان) معمدانی و جبالیا تکانش ندهد رفح تکانش نمی‌دهد. کسی که تمام چیزهایی که گذشت او را تکان نداده، هر چه که بیاید تکانش نمی دهد. غزه فقط خدا را دارد @Esrar3
جهانی که در همدردی با تو فعل را تقبیح می کند ولی فاعل را سرزنش نمی کند جهان کثیفی‌ست. @Esrar3
اصرار
مردم در رفح راه می روند و با خودشان می پرسند «کجا بریم؟» #مصیبت #فلسطین @Esrar3
صورت‌های مردم در رفح رنگ پریده است. سیمایشان سنگین شده‌ی نگرانی‌هاست. سپیدمویی به جوانان هجوم آورده. در خیابان ها راه می روند و افکارشان از نشانه های عملیات حمله به شهر آشفته شده. بیشتر از یک و نیم میلیون فلسطینی‌ به اینجا آواره شده. هیچ جای امنی از بمباران اسرائیلی نیست. نسل کشی گسترده تر می شود و ما فقط به خدا متوسل می شویم. کجا بریم خدا؟ @Esrar3
اصرار
فدای اقصی #فلسطین #مسجد_الاقصی @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نماز جماعتی بین ویرانی‌ها با این دعا عجّل اللهم بتحریر أقصانا و أسرانا اللهم تولى امرنا و اجبر كسرنا وارحم ضعفنا و دبّر لنا فإنا لا نحسن التدبير ربنا اتنا في الدنيا حسنه اللهم انصرهم وايدهم بتائييدك يا الله اللهم كن لهم عونا و معينا و ناصرا و نصيرا اللهم امدهم بمدد و قوة من عندك يا رحمن @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻در تدارک آماده شدن برای شرکت در راهپیمایی حمایت از فلسطین، خوشحالی یک کودک پس از گرفتن لباس‌هایی با پرچم فلسطین @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مردمی که برای همدیگر همه چیز می‌شوند پزشکان بیمارستان محاصره شده در خان یونس برای خودشان و مردم آواره‌ی پناه آورده به بیمارستان نان می پزند. + خان یونس به جنوب نوار غزه نزدیک‌تر است. گرسنگی‌های ناشی از کمبود مواد غذایی سمت شمال است. @Esrar3
اصرار
با مقایسه‌ی دو تصویر نوشته: ۱۸۰ سال به عقب برگشتیم. 🧷در خبرها خواندم در شمال غزه وضع گرسنگی به شکلی
مردم در خیابون های غزه از شدت گرسنگی زمین می خورن. آره به خدا. نه مبالغه‌ست نه بزرگنمایی. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی در ژاپن روبروی وزارت خارجه بلندگو دست گرفته خبرهای غزه را می دهد و فریاد می زند امروز برای آتش بس چه کار کردید؟ @Esrar3
دیگه سر یه سفره‌ی غذا جمع نشدیم. سفره دیگه سفره نشد. غذا دیگه غذا نشد. ما دیگه ما نشدیم. شبیه به هم غذا می‌خوریم، شبیه به هم به همدیگه نگاه می‌کنیم. شبیه به هم زندگی می‌کنیم. همه‌مان نصف‌مان شد و نصف‌مان، نصفه هایی دیگه. نصفی که رفتن،‌ نصفی که سفر کردن، و نصفی (هم) در انتظاری ناشناخته، معادله‌ی جدید، الگوریتم های متفاوت، و سرنوشتی سنگدل که هیچ ارتباطی به الگوریتم و ریاضیات نداره و اینطور که معلومه این «معادله‌ی جنگه»‌. 🧷چند خط اول رو که می‌خونید فکر می کنید یکی از متن های نوستالژیکه. متنی که داره حسرت سفره‌های قدیم رو می‌خوره که از این سر تا اون سر خونه مینداختن. وقتی میری جلوتر فکر می‌کنی که خب نه اینطوری نیست. این شخص داره از وسط جنگ یه گزارشی میده بالاخره. ولی بازم فکر می‌کنی نمیشه که وسط راه برگشت. این همه شباهتِ شرح حال بیخود نیست. آخه این چه حرفیه که حرف ما هم هست؟ این چه جنگیه که جنگ ما هم هست؟ این چه حسرتیه که حسرت ما هم هست؟ این چه آهی‌ه که آه ما هم هست؟ این چه وضعیه که وضع ما هم هست؟ @Esrar3