انس شریف خبرنگار غزه نوشت:
سوالات زیادی گریبان گیرم شدند و پاسخی برای آنها ندارم.
مثلا...
چطور به راحتی زندگی میکنید در حالی که ما یک سال و نیم است زیر موشک باران و بمباران و مرگ هستیم؟
چگونه می توانید بخوابید در حالی که ما هر روز با آوار شدن زندگیمان بیدار می شویم؟
آیا از صدای بچه های زیر آوار و فریاد مادران داغدار وجدانتان نمی لرزد؟
تا کی به تنهایی دردهایمان را به دوش بکشیم، در حالی که یک جهان به تماشا یا اشتراکگذاری کفایت کرده؟
#غزه #مصیبت
#زندگی #جهان
@ESRAR3
یک زن لبنانی برای خبرنگار غزاوی نوشت:
«یا غزه باید مثل دیگر مردم جهان زندگی کند،
یا مردم جهان باید مثل مردم غزه زندگی کنند».
هولناک است.
اینکه زن لبنانی دریافته است لولهی تفنگ مقاومت روی پیشانی خود ما نشسته است و سلاح هم در دست ماست.
ما آن طرف میدان جنگ غزه ایستادهایم و نه اسرائیل.
ما نقطهی جدال ماجرا هستیم.
ما پنجه در پنجهی غزه انداختهایم و هر یک به تسلیم دیگری میجنگیم.
دعوا بر سر اسرائیل نیست، دعوا بر سر ماست.
اینکه یا باید غزه بودن را بپذیریم یا غزهی سرکش را رام کنیم و مقاومتش را در هم شکنیم و از رنگ خویش بر او رنگی بیفکنیم.
جرقههای جنگ به وجود ما روشن است.
به انتخابهای نکردهمان.
ماییم که هیزم به آتش این جنگیم.
در شب قدر،
در شب دشوار انتخابات های بزرگ،
کاش بتوانیم انتخاب کنیم غزه بودن را،
و بخواهیم چون او هر چه رنگ عافیت دارد را،
زیر پا بگذاریم،
و ناگهانی ..
مثل یک هفت اکتبر
به سمت خطر
به سمت اسرائیلمان شلیک کنیم.
کاش که غزه مقاومتم را بشکند.
کاش تیرش به سمت من کاری باشد..
کاش تسلیم شوم.
#غزه #ما_در_جهان #جهان #زندگی
@ESRAR3
خبرنگار غزه نوشت:
مردم دنیا در جستجوی هلال عید هستند و اهل غزه دنبال هلال توقف کشتارند.
فرق است بین کسی که منتظر شادیست با آنکه منتظر زندگیست.
یکی از اهالی غزه هم پیشتر نوشته بود:
«مرگ را بخواهید تا زندگی به شما داده شود».
پس هر چه بیشتر بخواهید زندگی کنید،
بیشتر میمیرید.
هر جا که مرگ وسط باشد معمولا نزدیکترین رویکردها برای دیدن و شنیدن آن، دریافتهای مرگ اندیشانه است.
طوفان الاقصی هم به نظر همین میآمد...
مرگی سرخ که جولان میداد و دریافتها از منظر نگرشهای مرگ اندیشانه به ظاهر کافی بود، اما نبود.
طوفان الاقصی زندگیاندیش هم میخواست.
آنچه که همه چیز را برای طرح زندگی، به حیات اخروی نکشاند. برای «زندگی» تا سر حد مرگ بجنگد. از کار نیمهتمام زندگی و از ناکامیِ زندگیاش سخن بگوید،
برای زندگی و زنده ماندن مقاومت کند و دست آخر زبان یک عالَم بشود و بگوید: «من منتظر زندگی هستم»، آنقدر مصر و مصمم که تا مزار سید حسنِ شهید هم میرود، میخواهد و میگوید:
«برگرد».
#زندگی #مرگ #غزه
@ESRAR3
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خودم گرفتم
فکر کردم دارند ما را صدا میزنند
فهمیدم که نه!
این ندا برای زیر آوار مانده هاست
با این وصف...
یعنی ما زیر آوار هستیم یا روی آوار؟
#غزه
#زندگی #ما_در_جهان
@ESRAR3
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌غزه
مجبور شدند شعر را برای زندگی آتش بزنند.
دو سه سال قبل بود، وقتی که دو زن در اعتراض به چرخه سوختهای فسیلی با سوپ گوجه فرنگی به تابلوی «گلهای آفتاب گردان» ونگوگ حمله کردند. آنها بعد از خالی کردن سوپ گوجه فرنگی یک سوال مهم پرسیدند:
«چه چیز ارزشش بیشتر است؟ هنر یا زندگی؟»
بیایید به سالهای بعد فکر کنیم،
به این مرز هولناک «هنر یا زندگی؟»
به وقتی که مسئولیت تاریخیمان فشرده میشود و عزممان را جزم میکنیم تاریخ را برای نسلهای بعد به روایت بدل کنیم. وقتی تصمیم میگیریم راوی غزه شویم، شعر بگوییم، فیلم بسازیم و هنر رو کنیم.
آیا وجدانها از ما نمیپرسند وقتی غزه میخواست زندگی کند و مرگ هزاران نفر به طور زنده به شما مخابره میشد، شما دیر رسیدهها، شما جاندوستان باید در این تقابل خونین، عوض هنر تراشی، با جانتان طرف زندگی را می گرفتید و زندگی را تنها نمیگذاشتید؟
میشائل هانکهی کارگردان در بیان هنر میگوید «اگر همه خوشحال و راضی بودیم، نیازی به هنر نبود. ما بدون ترس در بهشت قدم میزدیم و فیلم ساختن ضرورتی نداشت».
حالا که به پرتگاه انتخاب «هنر یا زندگی» رسیدهایم ضرورت چیست؟ بهشت و جهنم کجاست؟ هنر کجا درمییابد که کاسه صبرش پر شده و باید جانش را به جان زندگی بدمد؟
ضرورت، حضورِ در حادثه بود.
ضرورت، وقتی بود که هنر میسوخت تا غزه زندگی کند.
و بعدها دیگر لازم نبود با آثار هنری مان تاریخ بسازیم. آن روز جانمان کنار جان غزه، وفادارترین راوی تاریخ میماند. آخرین اثر هنری مان را همانجا خلق میکردیم،
و میمردیم برای زندگی.
#زندگی #هنر #شعر
@ESRAR3
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱قال رسول الله (ص): إني لأجد نفس الرحمن من اليمن
❌یکی از اهالی غزه خطاب به یمنیها میگوید بیخیال ما شوید و بگذارید بمیریم.
✅پاسخ یمن را به او بشنوید...
🧷بیخود نیست که اسمشان شده انصار الله،
انصار دین شدند... وقتی اسلام قرار است مهاجرین تازهای به خود ببیند.
این یمن است که این گونه میتواند همه چیزش را تقسیم کند، خانه و مال و داراییاش را...
یمن آن صاحبصفاییست که میگوید یا همه با هم زندگی میکنیم، یا اگر قرار است کسی زندگی نکند، همه با هم میمیریم.
این لطف و لطافت، نوید نسیم رحمت خداوند است که همچنان از یمن در حال وزیدن است...
#یمن #زندگی #صفا
@ESRAR3
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️قسمت اول
آیت الله خامنهای در پیام تصویری دوم از «زندگی» گفتند. این کلید واژه خیلی زود مورد توجه قرار گرفت. سخن از «زندگی» در حساسترین روزهای انقلاب و در شرایطی که «مقاومت» به مسأله اصلی جهان بدل گشته بود، نمیتوانست صرفا واژهای مقطعی و تاکتیکی برای آرام کردن فضای روانی و عمومی جامعه باشد.
«زندگی کنید» جملهای ساده بود که در آن نشانی از پسوند و پیشوندهایی مثل «معنا»ی زندگی و «سبک» زندگی نبود.
طرح این واژه درست در زمانی اتفاق افتاده بود که «زندگی» بیش از هر زمان دیگری محل دعوا بود.
اما این شروع داستان نبود... توصیه به «زندگی» در اوج جنگ، جلب اهتمام و توجهها به شروع مسیری تازه بود، مسیری کاملا متفاوت با هر آنچه تاکنون بر زبان رانده میشد.
حالا که باب سخن از #زندگی باز شده است، قصد داریم کمی به عقبتر برگردیم و داستان را از آغاز تعریف کنیم.
⏸ ادامه دارد...
#زندگی
@ESRAR3
اصرار
▶️قسمت اول آیت الله خامنهای در پیام تصویری دوم از «زندگی» گفتند. این کلید واژه خیلی زود مورد توجه
▶️قسمت دوم
«ما زندگی نمیکنیم»
چند سالیست که این جمله کم و بیش و به طور ویژه از زبان نسلهای تازهتر شنیده میشود. جملهای که خواست عمیق «زندگی» را دل خود دارد.
بنظر اینجا، مقصود از «زندگی» مقصود والا و پیچیدهای نباشد. همین زندگی روزمره حتی مدنظر است. یعنی اینطور نیست که در پاسخ و برای همدردی گفته شود «ما هم دچار روزمرگی هستیم». خیر! مسئله روزمرگی نیست، مسئله وضعیست که حتی همان زندگی روزمره هم که ممکن است وجه فرودستانهی «زندگی» باشد، همان هم رو به دشواریست. میبینید که در ظاهر این امور به اصطلاح جاریِ زندگی تا حدی برقرار است اما شخص برای سادهترین مسائل در رنج است.
در همین شرایط بود که به تدریج این مسئله (زندگی)، مثل یک واژه کلیدی به خبر و حرف و سخنرانی و فیلم و نوشته و تحلیلها و حتی شعارها راه یافت. این نفوذ و همهگیری ممکن بود در نگاه اول مجال خوبی برای طرح مسئله «زندگی» بنظر آید و خبر خوبی برای چشم انتظارانِ زندگی باشد اما واقعیت این است در بازی قدرتها، مسائل خیلی زود به اغراض سیاسی آغشته شده و به ضدخویش بدل میگردند.
متاسفانه اغلب روند همین بوده؛ دشمنان زودتر مسأله را می فهمند. «زندگی» خیلی زود مورد توجه آنان قرار گرفت و همینجا بود که این واژهی کلیدی توانست در مرکز تعادلِ یک شعار سیاسی جا خوش کند؛
سال ۱۴۰۱؛ زن_زندگی_آزادی
که نتیجهاش ناکامی دیگری بود، چراکه خیلی زود معلوم شد «زن_ زندگی_آزادی» به صدایی ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی بدل شده است.
اما خواست زندگی بعنوان تمنای حقیقی در انسان امروز همچنان باقی مانده بود..
⏸ادامه دارد
قسمت اول اینجاست
#زندگی #رنج #زن
@ESRAR3
اصرار
▶️قسمت دوم «ما زندگی نمیکنیم» چند سالیست که این جمله کم و بیش و به طور ویژه از زبان نسلهای تازهتر
•
▶️قسمت سوم
یک صبح دلپذیر...
شنبه، هفت اکتبر، خروش طوفان الاقصی
سخن از «زندگی» خیزی دوباره گرفت، با این تفاوت که برخلاف شعار «زن_ زندگی_ آزادی»، در نامِ طوفان الاقصی، به ظاهر هیچ نشانی از «زندگی» نبود، و شاید همین بود که بسیاری گمان نمیکردند قرار است اینجا صدایی را بشنوند که سالهاست منتظر شنیدنش بودند.
هرچند غالبا در نگاه اول، طوفان الاقصی را منحصرا طراحی پیچیدهی نظامی_امنیتی تصور میکردند که به یک زدوخورد میان اشغالگر و اشغالشده محدود گشته است، اما بیانیه محمد ضیف تصورها در مورد وسعت این اقدام را شکست.
سوال اینجاست؛ این بیانیه به پشتوانهی کدام فهم تاریخی این چنین سخن گفته بود؟
یکی از نقاط مهم پدیدهی «جمعههای بازگشت» بود. جمعههایی که اهالی غزه هر هفته به سوی مرزها روان میشدند، شعار میدادند، مجروح و شهید میدادند، و باز قرارِ جمعهی بعد...
این شاید در انظار عموم، کاری بیهوده و کمقدر تلقی میشد، آنقدر که حتی به راحتی در میان عناوین خبری گم میشد و کمتر اعتنایی به آن صورت میگرفت.
اما احمد ابو رتیمه یکی از اهالی غزه حال آن روزهای اهالی را اینطور توصیف میکند:
«ما انسانها میراییم و بالاخره روزی همه باید بمیریم، تراژدی غزه این است که ما اصلا زندگی نمیکنیم. این تراژدی مضاف بر واقعیت خشنی است که ما متحمل میشویم. ما تصمیم گرفتیم در راه «زندگی» راهپیمایی کنیم».
جمعههای بازگشت، جمعههای فریادِ خواست زندگی بود. چیزی که به نظر حالا و دو سال پس از طوفان الاقصی میشود گفت خلأ زندگی، نه فقط درد غزه بلکه مشاهده تقدیر مشترک همهی جهان در آینهی غزه بود.
نام طوفان الاقصی شاید «زندگی» نداشت اما تمامش قصدی بود که میخواست به جای این تکرار مرگبارِ هر لحظه مُردن و زندگی نکردن، یکبار برای همیشه یا زندگی کند و یا بمیرد؛ و این همان نقطهای بود که طراحان طوفان الاقصی با نظر به آن، عزم دوران جدید کرده بودند.
گروه های مقاومت موفق شدند با درک خلأ زندگی، تصمیمی فراتر از تصمیمهای جاری بگیرند. از این منظر طوفان الاقصی تنها حاصل نبوغ و خلاقیت نظامی_امنیتی نبود، بلکه خواستهای بود فراتر از تصمیمهای متداول در سطح جهان و زمان.
و این چنین بود که حکیم دوران، آیت الله خامنهای اینطور از آن فکر و تدبیر تقدیر کرد:
«ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را میبوسیم، ما به آنها افتخار میکنیم».
در حالیکه برخی بدون توجه به این عزم و درک، طوفان الاقصی را به قدر یک عملیات نظامیِ نسنجیده، تنگ و کوچک میکردند و از آن تحت عنوان اشتباه بزرگ هفت اکتبر سخن میگفتند.
اما این توفیق بزرگ از آنِ طوفان الاقصی بود که توانست فارغ از تمام تحلیل ها، مقاومت را در صفحهی تازهای به نام «زندگی» ورق بزند.
⏸ادامه دارد
قسمت دوم اینجاست
#زندگی #مقاومت
#طوفان_الاقصی
@ESRAR3
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم ابی مارتین خبرنگار آمریکایی از ادامهی این وضع میپرسد، از اینکه پس از غزه چه خواهد شد؟ و آیا این جهانیست که بناست در آن زندگی کنیم؟
جهانِ پس از غزه ترسناکتر خواهد بود، به همان اندازه که کشتن انسان را مستند و مستدام دیدهایم.
اگر برخی را میبینید که همه چیزشان را پای غزه آوردهاند، به وحشت و درماندگی آنها در قبال سوالِ «پس از غزه چه خواهد شد؟» برمیگردد. آنها نمیدانند پس از غزه، دیگر کدام بنیان دوام میآورد؟ بعد از غزه ما هم باید بر آوارهایی از مفاهیم قدم برداریم. مفاهیمی که عمری با آنها روزگار میگذراندیم و غزه مثل یک مهمان ناخوانده، صبح شنبهی هفت اکتبر، چهرهی جهانمان را برای همیشه دگرگون کرد.
شما چطور؟
آمادهی زیستن در جهانِ پس از غزه هستید؟
#غزه #جهان #زندگی
@ESRAR3