32.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته میشود این قطعه با نام «وداعا أبانا»، سرود مراسم تشییع فرداست.
ببینید، حالش آدم را با خودش میبرد...
یک بخش قشنگ دارد.
میگوید یادمان دادی آنکس که نمیرد، شهید میشود.
این فرق دارد با آنکه میگفتند آنکس که شهید نشود، میمیرد.
این قسمت از شعر تکیه دارد بر نمردن؛
ترس از مرگ عادی نیست که او را به شهادت میکشاند بلکه اصرار بر نمردن است که او را شهید میکند...
و این شروع یک مسیر تازه است.
همین!
#شعر #هنر #مرگ
@Esrar3
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از مرثیه خوانی عراقیها در مقتل سید:
المیت بس حسن، ما مات نصرالله
حسن از دنیا رفته، نصرالله که نمرده
#شعر #عراق #صفا #حشر_و_نشر
@Esrar3
اصرار
هیئت یمنی با زینب حسن نصرالله دیداری داشته، دیداری که میگویند بدون هماهنگی قبلی پیش آمده. من اسم ای
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
708.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم خبرنگار دارد شرحی از یمنیها میدهد.
حرفهای مفصلی دارد اما من با آن قسمتش کار دارم که به شاعران یمنی و محتوای شعرهایشان اشاره میکند.
یمنیها در میان اعراب به بلاغت و فصاحت زبانزد هستند. کودکانشان مثل پیر سخن میتوانند فی البداهه جمله بسازند و خطابه کنند.
اخیرا متوجه شدم یمن اقبالش به شعر بسیار بلند است. کانالی دارند به نام اتحادیه شاعران و هر اتفاقی که میافتد مثلا ترامپ تهدیدی میکند، حرفی، جمله ای، حادثهای ... دریای شعر است که در این کانال سرریز میشود. یعنی با هر حادثهای شما شاید چند ده تا شعر آنجا میخوانید.
خلاصه که موشکهای یمن را میبینید اما شاید شعرهایشان را کمتر شنیده باشید.
فکر میکنم بخشی از اینکه این لفاظیها و قلدریها یمنیها را مقهور و مسحور خودش نمیکند آن است که آنها بالغِ شعرند.
زبانشان نه با لفاظی و حرافیهای هیجانی بلکه با فراز و فرود شعر عروج و نزول میکند.
آنقدر در شعر همنشین علّوِ واژهها شدهاند که دیگر دست سخنان پر همهمه و مزاحم به قلبشان نمیرسد.
#یمن #شعر
#زبان #هنر
@ESRAR3
هدایت شده از اصرار
خدایا... این زنان هیچکس را ندارند. به تنهایی جابهجا میشوند و نمیدانند کجا بروند، بنشینند.
هیچی زنی به قدر یک لحظه در غزه زندگی نخواهد کرد و توان آن را ندارد، ایستادگی آن را ندارد که تمام آنچه را زن غزهای نثار کرده، نثار کند.
🧷اخیرا فهمیدهام یکی از سختی های ترجمه از زبان عربیِ فلسطینی به فارسی واژههایی ست که در فارسی معنای استعاری دارند.
مثلا «نزوح»، نزوح یعنی جابهجایی در آوارگی. آوارگی در زبان فارسی اغلب معنای استعاری دارد اما در فلسطین این استعاره نیست. استعارهی آوارگی و بی خانه شدن، عاریت گرفته شده از واقعیت فلسطین است.
من نمیدانم چطور نزوح را ترجمه کنم که استعاری نباشد و مثل حالا پاورقی نخورد. چطور از زنانی بنویسم که آوارهاند، واقعا آوارهاند.
چطور جملهی «لوین رایحین و وین بدهم یقعدو» را ترجمه کنم؟
این جمله که میگوید «زنانی هستند که نمیدانند کجا بروند و کجا بنشینند».
نه اینکه نمیدانند کجا خانه کنند، نه اینکه نمیدانند کجا خیمه بزنند، فقط نمی دانند کجا بنشینند (چیزی شبیه به مستقر شدن خیلی کوتاه، خیلی موقت که من هر چه میگردم مثال جمعی برایش ندارم).
در آوارگی و شرایطی که هیچ جا امن نیست و جایی نیست برای رفتن، اینکه اندکی کجا آرام بگیری هم مسأله است.
وقتی آوارگی و با خانه یا بی خانه بودن استعارهی دنیای ماست، فلسطین و فلسطینی آن جایی ایستاده که استعارههای زمان از آنجا متبلور میشود. فلسطین مختصاتِ تلاقی واقعیت با حقیقت است.
شاید حالا کمی بفهمم چرا محمود درویش شاعر فلسطینی این اندازه الهام بخش دیگر شاعران بوده است.
#فلسطین #شعر #هنر #زن #غزه
@Esrar3
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حنين الشوق يا غزة بقلب العاشق المغرم
وشوق ابن اليمن للقدس مثل العاشق الولهان
إذا شاف الوجع فيكم.. تلاقوا قلبه يتحطم
وإذا ماقدر يساندكم.. تلاقوا شعبنا حيران
يجي كل الجُمع ويقول ليت الأجر هذا تم
ونواصل مسيرتنا إلى الأقصى من الجولان
وليت حدودنا يا قدس جنبكم حدودكم تلتم
ونواصل مسيرتنا إلى الأقصى من الجولان
ولو نقدر نجيكم زحف.. لا نزحف ونتقدم
ونقطع كلها الصحراء ونقطع كلها الوديان
ولو نقدر نشاركم ذي بالأرواح وذي بالدم
لا نبذل لكم من كل بيت في اليمن قربان
آقا!
شعر ترجمه نمیشود. هر ترجمهای شعر را خراب میکند. مثل اینکه لطیفهای را از زبان دیگر ترجمه کنید. بعد از ترجمه اصلا نمی خندند.
مگر این شعر را به شعر برگردانند. اگر آشنا به عربی باشید پای این شعر شاعر یمنی میگریید.
قلب یمن لبریز احساس است. فلسطین را از چشم یمن که ببینید دلتنگش میشوید.
ولی چه کنیم که ناچاریم به ترجمهی نثری قناعت کنیم و کمتر بگرییم و کمتر بخندیم به این قیمت که دریابیم در دل یمن چه خبر است...
غزه! شوق و حسرت فرزند یمن به قدس همچون عاشقی واله و سرگشته است.
وقتی درد و رنجتان را میبیند قبلش تکه تکه میشود.
و اگر نتوانند کمکتان کنند می بینی که مردممان سرگردان و حیران میشوند.
بیت آخر اما چقدر قشنگ است:
اگر بتوانیم با جان و خونمان شریک تان میشویم،
و از هر خانهای در یمن برایتان قربانی خواهیم داد.
حالا تصور کنید آمریکا قصد جان مردمی را کرده که شاعرشان در یک قلم راهپیمایی این گونه شعر گفته. آقا! حقیقتا زکی!
#یمن #فلسطین #دل
#هنر #شعر #صفا #خانه
@ESRAR3
اصرار
این فهرستیست که یمنیها تحت عنوان «چه میشود اگر ما غزه را یاری نکنیم؟» منتشر کردهاند. متن را که بخ
°
بد نیست این را هم به شما بگویم،
این مطلب را در مجموعه دوستان یمنی نوشته بودند. به این علت که میخواستم نوشته را همراه با نام نویسنده خدمتتان نقل کنم از دوستان در مجموعه پرسیدم نویسندهاش کیست؟
که برایم این شعر را فرستادند:
مدري علا مدري ولا ندري ومدري لادريت
من يسالك مدري ولاحد قال مدري صدقه
قدمت لك عذري وانت اعرف حروفك لاقريت
الوضع ذا مزري وكلن باب بيته يغلقه
خزن بقات غمري وكيف لا تجوب لا دعيت
واسامر القمري ويشيس عن كلام البقبقه
من دورك مدري حصل مدري ولاكلمه بكيت
اعما أصم ابكم عن الأحداث سوي مخنقه
من بايع العب ري وله يسري جعل يحرق بزيت
من طبعه الغدري وبايع للوطن له مشنقه
حب الوطن يسري بدمي والوريد مهما حييت
بوفي معه عمري ولايمكن ابيعه واسرقه
✍️
جوابم را با یک شعرِ «مدری» یعنی «نمیدانم» دادند. جالبتر آنکه روبروی اسم شاعر را هم خالی گذاشتند.
شما میبینید سرعت شعرگویی را.
و میبینید شدت جدی شدنِ «نمیدانم» را.
#یمن
#شعر #هنر
@ESRAR3
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌غزه
مجبور شدند شعر را برای زندگی آتش بزنند.
دو سه سال قبل بود، وقتی که دو زن در اعتراض به چرخه سوختهای فسیلی با سوپ گوجه فرنگی به تابلوی «گلهای آفتاب گردان» ونگوگ حمله کردند. آنها بعد از خالی کردن سوپ گوجه فرنگی یک سوال مهم پرسیدند:
«چه چیز ارزشش بیشتر است؟ هنر یا زندگی؟»
بیایید به سالهای بعد فکر کنیم،
به این مرز هولناک «هنر یا زندگی؟»
به وقتی که مسئولیت تاریخیمان فشرده میشود و عزممان را جزم میکنیم تاریخ را برای نسلهای بعد به روایت بدل کنیم. وقتی تصمیم میگیریم راوی غزه شویم، شعر بگوییم، فیلم بسازیم و هنر رو کنیم.
آیا وجدانها از ما نمیپرسند وقتی غزه میخواست زندگی کند و مرگ هزاران نفر به طور زنده به شما مخابره میشد، شما دیر رسیدهها، شما جاندوستان باید در این تقابل خونین، عوض هنر تراشی، با جانتان طرف زندگی را می گرفتید و زندگی را تنها نمیگذاشتید؟
میشائل هانکهی کارگردان در بیان هنر میگوید «اگر همه خوشحال و راضی بودیم، نیازی به هنر نبود. ما بدون ترس در بهشت قدم میزدیم و فیلم ساختن ضرورتی نداشت».
حالا که به پرتگاه انتخاب «هنر یا زندگی» رسیدهایم ضرورت چیست؟ بهشت و جهنم کجاست؟ هنر کجا درمییابد که کاسه صبرش پر شده و باید جانش را به جان زندگی بدمد؟
ضرورت، حضورِ در حادثه بود.
ضرورت، وقتی بود که هنر میسوخت تا غزه زندگی کند.
و بعدها دیگر لازم نبود با آثار هنری مان تاریخ بسازیم. آن روز جانمان کنار جان غزه، وفادارترین راوی تاریخ میماند. آخرین اثر هنری مان را همانجا خلق میکردیم،
و میمردیم برای زندگی.
#زندگی #هنر #شعر
@ESRAR3
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از مراسم جشن و شبنشینی یمنیها به مناسبت سالروز ولایت امام علی (ع)، با شعرخوانی همراه بود. در این مراسم، یمنیها ضمن گرامیداشت این مناسبت، ضربه ایران به اسرائیل را نیز تبریک گفتند.
یمنیها در جشنشان شعری سرودند و خواندند که در آن تأکید شده «ولایت امام علی (ع)، در عمل همین واکنش ایران است».
ولاية علي فينا
تترجم في الميدان
ويثبت تولينا
فلسطين البركان
تطبق هدى التنزيل
في رد فعل ايران
وباتحرق اسرائيل
بالله والقران
#یمن #ایران #شعر
@ESRAR3
اصرار
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حنظله را خشم زنان راه انداخت
محمد البقالی یکی از افرادی بود که در کشتی حنظله حضور داشت. او در اینجا و پس از بازگشت، به بیان چند مورد از مسائلی میپردازد که به نظرش قابل توجه بودهاند.
1⃣کسی که کشتی حنظله را فرماندهی میکرد، یک زن بود.
2⃣وقتی با ارتش رژیم صهیونیستی روبرو شدیم، بیشترین کسانی که شعار می دادند و رژیم صهیونیستی را به چالش کشیدند، زنان بودند.
3⃣یک مرد آمریکایی در کشتی بود که هنگام روبرو شدن با صهیونیستها گفت: من از دالاس هستم. میدونی یعنی چی؟ یعنی من حقوق تو رو میدم.
اما البقالی لابلای سخنانش به یک نکتهی جالب از کشورش اشاره میکند و میگوید:
🇵🇸فلسطین بود که ما مراکشیها را دور هم جمع کرد.
✅پس از طوفان الاقصی این برای چندمین بار است که میشنویم دیگر ملتها از احیای امر ملیشان بواسطهی فلسطین سخن میگویند، چیزی که ما اینجا کمتر شاهد آن هستیم یا لااقل کمتر میتوانیم به آن اشاره میکنیم. (فکر کردن به دلایل احتمالیاش با شما).
4⃣البقالی در پایان میگوید شاید کشتی حنظله محاصره را نشکست، اما محاصره را محاصره کرد.
همان چیزی که شاعر محبوب فلسطینی در یکی از اشعارش گفته بود «حاصرْ حصارَك بالجنونِ و بالجنونِ و بالجنون».
بندها را در بند کن
با جنون و با جنون و با جنون
#مراکش #زن #فلسطین
#حشر_و_نشر #شعر
@ESRAR3
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدمت به زائران خرد را آزاد میکند
بعد از سوریه، نگرانیها سمت عراق رفته. اینکه عراق چه خواهد شد؟ زخمها و جراحتهایی مثل شرایط سوریه، طمع شکستن مقاومت عراق را بیش از گذشته برانگیخته است. پس از سوریه چشمها نگران عراق است.
اما عراقِ اربعیندیده و اربعیندار، عراق دیگریست. ما کمتر از حال و هوای میزبانهای عراقی شنیدهایم. اینکه اربعین و این فرصت میزبانی با عراقیها چه میکند.
بخشی از آن را میشود در شعر شاعران پیدا کرد؛ مثل شعر جواد عادل، شاعر عراقی که در قسمتی از شعرِ اربعینیاش میگوید:
درست است که خدمت، شخصیت آدمی را کوچک میکند اما کسی که در راه تو خدمت کند، درک و خردش آزاد میشود...
#عراق #شعر
@ESRAR3
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا