eitaa logo
اصرار
669 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام ESRAR3@ 📍اصرار در اینستاگرام ESRAR3.INSTA@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
اصرار
تصویری از یک خانواده در غزه ⏳غزه_ روز ۵۹۳ جنگ #غزه #مصیبت @ESRAR3
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخت‌ترین درخواست در زندگی: «پاهاش رو بیار» +در غزه، تصویر بر کلام مقدم است. تصویر بر سخن سبقت گرفته است. شما یحتمل این کپشن را در نمی یابید تا وقتی که فیلم را باز کنید و تصویر را خودتان ببینید. می‌شود ساعت‌ها و ساعت‌ها پیرامون این وضعی نوشت که تصویر(چشم)، سخن و صوت(گوش) را جا گذاشته است، اما فعلا بهتر است فقط غزه تصویر کند. در هر صورت؛ ⏳غزه_ روز ۵۹۴ جنگ @ESRAR3
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این برادرم... فدای هرکسی که دلش با هفت اکتبر است 🧷دلدادگانِ هفت اکتبری روانه‌ی کدام تقدیرند که جوان غزاوی، برادر فدای قدوم‌شان کرده؟ اگر این را نمی‌دیدم باز هم فکر می‌کردم خوش خیالی من است. اما غزه بهتر از هرکسی می‌فهمد چه می‌کند. در حالیکه ما اینجا به تحلیل دچاریم، غزه مرزها را یکی پس از دیگری پشت سر جا می‌گذارد. آن‌ها خوب می‌دانند راه بر کدام مسیرِ بی‌گمان گشوده‌اند که پیش پای دلدادگان هفت اکتبری، برادر قربان می‌کنند. و به خدا قسم که این شروع ماجراست... @ESRAR3
اصرار
اسمش را گذاشتند «کاروان ایستادگی» جزئیات به روز شده و تازه‌اش اینکه قرار است کاروان در تاریخ ۹ ژوئن
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعزام به جبهه را بازگشت آزادگان را اربعین را «کاروان ایستادگی » همه را کنار هم جمع کرده... تصاویر ارسالی از کاروان، شما را به تمام این‌ها پرتاب می‌کند‌. ما نه‌تنها شاهد ظلمی تاریخی بوده‌ایم، بلکه این‌بار قرار است شاهد وفاداری‌ای تاریخی نیز باشیم، ان‌شاءالله. کاروان ایستادگی، نه فقط از مرزهای جغرافیا، که از پیچ‌و‌تاب تاریخ عبور می‌کند؛ تصاویر ارسالی از این کاروان، لبیک آزادگان سراسر نقاط جهان به فریاد مظلومی محاصره‌شده است. این اتفاق، بی‌شک یکی از شگفت‌انگیزترین و تماشایی‌ترین رخدادهای قرن ماست؛ آزادگان از هر سوی جهان گرد آمده‌اند، تا پس از قرن‌ها انتظار، این بار درست به وقتش، پاسخی به ندای «هل من ناصر» باشند. @ESRAR3
هدایت شده از اصرار
فاجعه قتل عام سربرنیتسا آن هم در جهان معاصری که تاریخش دور نیست، همیشه برام عجیب بوده که خب بقیه کجا بودن؟ چرا انگار یک دنیا به تماشا نشسته؟ و خب الان با غزه کاملاً درک می‌کنم چطور به تماشا نشستیم تا قربانی‌شان کنند... صرفاً به دولت‌ها و حاکمیت‌ها وضعیت را نسبت ندیم ما چه کاره‌ایم؟ @Esrar3
📌عکس را باز کنید و بخوانید... بیش از این، این اندازه لفظ «شهید زنده» را به چشم ندیده بودم. او تا مرگش را رفته بود، انتقام خونش را گرفته بود و دوباره پیش ما بازگشته بود. محمدسعید ایزدی (حاج رمضان) شهیدی زنده بود که اول انتقام خونش را گرفته و بعد شهید شد. و به حق که این در دسترس‌ترین تجلی کلامی‌ست که می‌گوید: «هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند! بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند». @ESRAR3
اصرار
عاشورای امسال یک اتفاق قابل توجه در فلسطین و به طور ویژه غزه افتاد، و آن برخاستن زمزمه‌هایی از حسین
حسین تشنه‌لب، به دست پست‌ترین و فرومایه‌ترین مردم زمانش سر بریده شد. هیچ‌کس او را با بدی یا اهانت به شأنش یاد نکرد، اما سر بریده شد. نه به خاطر کم بودن یارانش یا بد بودن تدبیرش بلکه سر بریده شد چون شاهد بود و شهادت می‌داد بر زمانه‌اش. و غزه امروز همان شهیدِ شاهد است بر شما. @ESRAR3
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی‌دانم سرّش چیست، اما غزه دارد تمام تاریخ را روبروی چشم‌مان می‌آورد؛ کربلا را که بسیار دیدیم... حالا هم ما را برده است به التهاب صفا و مروه. این ها تصاویری از جوشش ناگهانی آب است در میان خیام. طراوتی که کودکانی خسته از صفّ آب را، در آغوش گرفته است. و بزرگانی که وضویشان را در اعجاز خدا تجدید می‌کنند. مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى خاطرت جمع؛ که خدایت تو را رها نکرده است... @ESRAR3
جستجوی غذا در غزه سخت‌تر از جستجوی مرگ است. چرا که مرگ آنجا بی وقت و مقدمه می‌آید چه با بمباران، چه با تک تیرانداز، چه با گرسنگی، چه با آوار، چه با نرسیدن دارو، چه با دل‌شکستگی و رها شدگی... اما یک لقمه نان محتاج معجزه است. غزه با گرسنگی نفس‌های آخرش را می‌کشد. 🧷موسی به دنبال خضر می‌گشت، به وقت غذا بود که موسی غذایش را خواست و نبود. گفت این همان است. همان‌جا که غذایم رفت، همان‌جا چیزی قرار است برسد.‌ جستجوگر خضر، حتی به غذایش نگاه می‌کرد و در غذایش نیز دنبال خضر بود. غزه هم جستجوگر است. اصلا تمام گناه غزه همین بوده. اینکه نخواست با چیزی که جهان برای همه تدارک دیده بود، طی کند. غزه دنبال جهان دیگری رفته و در این جستجو همه چیزش از دست رفته است؛ غذایش، آبش، جانش، خانه‌اش، رمقش، خونش... این گونه است که این همه رفتن و نداشتن و نبودن، همه گواهِ آنست که قرار است آنجا زمین پاک و مقدسِ نزول روح دیگری در زمان باشد.‌ همان روحی که یعقوب در جستجویش می‌گوید: لا تیأسوا مِن رَوْحِ الله اِنّه لا ییأَسُ مِن رَوْحِ الله الّا القومُ الکافِرون @ESRAR3
اصرار
این روزها پدری در غزه خدا را شکر می‌کند که دخترانش زودتر شهید شدند... ✍برای اولین بار و در کمال هش
صهیونیست‌ها پس از کشتار و اشغال خانه‌های اهالی غزه، عروسک‌ها را به دار می‌آویزند و از آن‌ها عکس گرفته و منتشر می‌کنند. ❌وقتی نمی‌توانند با غزه‌ی غرق خون توافق کنند، وقتی نمی‌توانند زیر بار آتش بس با شهرسوخته بروند، وقتی نمی‌توانند دست از کشتار بردارند، وقتی نمی‌توانند خشم‌شان را متوقف کنند، وقتی نمی‌توانند در قبال غزه وقت بخرند... ✅یعنی غزه درست‌ترین جای تاریخ است. درستی که سلول به سلولش آن‌ها را آزار می‌دهد. و این همه است که تنها نام غزه را بی‌هیچ رقیب و ردیفی، تنگاتنگ کربلا جای می‌دهد... ⏳کربلا در غزه_ روز ۶۶۵ جنگ @ESRAR3
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«حساب صدام جداست»؛ این جمله‌ای‌ست که بارها و بارها از زبان اهالی عراق شنیده‌ایم. جمله ای که نشان می‌دهد صدام چنان زهر چشمی از عراقی‌ها گرفته بود که ندیده و نشناخته حسابش را از همه طاغیان سوا می‌کردند. صدام کاری کرده بود که عراقی‌ها حتی در خلوت‌شان ابا داشتند اعتراض کنند، شکایت کنند و بد بگویند. این شاید بزرگ‌ترین ظلم صدام در حق عراقی‌ها بود؛ کشتن زمزمه‌های درون یک انسان. با این وضع کمتر کسی می‌دانست این مردمی که صدام اینطور آن‌ها را به زمین کوبیده، چطور قرار است خودشان را پیدا کنند، کمر راست کنند، آینده‌شان کجاست...تا اینکه اربعین مثل یک خاک حاصلخیز عراق را برای دوباره شکفتن به آغوش گرفت. این آقایی که می‌بینید وقتی هفت ساله بوده، به همراه پدرش اواسط مسیر پیاده روی اربعین دستگیر شدند. حکم اعدام خورده بودند که قرار شد به شرط تعهد برای شرکت نکردن در پیاده روی اربعین و یا عدم حضور در مسجد یا حسینیه‌، آزاد شوند.‌ فکر می‌کنید به محض آزادی کجا رفتند؟ پدرش گفته بود باید این مسیر را به سرانجام برسیم و کار ناتمام‌مان را تمام کنیم.‌ و این گونه بود که دوباره از درب زندان مسیرشان را پی گرفتند. و حالا پسر هفت ساله‌ی دیروز در مسیری راه می‌رود که آن را به حکم مرگ حفظ کرده بود. زخم‌ها، زشتی‌ها و پلیدی‌های مستبدان در عراق، با اربعین التیام می‌یابند. عراقی‌ها سال‌ها قبل چشم‌شان را به اربعین دوخته بودند و یقین داشتند آینده‌ی رویایی‌شان اینجاست، در اربعین. @ESRAR3
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌موکب‌دار آفریقایی: من از کنیا هستم. احساس می‌کنم وطن اولم اینجا و کنیا وطن دوم من است. دوستداران و غاصبان اربعینی احتمالا هر کدام به دلایلی تلاش کنند در قبال این وجه از رویداد اربعینی مقاومت کنند و دریافت‌های این چنینی را خطری برای طرح مسائل ملی ببینند و سعی کنند به پشتوانه تاریخی، به نحوی حساب‌شان را از دیگر ملت‌ها سوا کنند. اما اینجا تاریخ ساخته می‌شود، مثل غزه. اینجا مسأله تاریخ داشتن نیست، تاریخ را ساختن است.‌ تاریخ تازه‌ای که در تجلی «صفّا کأنّهم بنیانٌ مرصوص» چای عراقی و ایرانی و هندی و ژاپنی را کنار هم در یک مسیر قرار می‌دهد؛ مسیری به نام حسین. @ESRAR3
📌در ادامه متنی را می‌خوانید که چندی قبل در میان کاربران کشورهای عربی دست به دست شد. اما نکته قابل توجهِ این روزها، رواج بازخوانی تاریخ از رهگذر غزه است، و در این بازخوانی‌ها زوایایی از تاریخ به چشم آمده است که شاید پیش از این هیچگاه به چشم نیامده بود. این روزها غزه؛ این پدیده‌ی همه‌زمانی عصر ما، در هر جلوه‌اش، حاشیه‌ای تازه بر هر ورق از دفتر تاریخ می‌نگارد... 📝زمانی که کافران قریش، بنی‌هاشم را در «شعب ابی‌طالب» محاصره کردند و آن‌ها را از غذا و آب محروم ساختند، «هشام بن عمرو» مردی مشرک بود که فطرت پاکش تاب شنیدن گریه کودکان گرسنه در شعب ابی‌طالب را نداشت. او نتوانست قساوت و ظلم را تحمل کند، پس شب‌ها پنهانی آذوقه و غذا برمی‌داشت و برای محاصره‌شدگان می‌برد. نه مسلمان بود، نه منتظر تشکر، و نه از سرزنش کسی می‌ترسید؛ فقط به ندای وجدان انسانی خود پاسخ می‌داد. با این حال، آرام نگرفت… احساس کرد کارش کافی نیست. به دنبال کسی گشت که همراهش شود. به سراغ «زهیر بن ابی‌امیه مخزومی» ـ که پسرعمه پیامبر ﷺ بود، رفت و با سرزنش گفت: «آیا راضی هستی که تو بخوری و بیاشامی، در حالی که می‌دانی دایی‌هایت در چه وضعی هستند؟». غیرت در دل زهیر شعله‌ور شد، اما همان‌گونه که ما امروز سخن می‌گوییم، پاسخ داد: «من یک نفرم، چه کاری از من برمی‌آید؟ به خدا اگر همراهی داشتم، آن پیمان‌نامه را پاره می‌کردم». هشام گفت: «من با تو هستم.» و این‌گونه، از یک نفر، شدند دو نفر… سپس سه… و بعد پنج نفر: هشام، زهیر، مطعم بن عدی، بختری بن هشام و زمعه بن اسود. مردانی که برخاستند، چون سکوت جرم است و چون وجدان در برابر ظلم آرام نمی‌گیرد. آن‌ها سند ظلم را باطل کردند، در برابر قریش ایستادند و محاصره بنی‌هاشم را شکستند. مشرک بودند و می‌دانستند تصمیم‌شان سخت و پرهزینه است، اما آن را انجام دادند… چون وقتی انسان به فطرتش وفادار می‌ماند، از هر ترسی بزرگ‌تر می‌شود. پنج نفر به پا خاستند چون سکوت، خیانت و ظلم است، و واژه‌ها هرگز پناهی برای عذاب وجدان نیستند. و امروز، غزه از گرسنگی می‌میرد و یک‌ونیم میلیارد مسلمان می‌خورند و می‌نوشند، در حالی که برادرانشان در غزه از گرسنگی جان می‌دهند، از آنان حرکتی نمی‌بینی و حتی صدایی هم نمی‌شنوی. هشام بن عمرو باش… صدایت را بلند کن… چون کهکشانی باش که شهاب‌ها را شعله‌ور می‌کند… شاید روزی صدای تو آغاز پنج نفری باشد… و همان پنج نفر سرنوشت داستان را تغییر دهند. @ESRAR3