eitaa logo
اصرار
669 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام ESRAR3@ 📍اصرار در اینستاگرام ESRAR3.INSTA@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رخ متفاوتی از مقاومت در خانه و پای صحبت یک مادر یُسرا مادری‌ست که سه فرزند دارد و در غزه به خبرنگاری مشغول است. یسرا صحبت‌های این روزهایشان با فرزندانش را نقل می‌کند: به فرزندانم می‌گوید ممنونم که گرسنگی و تشنگی و ترس را تحمل کردید، بسیاری مواقع تظاهر به سیری کردید وقتی نمی‌توانستم برایتان غذا فراهم کنم. ممنونم که تظاهر به نترسیدن کردید وقتی که من در مراقبت و حمایت از شما ناتوان بودم. اما من یقین دارم همانطور که خدا ما را برای زندگی در غزه برگزید، حتما خدا آن ها را برای آینده‌ای زیباتر برمی‌گزیند. رویایم پیروزی فلسطینیان بر این مرزها و موانعی ست که اسرائیل آن را گذاشته تا ما را از عزیزان‌مان جدا کند، رویایم همین است که بر تمام این تنگناها پیروز می‌شویم و زنده‌ می‌مانیم... 🧷این سخنان دو بخش دارد، یک بخش که همین رد و بدل شدن‌های سخن است. همین که کودکان همپای بزرگترها مسئولیت مقاومت را به دوش می‌کشند و بزرگترهایی که کودکان را در مقاومت‌شان اینطور تکریم می‌کنند.‌ این یکی از وجوه مهم و ناپیدای مقاومت است. یک بخش هم غزه است. اینکه مادری ساده و رسا سرنوشت کودکانش را به سرنوشت غزه گره می‌زند. آنقدر که از لفظ «برگزیده شدن برای زندگی بر این خاک» استفاده می‌کند. یعنی مادری با توجه دادن فرزندانش به آنچه خدا برای آن‌ها مقدر کرده است می‌تواند آن‌ها را لحظه به لحظه همپای حوادث بیاورد. این توجه دادن‌های بی تکلف و جان‌دار از وجود بی واسطه‌ی مادرانه بر‌می‌آید. @Esrar3
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از مادری دل‌سوخته بشنو نتانیاهو! من بعد هر سال هفت اکتبری هست...قول! این را یک مادر می‌گوید از غزه می‌گوید بعد از تمام این به خط شدن‌های رنگارنگ مرگ @Esrar3
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع‌شان هم با قرآن است این مردم همه چیزِشان قرآن... مادر یک طرف در جنوب است و پدر یک طرف در شمال در محاصره. فرزندشان شهید شد و پدر نتوانست با او وداع کند؛ قرآن که بود، همه بودند. خواستم مطمئن شوم آن سکینه‌ی بالای سر حتما مادر است؟ دیدم، مطمئن شدم، مادر بود، آن سکینه‌ی مطمئنِ قرآن به دست و لب، مادر بود. @Esrar3
17.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به غزه مدیونیم می‌پرسید چرا؟ هر چه در پاسخ از این و آن شنیده بودید یک طرف، آنچه کودک غزه می‌گوید قطعا طرف دیگر است. جویریه ساده و روان برایتان می‌گوید.‌ باور می‌کنید دختری از وسط این معرکه‌ی خونین با فخر از طوفان الاقصی چنین تصویر هنرمندانه‌ای بدهد؟ نام این کلیپ «شکرا غزه» است. دختری به نام جویریه آن را ضبط کرده و در توضیحش نوشته «در هفت اکتبر همه سقوط کردند اما غزه سقوط نکرد». او یک سال طوفان الاقصی را در یک و نیم دقیقه برایتان ریخته،‌ با پس زمینه‌ی صدای پرنده‌های مزاحم صهیونیست‌ها. ممنونم غزه ممنونم جویریه ما،‌ همه‌ی ما به طوفان الاقصی‌ به تو به یک سیل فراگیر تشنه بودیم شکرا غزهبا زیرنویس @Esrar3
این بخشی از پیام‌های یکی از اهالی غزه با مادرش است. مادر از پسر می‌پرسد اوضاع نماز و عبادتت چطور است؟ و بعد در حق پسرش دعا می‌کند و می‌گوید خدا تو را با اطاعت و عبادتش کرامت دهد. کسی در شرح این گفتگو نوشت: این‌ها رد و بدل شدن‌های حرف میان مادری‌ست که برای درمان به قطر رفته با پسرش که وسط معرکه‌ی غزه است. می‌پرسید چرا غزه و اهل غزه؟ برای همین که مادر عوض اینکه از خورد و خوراک و خواب فرزندش بپرسد از اوضاع نماز و عبادتش می‌پرسد. هر بار بیشتر مطمئن می‌شوم که این جنگ جنگ دین است بر خلاف آن چیزی که سعی می‌کنند نشان دهند. @Esrar3
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی همه خواب بودیم اسرائیلِ مادرکُش مادر را کُشت همآنکه او را تا همیشه می‌خواستیم پسر بچه در جلد جوانی جا افتاده پشت درب سردخانه بهانه‌ی مادر می‌گرفت از درز در نگاه می‌کرد قفل را برانداز می‌کرد صدا می‌کرد سوال می‌کرد «چرا رفتی؟» شاید مادر نمرده باشد شاید دوباره برگردد مثل همیشه و از پشت تمام درها @Esrar3
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
المومنُ کالمَیِّتِ فی یَدی الغاسِل... در برابر اراده خدا بی اراده باش، چونان پیکری بی‌جان در دست غسال. چونان مادر شهیدی که چون از او پرسیدند، چه شد که مرتضایت مرتضی شد؟ پاسخ می‌دهد: نمی‌دانم! خودم هم متوجه نیستم! بی ارادگی شر نیست، وقتی اراده خدا وسط باشد. و زنان، این بی‌ارادگان مجرای اراده‌ی الهی... آینه‌هایی که چون از آنها بپرسند کودکت را چگونه بزرگ کردی که آن گونه و این گونه شد؟ همین قدر ساده و با صفا بگوید: «خودم هم نمیدانم. متوجه نیستم». احتمالا انتظار می‌رفت قلمبه سلمبه‌های تربیتی ردیف کند. اما او گران‌بارترین بار ِبودن را برداشته است، بی‌اراده‌ی اراده‌ی او بودن را. بی اراده‌ای که خودش هم نمی‌داند. بی اراده‌ای که زن است... زمینِ تسلیم است در برابر بذرهای پر ثمر اراده‌ی الهی... @ESRAR3
اصرار
زنی از غزه در بحبوحه جنگ تصمیم گرفته این کتاب را بخواند. جنات نوفل از غزه، جنایت و مکافات داستایوفسک
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کودک بودم. مسافرت رفته بودیم که طی اقامت‌مان در شهر مقصد نیمچه زلزله‌ای آمد. همه فرار کردیم که پناه بگیریم اما مادر به دلیل بیماری‌اش توان حرکتش کند بود و بالطبع تا بیاید به خودش بجنبد زلزله آمده بود و رفته بود. وقتی همه‌مان با ترس و هیجان از پناهگاه‌هایمان بیرون زدیم، صحنه مظلومانه تنها نشستن مادرم در خطرناک‌ترین جای ممکن قلب کودکی‌ام را هزار پاره کرد. ما فراموش کرده بودیم که مادر نمی‌توانست... و دیدن تنهایی‌اش هنگام زلزله‌ بدترین شکل یادآوری‌اش بود مثل یک تنبیه. فهمیده بودیم بیماری زورش از هر چیزی بیشتر است آنقدری که می‌تواند در یک لحظه همه‌مان را از هم جدا کند. حالا و بعد از بیست سال دوباره این صحنه را دیدم. بعد از بیست سال دوباره مادرم را دیدم، این بار در صورت یک زن غزاوی... وقتی دخترانش قصد داشتند پناه بگیرند و به مکان امن‌تری بروند، مادر امتناع کرد به اخطار تخلیه تن دهد و گفت همینجا می‌مانیم و هیچ جا نمی‌رویم. فکر می‌کنم بغضِ آن روز مادرانه‌ها بعد از بیست سال همین‌جا شکست، پای بیماری بسیار بزرگتری به نام اسرائیل... ⏳غزه _ روز ۵۸۷ جنگ @ESRAR3
🌙شب‌های مادرانگی در غزه من آن مادری هستم که دو سال است نخوابیده‌ام. خواب با من غریبه شده، فقط چشم‌هایم را می‌بندم، اما در واقع نمی‌خوابم! شب‌های ترس و گرسنگی به من یاد داد که خواب یک نوع رفاه است، و کسی که امنیت را از دست بدهد، دیگر دنبال رؤیا نمی‌گردد. صلح یک حس درونی‌ست و کسی که منتظر مرگ است با آن غریبه است. کسی که زیر بارش موشک‌هاست، پلک بر هم نمی‌گذارد. بالشم از دستم کلافه می‌شود همانطور که من از دستش کلافه می‌شوم. غزه نمی‌خوابد، غزه آرام نمی‌شود، از غزه شرم می‌کنم، چطور بخوابم!؟ دخترکم از من می‌خواهد نجاتش دهم، چطور بخوابم؟ کودک دیگری که قهرمان گزارش خبری‌ای بود که نوشته بودم، در خواب دنبالم می‌آید، پای مصنوعی یا اعضای دیگری می‌خواهد. چطور بخوابم؟ وقتی به دردی فکر می‌کنم که در دل مادر شهیدی جا خوش کرده؛ مادری که پیکر پسرش را با هلهله بدرقه کرد و بعد درد دورش را گرفت و دیگر نخوابید. غزه کی می‌خوابد؟ این درد کی آرام می‌گیرد تا من هم بخوابم؟ @ESRAR3
آن‌چه با یقه از صورتش پاک می‌کند عرقِ بعد از فوتبال در یک عصر تابستانی نیست، خون است خون رفته بود پی یک لقمه غذا شاید بعد از پدر تنها مرد خانه‌شان شده بود که تروریست‌های آمریکایی شکارش کردند. ترامپ در مورد گرتا تونبرگ گفته بود که زنی عصبانی‌ست و باید کنترل خشم را بیاموزد. گرتا هم در جوابش گفت «فکر میکنم جهان به زنان خشمگین بیشتری نیاز داد». من منتظر انقلابی مادرانه‌‌ام، منتظر طغیان خشم زنان. منتظرم مادرها، مادری‌شان از فرزندان‌شان سرریز شود، از خانه‌ها تا کوچه‌ها، خیابان‌ها و مرزها رد شود. ببینند آنچه در غزه می‌میرد مادریِ آن‌هاست. حیثیت مادرانه‌شان به جوش بیاید. و به غیرت مادرها بربخورد که کودکی در جهان عوض عرق فوتبال، خون از صورت پاک می‌کند چون رفته بود برای خانه یک لقمه نان بیاورد. مادری که امروز با غزه فریاد نزند، فردا اولین دشمن فرزند خویش است چرا که او قبلاً خون عصمت را دیده بود که بر زمین ریخته است. پس دامانش را برای کدام عصمت پهن خواهد کرد که جزایش بهشتی زیر پا باشد؟ @ESRAR3
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما فکر کردید هرکه از حسین گفت، راوی حسین شد؟ نه! حسین راوی ندارد.‌ او داشته با حسین خودش را روایت می‌کرده. هیچکس راوی حسین نمی‌شود، هیچکس! این را گفتم که بگویم شب و روز تصویر این مادر روبروی چشم من است، مادری که دست در خون پسر زده و می‌گوید خون پسرم ناصرالدین زایل نمی‌شود. همین یک جمله را نگاه کنید؛ حتی اسم پسر به طرز شگفت‌انگیزی با کلام مادر هم‌آهنگ است. نام پسر ناصرالدین است و مادر می‌گوید خون ناصر ِدین هدر نمی‌رود. این‌ها را گفتم که بگویم دیگر به این نتیجه رسیده‌ام این غزه است که دارد ما را روایت می‌کند. هرکسی از غزه نوشت، خودش را نوشته است و با اشک‌هایش تصدیق می‌کند درستیِ آن مظلوم در خون غلتیده را. می‌دانید که؛ مظلومِ غریب حتی روی اشک‌های آدم‌ حساب می‌کند. وگرنه ما کجا و روایت از آنان کجا؟ راستی، این سومین پسرش بود که شهید شد. رفته بود پی کمک‌های غذایی که آمریکا شکارش کرد. دیگر کجا می‌شد شقاوت آمریکایی را این چنین واضح و بر خط نظاره کرد؟ کجا جز در آینه‌ی زلالِ این نازنین مردم؟ @ESRAR3
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزه را با چه می‌شود قیاس کرد؟ جوری دارد تمام مرزها را در می‌نوردد، که وقت نمی‌کنی حتی همه‌اش را بنگری. مثلا این را ببینید... مادری که دارد لباس عید دخترش را نشان می‌دهد. لباسی که دخترش وقت نکرده تن کند و شهید شد. خب تا اینجای کار را دیده‌ایم و دیده‌اید. اما این را چه کنیم؟ که مادر تنها یادگاری پاره تنش را می‌فروشد تا بازمانده‌ها از گرسنگی پر نکشند... مادر از «خاطره‌ و یادگاری» شهیدش هم گذشت. در ادامه کیسه‌ای که برای دریافت آرد دستش گرفته را نشان می‌دهد و می‌گوید یا در آن غذا می‌آوریم یا خودمان محتویات کیسه می‌شویم... هرچه دستت بگیری که بگویی فهمیدمش، غزه از دستت می‌گیرد و می‌گوید کور خواندی که هنوز هم مانده‌‌‌... و همین ناتمامی‌هاست که غزه ما را به یگانه ناتمامِ دوران‌ها، به کربلا کشانده است. هیچ سنگری، هیچ سنگری نمانده است که پشت آن پناه بگیریم و از درد و رنج زمان‌مان بگریزیم. غزه پیروز است... او تمام مخفی‌گاه‌های خفته در وجودمان را برای ندیدن و گریختن فتح کرد. غزه آمده است تاریخ را از نو بنویسد. و به خدا سوگند راست گفت آن عزیزِ جان، شهید محمد ضیف؛ «امروز، تاریخ با قلمی زرین، درخشان‌ترین صفحات خود را رقم خواهد زد. کیست که نخواهد نام خود، خانواده و شهرش را در این کتاب ثبت کند؟». @ESRAR3