eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ #تاریک‌خانہ🗝 ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #فانوس_235 حره برای استقبال از میهمانان ناخوانده پ
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ 🗝 ✍بہ قلمِ 🍃 دل حره به رحم آمده بود اما هنوز کمی از مقاومتش باقی بود: _زندگی من و مروه به هم گره خورده آقای سماواتی اون برام مثل خواهر نداشتمه از بچگی با هم بزرگ شدیم شما اگر بخواید ما رو از هم جدا کنید... _منظور من اصلا این نبود که ایشون رو بگذارید کنار ابدا... منظور من اینه که بدون در نظر گرفتن شرایط دوستامون درباره زندگی خودمون تصمیم بگیریم نه اینکه باهاشون قطع رابطه کنیم! _ولی در حال حاضر مروه به من نیاز داره منم میخوام که کمکش کنم! نمیتونم اینجوری ولش کنم! بنابراین فعلا نمیتونم به ازدواج فکر کنم چون میخوام همراهش باشم دلیل اصلی جواب منفیم به شما هم همین بود ِآه از نهاد یحیی بلند شد: _تا کی؟! تا کی میخواید ازش مراقبت کنید؟ _تا وقتی که بهم احتیاج داشته باشه اون با هیچ کس جز من احساس صمیمیت نمیکنه و فکر میکنم تا زمانی که ازدواج نکنه به من نیاز داره و منم کنارش میمونم بعید میدونم کسی بتونه این شرایط رو قبول کنه! یحیی با نوک کفش شن های ساحل را زیر و رو کرد: _من درکتون میکنم اگر چه خیلی سخته ولی حاضرم این شرایط رو بپذیرم! نگاه ناباور حره روی صورتش برگشت: _متوجه نمیشم یعنی... لبخند خسته ای روی لبهای یحیی نشست انگار از جنگی طولانی برگشته، لب باز کرد: _میتونیم حرف بزنیم راجع بهش یکم شما کوتاه میاید یکم بیشتر من! حل میشه لبهای حره بالاخره دربرابر فشار لبخند کم آورد... و این لبخند از چشمهای یحیی دور نماند... احساس کرد حالا تنور داغ شده و باید عجله کرد فوری اضافه کرد: _من متوجهم که شما چقدر ایشون رو دوست دارید شما هم... متوجه باشید که من چقدر به شما علاقه دارم! همونطور که به ایشون فکر میکنید... به مم فکر کنید اگر میشه! دهان حره برای بلعیدن هوای اضافی باز شد اما هرچه عمیقتر نفس میکشید قلبش بیشتر برای فرار از سینه تقلا میکرد... با ابنهمه سختی این لحظات برایش عجیب شیرین بود! ولی باز گوشه ای از فکرش درگیر مروه بود و اینکه آن لحظات برای او هم همینقدر شیرین سپری میشود؟! جواب سوالش را میدانست و همین عیشش را منقض میکرد! 🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇 http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🚫 🚫 🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ 🗝 ✍بہ قلمِ 🍃 چند بار پشت هم نفس مبکشم اما تاثیر چندانی ندارد هنوز هم این لرزش وامانده دست و دل و زبانم را رها نمیکند در را به هر سختی باز میکنم و چشمم به چشمان منتظرش می افتد نگاهش برای همه همینقدر نافذ است یا فقط قلب من ضعیف و بی اراده را از کار می اندازد؟ خانم خاله نمیدانم در نگاه او یا در حال نزار من چه میبیند که بی معطلی اما سخت از جا بلند میشود: _یاعلی شام من هنوز بار نشده پسر جان من همین اتاق بغلی هستم چیزی خواستی منه صدا کن خب؟ با همان صدایی که زیبا ترین آوای آشنای گوشم بود متین جواب میدهد: _چشم خاله ببخشید زحمت دادیم... خانم خاله تعارفش را ندید میگیرد و می رود... می رود و من درمانده را با او تنها میگذارد... آهسته ولی محکم سلام میکند... پی در پی اما بی صدا نفس میکشم دعا دعا میکنم زمین نخورم یک قدم دیگر هم برمیدارم ولی بعد متوقف میشوم انگار فراموش کرده بودم برای چه به اینجا آمدم برای توبیخ! نه همصحبتی میان اتاق ایستاده دستهایم را به چادر گره میکنم تکیه گاهی جز او نیست با صدایی که صدای من نیست میگویم: _سلام... شما اینجا چکار میکنید؟ با لبخندی محو به پشتی رنگ و رو رفته گوشه اتاق اشاره میکند: _بنشینید لطفا یکم حرفام طولانیه... سعی میکنم از پا نیفتم اما فقط سعی میکنم! _چه حرفی حرفی نمونده سر بلند میکند و فاتحه نیمه دیگر جمله ام را میخواند نگاهش هم غضب دارد و هم دلخوری زبان میچرخاند و کمی از آن دلخوری را واژه واژه به خوردم میدهد: _یعنی به حد نیم ساعت وقت هم براتون ارزش ندارم؟! چیز زیادی نمیخوام فقط میخوام حرفهام رو بشنوید... آهسته در جایم مینشینم سرم را به چادرم بند میکنم کمی به سکوت میگذرد و بعد سکوت را میشکند: _من... من قبلا هم گفتم من به مشکلات شما برای ازدواج آگاهی کامل دارم ولی حاضرم هرچقدر که لازمه زمان و انرژی صرف کنم که این مشکلات و موانع رفع بشن اگر شما بخواید! 🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇 http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🚫 🚫 🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗
∞♥∞ 🍃 ░ ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به و اعف عنا ░ ! آنچه آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار و آثار را از ما بشوی ...]• | بقره ۲۸۶ | ♡ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #15 حالا برگردیم به ماجرای خلقت از منظر قرآن؛ قبل از اینکه موج
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 _درسته این دلیل در اقناع بشر برای پرستش خورشید موثره اما در کافی بودنش شکه با توجه به اون جامعیتی که داره ضمنا نکات جالبی در موضوعِ پرستش خورشید هست مثلا وقتی شواهد و به جا مانده های تاریخی رو بررسی میکنی می بینی تمثال هایی که همه تمدن ها برای خدای خورشید ساختن نشانه های مشابهی با هم داره* یا مثلا این خدای خورشید همه جای دنیا دستورات مشابهی به پیروانش میداده... _منظورت چیه؟ _عجله نکن کامل توضیح میدم بین تمام تمدن ها پیشگامترین تمدن در پرستش خدایان به صورت تمدنی و چارچوب منده. مصر یک مکتب فکری رو حول این مسئله پایه گذاری میکنه یه دکترین ارائه میده. احتمالا اسمش رو شنیده باشید. کابالا... یک سیستم فکری اعتقادی با محوریت کهانت و معبد که مبتنی بر جادو و سحره اصلا برای همینم معجزه ی حضرت موسی از این جنسه برای اینکه مردم مصر توی فرهنگشون این چیزا رو زیاد دیدن و براشون جذابیت داره اصلا اونا مردم رو با همین چیزا جذب کردن ضد حمله ی خدا هم باید از همین نوع باشه منتها بهترینش که رو دست همشون بلند بشه اگرم دقت کنی در متون دینی وقتی موسی معجزه میکنه اولین چیزی که بهش میگن چیه؟ میگن این سحره. یعنی کاملا آشنایی داشتن بعدم میگه بیا با ساحران معبد مسابقه بده! واضحه که این سیستمشون بوده روال همیشگیشون بوده! در مجموع مصر یک تمدن بزرگه که تمام مشخصه های تمدنی خاص خودش رو داره؛ مناسبات اقتصادی خودش، معماری خاص خودش که ساعتها میشه راجع بهش حرف زد اون اهرام و آبلیسک ها با اون حجم و اندازه که با اون ابزار اندک و بدون هیچ ماشینی میساختن و هنوزم برای محققا سواله و حولش بررسی میکنن که اینا دقیقا چطوری ساخته شده، مناسبات اجتماعی و تعاملات انسانی خودش، ساختار نظامی خودش و... سایر مظاهر تمدنی که مهمترینش همون فرهنگ و دین خاص خودشه همون کابالا تو این مکتب اعتقادات خاصی داشتن خدایان زیادی داشتن خدایانشون رو تجسد زمینی هم میدادن در صورت انسان و حیوانات فرض میکردن مثلا از خدایان دیگه شون آپیس به شکل گاوه یا خدای دیگه شون که صورت گربه داره واضحه که هیچ بشری اونقدر نادان نیست که بگه این گاو یا این گربه ها مارو آفریدن بلکه اعتقادشون اینه که اون خدا میتونه در اون موجود حلول کنه برای همینم تمثالشون رو به اون شکل میساختن و اون موجودات هم مقدس و مورد احترام بودن یا مثلا میگفتن فراعنه فرزندان خدا و نمایندگان خدا روی زمینن و مقام نیمه خدایی دارن... افسانه های اساطیری زیادی هم در عقبه باور های فکریشون داشتن مثلا در ماجرای خدای خورشید یک افسانه اساطیری جالب دارن؛ خدای خورشید "را" چهار فرزند داره؛ آیسیس اسیریس نفتیس و ست اینا که دو تا دختر و دو تا پسرن دو به دو ازدواج میکنن و رقابت بر سر جانشینی و دریافت ارث خدایی بینشون وجود داره در نهایت زوجِ آیسیس و اسیریس وارث این میراث میشن و اسیریس میشه خدای خورشید اما نفتیس نسبت به این موضوع حسادت داره و مترصد فرصتیه که یه بلایی سر اسیریس بیاره و در یک فرصت مناسب همین کارم میکنه... بدن اسیریس رو 14 تکه میکنه و هر تکه رو یه جای زمین میگذاره که دیگه به هم نرسن چون به اعتقاد اینا خدایان بازسازی میشن! یعنی اگر این تکه ها به هم بچسبه اون خدا دوباره زنده میشه حالا به هر حال اینکار رو میکنه و بعد یه مدت که از ناپدید شدنش میگذره آیسیس میفهمه موضوع از چه قراره و میره میگرده دنبال شوهرش همه ی تکه های بدن اسیریس بجز یک تکه یعنی 13 تکه رو پیدا میکنه و بهم میچسبونه و اسیریس زنده میشه و بعد از مدتی صاحب فرزند میشن فرزندشون هروس خدای خورشید بعدیه و سرش قوش مانند یا تمثال شاهینه منتها نکته اینجاست که دقیقا اون تکه از بدن اسیریس که پیدا نشد همون اندام باروری بوده... یعنی زنی باردار شد بدون تماس با مردی میگن روحی در آیسیس حلول کرد و این فرزند زاده شد بعدش اسیریس میره به غرب و میشه خدای دنیای مردگان و براساس همین باور اساطیری مصری ها اهرام ثلاثه که محل دفن فراعنه، همون خدایان روی زمین، هست رو با در نظر گرفتن سه ستاره ی روی کمر صورت فلکی شکارچی میسازن صورت فلکی شکارچی نماد اسیریس و سه ستاره ی روی کمرش به نشانه مردانگی یعنی همون جایی که محل دفن خدایانه محل حلول خدای دنیای غرب اسیریس هم هست چون اینا اعتقاد دارن که خدایان در آسمان ها هستن و در ستارگان زندگی میکنن... پس از این درگاه خدا در اهرام حلول میکنه. ببین چقدر فلسفه منده رفتارها و تناسب مظاهر تمدنی با هم، معماری با ایدئولوژی... برا همین بود که گفتم همه چیز تمدنش مال خودشه و با هم در تناسبن! خندیدم: حالا جدای از داستان توان این خدایان رو ببینید یکیشونو که تیکه تیکه میکنن یکی هم که اصلا خبر نداره تازه کلی سرچ میکنه میفهمه چی به چیه بعدم باید بره دنبالش بگرده و آخرشم یه تیکه رو پیدا نمیکنه و..
یعنی هیچ علم مجزایی از انسان نداره ببین این خدا ها کاملا رفتار انسانی دارن! اینا درکی از لایزال بودن قدرت و آگاهی خدا ندارن خیال میکنن خدا همون انسانه فقط یه وجه تمایز داره که شده خدا! اونم همون نقطه ضعف انسانه اینکه انسان میمیره ولی خدا نمیمیره یا اگرم بمیره میتونه مجدد زنده بشه! پس وجه تمایز انسان و خدا چیه؟ فقط این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟ این خدا شبیه خدای تورات نیست؟ یا بهتر بگم... خدای تورات شبیه خدایان اساطیری نیست؟! خلاصه کنم این ساختار فکری و فرهنگ و اعتقاد مردم مصر و شاخص تمدنی حکومت مصره! حالا یک نفر از قبیله های بیابان گرد همسایه مصر کنعان، خیلی خیلی اتفاقی سر از مصر درمیاره! یوسف... که به عنوان برده می برنش مصر... و اونجا به عنوان برده فروخته میشه به عزیز مصر منتها چون خیلی زیبا بوده میشه فرزند خونده عزیز مصر بعدها همسر عزیز مصر عاشقش میشه یوسفم حاضر نمیشه خیانت کنه زلیخا همسر عزیز مصر هم براش پاپوش درست میکنه و می ندازتش زندان هفت هشت سالی زندان بوده ولی درنهایت بخاطر خوابی که از پادشاه تعبیر میکنه و لیاقت و استعدادی که نشون میده آزاد و نهایتا عزیز مصر میشه حالا جدا از این موضوع شما که فرض پیامبری رو قبول نداری به من بگو یه بچه که از یه حاشیه بردگی ببرنش یه کشور بزرگ جایی که اصلا نژاد این ابرانی ها رو به حساب نمی آوردن میگفتن گوسفند چران؛ از اون موضع ضعف به چه دلیلی محبت همسر عزیز مصر که میگن خیلی هم زیبا بوده رو پس میزنه و خودش رو توی هچل میندازه موقعیت به اون خوبی چرا استفاده نمیکنه؟ اصلا چقدر احتمال وجود داره که این بچه برده بشه شخص دوم اون تمدن عظیم؟! و حالا که شده با این سابقه اعتقادی مردم مصر که گفتم اصلا چطور جرئت میکنه بیاد بگه من پیامبرم به خدای یگانه ی نادیدنی ایمان بیارید! چه کاریه به قدرت رسیدی حکمرانی کن دیگه تو میگی پیامبرا اعلام رسالت میکنن که به قدرت برسن اونوقت این یکی در موضع قدرت چه نیازی داشته که اعلام نبوت کرده؟ قطعا میفهمیده اینکار با اقبال عمومی مواجه نمیشه و با قدرتی که کهانت در مصر داره این تصمیم قدرت خودش رو دچار تزلزل میکنه با منطق تو این رفتار توجیه پذیر نیست اصلا... علی ای حال بعد از صدارت پدرش یعقوب رو پیدا میکنه با کل طایفه بنی اسرائیل می آردشون مصر... خب طبیعتا بی اسرائیلی دامپرور عشایری که بیابان نشینه از هیبت و هیمنه اون تمدن مصری شگفت زده میشه...خیلی براش جذابیت داره حتما بهش تمایل پیدا میکنه حتما تحت تاثیر مظاهر این تمدن قرار میگیره سالهای بعد از یوسف فراعنه و مردم مصر با بنی اسرائیل بسیار بدرفتاری میکنن تحقیرشون میکنن ازشون بیگاری میکشن... از مردانشون کشتار میکردن به هر بهانه ای دخترانشون رو اسیر میگرفتن... حتی اجازه کوچ هم بهشون نمیدادن چون نیروی کار ارزان بودن!...تحقیر محض دیگه... بنی اسرائیل از این وضعیت به ستوه میان و از خدا طلب منجی میکنن و موسی بهشون داده میشه حالا داستانش خیلی طولانیه به هر حال موسی به هر نحوی که هست ناجی اینها میشه و اینا رو از دست فرعون و فرهنگ مصری که تحقیرشون میکرد نجات میده و میبره از مصر بیرون که یه تمدن جدید براشون بسازه یه تمدنی که تمام مشخصه ها و مولفه هاش مال خودش باشه وامدار مصر نباشه وگرنه که فرعون و کل نیروی نظامیش با هم رفتن زیر آب میتونست برگرده مصر کودتا کنه تشکیل حکومت بده نه اتفاقا موسی تمدن مصری نمیخواد میخواد تمدن الهی دایر کنه در مقابل اون تمدن کفر و قومش رو میبره سمت ارض مقدس یا همون فلسطین سرزمینی که خدا برای شکل گیری این تمدن درنظر گرفته.... اما خب قومش خیلی پای کار نیستن غر میزنن بهانه میارن چرا؟ چون سالها مجاورت دلبسته شون کرده میگن برا ما یه چیزی مثل همین مصر درست کن ما راضی ایم! با وجودی که تحت ستم اونها بودن قلبا و ذهنا برتری اونها و تمدن اونها رو پذیرفته بودن حتی میل پیدا کرده بودن به خدای دیدنی با وجودی که یکتا پرست بودن پیغمبر زاده بودن! در تورات و قرآن هر دو هست تا موسی میره میقات سی روزش میشه چهل روز فوری گوساله پرستی رو علم میکنن چرا گوساله؟ خدای آپیس! گفتم تماما وام دار اون فرهنگ و اون تمدنن. حالا چرا همه ی اینا رو بهتون گفتم؟ بخاطر این یک جمله؛ بنی اسرائیل دلبسته و علاقه مند به تمدن و فرهنگ و مکتب فکری مصر شده بودن برای همینم تا چشم موسی رو دور دیدن گوساله پرستیدن برای همینم تا موسی از دنیا رفت یهود تورات رو کابالیزه کرد کتاب مقدس که ما میگیم منظورمون اینه
قوم یهود تمام داستانهای تورات رو با فرهنگ و باور مصری ممزوج کرد... چون کابالا رو دوست داشت وارد دین خودش کرد و شاکله کتاب مقدس و یهودیت رو با کابالا شکل داد و از اون صورت الهی خارج کرد. مثالش هم همون ماجرای خلقت که تعریف کردم البته از این مثال ها فراوانه! کمی احساس لرز میکردم... بلند شدم تا دمنوشی دم بگذارم همونطور که چای ساز رو برای جوش اومدن آب روشن میکردم ادامه دادم: حالا به نظرتون چرا؟ برگردیم به همون شخصیتی که توی قرآن دشمن بشریته ولی با منطق تورات دوست انسانها و کمک حالشون برای رسیدن به هدفشونه! شیطان... اگر یادتون باشه تو ماجرای خلقت گفتم شیطان سوگند خورده بود همه انسانها رو گمراه کنه برای گمراه کردن همه آدمها وسوسه تک به تک که جواب نمیده آدما زیادن زحمتش زیاده اثرش کم بهترین کار چیه؟ طراحی یک و مکتب که همه انسانها رو درون خودش جا بده و حل کنه و یکجا با هم ببره جهنم! شیطان در واقع اینو گفت؛ گفت خدایا کاری میکنم انسان نه تنها به تو سجده نکنه و کافر بشه بلکه به من سجده کنه! و من رو بپرسته و همین الگو رو روی زمین برای انسانها پیاده کرد پشت میز نشستم و دستهام رو روی بازو هام کشیدم که کمی گرم بشم: پشت تمام مکاتب غیر الهی و خدایان متعدد باستانی یک چهره و یک شخصیت پنهان شده و اون روح تمام بت ها... کسی که بت پرستی، الهه پرستی و چند خدایی رو روی زمین سنت کرد شیطانه کسی که در قالب بت ها خودش رو برای پرستش در مقابل خدا عرضه کرد شیطانه خدای خورشید همون شیطانه یادته گفتم هر جای دنیا تمثال خدای خورشید رو ساختن المان های مشابهی داشت* یادته گفتم دستورات یکسانی به پیروانش میداد؟ که الان میگم چه دستوراتی دلیلش این بود که پشت همشون یک نفر قرار داشت مکتب فکری کابالا مکتب پرستش شیطانه قدرت ساحران و کاهنان معبد ارتباط با شیطانه شیاطین رقیق هستن و از جنس حرارت و انرژی بنا براین قدرت های ماوراء الطبیعه ای دارن که برای انسان که جرمی و سنگینه و اون امکانات رو نداره جذابه انسانهای مجنون قدرتی که همیشه دوست داشتن روی زمین خدایی کنن رو شیطان زیر علمش جمع کرد و براشون مکتب فکری تشکیل داد تا باهاش تمام آدمهای عادی رو مدیریت کنن... و اون آدمهای خاص با شیاطین ارتباط داشتن یه قدرت های ابتدائی ای هم داشتن که در مقایسه با قدرت خدا هیچه ولی چون راحت به دست میاد یه عده میرن دنبالش و براشون جذابیت داره کابالا مکتب جوندار و اصلی شیطانه که توش ۳۳ مرتبه برای رسیدن به مقام خدایی ذکر میشه که این ۳۳ مرتبه در یک انسان جمع شده* از کتر یا تاج پادشاهی شروع میشه و تا ملخوت یا همون ملکوت خدا ادامه داره یعنی آخرین قله ای که باید فتح کنن ملکوت خداست! همون جایی که درخت حیات نگهداری میشه! پس قرار شیطان با اون انسان های قدرت طلب این شد که اون بهشون قدرت بده و اونا در عوض بپرستنش و مردم رو در باطن به پرستشش در بیارن پس هر آن چیزی که از اسطوره های خدایان در هر جای دنیا میشنوید همون شیطانه خدای خورشید اسیریس همون شیطانه هروس همون شیطانه آپیس همون شیطانه بعل همون شیطانه حالا این مکتب فکری وارد دین یهودیت شده یادتونه گفتم یهود بعد از موسی تورات رو کابالیزه کرد نشانه هاش رو هم تو ماجرای خلقت نشون دادم که چطور شیطان تطهیر و تقدیس شد عده خاصی از قوم موسی رفتن سراغ ارتباط با شیاطین و گرفتن قدرت و به مرور دینشون رو دچار تحریفات جدی کردن و کتاب مقدس رو به این روزی انداختن که میبینید! حالا آموزه های شیطان در این مکاتب برای پیروانش چیه؟! همون چیزایی که در بت پرستی میبینیم تو طول تاریخ اما یکی از این دستورات خیلی خاص و متفاوته در تمام مکاتب غیر الهی و بت پرستانه یک سنت وجود داره و اون کردن انسانه! اینطور برای مردم جا انداخته بودن که شما باید بابت هر پدیده طبیعی عجیبی قربانی کنید اونم انسان! زلزله می اومد آدم قربانی میکردن سیل می اومد خورشید گرفتگی میشد هر چیزی اصلا میگفتن خدایان غضب کردن باید خون بریزید تا بلا دفع بشه اگر اون بلا رفع میشد که میگفتن دیدید قربانی کردید خدایان بلا رو از بین بردن اگرم نمیشد میگفتن قربانی قبول نشده کم بوده دوباره! چقدر انسانهای بیگناه اینجوری کشته شدن بیشتر هم بچه چون میگفتن خون پاک بریزید! بیشتر بچه هاشون رو قربانی میکردن به روشهای مختلف یه جاهایی سر میبریدن یه جاهایی زنده زنده توی آتیش مینداختن خورشید پرستای برخی نواحی که خیلی خجسته بودن هر بار که خورشید غروب میکرد میگفتن خدا غضب کرده نعمت نورش رو از ما دریغ کرده باید قربانی بدیم تا صبح دوباره طلوع کنه و واقعا فکر میکردن اگر قربانی نکنن دیگه خورشید درنمی آد! "حالا سوالی که من دارم اینه که آیا ممکنه یه فکری همینجوری بیاد بین مردم و مثل صلاح کشتار جمعی از انسانها کشته بگیره؟ این فکر مال کیه و از این کار چه نفعی میبره؟! "
اگر فرض کنیم صرفا یه عده کاهن پشت تفکر بت پرستی هستن خب از این کار چه سودی میبرن میگفتن برای دفع بلا به معبد کمک کنید منطقی تر بود که! مردم بچه هاشون رو بکشن آخه چه سودی به حال کاهنان داره؟! این چه خدای و مرموزیه که به دنبال قربانی گرفتن از انسانه! کاهنان گفتن این دستور خدایانه و خدایان هم گفتم یعنی کی! اما شیطان از اینکار چه سودی میبره؟ خب معلومه شیطان دشمن انسان هاست این کارش هم یه تیر و دو نشونه هم آبروی آدم رو پیش خدا میبره و اونو از امکاناتی که خدا براش درنظر گرفته محروم میکنه هم به زعم خودش از خدا انتقام میگیره طبیعیه که ابلیس آرزوش فرصت سوزی از انسان ها و گرفتن تلفاته ضمن اینکه این خونریزی ها باعث قصاوت قلب و گمراهی مردم میشه اولین جمله فرشته ها در مواجهه با انسان در قرآن چی بود؟ "این انسان میخواد خون به ناحق بریزه" خدا هم که تنها حساسیتش چیه؟ ظلم بدترین ظلم هم خونریزی به ناحقه جمعی و جامعه ای که خون به ناحق برزمین بریزه اونم ساختار مند به عنوان سنت! ملعون و مغضوب خدا خواهد بود اتفاقا نقشه خیلی تمیزیه راحت آدما رو میندازه تو چرخه فنا... واقعا هم جای تاسف داره که چرا یکی از اینا از خودش نپرسید چرا خدای ما از ما میخواد بچه هامون رو بکشیم آخه از اینکار چه سودی میبره؟! دیگه من به جزئیات مراسم قربانی تمدن ها اشاره ای نمیکنم چون هم وقت نیست هم واقعا ناراحت کننده است فقط انقدری بگم که تاکید بر این بود که خون پاک ریخته بشه حتی المقدور بچه! دقیقا شیطان روی بدترین و خبیث ترین وجه وجودی پیروانش دست میگذاره و همونو متبلور میکنه طوری که قانع بشن بچه های کوچیک و معصوم خودشون رو زنده زنده بسوزونن! وگرنه چه منطقی داره یه نفر سر خود به یه همچین نتیجه ای برسه اگر به فطرتش هم رجوع میکرد میفهمید نباید اینکارو بکنه یه نکته هم اینجا در می آد؛ بطور مثال تمدن مصر رو ببینید با اون همه دبدبه و کبکبه فقط مظاهرش رشد کرده کاری برای آگاهی بخشی و تعالی انسان نمیکنه انسانیت درونش به قهقرا میره همه تمدن های غیر الهی با مردم همین کار رو میکنن جهل سازمان یافته پدید میارن چه جهلی بدتر از سنت ذبح و سوزاندن بچه ها و انسانهای بیگناه! کنار سنت قربانی سنت تقدیم کردن نسل و نطفه شون به شیطانه توی همون مراسم مثلا نیایش بت ها که وحشتناک ترین نیایش ممکنه بعد از اعطای قربانی مراسم ارگی(زنای دسته جمعی) انجام میدادن و اون نطفه حرام و بچه حرام زاده رو تقدیم خدای خودشون یعنی ابلیس میکردن! بلند شدم و استکان های آماده رو با دمنوش پر کردم: حالا برخورد خدا با این سیر قهقرایی بشریت چیه؟ روش عمل خدا فرستادن پیامبر و تلاش برای تشکیل تمدن الهی بر زمین برای رهایی مردم از جهل تمدن کفره تا ساختار درست نداشته باشی که نمیتونی با ساختار غلط مواجه بشی میخوای مردم رو از اون ساختار خارج کنی کجا ببری؟! _ولی به نظر من منطق پیامبری با عدالت در تضاده چرا باید فقط یک نفر با خدا در ارتباط باشه و بقیه نتونن با خدا ارتباط بگیرن این چه عدالتیه چرا باید یک نفر برتر از بقیه باشه؟ کپی مجاز🦋 اینستاگرام https://instagram.com/shin_alef_official?igshid=bqnda3ccs7ry ایتا https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEqkD75BmgrtSeKTpA 🍃تالار نقد https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
۞﴾﷽﴿۞ ღ یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد•💔• ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چرا وضع ما درست نمیشه؟ ➕ یک مثال دردناک ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞ 🌿 منتظر نباش یک خاصی در ات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگی عادی ات خیلی پیدا کنی! هر کار ساده‌ای را هم به‌ خاطر انجام بده تا از آن لذت ببری! 🍂 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
Clip-Panahian-CheraImanMaZaeefe.mp3
1.4M
💡چرا ایمان ما ضعیفه؟ 👈🏻 چطور تقویتش کنیم؟ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #16 _درسته این دلیل در اقناع بشر برای پرستش خورشید موثره اما در
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 سینی محتوی استکان های دمنوش رو روی میز گذاشتم و همونطور که مینشستم با دست بفرما زدم: _اولا همه با خدا ارتباط دارن ولی درک خدا به لحاظ شهودی برای همه مردم ممکن نیست و اینهم چیزیه که مربوط به اعمال خودشونه ارتباط با عوالم غیر مادی یک سری ابزار شهودی میخواد یک کیفیت خاص میخواد همه مردم به سبب گناه ها و عدم مراقبت امکان این اتصال رو ندارن همه میتونن با خدا حرف بزنن و عبادتش کنن اما همه نمیتونن مستقیم پاسخ خدا رو درک کنن برای همین خدا وقتی میخواد با مردم صحبت کنه یک واسطه ی انسانی قرار میده... کسی که هم مردم حرفش رو بفهمن و هم اون بتونه خدا رو درک کنه یعنی باید آدم پاکی باشه قاعدتا یعنی در واقع پیامبر یه حلقه ی واسط بین خدا و بنده هاشه که این ارتباط رو تسهیل و به نوعی کاتالیز میکنه و این لطف خدا به بشره وگرنه خدا میتونست خیلی منطقی بگه من در فطرت انسان تمایل به خوبی ها رو قرار دادم عقل هم بهش دادم همین کافیه هرکی برمبنای فطرتش عمل کنه و صفات خوبش رو رشد بده و از گناهان دوری کنه به من نزدیک میشه و کم کم من رو درک میکنه مثل همین پیامبرها که قبل از نبوت هم با آدمای اطرافشون خیلی فرق میکنن و با خدا ارتباط دارن شدنیه ولی خیلی سخته خدا دائما امتیاز میده که کار ما رو راحت کنه که تو فقط بتونی پاس کنی این امتحانت رو خدا قدمهای زیادی به سمت ارتباط با بشر برمیداره با وجودی که بشر اصلا رفته توی یه وادی دیگه همه چیز رو میپرسته جز خدا! ولی فلسفه اصلی پیامبری دو تا موضوعه؛ یکی اینکه چون ایده و طرح و مدل خدا برای رشد و تعالی و پرورش بشر الگوی تمدنیه نه فردی؛ پس پیامبر برای امت نقش رهبر رو داره چون برای امت سازی و تمدن سازی عنصر رهبری لازمه اینو تجربه بشری هم تایید میکنه و دومین فلسفه پیامبری، الگو سازی برای امته یعنی خود پیامبر میشه تجلی عملی و انسانی تمام آموزه هایی که برای بشر آورده و مردم عملی و عینی با پروژه رشدشون آشنا میشن خود شما هم تایید میکنید که آموزش عملی هر چیز خیلی بیشتر از مدل تئوریک جواب میده و این یک روش موفق تدریسه که خدا هم دربرنامه آموزشیش ازش استفاده میکنه حالا مواجهه تمدن کفر با این پیامبران چیه؟ کشتار و تخریب... اگر کتاب مقدس رو بررسی کنید میبینید نه تنها خدا رو به طرز عجیب و غریبی تحریف کردن بلکه چهره پیامبران رو هم به بدترین شکل ممکن مخدوش کردن یعنی کتاب مقدس پیامبران رو طوری ترسیم میکنه که تو اگر این آدم رو با این شخصیت و ویژگیها تو خیابون ببینی دزدم دستش نمیدی! خب مگه میشه کسی برای شما دین بیاره از طرف خدا و خودش عامل نباشه و اونوقت شما مومن بشی؟ کسی بهت بگه دروغ نگو بعد خودش دروغ بگه حرفش روت اثر میگذاره؟! اصلا مگه قحط آدمه که خدا اینا رو کرده پیغمبر اینا از آدمای عادی هم بدترن با توصیفات کتاب مقدس! بعد برای توجیه این احوالاتی که برای پیغمبراشون نقل کردن اومدن یه قاعده قرار دادن که پیغمبر پستچیه یه پیام برات آورده تو خودت باید به پیام توجه کنی اون پیامبر عصمتی نداره خب پیامبری که عصمت نداره تازه کلی چیز بدتر از اینشم درموردش نقل کردید اصلا چطور بهش در وحی اعتماد میکنید از کجا معلوم کل مطلب رو دروغ نگه چطوری بهش اعتماد میکنید؟ بعد میگن خب فقط تو وحی معصومه ولی جاهای دیگه نه که این دیگه از اون حرفاست! پیامبری یک شأنه یک جایگاه قدسیه طرف رابط شما با خداست! هر کسی که شایستگی قرار گرفتن در تراز الگوی جامعه موحد رو نداره... هرچند وقتی خداشون اون باشه بایدم پیغمبراش این باشن یه نگاهی به داستان پیامبرا توی کتاب مقدس بندازید و ببینید چه تصویری ازشون ارائه دادن! یکی از یکی بدتر! نوح رو میگن اولین کسی بود روی کره ی زمین که از انگور شراب گرفت! ابراهیم هم که زبانم لال یه آدم بی غیرت و ترسو که وقتی از مصر رد میشن در مسیر سفر به کنعان و به دربار فرعون احضار میشن چون میفهمه فرعون از زنش خوشش اومده نمیگه همسرمه میگه خواهرمه! که به طمع زنش نکشدش! لوط رو میگن با دو تا دختر خودش زنا کرده بعد این مثلا فرزندان زنا زاده رو میارن پیوند میزنن به نسب پیامبران بعدی یه جا فاتحه کل خاندان پیغمبری رو میخونن... داوود و سلیمان هم که اصلا پیامبر نمیدونن پیامبر که پادشاه نمیشه یعنی نباید بشه! پادشاه بنی اسرائیل میدونن ولی در حقیقت که پیغمبر هستن؛ داوود که اصلا در کتاب مقدس معذورم بگم شخصیتی به شدت منفور و فاسده!
کسی که به زن سپهسالار سپاه خودش تجاوز میکنه و اون زن هم باردار میشه اونوقت اون بچه میدونی کیه؟! سلیمان!!! وحشتناکه واقعا... سلیمان رو هم میگن بت پرست بوده چندین بت رو پرستیده! یعقوب که شاهکاره! خب خدا در باور اینها جسمیت داره دیگه میاد پایین میره بالا شبا میاد پایین دعاها رو جمع میکنه و باید قبل از طلوع خورشید برگرده بالا! حالا داستان پیامبر شدن یعقوب چیه؟! خیلی خنده داره واقعا میگه یکی از همین شبایی که خدا واسه جمع کردن دعاها اومده بود رو زمین دم صبح برگشتنی از کنار یه برکه ای رد میشه یعقوبم یه جوون بیکاریه پای این برکه نشسته تا خدا رو میبینه میگه بهترین وقته یه چیزی از خدا بگیرم میره خدا رو غافلگیر میکنه باهاش کشتی میگیره! ‌ ژانت با چشم گرد شده گفت: کشتی میگیره با خدا؟! یعنی چی مگه میشه! _بخدا عین عبارت عهد عتیقه* خلاصه کشتی میگیرن و تازه خدا هم حریف یعقوب نمیشه! اینش عالیه خلاصه خدا میگه ولم کن بذار برم تا من نرم خورشید طلوع نمیکنه مردم منتظرن صبح شه کار و زندگی دارن یعقوب میگه نمیشه باید به من پیغمبری بدی خدا اول مقاومت میکنه میگه نمیشه بعد که میبینه حریف یعقوب نمیشه میگه باشه بابا جهنم بیا این پیغمبری مال تو ولم کن! یعقوب ولش میکنه خدا برمیگرده بالا! یعقوب و نسلش هم میشن پیامبر! بر اساس این داستان شایسته سالاری اصلا معنا نمیده انتخاب و هدف معنا نمیده پیامبرا هم لزوما باتقوا نیستن یه سری آدم زرنگن که موفق شدن از خدا امتیاز بگیرن رابطه خدا پیغمبری رو مثل روابط سیاسی سیاستمدارا جلوه میده! مخدوشش میکنه... کتایون یکم جلو کشید: اینا واقعا الانم تو کتاب مقدس هست یا مسخرمون کردی؟ _نه بخدا همین الانم هست و خیلی از پیروان کتاب مقدس هم اصلا اینا رو نمیدونن چون بس که حجم کتاب مقدس زیاد و داستان هاش مطوله کمتر کسی حوصله میکنه از اول تا آخرش رو بخونه اگرم کسی بخواد بخونه یه بخش های خاصی رو میخونه که معروفن و مضامین عرفانی دارن... حالا چرا اینطور تخریبشون میکنن؟ برای اینکه اون سنت پستچی بودن پیامبر و جدایی دیانت از سیاست رو جا بندازن و خودشون قدرت رو در بین قوم به دست بگیرن... که دیگه رفتار پیامبران الگوی امت قرار نگیره خودشون بشن همه کاره سبک زندگی مردم رو اونطوری که میخوان مدیریت کنن چون شیطان در ازای قدرتی که بهشون میده فقط یه چیز ازشون میخواد انسان ها رو بیار زیر پرچم من جمع کن تا من رو بپرستن و به حرف من گوش بدن برای همینم در یهود همون رفتارهای بت پرستانه اقوام گذشته متبلور شد همون سنت قربانی برای خدا همون انسان کشی همون جادو جنبل همون نسل حرام همش همونه! پیشنهاد میکنم مستندهای قربانی کردن انسان در بین یهودیان صهیونیست رو حتما ببینید...* البته صرفا تو حوزه فعالیتهای نمادین حبس نشدن کاملا سازمان یافته این سنتها رو در رفتارهاشون متبلور کردن هر روز هم بیشتر پیش رفتن اونقدر در طول تاریخ دسیسه چیدن و جنایت کردن که به جرئت میتونم بگم هر پدیده شوم تاریخی اتفاق افتاده پای اینا وسطه! چرا؟ چون عبد شیطانن شیطانم میگه برام قربانی بگیر توی همون کتاب انجیل شیطان که مبنای شیطان پرستی نوینه صراحتا این آموزه بیان شده: "برایم خون بریز خون انسانهای پاک خون کودک!" بخشیش همون مراسمات آئینی و نمادینه اما اصل مطلب ساختن ماشین کشتاره که دیگه خیلی تمیز و بدون دخالت دست این اتفاق بیفته... نگاهی به دفترم انداختم: برگردیم به قرآن؛ آیه 41، با فرض شما که قرآن دستنوشته پیامبر اسلام باشه، جالب نیست این پیغمبر ادعا میکنه نشانه های خودش درون تورات به وضوح وجود داره؟ با چه منطقی و چه جرئتی همچین ادعایی میکنه مگه واقعا پیامبره که نشانه هاش توی تورات باشه مگه توراتم خودش نوشته؟ از قضا مخالفین سرسختش که آدمای باسوادی هم هستن و ارزش اجتماعی دارن و در به در دنبال یه آتو ازش هستن که زمینش بزنن بر متون تورات تسلط کامل هم دارن و با یه همچین ادعایی اگر غلط باشه میتونن آبروش رو ببرن بگن کو این تورات بیا نشونمون بده! پس چرا صدا از دیوار در میاد ولی از اینا نه! وجود این آیه در طول تاریخ دلیل بر عدم ردشه خب چرا؟ لابد واقعا یه چیزی هست دیگه اصلا اونهمه یهودی تو شمال مدینه چکار میکنن؟ به فرمان تورات دنبال منجی شون رفتن اونجا حتی نشانه های ظاهری منجی هم دقیق توی تورات آمده بوده* اونا پیامبر رو شناختن ولی چون نژادپرست بودن همه دردشون این بود چرا از این عربا باید منجی بیاد منجی باید از بین ما بنی اسرائیل که برگزیده هستیم باشه نه از بنی اسماعیل اصلا به این فکر کردید که تو اون ساختار عشیره ای عربی چرا مردم مکه که همشهری و هم عشیره ای پیامبرن و باهاشون پیوند خونی داره حرفش رو قبول نمیکنن و میخوان بکشنش.. ولی مردم مدینه ندیده براش دعوت نامه فرستادن؟! چون اونقدر این یهودی ها سالها نشانه های خروج منجی رو تو گوش مردم مدینه خونده بودن که اونها شناختنش!
کتایون_آیه 48، صراحتا میگه شفاعت*‌ پذیرفته نمیشه! پس چرا شما به شفاعت اعتقاد دارید؟ _کلی جای دیگه هم گفته میشه! _یعنی همدیگه رو نقض میکنن آیه های قرآن؟ _به هیچ وجه! اونجاهایی که میفرماید اجازه شفاعت داده نمیشه خطاب به مشرکین و بت هاشونه که اعتقاد دارن شفیعشون هستن به مخاطب هر آیه توجه کن اما جاهای دیگه میفرماید به اذن خدا میشه شفاعت کرد و اینجا مخاطب بنده های صالح و مومن خدا هستن پس یه عده هستن که مومنین رو شفاعت میکنن! _کی ان اونا؟ _قطعا مهمترینشون پیامبر اسلامه در دیدگاه ما و اولیا و شهدا... دراین باره بعدا بیشتر توضیح میدم... از آیه 49 به بعد درباره بنی اسرائیل و موسی(ع) حرف میزنه اصولا قرآن دنبال قصه گویی نیست از سبک بیانش معلومه هیچ وقت هیچ قصه ای رو کامل نقل نمیکنه هرجا اونقدری از ماجرا رو که برای موضوع مدنظرش نیاز داده میاره فقط از نقل داستان پیامبران به دنبال استخراج پیامهای مد نظر خودشه برای همین لازمه منم یکم درباره داستان پیامبران توضیح بدم... اینو گفتم که سالهای بعد از یوسف برای بنی اسرائیل در مصر چقدر سخت میگذره تحقیر و اذیت و آزار و بیگاری و.. اینا بالاخره از این وضعیت خسته میشن و ظهور منجی شون رو از خدا میخوان تا نجات پیدا کنن و موسی متولد میشه حالا موسی در چه شرایطی متولد میشه؟ چند سال پیش از تولد موسی فرعون یک خواب میبینه خواب میبینه یک درخت از محله بنی اسرائیل در مصر رشد کرده و روی کاخش سایه انداخته وقتی خواب رو برای معبرهای معبد تعریف میکنه اونها پیش بینی میکنن که یک پسر بنی اسرائیلی که قراره متولد بشه حکومت تو رو دچار مخاطره میکنه و براساس جزئیات خواب این اطلاعات رو هم بهش میدن که سال تولدش سال فرد خواهد بود خب فرعون بر بنی اسرائیل تسلط کامل داره به راحتی دستور میده هر نوزاد پسری از این به بعد در سالهای فرد در بنی اسرائیل متولد شد ذبح بشه! موسی در چنین شرایطی و در سال فرد به دنیا میاد مادرش طبیعتا نمیخواد بچه بمیره دنبال یه راه چاره ای میگرده ولی تصمیمی که در نهایت میگیره تصمیم واقعا عجیبیه! بچه رو میزاره توی سبد و میندازه توی نیل!! آخه کی اینکارو میکنه بچه رو دست آب بسپری مگه از دست فرعون دادن امنیتش بیشتره؟ کدوم مادری اینکارو میکنه؟ علتش اینه که خدا هم در تورات و هم در قرآن میفرماید من به مادر موسی این امر رو وحی کردم و بهش گفتم بچه رو بنداز توی آب و نگرانش هم نباش من مراقبشم! و چه مراقبتی هم کرد ازش! سبد بچه دقیقا از نهری از نیل که از تفرجگاه فرعون رد میشد عبور کرد و مامورهای امنیتی فرعون دیدن از آب گرفتنش آوردنش و فرعون دیدش خب نمیتونست بفهمه این بچه بنی اسرائیلیه یا قبطی اما تصمیم میگیره بکشدش ولی همسرش آسیه مانع میشه میگه این بچه که آزاری نداره ما هم فرزندی نداریم بذار نگهش داریم خلاصه انقدر اصرار میکنه که فرعون بی خیال میشه و نگهش میداره بزرگش میکنه اما بر خلاف تربیتی که بهش میده آخرش میگه من یکتاپرستم! حالا شما این رفتار رو چطور تحلیل میکنید؟ در جایگاه موسی آخه چه کاریه خوشی زده زیر دلت بچه فرعونی دیگه از این بالاتر به کجا میخوای برسی؟! اصلا وسط ارض مصر تو اون چند خدایی تو خونه فرعون یکتا پرستی رو از کجا آوردی! چجوری به ذهنت رسید؟ علی ای حال موسی بخاطر ابراز عقیده دیگه امنیت نداشت و مجبور شد از شهر فرار کنه و سالها به کوه پناهنده شد اونجا با یه پیغمیر دیگه شعیب آشنا شد با دخترش ازدواج کرد و چهارده سال چوپانی میکرد وقتی چهارده سال چوپانی که وعده کرده بود با شعیب تموم میشه با زن و بچه از اون روستا کوچ میکنن شبانه از کنار کوه رد میشدن از دور یه نوری میبینه میگه برم ببینم اگه آتیشه یه مشعل بگیرم و بیارم میره و اونجا پیغمبری بهش داده میشه بعد از این اتفاق موسی برگشت به مصر و همراه برادرش هارون رفتن سراغ فرعون هارون برادر موسی بود که سال زوج به دنیا اومده بود و توی مصر در بین بنی اسرائیل زندگی میکرد موسی وقتی نبوت بهش داده میشه از خدا میخواد هارون رو هم پیامبر و وصیش قرار بده چون کمک بزرگی بود براش همراهیش میکرد خوب هم حرف میزد خدا هم قبول میکنه خلاصه این دو برادر رفتن به کاخ فرعون و بهش دین رو عرضه کردن واضحه که فرعون نپذیرفت و میخواست دستور بده دستگیرشون کنن چون موسی از مصر فراری بود و در مسیر فرار هم یک قبطی رو تصادفا کشته بود _چرا؟ مگه پیغمبرا هم گناه میکنن؟ _گفتم که تصادفی بوده نه عمدی اون قبطی داشته طبق معمول به یه بنی اسرائیلی زور میگفته موسی میره جلو میخواد جلوی این زورگوییش رو بگیره توی درگیری طرف کشته میشه ضمنا اون زمان موسی هنوز پیغمبر نبوده! 14 سال بعد در کوه طور به پیامبری میرسه خلاصه اینکه یکی از دلایلی که موسی بر حقانیت خودش برای فرعون میاره میگه من دررفته بودم یه حکم قتل هم گردنم بود میدونستم اگر برگردم محاکمه و مجازات میشم ولی برگشتم؛
چون دستور داشتم که این پیام رو به تو برسونم این جز دلیل حقانیت من چی میتونه باشه! اما واضحه کسی که تمام عمرش با تصور خدایی زندگی کرده هر دلیلی هم براش بیاری نمیتونه خدای دیگه ای رو بپذیره ولی اتفاقی که اینجا می افته اینه که وقتی موسی میگه پس اگر ایمان نمی آری بذار بنی اسرائیل رو با خودم از این شهر ببرم و باز قبول نمیکنه؛ موسی عصا رو میندازه و اژدها میره تا پای تخت فرعون و فرعون وحشت میکنه اونقدر که روی تخت به خودش ادرار میکنه و خبرش مثل بمب میپیچه طبیعتا اونهم دنبال بازیابی آبروی رفته شه برای همین یه میتینگ ترتیب میده و تمام ساحران درجه یک رو جمع میکنه چون خیال میکنه کار موسی سحره و چون خودشون در سحر خبره بودن تمام ساحران زبده شون رو جمع میکنن تا توی یک روز خاص که همه اشراف و رجال بیان تماشا یه مسابقه برگزار بشه و به زعم خودش موسی رو ضایع کنه و اون روز میرسه کتایون با لبخندی از سر کلافگی حرفم رو قطع کرد: _صبر کن نفس نمیکشی آدم سوال کنه! همین عصا کجای این داستان رو عقل میتونه باور کنه آخه مگه شدنیه‌؟! قشنگ معلومه افسانه ست ساخته ذهن بشره! _قبلا هم گفتم علم مدام در حال رشد و دریافته هیچ وقت به نقطه شناخت ۱۰۰ درصد نمیرسه بنابراین همه چیز رو که ما با دانسته های روزمون نمیتونیم توجیه کنیم ولی به طور مثال امروز نظریه تبدیل اشیا به هم توی مباحث فیزیک کوانتوم بررسی میشه و داره به نتایج خوبی هم میرسه برای ما که باید باور این نوع اتفاقات راحتتر باشه وقتی انقدر وقایع عجیب علمی میبینیم که مردم اون زمانها ندیده بودن قدرت خدا باور نشده وگرنه اینهمه کار عجیب همین الان از انسان بر میاد! الان توی آزمایشگاه های ما کارایی میکنن که اگر هزار سال پیش به یکی میگفتی قطعا میگفت دیوونه شدی مثلا بهش میگفتی یه روزی میرسه که اگر شما یه تار مو از خودت به من تحویل بدی من یکی عین خودت میسازم میارم بهت تحویل میدم!! قطعا این رو غیرممکن میدونستن ولی الان شدنیه داره اتفاق می افته! از این به بعدشم تا زمانی که بشر رو زمین باشه همینه برگردیم به داستان اون روز موعود میرسه رقابت بین ساحران و موسی در میگیره و اول اونها ریسمانهاشون رو می اندازن که البته قرآن تاکید داره این مردم هستن که اونها رو مار میبینن و اونها واقعا مار نمیشن یعنی اونا چشم بندی بلدن از خطای دید استفاده میکنن ولی عصای موسی واقعا اژدها میشه و کل بساط اونا رو میبلعه و اینو مردم حاضر در اون مراسم میبینن ولی نهایت درکی که دارن اینه که موسی از ساحرای ما حرفه ای تره! چون اصلا فراتر از اون تو ذهنشون تعریف نشده ساختار فکری فاسد انسان رو نابود میکنه خروج ازش واقعا سخته واسه همینم مومنین قبطی به دین موسی بسیار کم هستن با وجود اونهمه معجزه ولی اولینشون همین ساحرها هستن که بلافاصله ایمان می آرن! میدونین چرا؟ چون خودشون سحر رو خوب میشناسن! و تفاوت سحر و معجزه رو بهتر درک میکنن خدا در نقطه قوت بهشون ضربه زد میتینگ برگزار کردن هزینه ی تبلیغاتشم دادن که موسی رو ضایع کنن خودشون ضایع شدن اونم در ملا عام حالا برخورد فرعون با این ساحر ها چیه؟! میگه ایمان آوردید قبل اینکه من بهتون اجازه بدم؟ اعدامشون کرد! اما جدال موسی و فرعون تازه شروع شده... هربار موسی میاد میگه بذار بنی اسرائیل رو ببرم میگه نه یه معجزه جدید میاد که برای قبطیها بلاست میگه باشه قبوله معجزه هه جمع میشه باز برمیگرده سر حرف خودش تا ۹ مرتبه با ۹ تا معجزه پیش میرن آخرشم آدم نمیشه قبول نمیکنه دستور میاد که موسی شبانه قوم رو جمع کن حرکت کنید از شهر خارج شید بدون اینکه فرعون اجازه داده باشه خب تنها کاری که از موسی و قومش برمیاد اینه که حرکت کنن و خبرش رو مامورین امنیتی قطعا به فرعون میرسونن اما اونا وظیفه دارن برن چون خدا اینو خواسته و موسی ایمان داره حتما خدا طرحی داره و میدونه داره چکار میکنه وقتی فرعون مطلع میشه فوری با لشکر می افته دنبالشون تعقیبشون میکنه تا میرسن به دریا! دیگه نه راه پس دارن نه پیش غرغرا شروع میشه "موسی ما گفتیم تو منجی مایی اومدی ما رو نجات بدی قبلش فرعون از ما میکشت الانم میکشه پس چه فرقی کرد مثلا الان برا چی اومدیم اینجا گیر کردیم چکاری بود و..." موسی فقط یه جواب میده *ان معی ربی سیهدین* خدام یا منه به زودی هدایتم میکنه اعتماد داشت به خدا نمیدونست چطوری ولی میدونست که خدا کمک میکنه لازم نیست حتما خدا برات توضیح بده چطوری همین که بگه من هستم کافیه دیگه نیست؟* الیس الله بکاف عبده؟ آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟* اصلا اصرار خدا اینه مومنین به خدا اعتماد کنن و خدا اونها رو از جایی که فکرش رو نمیکنن کمک کنه *من حیث لا یحتسب* و کافرین رو هم از جایی که فکرش رو نمیکنن عقوبت کنه این سنت خداست میخواد غیرقابل پیش بینی باشه تاخداییش رو ثابت کنه...
همینم میشه اصلا کی فکرشو میکرد قراره دریا شکافته بشه و رد بشن! اصلا بناست خدا برای این قومی که رفتن سراغ سحر و شیاطین کارای عجیب غریب بکنه که مردم قدرت خدا رو در مقایسه با قدرت اندک اونها ببینن وگرنه هیچ قوم دیگری و هیچ پیامبر دیگری در این حد معجزه نداشت! هزار تا راه دیگه برای نجات این قوم از دست فرعون هست ولی خدا عمدا شلوغش میکنه سر و صدا بپا میکنه که معجزه بزرگ خلق کنه _اونوقت این عدالته که اون قوم اینهمه معجزه ببینن و بقیه اقوام نه اصلا ما چرا یه دونه معجزه هم به چشممون ندیدیم؟ چرا از وقتی دوربین اختراع شد بساط معجزه هم جمع شد؟! _جوابت رو تو طول بحث دادم ولی دقت نکردی بخاطر اینکه اولا معجزات بصری گوشه بسیار کوچکی از برنامه هدایت هستن که اهمیت چندانی هم ندارن خداوند در آغاز نبوت هر پیغمبری چند تا معجزه بهش میده که مردم باور کنن پیغمبره ولی ادامه کار دینداری با معجزه راه نمی افته بلکه باید به فهم مفاهیم عقلی دین منجر بشه اصل اونه خدا منطق داده به انسان و در دین هم منطق قرار داده همین دلیل برای ایمان کافی و مهمه بشر هم با رشد عقلی و علمی کم کم نیاز به دیدن معجزه های کارتونی براش کمرنگ میشه و میرسه به جایی که معجزه ش بتونه یک کتاب باشه که تا ابد و همیشه در دسترس همه ابناء بشر باقی بمونه و با عقل که ابزار همه آدمهاست کار کنه معجزات بصری نه بعد از اکتشاف دوربین بلکه خیلی قبل ترش متوقف شدن چون دیگه پیامبری نیومد که معجزه ای از این جنس بیاره ولی اینطور نیست که بگی ما معجزه ای ندیدیم و برای ما معجزه ای نازل نشده معجزات عقلی همین الان هم روی زمین هستن همین قرآن که در حال خوندنش هستیم به گفته ی خدای عصای موسی بزرگترین معجزه ی هستیه که تو از درکش محروم نیستی و میتونی بررسیش کنی! و داری همین کارم میکنی... خلاصه بنی اسرائیل از دریا عبور میکنن و فرعون و سپاهش در دریا غرق میشن اینا هم راه میفتن به سمت ارض موعودشون اورشلیم یا فلسطین فعلی که تمدن الهی رو شکل بدن اینجا یک مفهوم جدید مطرح میشه؛ عهد الهی خداوند با بشر عهدی داره چون قرار بر اینه که انسان خلیفة الله باشه!.. وسیله خدا و به عبارت بهتر جانشین خدا بر روی زمین باشه برای تحقق هدف خدا روی زمین و حق و عدالت رو بر روی زمین جاری کنه و عبادت اجتماعی رو پایه بگذاره خداوند یک سنت داره به نام عهد الهی که با امت موحد و مومنی که درخواست بدن بسته میشه یه قرار داد دوطرفه است بین خدا و بشر با این مفاد که اون قوم ابتدا تصمیم میگیره مُصلح جهانی باشه و دین و آئین خدا رو بر روی زمین جاری کنه میشه قوم خدا و خدا میشه قَیِمش بنی اسرائیل اولین قومی بودن که به این درجه از فهم بشری رسیدن که در سطح اجتماعی به سمت خدا برن و این عهد رو با خدا بستن که همون قوم باشن منتها اون قوم باید ویژگیهایی داشته باشه و اون عهد هم دارای شرایطی ست شرایط عهد برای قوم اینه که بشن نافی ظلم در تمام عالم و گسترش دهنده ی عدالت برروی زمین برای همگان خدا هم امکانات خاصی بهشون میده اولین و مهمترین امتیازش اینه که؛ یک ولی یا رهبر بهشون میده که امورشون رو تدبیر کنه و اتحاد و انسجام امت رو حفظ کنه و موجب قوت قلب و عامل نصرت و پیروزی شون باشه چون دانه های تسبیح بدون نخ تسبیح جمع نمیشن هرچقدرم زیاد باشن ثانیا خدا همه امور این قوم رو به بهترین حالت ممکن تدبیر میکنه یعنی وقتی شما قوم خدا هستید تحت حمایت خدا هستید و خدا از شما دفاع میکنه و براتون همه کار میکنه خب این ته قدرت ممکن روی زمینه دیگه برای انسان ها! یعنی دیگه هیچکس حریف اون قوم نیست واضحه دیگه همه اهل زمین با تجهیزات رو بذار یه کفه ترازو خدا یه طرف قابل مقایسه ست؟ اما یک شرط داره اونم اینکه این رابطه دوطرفه باشه یعنی درصورتی خدا همه کار برای اون امت میکنه که امت همه کار برای خدا کرده باشه یعنی نهایت کاری که از دستش برمیاد رو انجام بده. این یک سنت الهیه اگر قوم الهی ۱۰۰% توانش رو در کاری به کار بگیره اون کار به نحو احسن انجام میشه حتی اگر ۱۰۰% توان اونها فقط ۱% کل اون کار باشه یا حتی کمتر چون انجام باقیش به عهده ی خداست خدا این رو سنت کرده و گردن گرفته و بارها هم ثابت کرده میگه تو تمام کاری که ازت برمیاد رو انجام بده بقیش رو بسپر به من ولی اگر تو در انجام کار کوتاهی و تنبلی کردی من وارد عمل نمیشم... این یه اصله.. بنی اسرائیل تمام کاری که میتونستن بکنن این بود که دنبال موسی راه بیفتن برن تا لب دریا از اونجا به بعدش دیگه دست اونا نبوده در حیطه ی قدرت اونا نبوده ولی حل شد به بهترین شکل ممکن هم حل شد چون خدا قول داده و وقتی قول داده دیگه باید خیالت راحت باشه چون *ان الله لایخلف المیعاد* خداوند هرگز خلف وعده نمی کند... کپی مجاز🦋 🍃تالار نقد https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
∞♥∞ 🌱 اگر ڪسی گفت من ڪه مے دانم مهربان است بگو دِ نمی دونے اگه میدونستے از حال رفته بودے غش کرده بودے آتش گرفته بودے پرواز کرده بودے...💜 🍂 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞ علیه السلام 🍃 حال صبح را یڪ تنه بهتر میڪند؛ ♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #17 سینی محتوی استکان های دمنوش رو روی میز گذاشتم و همونطور که
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 علی ای حال بنی اسرائیل از مصر خارج میشن راه می افتن طرف اورشلیم(فلسطین) طبعا توی راه باید از بیابون بگذرن چون در عهد با خدا هستن خدا کاملا مراقبشونه با حداکثر امکاناتی که میشه توی بیابون بهشون رسوند با وجود اینهمه معجزه بارها نافرمانی میکنن و طرد میشن باز توبه میکنن و پذیرفته میشه و به هر نحوی که هست می رسن به عرض موعودشون اابته کلی اتفاقات تو این مسیر میفته که توی قرآن هم اومده من دیگه توضیح نمیدم خلاصه وقتی رسیدن موسی گفت من باید یکماه به میعاد برم سی شب میرم به کوه طور که تورات رو بگیرم از خدا و برگردم قوم رو سپرد دست برادرش هارون که اون هم پیامبر بود به قومش گفت هارون جانشین منه تحت فرمانش باشید به حرفش گوش بدید* به هارون هم سفارش کرد بیش از هر چیز دیگه وحدت قوم رو حفظ کن نگذار جنگ و جدلی پیش بیاد موسی که رفت مردم منتظرش شدن اما خدا سی روز میقات رو به چهل روز بدل کرد و روز سی و یکم یه فرد تاثیر گذار توی قوم موسی "سامری" قد علم کرد این آدم نواده چهارم یوسفه بنی اسرائیل دوازده سبط بودن یعنی دوازده قبیله که هر کدوم از نسل یکی از فرزندان یعقوب(ع) بودن موسی و هارون از بنی لاوی بودن ولی سامری از بنی یوسف بود یوسف هم برای بنی اسرائیل خیلی عزیز بود چون از بیابانگردی آوردشون به مصر در زمان خودش کلی بنی اسرائیل شوکت پیدا کردن مایه اقتخارشون هم بود یکی از ماها عزیز مصر بوده برای همین این فرد خیلی در بین مردم اعتبار داشت سرمایه اجتماعی بود اومد بین مردم سخنرانی کرد گفت موسی گفته بود سی روزه برمیگردم درسته؟ امروز روز سی و یکمه... ما باید تکلیفمون روشن شه یا موسی دروغگوست. که نیست پیغمبر ماست یا هم اینکه مُرده! پس باید یه فکری به حال آینده بکنیم فوری خودش رو به عنوان جانشین موسی معرفی کرد با اینکه موسی قبل از رفتن هارون رو معرفی کرده بود این سامری از اولم به فکر بود که کی این موسی سرش رو میذاره زمین من بشم جانشینش یعنی این طرح رو داشت حالا برای اینکه بتونه این جایگاه رو به دست بیاره مدتها وقت گذاشته بود تحقیقات میدانی کرده بود که این قوم چه علایقی دارن چطور میشه راحت و بی دردسر جذبشون کرد؟ و اونم از شواهد و قرائن این نتیجه رو گرفته بود که اینا به شدت دلبسته ی فرهنگ مصرن سبک زندگی مصری رو دوست دارن حتی خدایان مصری رو هم دوست دارن! چون دوست دارن شبیه اونا رفتار کنن اونارو باکلاس و متمدن میبینن اون شبی که موسی و قومش از دریا بیرون اومدن به خشکی رسیدن راه افتادن سمت فلسطین تو همون خشکی به یه قوم بت پرستی برخوردن به موسی گفتن نمیشه ماهم مثل اینا یه خدایی داشته باشیم ببینیمش و بپرستیم؟! موسی تعجب میکنه میگه همین الان پاتونو از دریا گذاشتید بیرون! شما که پیروزی خدای نادیدنی به خدایان مصری رو دیدید دیگه چی میخواید؟ اونقدر گارد موسی محکم بود که عقب نشینی کردن ولی سامری این تمایل رو دید و یادداشت کرد برای وقتش وقتش هم دقیقا همینجا بود که موسایی نیست که گارد بگیره خیلی راحت یه خاطره دروغ از موسی نقل کرد که موسی راضی شده بود به ساختن بت ولی اجل مهلتش نداد!* تمام طلاهایی که مردم داشتن رو جمع کرد ریخته گری کرد یه گوساله طلایی ساخت حالا چرا طلایی؟ چون خدای آپیس مصری یه گاو زرد رنگ بود توی مصر اصلا گاوهای زرد رنگ رو مقدس میدونستن اینا هیچ وقت کار نمیکردن براشون خوراکی نذر میکردن کلا خوش بحالشون بود کسی ضبحشون نمیکرد گوشتشون رو نمیخورد اونقدر میموندن تا میمردن بعدم جسمشون رو برای تبرک مینداختن توی نیل که نیل برکت پیدا کنه... گوساله سامری یه چیز دیگه هم داشت صدا تولید میکرد قرآن بهش میگه خوار یعنی صدا بدون کلام... یعنی حرف نمیزد فقط صدا داشت صدای بی معنی! آیه قرآن میفرماید *آیا نمیدیدند که کلامی نمیگوید و هدایتشان نمیکند؟* یعنی به یه صدا دلبسته بودن بهش ایمان آوردن در حالی که موسی رفته بود تورات رو بیاره که کلام خدا بود خدایی که حرف میزنه منطق داره هدایت میکنه رو میذارن زمین مجسمه ای که صدای نامفهوم تولید میکنه رو برمیدارن... ژانت با تعجب گفت: یعنی چی که صدا درمیاره چطوری؟! _ احتمالا با یه حالتی اونو ساخته و حفره هایی ایجاد کرده و در جهتی نصب کرده که باد طوری توش بپیچه که صدا تولید کنه یکمم خاک توش ریخته بود که حرکتش تولید صدا میکرد... خلاصه با همون صدای نامفهوم با شور و شوق بهش ایمان آوردن و مشغول پرستیدنش شدن و دقیقا همون تعالیم بت ها رو پیاده کردن به طوری که وقتی موسی برگشت و اونا رو دید واقعا موند! یه وضعیتی که نگو و نپرس موسی با دیدن اون وضعیت قوم اولین کاری که کرد این بود که الواحی که گرفته بود رو به زمین زد... خب خیلی عجیبه دیگه چهل شبه رفتی اینو بیاری این الواح خیلی ارزشمنده کلام خداست! این چکاریه؟ موسی میخواد بگه وقتی شما جامعه رو رها میکنید دنبال هر ام قمری راه
میفتید این کتاب به چه دردی میخوره! اولین نفر هم یقه ی هارون رو گرفت بازخواستش کرد که این چه وضعیه؟! هارون گفت *ای پسر مادرم مرا در میان جمع مفتضح نکن این قوم تو مرا رها کردند و قصد جانم را داشتند* میگه خودت گفتی وحدت رو بهم نزن نذار درگیری بشه پیروان اندک من با پیروان زیاد سامری میفتادن به جون هم همدیگه رو قلع و قمع میکردن مشکلی هم حل نمیشد من مجبور شدم سکوت کنم... موسی میدونه چه اتفاقی افتاده ولی اول میره سراغ هارون که بقیه متوجه عمق فاجعه بشن بعد میره سراغ سامری... ازش سوال میکنه چرا اینکارو کردی؟ اونم خیلی رک میگه * سولت لی نفسی ؛ نفسم گولم زد* قدرت میخواستم میخواستم بشینم جای تو موسی هم میگه دور شو و دیگه با مردم در تماس نباش حالا مواجهه موسی با گوساله طلایی چطوره؟! گوساله رو میسوزونه براده میکنه و به دریا میریزه میخواد هیمنه پوشالی این خدا در ذهن بنی اسرائیل بشکنه اول میسوزونه بعد براده میکنه بعدم به دریا میریزه مثل آپیس! که بگه من علایق شما رو میشناسم! و همین محبتی که به تمدن کفر و مصادیق و نمادهاش دارن باعث انحطاط و انحراف یهود بعد از موسی ست چون اینا خیال میکنن اگر بخوان مثل مصر پیشرفت کنن باید همه چیزشون شبیه مصر باشه! چون دنبال قدرت های دم دستی هستن به شیاطین پناه میبرن و خدا رو رها میکنن درسته حصول به قدرت تو دستگاه شیطان راحتتره چون خدا مفت به کسی چیزی نمیده باید تلاش کنی ولی اصالت و اندازه و ماندگاری شون اصلا قابل مقایسه ست؟ البته تورات اسمی از سامری نمیاره ولی میدونید بجای سامری چه کسی رو به عنوان سازنده ی گوساله معرفی میکنه؟ هارون! انقد قشنگ جای خوب و بد رو عوض میکنن و رد پای دوستانشون رو پاک میکنن مثل قضیه شیطان تو ماجرای خلقت _خب ما چرا باید قول تورات رو نپذیریم و قول قرآن رو قبول کنیم به هر حال تورات قدمت خیلی بیشتری داره و خود این قوم نوشتنش _دقیقا مشکل همینجاست که خود این قوم نوشتنش! عهد عتیق در همه اقوال همونقدر قابل اعتماده که در نقل چینش خلقت موجودات و ماجرای خلقتش!!! اما قرآن رو که هنوز نقد نکردیم و ایرادی نتونستی بهش وارد کنی بعدم یکم به این فکر کن که برای قرآن چه فرقی میکنه یه بنی اسرائیلی رو تبرئه کنه و یکی دیگه رو بذاره جاش؟ برای پیامبر اسلام با فرض شما که پیامبر نباشه، فرق هارون و سامری چیه به چه دردش میخوره هارون رو تطهیر کنه سامری رو جایگزین؟! تازه برای جذب یهودی ها باید سعی کنه حتی المقدور تایید کنه متونشون رو چه سودی داره براش بی دلیل مخالفت کردن! علی ای حال موسی که از دنیا رفت، شرایط برای تطبیق دین خودشون با فرهنگ مورد علاقه شون و رو آوردن به قدرت هایی که دوستش داشتن فراهم شد تورات هم چون به دلیل حجیم بودن و کتابت روی لوح و سختی هایی که داشت به تعداد خیلی کم و نزد افراد خاص نگه داری میشد، یعنی اینطوری نبود مثل الان که هر کی بخواد یکی شونو تو خونه ش داشته باشه، امکان دست بردن توش به راحتی فراهم بود تازه عهد عتیق فعلی فقط ۵ تا کتابش توراته باقیش کتوبیم و نبوئیم وحی نیست خودشون نوشتن دیگه هر چی دلشون میخواسته میتونن نوشته باشن که همین کارم کردن اومدن روح کابالا رو وارد کالبد یهودیت و کتاب مقدس کردن که یه نمونه ش رو در ماجرای خلقت انسان اشاره کردم که چطور شیطان تطهیر و تقدیس شد _خب نفعش براشون چی بود؟ _گفتم که برای کسب قدرت برای به دست آوردن حکومت روی زمین و خدایی کردن پیش خدا رشد کردن سلسله مراتب داره تلاش نیاز داره باید آدم بشی سختشون بود ولی در خونه ابلیس هر چی صفاک تر و پلید تر مقرب تر! اما واقعیتی که وجود داره اینه که هر کس با شیاطین که با خدا اعلام دشمنی کردن رفاقت و همکاری کنه کافره ولی اینا برای اینکه هر دو طرف رو داشته باشن به زعم خودشون، اومدن به کمک تخیلشون این مشکل رو هم حل کردن و اسطوره قوم برگزیده رو ساختن... گفتن ما قوم برگزیده ایم خدا عاشق ماست هر کاری ام کنیم باز دوستمون داره برا همین نمیتونه مجازاتمون کنه برا همین انقدر راحت همه کار میکنن شریعتشون بهشون این اجازه رو میده! یه مثالی هم میزنن میگن هوشع یکی از پیامبران بنی اسرائیل یه زنی داشت نعوذبالله فاحشه! از دستش خسته میشه طلاقش میده ولی چون خیلی دوستش داره نمیتونه تحمل کنه دلش تنگ میشه میره دنبالش میبینه دارن تو بازار برده فروشا میفروشن زنش رو خودش بالاترین قیمت رو میده میخره میاردش خونه میگه اصلا تو هر کار خواستی بکن من نمیتونم دوریتو تحمل کنم! بعدم میگن مثل خدا و بنی اسرائیل هم مثل همین هوشع و زنشه ما هر کاری ام که بکنیم خدا عاشقمونه نمیتونه دوری ما رو تحمل کنه اصلا اون وابسته ست به ما! قوم برگزیده شیم عاشق ماست نمیتونه مجازاتمون کنه یعنی اصلا دلش نمیاد ولی خدا تو قرآن جواب تک تک اعتقادات بنی اسرائیل رو داده میفرماید شرمنده خدا قومی رو میخواد که *یحبهم و یحبونه*
هم خدا اونا رو بخواد هم اونا خدا رو بخوان! نه که تو برو هر غلطی خواستی بکن خدا هم ذلیلانه عاشقت باشه نتونه بگه چرا داری هستی رو به گند میکشی! متوهمن دیگه نگاهشون به خدا از داستان خلقتشون معلومه اصلا مگه تو چی داری که خدا باید عاشقت بشه خدا عاشق چشم و ابرو که نمیشه! خدا عاشق رفتار میشه رفتار شما هم که... قوم برگزیده بودن خون نیست که فقط تو رگ یه عده خاصی باشه لباسه اگر لازم باشه از تن شما بدر میکنن میره تن کسانی که لیاقتش رو داشته باشن و حرمتش رو حفظ کنن خداوند عقل محضه محبتش هم عقلانیت داره خرج ظالمان نمیشه سکوت طولانیم ژانت رو به حرف آورد: _من از بخش 62 سوال دارم اینجا گفته که هر کس با هر آیینی که داره، اگر به خدا ایمان داشته باشه و کارهای درست انجام بده و بدی نکنه کافیه و بهشتی خواهد بود خب... اینکه خیلی عالیه پس چرا شما مسلمون ها میگید همه باید به دین اسلام بیان و همه غیر مسلمون ها کافر و مرتد هستن و کشتنشون واجبه! با چشمهای گرد شده گفتم: در مورد بخش دوم صحبتت قبلا هم گفتم که ما همچین اعتقادی نداریم نمیدونم چرا اصرار داری اینو به ما بچسبونی مسلمون ها اعتقاد دارن حتی با کافر غیر حربی هم نمیشه وارد جنگ شد و باید امنیتش از جانب مسلمانها تضمین بشه چه برسه به پیروان ادیان و مذاهب دیگه! ما فقط با کسی که با ما بجنگه میجنگیم چه کافر چه مسلمون! مثالشم داعش که همه دیدن دیگه! اصلا یه چیز درستتر ما فقط با مستکبرها میجنگیم مستکبر یعنی زورگو و ظالم کسانی که به امنیت آدمها تعرض میکنن حتی اگر مستقیما با ما نجنگن به ما ظلم کرده باشن یا به دیگران مهم نیست ما روی ظلم و ظالم حساسیم در جهان چون خدای ما روی ظلم و ظالم حساسه صلح طلبی واقعی یعنی این یعنی دفاع از مظلوم در برابر ظالم رو وظیفه خودت بدونی اگر همه مردم دنیا این ویژگی رو داشتن هیچ ظلمی و هیچ ظالمی روی زمین باقی نمیموند و صلح به معنای واقعی کلمه جاری میشد پس ما بر مبنای فقهمون با مستکبر مبارزه میکنیم مهم نیست چی باشه کافر یا یهودی مثل صهیونیستا یا مسیحی مثل اوانجلیکال ها یا حتی مسلمان مثل وهابیا و سعودی ها و القاعده و طالبان و همین داعشیا... وگرنه پیروان سایر ادیان و مذاهب کاملا در نظر مسلمانها محترمن و رعایت حقوقشون واجبه هیچ مسلمانی و حتی دستگاه حکومت اسلامی اجازه نداره عارضش بشه و مثلا مجبورش کنه تغییر دین بده! و باید امنیتش رو تامین کنه هر اعتقادی که داشته باشه... اما اینکه میگیم دین در نزد خدا فقط اسلامه در حالی که این آیه حرف دیگه ای میزنه... جالبه بدونی که همین حرف اولم یعنی اینکه دین در نزد خدا فقط اسلامه هم آیه ی قرآنه... حالا اینکه منطقش چیه و این دوتا آیه آیا پارادوکسن یا نه و چطور با هم قابل جمعن رو الان برات میگم ببین اولا اگر خوب دقت کنی این آیه بین آیات نقل تاریخ یهود قرار گرفته و افعال ماضی هم داره پس منظور همه ی کسانی هست که قبل از آمدن اسلام به این ادیان بودن و از دنیا رفتن... نه اونهایی که از این به بعد و با وجود عرضه ی اسلام از این ادیان تبعیت میکنن علتش رو هم که گفتم یکی تحریف هایی که در این ادیان صورت گرفته و یکی هم اینکه اصلا اسلام همون مسیحیت و یهودیته چیزی از مقدسات اونها رو انکار نکرده فقط یه سری چیزا رو اضافه کرده خب یه یهودی یا مسیحی معتقد یا کلا یه آدم مومن و خداجو چرا باید اگر به صحت احکام جدید اسلام یقین کنه ایمان نیاره مگه چه فرقی داره با دین خودش؟ این فقط نسخه آپدیته ژانت فوری گفت: ولی من که در مورد صحت احکام اسلام یقین ندارم! _میدونم برا همینم داریم قرآن رو میخونیم که صحت یا عدم صحت محرز بشه خب... آیه 84 به بنی اسرائیل بین ده فرمان یه فرمان جالب میده فرمان عدم نفی بلد میفرماید شما مردمی هستید که بقیه انسان ها رو بی دلیل از سرزمینشون آواره میکنید! جالبه قبل ترش توی تورات هم عین این جمله بین فرمان های بنی اسرائیل اومده و هنوز هم هست(خروج_22) که میگه دیگران رو بی دلیل از خانه و زندگیشون بیرون نکنید فراموش نکنید که این بلا رو دیگران هم سر شما آوردن یعنی خودتون میدونید که چه ظلم بزرگیه! خدا این فرمان رو بهشون میده برای یه همچین روزی! اتمام حجت میکنه کتایون_این قرآن شما بجز حرف زدن درباره یهودیا کار دیگه ای نداره؟ _نه دقیقا یک ششم آیات قرآن مربوط به بنی اسرائیله بخاطر اینکه اینها اشل یک تجربه ناموفق در الگوی امت سازی هستن که تک تک رفتارهاشون برای مسلمون ها درس عبرته بقول لقمان که بهش میگن ادب از که آموختی؟ میگه از بی ادبان قرآن مدام احوالات بنی اسرائیل رو برای مسلمان ها تشریح میکنه و هی میگه بچه ها مثل اینا نباشید! بعدم اونها مثل نرم افزاری ان که بدافزار شده ویروسی شده الان دیگه دشمن بشریت و دشمن جبهه ی ایمانی محسوب میشن و ما باید دشمنمون رو بشناسیم که بتونیم باهاش مقابله کنیم قرآن هم اصلا کتاب دشمن شناسیه به بهترین شکل ممکن
دشمن رو معرفی میکنه... آیه 87 هم درباره مسیح حرف میزنه؛ مسیح آخرین پیامبر از بنی اسرائیله که برای هدایت قوم بنی اسرائیل میاد از یکم قبل ترش بگم... بنی اسرائیل در اورشلیم ساکن هستن و زندگی شون رو میکنن بطن یهودیت بطور کامل دچار تغییر و تحریف شده ولی پوسته و ظاهرش رو حفظ کرده تو همین فضا یه خانم مومنی باردار میشه و نذر میکنه بچه ش رو برای خدمت به بیت المقدس بفرسته ولی وقتی به دنیا میاد میبینه دختره! طبیعتا اونموقع فقط آقایون میتونستن خادم عبادتگاه باشن و به زعم خودشون از خانمها کار خاصی برنمی اومد یعنی اصلا خانمها در مراسم نیایش شرکت نمیکردن! اون زن با شرمندگی با خدا نیایش میکنه که خدایا من میخواستم پسر باشه که بتونه به تو خدمت کنه اما دختر شد اما خدا میگه *نذرت رو پذیرفتم!* و این دختر یک دختر خاص میشه مریم... اونقدر خاصه که از بچگی همه متوجه تفاوتهاش میشن به شدت آروم و روحانی و عاقل... یه اتاق خاص عبادت براش توی بیت المقدس فراهم میکنن و طبق نذر مادرش خادم اونجا میشه زندگی به همین شکل ادامه داره تا اینکه خداوند یک روز در عبادت به مریم وحی میکنه که به بیت المقدس برو و در مراسم دعا شرکت کن! درحالی که این مراسم کاملا مردونه ست و هیچ وقت زنها توش شرکت نکردن! به هر حال هرچند خیلی عجیبه ولی مریم اینکارو میکنه و سرش هم کلی جنجال درست میشه ولی میگذره تا اینکه یک روز که برای عبادت میره خارج از شهر توی یک غار جبرئیل نازل میشه و بهش بشارت یک مولود رو میده خب مریم هم میترسه هم تعجب میکنه میگه من اصلا ازدواج نکردم! باور نمیکنه... _تو خودت یکم به این ماجرا فکر کن! واقعا به نظرت شدنیه؟ _معلومه که شدنیه بله عجیبه و اصلا بناست که عجیب باشه چون معجزه است و از قضا معجزه خیلی خاصی هم هست ولی غیر ممکن نیست حالا میگم چطور جبرئیل جواب سوال مریم رو اینطور میده که اهمیتی نداره خداوند اینطور اراده کرده و خدا قادره که فرزند بدون پدر متولد کنه یادتون میاد؟ افسانه مصری... این تو دهنی خدا به کابالیستای یهودیه که بگه اون خدایی که قادر به انجام این کارای عجیب و غریبه منم نه شیطان! اون افسانه است روح شیطان در آیسیس حلول نکرد ولی روح خدا در مریم حلول کرد چون میخواد خدایی و برتریش رو ثابت کنه از اونجایی که احساس فخر و قدرت میکنن بهشون ضربه میزنه اونا افسانه میسازن خدا عمل میکنه! به لحاظ علمی هم اونقدری که میگی بعید نیست، منطقا برای تشکیل نوزاد چیزی که ضروریه وجود سلول مادره نه سلول پدر همین الان توی آزمایشگاه بدون نیاز به اسپرم از تخمک نوزاد میسازن از هر نوعش فقط کافیه یه سری تغییرات کروموزومی درون تخمک شکل بگیره که البته ما اعتقاد داریم از خدا برمیاد! خدایی که DNA اولیه رو طراحی کرده و هی جهش رو جهش موجودات رو تکامل داده یه جا برای یک نفر یه تغییر کروموزومی اصلا کاری به حساب نمیاد! شاید اون زمان برای مردم پذیرش این اتفاق خیلی سخت بود ولی امروز با فهم مسئله ژنتیک که دیگه نباید انقد سخت باشه! علی ای حال مریم باردار میشه و از شهر دور میمونه تا بچه ش به دنیا بیاد بعد از تولد نوزاد برمیگرده داخل شهر با توجه به پیشینه ای که داره اونقدر پاک و عابد شناخته شده که مردم نمیتونن باور کنن ولی با این وجود شروع میکنن مذمت کردن و کنایه میزنن خدا میدونه که توضیح دادن درباره این مسئله و دفاع چقدر برای مریم سخته و اصلا از توانش خارجه برای همین بهش میگه وارد که شدی حرف نزن اشاره کن روزه ی سکوت نذر کردی و به فرزندت اشاره کن که از اون سوال کنن! من خودم جوابشونو میدم... همین کار رو هم میکنه مسیح در بغل مادرش با جمعیت صحبت میکنه و همه رو متحیر میکنه... لبخندی زد: _مجموعه داستانهای باور نکردنی چرا باید انقدر اتفاق عجیب و غریب و غیر منطقی بیفته؟! _برای بار دهم خاصیت معجزه اینه که بعید باشه وگرنه معجزه محسوب نمیشه خصوصا اینجا که یه امر بعید رخ داده خب باید یه اتفاقی بیفته که مردم این معجزه رو باور کنن اما اینکه چطور ممکنه این که خیلی ساده است... انسان از زمان تولد همون تارهای صوتی رو داره همون زبان رو داره همون مغز رو داره در زمان مرگ هم همونا چیزی نیست که نداشته باشه و کم کم به دست بیاره دلیل اینکه حرف نمیزنه ذهن خالیه وگرنه صدا که در میاره حالا اگر این دیتا به یکباره بهش داده بشه نمیتونه حرف بزنه؟ چرا نتونه اونوقت دادن این اطلاعات از خدا برنمیاد؟ یه فلش به یه سیستم وصل میشه کلی اطلاعات جابه جا میشه بازم بحث بر سر همون پذیرش قدرت خداست... ما خدا رو به اندازه ابزارهایی که روزانه باهاشون سر و کار داریم هم قبول نداریم!
علی ای حال عیسی(ع) بزرگ شد و به سن اعلام رسالت رسید عیسی از بدوتولد پیامبر بوده اما از زمان خاصی شروع کرد به اعلامش... شروعش همون وقتیه که با همون چهارپای معروفش میره به بیت المقدس و شروع میکنه سر خاخام ها فریاد کشیدن که چرا شریعت یهود رو ضایع کردید یه جمله ی خیلی قشنگی هم داره میفرماید *همینک شما فتوا میدهید که غذاخوردن در کاسه مطلا حلال است یا حرام حال آنکه فراموش کرده اید چه چیزی درون آن میریزید!*... یعنی حلال و حروم اون چیزی که داری میخوری که اصل مطلبه اصلا برات مهم نیس که از کجا اومده پول سود رباست یا چیه! بند کردی به حاشیه و توی احکام فرو رفتی! بنی اسرائیل دقیقا همین وضعیت رو داشتن در اصول به ناکجاآباد رفته بودن ولی درباره احکام و جزئیات دین اونچنان دقیق فتوا میدادن که مثلا اگر مرغی توی روز شبات(شنبه که روز تعطیلی یهودی هاست و کار کردن براشون ممنوعه) تخم بزاره فرداش میشه خورد یا نه! حضرت عیسی بهشون یادآوری میکنه یکم به اصل کارتون دقت کنید چون همه کار میکردن دیگه ربا که میگرفتن، ارتباط با شیاطین واین کارا هم که الی ماشاالله... کلا شریعت رو نابود کردن الان هم در یهودیت اشکال نداره از غیر یهودی ربا بگیری تازه سفارش هم شده! اما حضرت عیسی(ع) قیام کرد علیه این سبک زندگی غلطی که خاخام ها دیکته کرده بودن به بنی اسرائیل... یارانی هم داشت، حواریون راهکار یهود هم این بود که یه نفوذی وارد این حلقه حواریون کنه که بتونن پیداش کنن و بکشنش چون پنهان شده بود این نفوذی، یهودا اسکاریوتی، وارد حلقه حواریون شد و مکان مسیح رو لو داد که بگیرن و بکشنش اما فرق مسلمان ها با مسیحی ها اینجا اینه که ما میگیم مسیح به صلیب کشیده نشد و قبل از اینکه پیداش کنن عروج کرد ژانت_خب پس کی به صلیب کشیده شد؟ _خود یهودا اسکاریوتی که مکافات خیانتش این بود که با حضرت عیسی اشتباه گرفتنش و بجای او به صلیب کشیدنش وگرنه تو خودت ببین توی انجیل وقتی عیسی رو روی صلیب روایت میکنه میگه عیسی انکار میکرد خودش رو میگفت من عیسی نیستم! این چه پیامبریه که انقدر میترسه که خودش رو انکار میکنه! اگر انقدر میترسید اصلا چرا با این مافیای یهود در افتاد؟! انجیل به نقل از مسیح روی صلیب میگه؛ *ایل ایل لما شبختنی* خدایا خدایا چرا تنهام گذاشتی! واقعا مناجات یه پیامبر با خداش این شکلیه؟!اینکه مایه آبروریزیه... عیسی نماد شجاعته هر کسی این شهامت رو نداره که با سنتهای غلط یک جامعه و افراد متنفذ و زورگوش طرف بشه ولی متاسفانه بعد از عیسی تحریف ها بلایی سر انجیل آورد و شخصیتی از این پیامبر ساخت که تمام آدمای شجاع عالم بدشون بیاد! ژانت دوباره پرسید: یعنی میگی انجیل هم تحریف شده؟ _متاسفانه! اینم بخشی از پروژه ی یهود برای تخریب مسیح و دین مسیحیت بود همونطور که آئین و کتاب و پیامبران خودشون رو با تحریف نابود کردن، همین بلا رو هم سر مسیحیت آوردن یهود در پرورش و تزریق نفوذی به هر جایی که بخواد ید طولایی داره خیلی هم قوی عمل میکنه شائول یهودی که به ظاهر مسیحی شد و اسم خودش رو پولس گذاشت، بازهم مثل سامری، جانشین بحق عیسی پطروس رو کنار زد و شد همه کاره و مثل موریانه ریز ریز تمام شریعت رو جوید اومد گفت همه چی به دله! برای خدا چه فرقی میکنه شما ختنه بکنید یا نکنید چه فرقی میکنه گوشت خوک و شراب بخورید یا نخورید! یه کار دیگه هم کرد عیسی رو کرد خدا برای اینکه الگوی امت نباشه و هر الگویی دلش خواست ارائه بده... در مورد اولی؛ شریعت یه ظاهر داره و یه باطن و روح و اون ظاهر چارچوب‌شه درسته اصل نیست ولی مهمه مثل این لیوان لیوان رو از روی میز برداشتم و نشونشون دادم: این لیوان اصل مطلب نیست هدف من خوردن این آبه اما اگر همین لیوان نباشه من نمیتونم این آب رو اینجا نگه دارم میریزه خرابی هم به بار میاره! لیوان ظرفه نه محتوای اصلی ولی همین ظرف برای حفظ محتوای اصلی لازمه در برخورد با هر شریعتی و هر مکتبی اگر ظرف اصول و چارچوب و ساختار عملی دین رو بزنی، خود به خود محتوا ریزش میکنه... میشه مسیحیت فعلی که هیچ حدودی برای رعایت و هیچ عمل عبادی و هیچ تکلیف و دستوری نداره دینی که روی هیچ یک از شئون رفتاری توی زندگی اثر نمیگذاره یه گوشه ایه هر از گاهی دلت گرفت یه سری بهش بزنی و بعدم زندگی خودتو بکنی با همه ایراداتش و ندونی دقیقا روش درست توی هر کاری چیه هیچ کس توی این دینت هیچ راهنمایی بهت نکرده باشه که روش درست زندگی چیه! خب این دین به چه دردی میخوره وقتی تو رو از هیچ بن بستی خارج نمیکنه؟ کپی مجاز🦋 اینستاگرام https://instagram.com/shin_alef_official?igshid=bqnda3ccs7ry ایتا https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEqkD75BmgrtSeKTpA 🍃تالار نقد https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
. . | وَ یَذوبُ قَلبي اِن أتَی ذِکرَاهُ | وقتی به او فکر میکنم قلبم آب می‌شود🌿💔 . . ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 اگر صادقانه با خدا گفتگو کنیم .. ➕خاطره رزمنده‌ای که از جبهه می‌ترسید ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7