eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
919 دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔷🔹🔹 ⁉️ سؤال 🔹چرا واقعه عاشورا اتفاق افتاد؟ 🔹 امام حسین(ع) برای دین مردم قیام کرد یا برای حکومت؟! 🔹علت قیام کربلا چه بود؟ 🔹چرا حضرت سیدالشهدا قیام کرد؟ 🔹چرا واقعه قتل عام ۷۲ تن از بهترین فرزندان و یاران رسول خدا(ص) رخ داد؟! 🔵 برخی ممکن است یکی از جوابهای زیر را به این سوال بدهند:👇 🔸امام حسین(ع) بخاطر قیام کرد. این نظر معتقدست معاذالله حضرت سیدالشهدا، ظرفیت پیروان خود را درست محاسبه نکرده بود.(اشتباه محاسباتی!!) 🔸امام حسین(ع) صرفا برای به دست گرفتن و سلطنت و بدست گرفتن حکومت بر مسلمین علیه یزید شورید. 🔸 امام حسین(ع) قیام کرد که به وصال خداوند برسد! و خداوند او را برای شهادت برگزیده بود و اختیاری نبود! (غیرارادی بودن قیام و تفسیر عاشقانه) 🔸امام حسین(ع) از قبل می دانست که شهید میشود و از سوی جدشان دستور مستقیم داشت که به سوی کربلا حرکت کند! (مثلا نوعی سیاسی) 🔸امام حسین(ع) برای بهشت رفتن شیعیان کشته شد. هر کاری خواستی در طول سال بکن، با گریه ۱۰ روز محرم، پاک می شود. (رویکرد مسیحی) ✅ اما :👇👇 امام حسین(ع)به طور مشخص به دو علت زیر قیام کردند: 1⃣ و از منکر: مبارزه با ظلم و ستم دستگاه حاکم (یزید) و اعتراض به رویکرد ضداسلامی حکومت یزید. بیعت نکردن با حکومت فاسد و غیرمشروع و نشان دادن انحراف در اسلام. خطبه امام حسین(ع) در منا در همین مورد است تا به جامعه اعلام کند با حاکم مسلمین که علنا خلاف اسلام عمل میکند، نباید کرد.👌 سیدالشهدا(ع) در این مرحله موفق شد صدای اعتراض به ظلم و انحراف در سیره پیامبر(ص) را نه تنها به مردم آن زمان که به مردم همه زمانها اعلام کند. فریاد تسلیم نشدن و سکوت و سازش با حکام جور را برای همیشه در جهان طنین انداز کرد تا همه بدانند برای جلوگیری از انحراف در اسلام و حکومت طاغوت تا پای جان باید ایستاد و همرنگ ظالمان نشد. عدم بیعت امام زمینه رشد فکری و قیام های بعدی را نه تنها در بین مردم زمان که تا همیشه تاریخ، ایجاد کرد. دقیقا این ویژگی قیام امام حسین(ع) است که مسیحی و سنی و هر آزاده ای در جهان را مجذوب ایشان می کند. 👌 2⃣ تشکیل حکومت اجرا کننده اسلام (در صورت مهیا شدن شرایط) (نه رسیدن به قدرت و سلطنت و امارت!!) امام در این مرحله موفق نشد و از همین رو، شیعه، "منتظر" است تا با قیام آخرین امام، انتقام خون ایشان گرفته شود و حکومت اسلامی در سراسر جهان برپا شود. 🔴 اینکه چرا قیام ایشان به "تشکیل حکومت" که هدف دوم بود نرسید، علل و عوامل مختلفی دارد. از جمله: 👈۱. خواب آلودگی و انحراف تدریجی جامعه اسلامی از اسلام ناب عصر رسول الله(ص) به مرور زمان و فراموش شدن و غفلت جامعه اسلامی از آموزه های قرآنی. سرگرم شدن جامعه به امور دنیوی و فراموش کردن سلوک پیامبر. دنیاگرایی و سست عهدی کوفیان، بعنوان مهمترین شهر اسلامی در آن زمان، معلول همین وضعیت بود. آنها به عبیدالله بن زیاد، شمشیر دادند🗡 و سکه گرفتند. (و دنیا را بر دین برگزیدند) 🔸حضرت اباعبدالله فرمود: باید خونمان را به صورت این خواب زده ها بپاشیم تا بیدار شوند.🔸 👈۲. قساوت و بیرحمی حکومت اموی تا آنجا که برای خون عزیزترین فرزند رسول خدا هم ارزشی قائل نبودند و به هر شیوه ای مایل بودند ایشان را به قتل برسانند. علت خروج امام حسین با خانواده شان از مدینه و رفتن به مکه (حرم امن خدا) هم همین موضوع بود. چون به حاکم مدینه فرمان داده شده بود، یا از امام حسین بیعت بگیرد و یا او را به قتل برساند. اما وقتی جان امام در مکه هم در خطر بود، تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سمت کوفه گرفتند. 👈 ۳. این نکته ناگفته نماند، امام حسین(ع) به شهادت خویش علم داشتند و آگاهانه راه شهادت را برگزیدند. با این حال نه امام حسین (ع) نه امیرالمومنین(ع) و نه پیامبر(ص) و نه هیچکدام از اهلبیت در زندگی‌ سیاسی خویش از دانش غیبی استفاده نمی‌‌کردند و پیشگامی و اسوه بودن آنها مبتنی‌ بر وضع موجود و ارزیابی ظاهری بوده است. @fadayiane_banoye_damshgh
🔴 برای درمان ‼️ ⚠️باور عموم مردم اینه که نوجوونای با برقراری روابط آزاد جنسی و مصرف مشروبات الکلی و ... می‌تونن افسردگی‌شون رو درمان کنن😏 📌اما تحقیقات نشون داده هر چه انجام این رفتارها بخصوص در سنین نوجوانی بیشتر باشه، احتمال افسردگی هم افزایش پیدا می‌کنه ... و باعث میشه فرد دچار؛ کم اشتهایی، غم و اندوه، ناامیدی نسبت به آینده و ... بشه تا حدی که احساس می‌کنه برای رهایی از این وضعیت راهی جز نداره💥 🔺البته این مسئله در مورد دخترها نسبت به پسرها، بیشتر صدق می‌کنه. 📖منبع: «دختران به عفاف روی می‌آورند»، ص ۳۸ و ۳۹ نویسنده: وندی شلیت @fadayiane_banoye_damshgh
تا آخر بخون👇🏻👇🏻 چشم و دل سیرها میگن: شماها مغزتون جنسیه که از اختلاط و پسر (تو ورزشگاه و جاهای دیگه) جلوگیری میکنین!😐 میگن: مگه همیشه قراره اتفاقی بین دختر پسر بیفته! ماها متمدنیم!😐 میگن: و جلوگیری از های جنسی باعث شدن جامعه شده!😐 . . البته ناگفته نماند که این چشم و دل سیرها همونایین که دنبال شبکه‌های خارجی پخش مسابقات ورزشی میگردن!😂 . این چشم و دل سیرها همونایین که تو توجهشون بیشتر به کناریشونه نه روی پرده!😐 . این چشم ودل سیرها همونایین که عاشق مراسم ! نه بخاطر آتش بازی و چیزای دیگش! فقط و فقط بخاطر نظاره کردن ‌های خلقت!😉 . این چشم و دل سیرها همونایین که عاشق دیدن مسابقات والیبالن ، وقتایی که ایران میهمان کشورای دیگس! حتی از توپ جمع کناش نمیگذرن!😂 . همونایی که کامنت های و فلان رو تقدیم زن کشورمون میکنن! البته پدرسوخته هاشون جدیدا میگن: "سلام " و "درود بر زیبایی هایت ای "😂 . همونایی که سفرهاشون اصلا نیس! چون و و... همش سفر محسوب میشه!😎 . چشم و دل سیرها از صحنه های فیلم ها و مسابقات ورزشی بیشتر بدشون میاد تا سانسور نشریات و 😂 حتی تحمل سانسور شدن پستانهای یه گرگ ماده رو ندارن 😅 . فقط نمیدونم چرا چشم و دل سیرهایی که متمدنن و مغز جنسی ندارن فقط طرفدار مانتوی جلوباز و و پارگی قسمت هایی از شلوار بانوان هستن! آخه دامن گل‌گلی بلند چه کم از ساپورت پاره پوره دارد؟!😂 . نمیدونم چرا نود درصد این رابطه‌های داداشی و جاست فرند و سوشال فرندِ چشم و دل سیرها تهش به جاهای باریک ختم میشه!😂 . تهِ‌ تهِ چشم و دل سیری‌شون میشه و و ! . میگن محدودیت باعث حریص‌تر شدن به مسائل جنسی شده!🍑 ولی نمیدونم تو اون جوامع آزادی که زنهاش با میوه‌ها رابطه برقرار میکنن و مرداش از اسب و قاطر هم نمیگذرن برای رابطه جنسی دقیقا چی محدود بوده؟!😅😅 . هی یارو! شمایی که هرشب با یکی میخوابی! شمایی که آرمانت دید زدن پورن استارهای معروفه و عقیدت تجربه لذت با پوزیشن‌های جدیده!! شمایی که الگوت کشوراییه که توشون هر ۹۸ ثانیه به یکی تجاوز میشه! اینو بفهم که شوما در جایگاهی نیستی که این انگِ زشتِ لایق خودت رو به ما بچسبونی!😉 . . پ.ن؛ اینا فقط مغز جنسی ندارن! اینا زندگی، روح ، جسم و آرمان و عقده‌شون جنسیه!😂 دروغ میگم بیا بزن تو دهنم... پ.ن۲: نمیدونم این دسته افراد به چه نیتی میخوان زنا رو بکشن به ورزشگاه...!!
🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱 📗 ؟ (در جستجوی معنای زندگی) ✍دکتر مهدی خدامیان دوم قسمت1⃣ ⁉️آیا تو مى دانى تنها در دفتر حیات انسان چیست؟ ☝️جواب این سؤال یک کلمه است: ✅« ». 💠مرگ، تنها حقیقتى است که از آن هیچ نیست. سرانجام زندگى انسان، مرگ است و نیستى. کیست که از مرگ هراسان نباشد؟ کیست که مرگ دوستان خود را به چشم ندیده باشد؟ کیست که با دست خود، عزیزى از عزیزانش را به خاک سرد قبر نسپرده باشد؟ کیست که آرزوى زندگى ابدى را در سر نداشته باشد؟ کیست که در جستجوى عمر طولانى تر نباشد؟ ❌وقتى من به پایان زندگى خویش نگاه مى کنم و بن بست مرگ را مى بینم به این فکر فرو مى روم که چرا آفریده شده ام تا پس از غم ها و دردها و رنج ها، عمرم به پایان برسد؟ چرا دفتر زندگى گشوده شد تا سرانجام با خون دل بسته شود؟⁉️ ⁉️آیا این بازیچه که نامش است و پایانش مرگ، دارد؟ حکایت آن کوزه گر را شنیده ام که کوزه هاى زیبا مى ساخت و سپس آن ها را به زمین مى زد و مى شکست. روزگار با ما چه مى کند؟ اگر قرار است مرگ ما را به سوى نیستى ببرد، پس چرا اصلا آمده ام؟ چرا شده ام؟ در این دنیا به همسر و فرزند و دوست و... علاقه پیدا مى کنم و سپس باید از همه آنها جدا شوم، کاش از اول نمى آمدم و هیچ علاقه اى ایجاد نمى شد، سخت است که از دلبستگى ها و وابستگى هاى خود دست بشویم و به سینه تنگ و تاریک قبر پناه ببرم!‼️ 🔶🔹🔶 ❌گروهى را دیده ام که بى خیال این سؤال بوده اند و به دنبال جواب معماى زندگى نبودند، اما همین افراد وقتى با مرگ یکى از نزدیکان خود روبرو مى شوند، ناگهان در این اندیشه فرو مى روند که براى چه خلق شده اند؟ وقتى عزیز خود را در خاک سرد قبر مى گذارند در وجدان خویش، آینده خود را هم مرور مى کنند و از خود مى پرسند: حقیقت این زندگى چیست که پایانش مرگ است. ❌عده اى را هم دیده ام که وقتى سرخوش و مست موفقیت ها هستند به حقیقت زندگى کار ندارند، اما وقتى در راه رسیدن به هدف خود دچار شکست مى شوند به خود مى آیند و از خود درباره سؤال مى کنند که براى چه خلق شده ایم. ❌عده اى هم که محو محراب آیینه اند، آنان به زیبایى جوانى خویش مى نازند و این زیبایى زندگى آنان را معنا مى کند. همواره جلوى آینه مى ایستند و با آن به راز و نیاز مى پردازند و از زیبایى خود به وجد مى آیند. آنان از یاد برده اند که تنها چیزى که در این جهان تغییر نمى کند، قانون تغییر است. چقدر زود، زیبایى جوانى تبدیل به زشتى پیرى مى شود، صورت چین و چروک افتاده و موهاى سفید در چند قدمى آنان است، وقتى آن زیبایى برود، آنان از درون تهى مى شوند، زندگى را پوچ و بى معنا مى یابند. ⚠️این حکایت همه کسانى است که را برمى گزینند، براى مثال، کسى که یک عمر به دنبال ثروت بیشتر بوده است، وقتى به ثروت فراوان مى رسد، احساس پوچى به او دست مى دهد، در میان ثروتمندان بیش از بقیه است. این هشدار بزرگى است، کسى که فلسفه زندگى خود را بر روى قرار مى دهد با رسیدن به آن ثروت از درون خالى مى شود. ☝️وقتى که من به دنبال هدفى مادى هستم و در عشق رسیدن به آن مى باشم، زندگى خود را با آن هدف، رنگ آمیزى مى کنم و آن را براى خود آرمانى بزرگ به حساب مى آورم. در چنین شرایطى من نمى توانم را درک کنم. 🔶🔹🔶 ⁉️به چه کسى مى گوییم؟ کسى که به خاطر فقر از امکانات زندگى محروم است و براى لقمه اى نان باید از صبح تا شب به این در و آن در بزند و سختى هاى فراوان را تحمّل کند. ⁉️چنین کسى از زندگى چیزى جز درد و رنج ندیده است و براى همین از خود سؤال مى کند که نتیجه این زندگى که پر از رنج و بدبختى است، چیست؟ چرا باید به این دنیا مى آمدم تا با هزاران گرفتارى و دردسر روبرو شوم؟ آیا من فقط آمده ام تا صبح شدن شب و شب شدن روز را بنگرم و رنج بکشم؟ این تکرار شب و روز کى به پایان مى رسد؟ ☝️این سؤال آن فقیر است، اما اگر او به نوایى برسد و دنیا به او رو کند دیگر این سؤالات را فراموش مى کند و به اوج مستى ها مى رود و دچار مى شود.⚠️ ... 🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱 📗 ؟ (در جستجوی معنای زندگی) ✍دکتر مهدی خدامیان سوم قسمت1⃣ ✅من باید را درک کنم، باید در جستجوى فلسفه زندگى باشم، این براى من از هر چیزى مهم تر است. یکى از دوستان من مى گفت: «امروزه بشر گرفتار بحران هاى اقتصادى و اجتماعى است، بشر باید به فکر رفع مشکلات مادى خود باشد و نباید وقت خود را براى شناخت معناى زندگى تلف کند، این شناخت یک آرمان است و به درد شرایط امروز بشر نمى خورد». ❌دوست من نمى دانست که اگر راز زندگى کشف نشود، بشر هرگز به آرامش نمى رسد، اگر کسى دراوج ثروت و امکانات مادى باشد ولى نداند براى چه آفریده شده است از درون تهى مى شود و احساس پوچى مى کند. انسان باید بداند چرا خلق شده است و براى چه به اینجا آمده است. انسان نیاز دارد که در زندگى آرمانى داشته باشد و چه آرمانى بهتر از کشف راز زندگى! 👌در میان همه آفریده ها، این فقط انسان است که مى تواند براى خود انتخاب کند، حیوانات که از شعور بى بهره اند، گرایش به آرمان ندارند. ⁉️ ؟ ✅وقتى من به موضوعى علاقه پیدا مى کنم و همه تلاش هاى من در راستاى رسیدن آن موضوع مى شود، آن موضوع، آرمان من است. آرمان است که موقعیت مرا در جهان هستى و در زندگى بیان مى کند. وقتى من آرمانى را انتخاب مى کنم، تمامى امور و پدیده ها را با آن آرمان خود مى سنجم و به ارزیابى ارزش ها مى پردازم. در اینجا مثالى مى زنم: 💠 یک آرمان است. اگر من آن را آرمان خود قرار بدهم به همه پدیده هاى زندگى از دیدگاه علم نگاه مى کنم و براى رسیدن به آن تلاش مى کنم، در این صورت، خود علم براى من مهم است و کار ندارم که آیا این علم براى مردم مفید هست یا نه. 💠از طرف دیگر، به مردم یک آرمان است، اگر این آرمان من باشد، زندگى من وقتى معنا خواهد داشت که به دیگران خدمتى کنم، در این صورت اگر من به دنبال علم بروم، علمى را مى آموزم که براى مردم مفید باشد، اگر به علمى برسم که بدانم هیچ فایده اى براى دیگران ندارد به آن علاقه نشان نمى دهم. ☝️هر کس باید براى خود، آرمانى را برگزیند، زندگى بدون آرمان، خالى از معنا مى شود و انسان احساس پوچى مى کند، کسى که آرمانى را براى زندگى انتخاب نکرده است، زندگى را مجموعه اى از تکرارها، خوردن و آشامیدن ها و هوس هاى زودگذر خواهد دید و سرانجام به سرگردانى هاى فکرى دچار خواهد شد. 🔷🔷🔷 ⚠️زندگى بدون آرمان، خالى از معناست، کسانى که به پوچى گرفتار شده اند و زندگى را تهى از معنا یافته اند، براى این بوده است که آرمانى در زندگى نداشته اند. کسانى که زندگى را با دیده بدبینى نگاه کرده اند اگر آرمانى در زندگى داشتند، هرگز چنین بدبین نمى شدند و با یأس به زندگى نگاه نمى کردند. کسى که آرمان ندارد، زندگى را همچون بار سنگینى بر دوش خود احساس خواهد کرد. ‼️گروهى از امروز را مى بینم که همه چیز دارند اما در فقر آرمان مى سوزند و سرانجام به ایستگاه مى رسند. کسى که آرمان ندارد، مثل آن کسى است که سفر دریا رفته است و کشتى او شکسته شده است و او در میان امواج دریا، دست و پا مى زند و امیدى به نجات خویش ندارد. ⭕️آرمان مى تواند به انسان بدهد و باعث حرکت او بشود، فقط آرمان است که مى تواند زندگى بالاتر از خواب و خوراک به انسان بدهد و او را از هوس ها و غریزه ها برهاند. ☝️وقتى من آرمان دارم مى توانم باور کنم که زندگى مجموعه اى از تکرارهایى که مرا به سوى مرگ و نابودى مى برند، نیست. وقتى آرمان بلندى دارم یقین مى کنم که لحظه لحظه هاى عمر من ارزش دارد و باید از آن بهره بگیرم. ... 🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱 📗 ؟ (در جستجوی معنای زندگی) ✍دکتر مهدی خدامیان چهارم قسمت2⃣ ✅ » نویسنده اى ایرانى است. او در کتاب هاى خود از سخن گفته است، او در سال 1330 هجرى شمسى کرد. وقتى نوشته هاى او را مى خوانیم مى بینیم او از غربت و تنهایى درونى رنج مى برد، رنجى که ناشى از غربت و بیگانگى او در هستى و رها شدن او در جهان است. او در داستان هاى خود، پوچى گرایى را ترویج کرد. او انسان را موجودى بیگانه از جهان مى داند که به امور پوچ و بیهوده سرگرم مى شود و سرانجام این پوچى به اوج مى رسد، آن وقت است که انسان باید خود را خلاص کند و خودکشى نماید. ❌او چنین مى گوید: «آیا سرتاسر زندگى یک قصه مُضحک، یک مثل باورنکردنى و احمقانه نیست؟ کاش مى توانستم مانند زمانى که بچّه و نادان بودم، آهسته بخوابم، خواب راحت وبى دغدغه». ❌او و نیستى را علاج بن بست هاى زندگى مى داند و چنین مى نویسد: «مرگ یک خوشبختى و یک نعمتى است که به آسانى به کسى نمى دهند». ❌او به آنجا مى رسد که مرگ را هم دشمن خود مى پندارد و مى گوید: «به کسى که دستش از همه جا کوتاه بشود مى گویند: برو سرت را بگذار و بمیر! اما وقتى مرگ هم آدم را نمى خواهد، وقتى مرگ هم پشتش را به آدم مى کند... همه از مرگ مى ترسند و من از زندگى خودم. چقدر هولناک است وقتى که مرگ، آدم را نمى خواهد». ❌سپس او چنین مى گوید: «خودکشى با بعضى ها هست، در خمیره و نهاد آنهاست. آرى، سرنوشت هر کس روى پیشانى اش نوشته شده، خودکشى هم با بعضى ها زاییده شده». ❌او سال ها پیش از آن که خودکشى کند، خود را موجودى مرده مى پنداشت. این سخن اوست: «من همیشه زندگانى را به مسخره گرفتم، دنیا و مردم به چشمم یک بازیچه، یک ننگ، یک چیز پوچ و بى معنا است». سپس چنین مى گوید: «باید بروم، بیهوده است، زندگانیم وازده شده، بى خود، بى مصرف، باید هر چه زودتر کلک را کند و رفت، هر چه فکر مى کنم هیچ چیز مرا به زندگى وابستگى نمى دهد». ☝️او در شناخت به بن بست رسیده بود و نتوانسته بود هدف هستى خود را بیابد، او در شرح حال یکى از شخصیت هاى داستانش چنین مى گوید: «یک جور نفرین، یک جور بغض گنگ نسبت به بیدادى خالق و دین و همه مردمان حس کرد. یک نوع کینه مبهم نسبت به پدر و مادرش حس کرد که او را با این ریخت و هیکل، پس انداخته بودند. اگر هرگز به دنیا نیامده بود، به کجا برمى خورد؟». ✨✨✨ ☝️از قدیم گفته اند: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، لازم نیست من با ده ها نویسنده پوچ گرا آشنا شوم، فعلاً سخنان صادق هدایت مرا کفایت مى کند. ⁉️به راستى چرا او این چنین از و نوشت و دیگران را به آن دعوت کرد؟ او از دین و مذهب جدا شده بود و همسر و رفیقى هم نداشت تا در گرداب رنج ها به آنها پناه ببرد. اگر او قلبى سرشار از ایمان داشت مى توانست از رنج هاى تنهایى و بى پناهى نجات پیدا کند. ✅درد او، درد است، درد انسانى است که خود را در جهان بى یاور مى یابد، درد کسى است که نمى تواند موقعیت خودش را در جهان پیدا کند، درد بیگانه است که خود را در جهان بیهوده مى پندارد. 💠او درک درستى از دین و مذهب نداشت، شناخت او از دین، همان خرافاتى است که عدّه اى از خدا و دین دارند. اگر او حقیقت ایمان به خدا را مى شناخت و از روى آگاهى به دین رو مى آورد، هرگز دچار احساس تنهایى و اضطراب نمى شد. ⚠️او راه کسانى را پیمود که قبل از او از بدبینى نسبت به زندگى و پوچى آن سخن گفته بودند، کمتر نویسنده اى را همانند او مى توان پیدا کرد که این گونه افکار پوچ گرایان را در یک جا جمع کرده باشد. او استعداد و ذوق داستان نویسى خود را در راه پوچ گرایى به کار برد، آرى، کسى که در زندگى آرمانى نداشته باشد، پوچى، آرمان او مى شود و براى آن مى نویسد. ... 🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱 @fadayiane_banoye_damshgh
🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱 📗 ؟ (در جستجوی معنای زندگی) ✍دکتر مهدی خدامیان چهارم قسمت3⃣ ⛔️صادق هدایت سرانجام کرد، خودکشى او نشان از این داشت که او نتوانسته بود معماى زندگى را حل کند. خودکشى وقتى روى مى دهد که کسى مشکلى داشته باشد و دیگر حلّ آن مشکل را غیرممکن بداند. ❌وقتى کسى هیچ راه حلّى براى مشکل خود پیدا نکند، ممکن است دست به خودکشى بزند. ذهن انسان وقتى به مشکلى برخورد مى کند، سعى مى کند آن را حل کند، ولى وقتى حل کردن آن مشکل، غیرممکن جلوه کرد، اینجاست که ذهن تصمیم مى گیرد تا حل کننده مشکل را نابود کند و آن وقت است که خودکشى روى مى دهد. ☝️آرى، وقتى که یأس و به اوج خود برسد، وقتى انسان در زندگى به بن بست و رسیده باشد، وقتى انسان هیچ چیز و هیچ کس را شایسته دل بستن نیابد، آن وقت است که خودکشى به عنوان تنها راه نجات آشکار مى شود. ❣آرى، انسانى که به باور دارد، در اوج ناامیدى به خدا پناه مى برد و از او کمک مى طلبد، ولى کسى که در زندگى امروزى رها مى شود و خدا و مذهب را از زندگى خود کنار مى گذارد، دچار یأس و ناامیدى مى شود، او دیگر آرمان مقدّسى ندارد که به آن دل ببندد. ✅انسان نیاز به یک دارد تا آن مذهب، زندگى را براى او معنا کند و به سؤالات او پاسخ دهد و راه و جهت حرکت را به او نشان دهد. ✨✨✨ 💠خیلى ها به من مى گفتند که باید مسیر خودت را از خداشناسى آغاز کنى، آنها این مسأله را برایم مطرح مى کردند و از من مى خواستند تا زمانى که پاسخ این مسأله را نیافته ام مسیر کمال را نپویم، مدّت ها گذشت تا من فهمیدم که خدا، مسأله اوّل من نیست، خدا سؤال هاى دیگر من است، خدا حل مسأله هاى من است. ⁉️اصلاً چرا خدا مطرح مى شود؟ ✅خدا مطرح مى شود براى جواب گویى به مسأله خلقت انسان و جهان. باید دقّت زیادى نمود، به راستى که خدا سؤال نیست، جواب است. وقتى من وجود خودم را درک کردم، جهان هستى را دیدم، وسعت زمین و آسمان را فهمیدم، سؤال مى کنم که این ها را که آفریده است؟ من دنبال جواب این سؤال خود مى گردم. 👌انسان و جهان دو سؤال من هستند و من با جواب به این دو سؤال به خدا مى رسم. اگر به خدا باور نداشته باشم، نمى توانم انسان و هستى را تحلیل کنم، مگر مى شود این جهان با این عظمت، آفریننده اى نداشته باشد. ✨✨✨ ⁉️اگر من خدا را قبول نداشته باشم، اصلاً چرا زنده باشم؟ براى خوردن و خوش بودن؟ اگر دین در زندگى من نباشد، من به چه عشق و شورى زندگى کنم؟ بدون دین، زندگى من چیزى جز مسیر آشپزخانه و دستشویى نخواهد بود، زندگى من همانند زندگى یک حیوان خواهد بود. آیا براى این نوع زندگى، من نیاز به این همه سرمایه دارم؟ ❌کسانى که از دین جدا شده اند به رفاه و ثروت و قدرت و صنعت رسیده اند، امّا همان افراد به عصیان و پوچى ها رسیده اند و سر از کوچه خودکشى درآورده اند، آنان وقتى از همه لذّت هاى حیوانى سیر شدند دیگر دلیلى براى ماندن نیافتند و به مرگ پناه بردند. ⚠️هر چقدر که علم، بیشتر به عظمت هستى پى ببرد، انسان بیشتر خسته مى شود و مسأله او بیشتر مى شود، او با خود فکر مى کند و از خود مى پرسد که این جهان با این عظمت، چرا آفریده شده است؟ این که جواب این سؤال را مى دهد، کسى که این ایمان را ندارد به مى رسد. ✅این است که هستى را از بن بست و انسان را از پوچى ها نجات مى دهد. دین استعدادهاى بزرگ انسان را پیش چشم مى آورد و این استعدادها را شکوفا مى کند و او را رهبرى مى کند و او را از اسارت ها و بت پرستى ها جدا مى کند تا قدرت و علم و صنعت او را به بن بست نرساند. 👌آرى، دین در انسان آن باور را مى سازد تابتواند بار ثروت و قدرت و صنعت را به دوش بکشد و به این ها جهت بدهد. انسانى که مى خواهد به کمال برسد و به خداى خود نزدیک شود، در این دنیا چند روزى مهمان است، این دنیا، منزلگاه اوست، او از امکانات این دنیا بهره مى گیرد و مسیر کمال را ادامه مى دهد. 🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱
🍂 ‏۵۸ سال پیش در چنین روزهایی درگذشت. الهه زیبایی قرن ۲۰ که به عنوان و سنت‌شکنی شناخته میشه. ♨️ مرلین از رنج می‌برد. خواننده، مدل و بازیگر هالیوود با استقبال حضار، روی صحنه می‌آمد. شادانه می‌رقصید و می‌خواند. تحسین می‌شد، بر جلد مجلات نقش می‌بست. در مجلس بزرگان می‌نشست، با رابرت کندی، برادر جان اف کندی رابطه خصوصی داشـت و همـچنین با خودش🤦. اما خانه‌اش پر بود از بطری‌های خالی مشروب و گوشه‌گوشهٔ اتاق خوابش، بسته‌های مچالهٔ قرص و آرام‌بخش 🍂‏صاحب خنده‌های پرنشاط، زنی که حسرت دختران جهان بود؛ ۳بار طلاق گرفت، ۳بار سقط جنین کرد و چند ناموفق داشت! 🔺روی صحنه محبوبترین دختر آمریکا باشی و پشت صحنه اینچنین فروپاشیده. اون میتونست یه نقاش خوشبخت یا کارمند شاد توی شهرش باشه اما جهان مدرن، یه پرچم خوش آب و رنگ لازم داشت برای اینکه شعارهای جدیدش رو روش بچسبونه. و مرلین مونرو، دستمالی بود که رنگ شد و به اهتزاز درآمد و پرچم شد پرچم چیزی که اسمش رو گذاشتند. پرچم سنت‌شکنی. مرلین قربانی زیاده‌خواهی دنیایِ مدرنِ لیبرالِ سرمایه‌سالار شد ✍️ پریچهر جنتی
📌به روز باشیم ❌ شبکه 7news در گزارش مفصلی اعلام کرده است که کارمندان و کارگران فروشگاه های بزرگ این کشور که با مردم برخورد روزانه دارند مجبور هستند از این کارت ها به سینه خود بزنند. اما چرا؟ ❌ به گزارش این شبکه خبری این کارمندان روزانه با انواع و برخوردهای تند از سوی مراجعه کنندگان روبرو می شوند و برای اینکه کمتر به آنها فحاشی شود از این کارت ها استفاده می کنند که روی آن نوشته شده: «من یک مادر هستم» یا «من یک پدر هستم» یا «من یک دختر هستم». این جملات باعث می شود کمی احساسات مراجعه کنندگان تحریک شده و کمتر توهین کنند. ❌ یک نکته جالب دیگر این است که در استرالیا قبل از آغاز به کار ساخت ساختمان های بلند، روش های جلوگیری از را به کارگران یاد می دهند😔