✅ #روشنفکری و #حقیقت
گفتگوی #عبدااکریم_سروش با #مصطفی_ملکیان نمونه ای از تقابل دو سنخ از #روشنفکری میباشد.سنخ اول جریانی است که هنوزدر رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد.اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فرا انسانی(وحی)میتواندملاک ومرجع امور قرارگیردوشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسوراست.بدین طریق #انسان_مدرن به تنهایی میتواند پیشوایی خودرادر عرصه تقریرحقیقت وتقلیل مرارت برعهده گیردواین رسالت روشنفکری است.شایدبتوان گفت روشنفکری قرن هجدهمی،که #اصحاب_دائرةالمعارف نماینده آن هستندفانتزی ترین نوع تفکر انسان درطول تاریخ بوده.به گمان آنهاباکشف وتبیین طبیعت انسان ازطریق روشهای علمتجربی میشدتمام نیازهای واقعی اوراشناخت وبرای وصول به آنهابرنامهریزی کرد.گمان براین بودکه #علم_مدرن ماراقادر میسازدکه انسانیتر زندگی کنیم.باعلم وعقلانیت جدید میتوان ازدردوآلام بشرکاست،آزادی وعدالت رابرقرارکرد،وتاجایی پیش رفت که بیماری ومرگ هم ریشه کن شود.اوج این تفکردرنقد دوم #کانت است.آنجاکه اوتلاش،میکندباابطال هستیشناسی غیرمدرن وازسکه انداختن مرجعیت مذهب،اخلاق ومناسبات انسانی راکماکان زنده نگه دارد.کانت گمان میکردوجدان بشربه تنهایی میتوانداورااز بی اخلاقی ونابهنجاری نجات دهدومعیارخوبی است برای زندگی اخلاقی انسان منقطع ازوحی.امااین نگاه خوش بینانه دراوایل قرن بیستم،آنگاه که بشرمدرن دوجنگ جهانی رابرپاکرده بودبربادرفت.زیراعلم #سکولار بستر ظهور نژادپرستی #فاشیسم و وحشی گری #کمونیسم وجنگ افروزی #لیبرالیسم شده بود.اگر کانت وسایرفلاسفه روشنگری،که به انسان #سکولار بسی خوش بین بودنددرقیدحیات بودنددرمییافتندکه وجدان بشرمدرن دربرابر بی اخلاقی عصرجدید ساکتتر از دیوار میباشد وقدرت راهبری اخلاقی راندارد. #ملکیان وعمده روشنفکران ایرانی هنوزدراین فانتزیهای قرن هجدهمی به سرمیبرند.به راحتی برای انسان نسخه میپیچند.گویافکرمیکنندبحرانهای نظیر رشد ناموزون علم وتکنولوژی،بهرهکشی بی رویه ازمحیط زیست ونابودی آن توسط تکنولوژی،بیهویتی وپوچ گرایی ،اصالت یافتن فردگرایی سودمحور وترویج حرص وآز بورژوازی،رسمیت یافتن پورن وهرزهگی وازبین رفتن بنیادخانواده،فزونی یافتن جنگهاوتوسعه سلاحهای کشتارجمعی وسایرصعوبتهای زندگی مدرن همگی زیرسرتفکر دینی وانسانهای غیرروشنفکراست!!گرچه به سبب بسط سکولاریسم عنانگسیخته مطمحنظر اصحاب روشنگری بحران انسان مدرن به تعبیر #برژنسکی خارج ازکنترل شده امااین جماعت کماکان طلبکار میباشندوهیچگاه پاسخگوی فجایع حاصل ازتحقق آرمانهای سکولاریسم نیستند.
سنخ دوم از روشنفکران،مادامی که درایران بودند درهپروت شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت دربلادغربی افکندند،وپس ازمواجهه باوضعیت انسان غربی دریافتند که خیلیوقت است تشت خودبنیادی آرمانهای #مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریرحقیقت وتقلیل مرارت رااز انسان سلب کرده. باآنکه #عبدالکریم_سروش مادام که درایران بود،خود رادرقامت اصلاحگران تجددمآب قرن هجدهم میدیداماگویا پس ازاقامت بلندمدت درغرب فهمیده که آن حرفهاکشک است واندازه پول سیاه نمیارزد. #سروش ازبیملاکی وبیمعنایی روشنفکری قرن بیستویکم میگوید.اوشعارهای ملکیان راخوشبینانه وغیرقابل تحقق میداند.نه آنکه سروش متنبه شده واز اسلام ستیزی ولجاجت بااندیشه دینی توبه کرده باشد،بلکه انسان پُست مدرن قرن بیست ویکم راازنزدیک دیده واو رابیمعناتر وسرگشتهتر از آن میداند که بخواهدازسربندفانتزیهای کذایی عصرروشنگری،به مبارزات آزادیخواهانه بپردازد.او ازحقایق متکثر،وشکاکیت وعدم امکان دست یابی به حقیقت واحدمیگوید.اینکه در دوره جدید دیگرآن های وهوی نعره مستان روشنفکران صدرمدرنیته به گوش نمیرسد واصولا پرداختن به زندگی معمولی وپذیرفتن نظم جهانی وسعی درشهروند نمونه بودن مطلوبتر از پرداخت هزینههای مبارزات روسنفکری وبیخانمانی ودربهدری وزندان ومکافات است. و ملکیان باآنکه سروش راپیشگام خود درمباحث تجددمآبی میداند،اما کماکان برطبل جهل خودمیکوبد وخوش بینانه از آرمانهای بربادرفته #مدرنیته دفاع میکند.این حکایت امروز ماست.روشنفکران مقیم ایران در توهم خودگالیله پنداری سیرمیکنندوگویادرحال مبارزه با #فئودالیسم سنتی وارباب کلیسای کاتولیک میباشند.میخواهند خط به خط نمایشنامه گالیله برتولت برشت رادرایران اجراکنند.وآنانکه درغرب زندگی کرده واوضاع مضطرب مردمان آن یِنگدنیا رادیدهاند، از خواندن فاتحه ارزشهای مدرنیته وظهور انسان شکاک بیرمق پست مدرن،که دیگرشعف سکولاریسم وعلم ودانش مدرن راندارد، میگویند.البته هردوسنخ درطور تقلیداز غرب سیرمیکنند،یکی از غرب قرن هجدهم ودیگری از غرب قرن بیست ویکم تقلید میکند. واین تقلید ذات وهویت روشنفکری وارداتی است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
گفتگوی #مصطفی_ملکیان و #عبدالکریم_سروش نمونهای از تقابل دوسنخ از #روشنفکری میباشد. سنخ اول جریانی است که هنوز در رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد. اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فراانسانی(وحی) میتواند ملاک ومرجع امور قرار گیرد وشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسور است. سنخ دوم از روشنفکران، مادامی که درایران بودند در سراب شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت در بلاد غربی افکندند، وپس از مواجهه باحقیقت عیان #مدرنیته دریافتند که تشت خودبنیادی آرمانهای #روشنگری و#مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریر حقیقت وتقلیل مرارت را از انسان سلب کرده.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ عقل وذهن
برای اهل #فلسفه و #عرفان نام #آیتالله_علی_عابدی_شاهرودی یادآور کتابها ومقالات عمیق وعلمی ونظرات واجتهادات حکمی وفلسفی میباشد.
گرچه ایشان خلوت وگوشهگیری را بر جلوت وشهرت ترجیح دادهاند ودر مجامع عمومی حاضرنمیشونداما وزانت وعمق فکری ایشان براهل فن وکاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه ایشان در موضوعات مختلف ازنقد نسبیت #انیشتین و اصول فیزیک #نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس #فنارى و مدخل #اصول_فقه مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآوردهاند.
دراین مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد #علی_عابدی_شاهرودی پیرامون مساله #وجود_ذهنی خواهیم پرداخت. انسان میتواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستندنائل شود.زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد.امااین ابهام مطرح است که مثلا درخت یاسنگ ازمقوله #جوهر میباشنداماصورت ذهنی آنهااز مقوله #کیف_نفسانی است دوامر غیرهمسنخ چگونه رابطه حاکی ومحکی دارند؟؟
درطول تاریخ #فلسفه_اسلامی پاسخهای مختلفی به این ابهام داده شده که همگی برمبنای حیث ارتسامی وحکایی صورت ذهنی ازحقیقت خارجی میباشد.
استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوندبه امورامتناعیه بحث وجودذهنی رامطرح میکند. ایشان خداوند راواجد علم حصولی میداند. توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد وبه امور امتناعیه وعدمی که بهرهای ازوجود ندارندهم علم دارد ولی نه از سنخ حضوری زیرا امورعدمی فاقد ذات بوده وحظی ازوجود ندارند. بنابراین خداوندبه معانی این امور علم دارد واگرمتعلق علم امور معنایی باشد،حصولی است.اماعلمحصولی دارای ضعف است وخداوندازهرنقصی مبراست.ایشان وجه نقصِ علمحصولی را وساطت صورت علمیه وذهنی میداند.لذا درصدد تعریفی مجدداز علم حصولی است که قرین بانقص نباشد.براین اساس برخلاف قول مشهور،صورت ذهنی ومفهومی که نشانه ضعف علم است راذاتی علم حصولی نمیداند.
دراینجااین سوال مطرح میشود که اگرعلمحصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز میباشد؟؟
پاسخ #استاد_شاهرودی گویای نوعی نگاه #کانتی به مساله فوق میباشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاطهای سخیف جریان #روشنفکری نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان ومعاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آراء #کانت دارد وبه وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش درآوردهاند. گرچه استاد تابع #ایدئایسم کانتی نیست اما از فضاوسبک خردورزی نقادانه او متاثر است.
به اعتقادایشان عقل باذهن فرق میکند. ذهن همان قوه فاهمه یاعقلِفاهم است. ذهن قوه دریافت یاانشاء صورت علمیه ومفاهیم میباشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی ازمعنا میباشد اما به اعتقادایشان مفهوم که درموطن فاهمه یاذهن تقرر داردشان حکایی وکاشفیت ازغیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمیکند وصرفا خودنما میباشد. اماعقل قوه فراتر از اوست که معناداری مفاهیم ذهنی را درک میکند.پس ذهن، منحیثُ ذهن فقط در خود میایستد ومفهوم میشود. اما ذهن، من حیث هوعقل کاشفیت ومرآتیت پیدا میکند ودیگرنما میشود. لذا مفهوم ازاین حیث که در ذهن است فاقدمعنا ومحکی است.عقل است که فراروی از مفهوم داردومیفهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره میکند.لذا عقل شانِ کاشفیت دارد وعقل همان علم حصولی است.پس علم حصولی توام باصورت ذهنی نیست بلکه همراه باکاشفیت است.
در سنت فلسفه اسلامی اولا چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای ازعقل دارد وجود ندارد، ثانیا تمایزی بین مفهوم ومعنا یا فاهمه وعقل نیست. زیرا مفهوم ازآن حیث که مفهوم است، دیگرنما میباشد وحاوی معناست.
اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستندوعقل فراروی ازفاهمه دارد.
به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است وتنها خودرا نشان میدهد.
اما عقل ازطریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است.از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.
بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان مینگرد میبینداما عقل هر معرفتی را در ارتباط ونسبت با معرفتهای دیگر میسنجد.
ازاین طریق ایشان مشکل وجود ذهنی را حل میکند.ایشان میگوید صورت علمیه اصلا به ماهیت ومعنایی اشاره نمیکند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند.لذادرفرایندشناخت اصلا معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یاعرض. تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهروعرض در وجود ذهنی منتفی است.زیرا عقل است که معانی را به صورتهای ذهنی افاضه میکند...
👇👇👇
✅ بحران انرژی در غرب
جریان #روشنفکری سالهاست که خطاب به منتقدین #مدرنیته و تمدن #سکولار میگویند: از محصولات تکنولوژیک وصنعتی #غرب ، مثل گوشی همراه وکامپیوتر وبرق واتومبیل و.... استفاده میکنید ودر کمال وقاحت در مذمت آنها ونقد فرهنگ و تمدن غرب سخن میگویید؟؟ گفتارتان با عملکردتان در تعارض است واگر با غرب مشکلی دارید از فرآوردههای تمدنی آن استفاده نکنید وآنگاه زبان به تعریض بگشایید.
گرچه جریان روشنفکری درنقد تعصب #دینی و رفتار تعبدی مومنان نسبت به دستورات وارزشهای #مذهبی داد سخن سر داده و گفتهاند وتاختهاند، اما در مواجهه با غرب گویا به رفتار تعبدی معتقد وملتزم هستند. مادام که از صنعت وتکنیک جدید استفاده میکنیم نباید نقد وتعریضی روا داریم وباید نسبت به غرب جانب رواداری درپیش گرفت، چه اینکه مدیونشان هستیم و...الخ.
در این اثنا جنگ #روسیه و #اوکراین حقیقتی را عیان ساخت که پیش از آن صرفا در عالم نظر ومقام اثبات قابل طرح بود وآنهم اینکه با منع صادرات انرژی از روسیه به اروپا، غرب دچار بحران شدید انرژی شده است. واین بحران، چرخ صنعت وتکنولوژی غرب را معیوب ساخته. چه اینکه در رگهای ماشین تکنولوژی و در تاروپود غول صنعت، خونِ نفت وگاز جریان دارد، مادام که به این تشکیلات انرژی نرسد، اتومبیلهای لوکس وپیشرفته به درشکه تنزل یافته و اگر تختِ بند اسب وستوران شود بدرد رفت وآمد میخورند، وگرنه ماشین بدون سوخت، آهن پارهای است لایعلم وبی خاصیت.
کوتاه سخن آنکه، حیاط غرب به انرژی شرق وابسته است. گویا مدرنیسم صورتی است که ماده تحققش انرژی شرق است. وصورت بی ماده، طرحی است خیالی که قامتش به اندازه وهم و رویا میباشد. البته ماده نیز در صورت افاضه صورت به فعلیت میرسد، اما شرق در گذشته خویش همیشه دارای ماده وصورت مستقل تمدنی بوده. ودر بقای خود نیازی به انرژی غرب نداشته.
#مدرنیته یک بار در تاریخ تحقق یافته وآنهم در رگ وپی کالبدش، نفت وگاز وانرژی شرق جریان دارد. رَجها و خشت این بنای باشکوه از شرق غارت شده، این عمارت چشم نواز شان تمدنی مستقلی ندارد، زیرا در اوج اقتدار و بسط هژمونیکش، اگر نفت وگاز به حلقومش نرسد به احتضار افتاده و لکنت زبان پیدا میکند. به همین دلیل است که مدرنیته از بدو پیدایش توام با جنگ واستعمار و کشورگشایی بوده. او حُکمِ درختِ مویی را دارد که برای پیدا کردن آب وامتداد زنده بودن، به هر سو میرود ومیچسبد تا بلکه با یافتن انرژی بقاء خود را تضمین کند. غرب در ترس از دست رفتن انرژی شرق روزگار را میگذراند از این رویی با استقلال طلبی و روحیه مبارزاتی و ضد استعماری شرق در تقابل همیشگی است.
پ.ن: چند کلیپ به متن فوق انضمام یافته، که درباب بحران انرژی غرب است.
#محسن_بهرامی
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ به سخنانی از این سنخ چند نقد اساسی وارد است:
۱_ بانگاه #مدرن به تحلیل تاریخ و #سنت میروند...در نگاه مدرن اراده بشر در عرض وبلکه در تقابل و تعارض بااراده الهی است ودر نهایت این اراده خداوند است که باید مقهور آزادی بشر باشد، چنانچه پای خرد زمینی به میان آید حکم الهی رنگ باخته و عرصه را واگذار میکند. لذا در هر موقف از بسط تاریخ مدرن سخن از خرد انسان به میان میآید مقصود، نفی اراده واحکام است. نویسنده متن دقیقا باهمین نگاه به سراغ تحلیل دعوای #اشعریت و #اعتزال رفته است.
درحالی که این دوگانه مدرن، در سنت تاریخی ما وجود نداشته، این که چون معتزله دم از اراده بشری میزدند به معنای تقابل با اراده الهی نمیباشد. از یک مواجهه علمی، شرقی_اسلامی نباید این تفسیر مدرن به ذهن متبادر شود که چون گروهی دم از اراده وخرد بشری زدهاند وگروه دیگر از اراده مطلق الهی گفتهاند پس تقابل این دو آنچنان عمیق و تاریخی است که سبب بدبختی هزارساله ما شده است، چه اینکه غرب تکلیف خود را با خدامحوری وعقب ماندگی مشخص کرد ولی پای ما در دام جریانهای #اشعری گیرافتاده ودر گِل ماندهایم!!
هر دوجریان اشعری و #اعتزالی قائل به سببیت حقیقی اراده الهی در امورات بشری هستند بااین فرق که تفکر اعتزالی اراده الهی را با واسطه اراده بشری محقق میداند و جریان اشعری تاثیر اراده الهی در زندگی بشر را بدون واسطه میداند.یکی میگوید حق تعالی با واسطه فعل ورفتار بشر مقدرات خود را محقق میکند ودیگری میگوید بدون واسطه این تقدیر محقق میشود.در واقع اراده وخرد بشری در طول علم واراده الهی است. وقتی از اراده انسان دم میزنیم تنزل اوصاف الهی را بیان میکنیم. نه آنکه اراده انسان در تقابل با اراده خداباشد. دعوای معتزلی واشعری بر سر واسطه گری اراده بشر است. وگرنه هر دوگروه ابتدا وغایت امور را از جانب حق تعالی میدانند. اصلا جامعه سنتی هزارسال قبل، برنمیتابید که گروهی نقشی برای اراده خدا در نظر نگیرند ومانند روشنفکران رنسانس از اراده مستقل بشری دم بزنند. لذا تقابل این دوجریان آنقدر عمیق وجدی نیست که تحولات هزارساله تاریخ ایران را تختِ بند آن دعوای علمی کنیم.
.
۲_نویسنده محترم، بین جریان ضدعرفان اشعری و جریانهای #عرفانی و #اشراقی خلط بزرگی انجام داده است. گویا هرکسی بگویید هیچ ارادهای جز اراده حق تعالی وجود ندارد، پس اشعری است وعامل بدبختی هزارساله ما میباشد!!! بین نگاه عرفانی مولوی تا فهم ابوالحسن اشعری از جهان والهیات، تفاوت بسیاری وجود دارد. حکمای اهل عرفان که نگاه اشراقی داشتهاند لزوما اشعری مسلک وضدعلم وعقل نبودند. گروه #اخوان_الصفا یکی از اصلیترین جریانهای اشراقی_هرمسی عالم #اسلام بودند. نگاه دقیق وعمیق عرفانی این گروه، تاثیر زیادی بر عرفای بزرگی چون #ابنعربی در امور جهانشناسی و برخی رئوس معرفتی داشته است. اما در عین حال این گروه، صاحب بزرگترین دایره المعارف علمی، تحقیقاتی جهان (رسائل اخوان الصفا) هستند. مکتب فلسفی شیراز با آنکه به شدت تحت تاثیر #حکمت_الاشراق ونگاه عرفانی #سهروردی بود اما دقیقترین مباحث علمی تاریخ تمدن اسلامی را انجام دادهاند و این جریان در اوج تسلط مغولها توانستند رصدخانه وکتابخانه بزرگ #مراغه را تاسیس کنند. ضمن آنکه #خواجه_نصیرالدین طوسی در عین مکاتبات عرفانی با #صدرالدین_قونوی به نگاشتن زیجهای نجومی و تدوین دقیقترین تقویمها و رصدهای علمی ومحاسبات ریاضی میپرداخت. لذا وجود جریانهای عرفانی در عالم اسلام به معنای انسداد باب علم ومعرفت وخرد بشری نبوده است.
.
۳_به اعتقاد حقیر، عامل بدبختی ما در طول صدسال اخیر، تقلید کورکورانه از #غرب و حس خود تحقیری عمیق در برابر تمدن اروپایی_آمریکایی میباشد. آنچه به مراتب تاثیر تخریبی بسیار بیشتری از #اشعریون و #اعتزالیون بر تاریخ معاصر ماداشته جریان تقلیدمحور #روشنفکری میباشد.
جریانی که اعتنایی به اقتضائات تاریخی واجتماعی ما ندارد وبدون توجه به میراث گذشته وظرفیت فعلی، صرفا در صدد پیاده سازی آننسخهای است که درغرب اجرایی و عملی شده است. چون در غرب سبب پیشرفت شده پس حتما در کشور ما هم سبب پیشرفت وآبادانی میشود. اساسا وقتی ماایرانیها نمیتوانیم لولههنگ بسازیم باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. این حس تحقیر ملی، و مطلق انگاری غرب، ضررهای بیشتر نسبت به عملکرد #اشعریون داشته است.
#محسن_بهرامی
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
#عصر_مدرن با شعار مبارزه با خرافات و طرح نگاه علمی، بسط وگسترش یافت.
آنچه جریان #روشنفکری از #مدرنیسم وارداتی وتحمیلی برای ما به ارمغان آورد، کنار نهادن هرگونه تفکر وایمان مذهبی وسنتی تحت عنوان مبارزه با خرافات بود.
از یک سو میراث ملی و اجدادی و ارزشهای دینی ما را به بهانه توسعه علمی و تحول فرهنگی لگدکوب کرده ویک #پوزیتیویسم معیوبِ ناکارآمد را بر ما تحمیل کردند.
اما در خود #غرب نه تنها میراث تاریخی بلکه خرافات عرفی و روزمرگیهای مضحک وبی پایه واساس مردمی حفظ وتکریم میشود. در حدی که وقتی مردم در یک اقدام کاملا غیرعاقلانه هزاران آدامس جویده شده رابه دیواری میچسبانند، آنرا به عنوان جاذبه گردشگری حفظ میکنند!!!
اما در کشور ما هنوز سایه شبه مدرنیسم معیوب بر تمام فعالیتهای علمی وفرهنگی حکم فرماست!!
آثار و کتب علمی گذشتگانی چون #شیخ_الرئیس_ابوعلی_سینا و #خوارزمی و #ابن_هیثم و #خواجه_نصیرالدین_طوسی ودهها وصدها اثر پژوهشی وعلمی که میراث تاریخی وملی ما میباشند وهر کدام شاخصی در علم ودانشی خاص بوده است، به بهانه قدیمی وخرافی بودن وتعارض با مقالات و اکتشافات پوزیتیویستها کنار نهاده شده و چاپ وترجمه نمیشوند!!!
اعتماد به نفس تاریخی و ملی، اِکسیری است که سبب پیشرفت و توسعه غرب شده وآنها را از جهل قرون میانه به حاکمیت علمی وتکنیکی دنیا رساند!!
خود تحقیری وعدم اعتماد به نفس تاریخی وملی، بیماری است که سبب عقب افتادگی و زیست مقلدانه ما از غربیها شده و ما را از کانون علمی وفرهنگی دنیا به حاشیهنشینی تمدن جهانی کشانده است...
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ تحریف حافظ
از جمله انتقادات وارد بر جریان #روشنفکری عدم احاطه وآشنایی عموم آنها از میراث معنوی و حکمی وعرفانی #ایران وبعضا مخالفت با آن میباشد.
برخورد سطحی ونازل این افراد با تُراث معنوی ایران جای بسی تعجب است چه اینکه این جریان خود را ملیگرا و وطن پرست مینامند و قائلند که اسلام ونگاه دینی سبب از خودبیگانگی ما با گذشته باستانی وپرافتخارمان شده، لذا خود را محی و زنده کننده روحیه ملی میدانند. اما مواضع آنها نسبت به مفاخر ایران حاکی از جهلشان نسبت به گذشته وتمدن پرافتخار ایرانی_اسلامی میباشد.
به عنوان مثال اشاره ای به نوع مواجهه این جریان با چهره شاخص ملی ودینی ایرانیها یعنی لسان الغیب جناب #حافظ میکنیم.
#احمد_شاملو شاعر معاصر که از چهرههای شاخص جریان روشنفکری است در مقدمه مفصلی که بر دیوان اشعار حافظ دارد ایشان را ( کافر کفرگوی منکر معاد ورستاخیز) که (شیطان راعقل میداند) و(وعدههای مذهب راقبول ندارد) وبا (علما و روحانیون مخالف) است معرفی میکند.
شاملو میگوید:
حافظ راز عجیبی است!
به راستی کی است این قلندر یک لاقبایِ کفرگو که در تاریکترین ادوارِ سلطه ی ریاکاران زهد فروش، در ناهار بازار زاهدنمایان و در عصری که حتی جلادانِ آدمی خوار مغروری چون امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع نیز بنیانِ حکومت آنچنانی خود را برحد زدن و خُم شکستن و نهی از منکر و غزواتِ مذهبی نهاده اند یک تنه وعده رستاخیز را انکار میکند، خدا را عاشق و شیطان را عقل میخواند و شلنگ انداز و دست افشان میگذرد که:
«این خرقه که من دارم در رهن شراب اُولی / و این دفتر بی معنی غرق می ناب اُولی»
کی است این آشنای ناشناس مانده که چنین رو در رو با قدرت ابلیسی شیخان روزگار دلیری میکند که:
«پیر مغان حکایتِ معقول میکند / معذورام ار محال تو باور نمیکنم»
به راستی کیست این مرد عجیب که با این همه، حتی در خانه قشری ترین مردم این دیار نیز کتابش را با قرآن و مثنوی در یک تاقچه می نهند، دستِ آلوده به سوی اش نمیبرند و چون برگرفتند همچون کتاب آسمانی میبوسند و به پیشانی میگذارند، سروش غیب اش میدانند و سرنوشتِ اعمال و افعالِ خود را با اعتمادِ تمام به او میسپارند؟ کی است این کافر که چنین به حرمت در صفِ پیغمبران و اولیاءالله اش مینشانند؟
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟