eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
83 ویدیو
118 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ عقل وذهن برای اهل و نام یادآور کتابها ومقالات عمیق وعلمی ونظرات واجتهادات حکمی وفلسفی میباشد. گرچه ایشان خلوت وگوشه‌گیری را بر جلوت وشهرت ترجیح داده‌اند ودر مجامع عمومی حاضرنمیشونداما وزانت وعمق فکری ایشان براهل فن وکاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه ایشان در موضوعات مختلف ازنقد نسبیت و اصول فیزیک تا شرح بر مصباح الأنس و مدخل مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآورده‌اند. دراین مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد پیرامون مساله خواهیم پرداخت. انسان میتواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستندنائل شود.زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد.امااین ابهام مطرح است که مثلا درخت یاسنگ ازمقوله میباشنداماصورت ذهنی آنهااز مقوله است دوامر غیرهم‌سنخ چگونه رابطه حاکی ومحکی دارند؟؟ درطول تاریخ پاسخهای مختلفی به این ابهام داده شده که همگی برمبنای حیث ارتسامی وحکایی صورت ذهنی ازحقیقت خارجی میباشد. استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوندبه امورامتناعیه بحث وجودذهنی رامطرح میکند. ایشان خداوند راواجد علم حصولی میداند. توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد وبه امور امتناعیه وعدمی که بهره‌ای ازوجود ندارندهم علم دارد ولی نه از سنخ حضوری زیرا امورعدمی فاقد ذات بوده وحظی ازوجود ندارند. بنابراین خداوندبه معانی این امور علم دارد واگرمتعلق علم امور معنایی باشد،حصولی است.اماعلم‌حصولی دارای ضعف است وخداوندازهرنقصی مبراست.ایشان وجه نقصِ علم‌حصولی را وساطت صورت علمیه وذهنی میداند.لذا درصدد تعریفی مجدداز علم حصولی است که قرین بانقص نباشد.براین اساس برخلاف قول مشهور،صورت ذهنی ومفهومی که نشانه ضعف علم است راذاتی علم حصولی نمیداند. دراینجااین سوال مطرح میشود که اگرعلم‌حصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز میباشد؟؟ پاسخ گویای نوعی نگاه به مساله فوق میباشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاطهای سخیف جریان نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان ومعاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آراء دارد وبه وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش درآورده‌اند. گرچه استاد تابع کانتی نیست اما از فضاوسبک خردورزی نقادانه او متاثر است. به اعتقادایشان عقل باذهن فرق میکند. ذهن همان قوه فاهمه یاعقلِ‌فاهم است. ذهن قوه دریافت یاانشاء صورت علمیه ومفاهیم میباشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی ازمعنا میباشد اما به اعتقادایشان مفهوم که درموطن فاهمه یاذهن‌ تقرر داردشان حکایی وکاشفیت ازغیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمیکند وصرفا خودنما میباشد. اماعقل قوه فراتر از اوست که معناداری مفاهیم ذهنی را درک میکند.پس ذهن، من‌حیثُ ذهن فقط در خود می‌ایستد ومفهوم میشود. اما ذهن، من حیث هوعقل کاشفیت ومرآتیت پیدا میکند ودیگرنما میشود. لذا مفهوم ازاین حیث که در ذهن است فاقدمعنا ومحکی است.عقل است که فراروی از مفهوم داردومیفهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره میکند.لذا عقل شانِ کاشفیت دارد وعقل همان علم حصولی است.پس علم حصولی توام باصورت ذهنی نیست بلکه همراه باکاشفیت است. در سنت فلسفه اسلامی اولا چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای ازعقل دارد وجود ندارد، ثانیا تمایزی بین مفهوم ومعنا یا فاهمه وعقل نیست. زیرا مفهوم ازآن حیث که مفهوم است، دیگرنما میباشد وحاوی معناست. اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستندوعقل فراروی ازفاهمه دارد. به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است وتنها خودرا نشان میدهد. اما عقل ازطریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است.از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.  بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان می‌نگرد می‌بینداما عقل هر معرفتی را در ارتباط ونسبت با معرفت‌های دیگر می‌سنجد. ازاین طریق ایشان مشکل وجود ذهنی را حل میکند.ایشان میگوید صورت علمیه اصلا به ماهیت ومعنایی اشاره نمیکند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند.لذادرفرایندشناخت اصلا معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یاعرض. تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهروعرض در وجود ذهنی منتفی است.زیرا عقل است که معانی را به صورت‌های ذهنی افاضه میکند... 👇👇👇
4_6005940867813084990.ogg
زمان: حجم: 22.49M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ 🔻 : عرض سلام و احترام به طور کلی خیلی این حرف زده میشه که مشکلات اجتماعی و فرهنگی و.... جامعه ما بخاطر غلبه است. این حرف من قبلا از می‌شنیدم اما جدیدا خیلی از طرفداران هم این حرف و بیان میکنند. با این بهانه‌ها که اینقدر رو بزرگ کردیم که در متوقف شدیم!! یااینکه ملاصدرا بیش‌ازحد عرفانیه و نتیجه میشه اوضاع جامعه ما و.... ممنون میشم نظر شما رو بشنویم ┄═༻⃘⃕❀ŏ‌🦋ŏ‌༻⃘⃕❀═┄ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ تهافت التفکیک_۲ اول: یکی از محورهای نقد جریان تفکیک به عرفان وحکمت اسلامی، استفاده حکماء از روش کشف وشهودی جهت نیل به حقیقت ونفس الامر امور میباشد. در پست قبل اشاره کردیم که مرحوم با آنکه در بحث ملاک صدق معارف با جریان به ملاک واحدی رسیدند وهر دو طرف بر لزوم سنجش علوم ومطالب اعتقادی با عقل وشرع تاکید داشتند اما بازهم از نقد دست نکشید و روش شهودی را باطل میدانستند. به گفته ایشان [ هرگز شخص عاقل بصیر نمی‌تواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهم‌ترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ عارف وصوفی چه میگویند ص198_ ] چرا که به اعتقاد ایشان وقتی در روش معرفتی مثل کشف وشهود، شیاطین قدرت دخالت دارند، واساسا خود انسان در فهم آن امکان خطا واشتباه دارد [ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم_ص200 ]. . دوم: آنچه در ویدیوی بالا از طرف جناب آقای از اساتید وبزرگان نقل میشود این است که برای الله_بروجردی نسبت به کتاب شریف یک کشف عرفانی رخ داده است....سروش غیبی بر ایشان ندا میزند که [ راه را گم کرده است، آنرا رها کن!! ] بنابر نقل مرحوم تهرانی این مساله یک امر شهودی واز سنخ مکاشفات صوری بوده است [کشف یامعنوی است یاصوری. کشف صوری در عالم مثال حاصل شود از طریق مشاهده یا سماع یا ذوق یا بوسیله سایر حواس. درابتدای سلوک مکاشفات در خیال سالک ومثال مقید حاصل گردد_ ص196] . 🔻اما نکته مهم این است که بنابر مشرب مکتب تفکیک مرحوم آیه الله بروجردی نباید به آن امر کشفی که برایش حاصل شده بود توجه میکرد...ایشان را نَسِزَد که به یک ندای غیبی اکتفا کند وبدون آنکه آنرا با عقل وقران و روایات بسنجد، و مطمئن شود که از جانب شیطان نیست از آن پیروی کند. به قول مرحوم تهرانی [ مشَخِص حق از باطل درباب معارف الهی و مرشد ومنجی از مهالک تنها یکی عقل است ودیگر قرآن وحدیث_ص199] باید پرسید ندای فوق که آیت الله بروجردی را از خواندن مثنوی انذار داده بود آیا عقلانی واستدلالی بوده؟ یا قرآنی بوده؟ ویا روایی؟ قطعا هیچ کدام نبوده بلکه از سنخ یک منبع معرفتی مستقل به نام شهود حضوری قلبی بوده...خوب اگر کشف وشهود قلبی به تعبیر اهل تفکیک مذموم است وغیرقابل اعتنا، پس چرا به یک امر شهودی که برای فردی رخ داده استناد میکند؟ وآنرا سندی بر بی اعتباری کتاب مثنوی معنوی میداند؟؟ آیا بنابر اصول مکتب شهود آیت الله بروجردی غیر قابل اعتنا نیست؟؟ از کجا معلوم که آن ندا الهی بوده و از القائات نفس و خیال نبوده؟؟ اما سوال مهمی که از جناب سیدان باید پرسید این است که اگر فردی تحت تاثیر سخنان شما با میراث عرفانی حکماء و بزرگان شیعه از جمله کتاب مثنوی معنوی مخالف باشد و آنها را نقد کند، اما روزی ناگهان سروشی غیبی بر اوندا دهد که فلانی مولوی راه را پیدا کرده ومثنوی را بخوان تا هدایت شوی...آیا شما آن ندای شهودی را میپذیرید وبه آن استناد میکنید؟؟ فرض کنید به آیت الله بروجردی گفته میشد که برای فهم دقیق‌تر معارف الهی مثنوی مولوی را بخوان زیرا او راه را پیدا کرده، آیا شما بازهم به آن مساله استناد میکردید وآنرا میپذیرفتید؟؟ گمان نمیکنید آنجا که به نفع شماست پای شهود افراد را وسط میکشید وآنجا که بر علیه‌تان است در مذمت مکاشفات داد سخن سر میدهید؟؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻خلسه‌ای ملکوتی و شهودی معنوی از زبان میرداماد عارف بزرگ عهد صفوی در ماه شعبان گرچه بزرگان کشف و کرامات را از قبیل حیضُ الرجال می‌دانند، امّا گاهی جهت یقین مستضعفین معرفتی یا منکرین ذوق و شطری از تجارب معنوی خویش را بازگو می‌کنند، رساله‌ی الخلیعه (قدس سره) از همین قبیل است: "من در روزِ جمعه شانزدهمِ ماهِ رسول الله (ص) یعنی شعبانِ مکرّم از سالِ هزار و بیست و سه از هجرتِ مقدّسه‌ی رسول الله(ص) در بعضی از خلوت‌هایم به ذکرِ پروردگارم در لابلایِ اذکار و اورادم به اسمِ شریفِ «الغنی»ِ او مشغول بودم و به صورتِ «یا غنیُّ یا مغنیُّ» این ذکر را تکرار می‌کردم که از هر چیزی روی‌گردان بودم مگر از توغّل و فرو رفتن در حریمِ سرِّ او و محو شدن در شعاع و پرتوِ نورش تا اینکه برقی قدسیّه جهید که مرا از لانه‌ی جسمانی و بدنم بیرون بُرد و این جذبه مرا از حلقه‌یِ شبکه‌ی حسّ جدا کرد که گرهِ ریسمانِ طبیعت را گشودم، و با بالِ روح در وسطِ ملکوتِ حقیقت به پرواز درآمدم، و مثلِ اینکه از بدنم خلع شده بودم، و مرتبه‌یِ پایین را تکاندم و ریختم و انگار که پیر شدم و جسدم را کهنه نمودم در حالی که اقلیمِ زمان را درنوردیدم و به عالمِ دهر گردیدن گرفتم، پس من ناگهان به شهرِ وجود درآمدم با مهترانِ امّت‌هایِ نظامِ زیبا از ... عالمِ امکان حاضر بودند که در این هنگام همگان به صورتِ دسته‌دسته و گروه‌گروه به سمتِ درگاهِ او روی آورده بودند که ... نگاهِ انّیات‌شان به جانبِ درگاهِ حق جلّ سبحانه بودند از آن حیث که می‌دانستند، که در این حال همه‌شان با زبان‌هایِ فقرِ ذاتی و لسانِ نداری که هویّت‌شان در ضجیجِ خواری و ذلّت و فریادِ ابتهالی و زاری گویایِ او بودند در حالی که حق تعالی را می‌خواندند و جیغ و داد و ناله و فریادِ او می‌کشیدند و می‌گفتند: "یا غنیّ یا مغنیّ" از حیثی که خودشان هم نمی‌دانستند و نسبت به ذکرشان شعور نداشتند، پس من هم در این ضجّه‌ی عقیله و داد کشیدنِ غیبیّه با همگان همسو شدم و نزدیک گردیدم که حالتِ بیهوشی بر من دست داد، و از شدّت وله و دهشت، جوهرِ ذاتِ عاقله‌ام را فراموش کردم و از دیدگانِ نفسِ مجرّدم ناپدید گشتم که در پهن‌دشتِ زمینِ هستی مهاجرت نمودم و از صُقعِ شعاعِ وجود به طورِ کلّی بیرون رفتم زیرا که آن خلسه‌ی خالسه در یک مدّت زمانی مرا به طورِ کلّی رها کرده و مثلِ برق مرا ربوده ... تا این‌که از آن حال بیرون آمدم و به ... جایِ زور و قریه‌یِ غرور [یعنی عالمِ طبع و طبیعت] برایِ بارِ دیگر بازگشتم." ╰๛---๛---๛------------------ @falsafeh_nazari
🔻 اهتمام شاه عباس دوم صفوی به ترویج معارف و حدیث شیعه "چون خاطرِ همایون و ضمیرِ منیرِ خیرت‌مقرون، پیوسته متوجّهِ رواج و رونقِ دینِ مبین و ملّتِ مستبین می‌باشد و فضلایِ عظام را که وارثانِ علومِ انبیاء و حامیانِ ملّتِ بیضاءاند، همواره تبجیل و تعظیم و اکرام می‌فرمایند، بعد از ورود دارالسّلطنه‌ی قزوین، جامعِ علومِ معقول و منقول، کشّافِ مرموزاتِ فروع و اصول، مولانا خلیل‌الله قزوینی را که از اجلّه‌یِ علمایِ عصر و فحولِ دانشمندانِ دهر است، با سایرِ فضلا و طلبه‌یِ علوم به مجلسِ اقدس و بزمِ مقدّس طلب داشته با آن گروهِ نزاهت‌سرشت افطار فرمودند و در همان مجلس مولانا خلیل‌الله را به خطاب مستطاب سرافراز ساخته و فرمودند که کتابِ را که دین قویم را اساس و بنیان و بیت‌المعمورِ دینِ مصطفوی(ص) بدان آبادان است به فارسی شرح نماید که عمومِ سکّانِ این دیار را که اغلبِ گفتگوهایِ ایشان به لغتِ فارسی است، انتفاع حاصل باشد و نیز رقمِ اشرف به اسمِ مولانا محمّدتقی مجلسی اصفهانی شرفِ صدور یافت که کتاب را به دستور شرح نماید و چون فضیلتِ نمازِ جماعت بر پیشگاهِ ضمیرِ منیر پرتوِ ظهور افکنده بود رقمِ اشرف به طلبِ عالمِ ربّانی و مویّد به تأییداتِ آسمانی، سالکِ طریقِ انیقِ و بلدِ شوارعِ ایقان، مولانا محمّدمحسن [فیض] کاشانی نفاذ یافت." 📚 جهان آرای عباسی 👤میرزا محمّدطاهر وحید قزوینی ╰๛---๛---๛------------------ @falsafeh_nazari
‎⁨ده رساله ابن عربی⁩.pdf
حجم: 18.66M
📚 ۱۰ رساله مترجم از : شیخ اکبر محی الدین ابن عربی ✍مقدمه، تصحیح، تعلیق: استاد نجیب مایل هروی حلیة الابدال رسالة الغوثیه نقش الفصوص ابیات دهگانه حقیقة الحقایق معرفة رجال الغیب اسرارالخلوه رسالة الانوار معرفت عالم اکبر و عالم اصغر ╰๛---๛---๛---------------- ⌜@falsafeh_nazari