eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
450 عکس
73 ویدیو
57 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ موسیقی کبیر کتاب اصلی‌ترین وتاثیرگذارترین کتاب و منبع تمدن اسلامی درباره مساله موسیقی میباشد. این کتاب تغییرات مهمی در نگرش مسلمانان نسبت به موسیقی ایجاد کرد.‌ فارابی مکتب موسیقیای خود رابا انتقادات صریح وجدی نسبت به یونیان و نگرش و پیروانش مثل و آغاز کرد. او در مقدمه کتاب موسیقی کبیر باانتقاد از و پیروان اودرجهان اسلام که آنها را (آل فیثاغورس) مینامد میگوید: تفکر آنهانسبت به علت پدیده‌ها و غایت آنها ونحوه ارتباطشان بایکدیگر صحیح ودقیق نبود لذا سخنان خارج از صحتی درباره موسیقی گفته‌اند. فارابی در قدم نخست به تقسیم موسیقی به دوفن و میپردازد وبرخلاف کندی، بنیاد موسیقی نظری را نه بر جهان‌شناسی فلسفی بلکه بر موسیقی عملی میگذارد و اساس موسیقی عملی رابر بنیان می‌نهد. به اعتقاد وی فرد محقق در علم موسیقی نظری، نباید موسیقی را از دل ریاضیات ورصد ستارگان وکیهان‌شناسی بیرون بکشد بلکه باید به (دستِ نوازندگان) عصرخود نگاه کند واز عمل نواختن ابزار موسیقی توسط نوازندگان، علم موسیقی را استخراج کند. براین اساس مبنای موسیقی بر تجربه میباشد. لذا  فارابی توضیحات مفصل مربوط به استقراء وتجربه را در کتاب موسیقی بیان میکند نه در کتاب فلسفه ومنطق. فارابی دربیان چیستی موسیقی به بیان نوعی انسان شناسی میپردازد.او میگوید انسان مانند سایرموجودات دارای آواهای پیشازبانی است که برای بیان احساساتش از آنها استفاده میکند. این آواها تحت تاثیر تصرفات قوه عاقله بخشی تبدیل به زبان میشوند، وبخشی تبدیل به موسیقی. این تبدیل بر مبنای منطق ذهنی انسان است.لذا ریشه تمام زبان‌ها وآواهای موسیقی یک ساختار وبنیان مشترک است.به عبارتی ریشه موسیقی نه در حرکات افلاک وکواکب که در نهاد عقلانی_منطقی انسان نهفته است. از همین‌جا یک قطع ارتباط بین موسیقی وافلاک رخ میدهد.به عبارتی فارابی موسیقی را ازآسمان به زمین می‌آورد. کندی اعتقاد داشت که موسیقی مبتنی بر حیث کیفی ومجرد عالم است لذا ملاک خوش آوایی وزیبایی موسیقی تطابق آن با نوای باطنی افلاک است.اما فارابی حیث فراطبیعی موسیقی رانفی کرد وآنرا کنشی طبیعی_انسانی معرفی کرد.دراینجا این سوال مطرح میشود که ملاک خوش‌آهنگی وزیبایی موسیقی از نگاه فارابی چیست؟؟ فارابی ملاک فوق را مانندکندی، مطابقت نمیداند بلکه معیار زیبایی موسیقی را شنوایی وادراک انسان معرفی میکند. به عبارتی او ملاک موسیقی زیبا را انسان میداند نه حیث افلاکی وباطنی طبیعت. او تاکید میکند که این خوش‌آهنگی نسبی است وبرای همه یکی نمیباشد. او برخلاف کندی وپیروانش اعتقاد داشت موسیقی پیش از شنیده شدن هیچگونه تاثیری ندارد، اینطور نیست که موسیقی به نحومستقل درافلاک درجریان باشدوانسان چه آنرا بشنود وچه نشود دارای آثارباشد. موسیقی به نسبت ادراک انسانی دارای تاثیر است. ومحور این ادراک بشری قوه میباشد. در فلسفه اسلامی فعال میباشد و انفعالی نیست. یعنی از نگاه فارابی موسیقی ابزار تاثیر گذاری نفس انسان بر سایرنفوس است. نه آنکه نوایی افلاکی باشد که بشر در مقابلش صرفا منفعل است. نقل است که فارابی بر بالین فرد بیهوش حاضر شد، آهنگی نواخت واو رابه هوش آورد. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸   برخلاف ابویوسف کِندی اعتقاد داشت که علم موسیقی را نباید از حرکات افلاک وستارگان استخراج کرد  بلکه باید  از روی دست نوازنده موسیقی قواعد این علم را تاسیس کرد. براین اساس مبنای موسیقی نظری، فن موسیقی عملی است واساس آن استقراء وتجربه میباشد.. @falsafeh_nazari
✅ در فن سماع بعد از و سومین نگاه و مکتب پیرامون موسیقی درجهان اسلام، جریان تفسیر عرفانی از موسیقی یا همان میباشد.از اواسط قرن دوم هجری مباحثی درباره موسیقی و سماع دربین مطرح شد. مجموعه فتاوای وعالمان دینی در مذمت و قبح موسیقی، اهل عرفان را واداشت تادر توجیه موسیقی عرفانی واثبات آنکه سماع مصداق حرام فقهی نیست مباحثی رامطرح کنند ورساله‌های رابه نگارش درآورند. نتیجه آنکه رساله‌های با عنوان درعالم اسلام به نگارش درآمد که محور همه آنها تبیین جایگاه والا وعرفانی سماع بود. لازم به ذکر است که سنت عرفانی عنایتی به ندارد بلکه توجه اصلی آنها به موسیقی بود که در سماع وحلقه ذکر اهل سلوک بکار میرفت. لذا آنها اصطلاح موسیقی را به کارنمی‌بردند وبه جای آن از لفظ سماع استفاده میکردند.زیرا موسیقی بماهو مساله آنها نبود بلکه مساله اصلی این بود که سماع چیست؟ وچه میکند؟ در سنت عرفانی وتصوف، سماع با آفرینش وخلقت هم ریشه میباشد. آنچه در بدایت خلقت رخ داد ظهور وتجلی اسماء وصفات الهی بود. این امر به نحو تدریجی ومرحله‌ای رخ نداد بلکه چون اراده حق‌تعالی دائر برخلقت موجودات شد، مخلوقات از کتم عدم رخ نموده وآفاق هستی از اشراق لاهوتی قادرمطلق منور گشت. چنانچه در آمده است «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ_او آفریننده آسمانها و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض آنکه گوید: موجود باش، موجود خواهد شد_بقره۱۱۷» براین اساس اصطلاح «کُنْ فَیَکونُ_باش پس موجود می‌شود» در معارف دینی برخلقت اشیاء به محض اراده خداوند اشاره دارد.و عالمان این عبارت را بیانی تمثیلی از این حقیقت می‌دانند که اراده خداوند مساوی با خلقت اشیاء است. این مساله در بین عرفا باعنوان (قولِ کُنْ) مشهور است. یعنی هنگام خلقت گویا حق‌تعالی گفت: باش...پس همه چیز موجود شد. به اعتقاد عرفا این خطاب کُنْ خداوند به نحو تکوینی در کنه ذات موجودات نشسته وهر سماعی اگرخوش‌آیند است درواقع یادآور همان خطاب ازلی قولِ کُن میباشد.براین اساس چون سماع به ابتدای خلقت برمیگردد باعث میشود که در ذات همه موجودات جاری باشد.لذا تسبیح وتمحید موجودات در واقع سماع آنها است. شیخ العرفا سماع رابه دونوع مطلق ومقید تقسیم کرد.سماع مقید همراه باساز وموسیقی وذکر میباشد. ودر سماع مطلق تمام عالم به سبب شهود اسماء الله درحال وجد وسماع میباشند.لذا سالک درنهایت سلوک باید به جایی برسد که سماع موجودات را ابتدا به زبان انسانی وسپس با زبان خودشان بفهمد. براین اساس عرفا از موسقیهای سخن میگفتند که در عالم کشف وشهود شنیده بودند. درسنت عرفانی موسیقی وسماع وسیله‌ای است که فرد را باحقیقت هستی مواجهه میکند.اما این مواجهه نه مانند قول کِندی از طریق بازنمود ومحاکات جهان ویانه مانند قول فارابی از طریق خیال وتمثیل بلکه سالک به نحو بیواسطه وحضوری به دیدار باطن عالم وشهود حقیقت نائل میشود. لذا میگوید: (باشد که جلسه سماع ازعبادت هفتاد ساله پیش‌تر رود) زیرا سماع سبب جمعیت خاطر وصفای باطن وزدودن زنگار از دل میشود بدین روی مُحرِک شوق سالک شده وحجب روحانی رابرطرف کرده وموجب کشف وشهود میشود. در نمط نهم اشارات موسیقی را یکی از سه ابزار ریاضت دانسته. زیرا موسیقی باعث میشود توجه نفس از محسوس کم شود واگر نفس سالک قوی باشد لاجرم به عالم بالا صعود کرده واز حقایق علوی کسب معرفت میکند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بررسی نگاه عرفانی به موسیقی به زعم صوفیه چون سماع به ابتدای خلقت برمیگردد، در ذات همه موجودات جاری وساری میباشد. لذا تسبیح وتحمید موجودات در واقع سماع آنها است. @falsafeh_nazari
✅ تقلیل ابن سینا دیمیتری گوتاس محقق آمریکایی واستاد  مطالعات عربی‌واسلامی در دانشگاه ییل است.او پژوهش‌هایی درباره‌ی انتقال علوم یونانی به جهان اسلام در قرون هشتم تا دهم میلادی و ابن‌سینا انجام داده است. به اعتقاد وی فلسفه فاقد هرگونه عناصر ذوقی واشراقی است وی درمقاله‌ای تحت عنوان (سرشت، درون مایه وانتقال حکمت مشرقیه ابن‌سینا) را تابع ومقلد محض معرفی میکند. به اذعان بوعلی هرگز نتوانسته از متافیزیک مفهومی وفلسفه بحثی ارسطویی فراتر رود. وی حکمت مشائی وفلسفه بوعلی را به مثابه حاملان قلمداد میکند که نه از حیث نظر واندیشه وابداعات فلسفی بلکه ازجهت تاریخی حائز اهمیت میباشند. زیرا واسطه انتقال فلسفه ارسطویی به دوران قرون وسطی بودند. گوتاس در توضیح مکتوبات عرفانی وذوقی به‌جا مانده از ابن سینا نگاه خاصی دارد. او وقت بسیاری جهت مطالعه تطبیقی کتاب شفا و حکمت مشرقیه صرف کرده ودرنهایت میگوید، باآنکه عموما باور دارند که حکمت مشرقیه باسنت بحثی مشایی متفاوت است واین کتاب حائز نگاه ذوقی واشراقی شیخ الرئیس به هستی‌شناسی میباشد اما در واقع حکمت مشرقیه تکرار همان محتویات کتاب شفا میباشد.تفاوت دراین است که او در حکمت مشرقیه ادعاهای خود را صراحتا وبدون مقدمات بیان کرده!! وکتاب شفا نیز چیزی جز تکرار سنت ارسطویی نمیباشد. او همچنین درباره بحث مقامات العارفین که بوعلی درنمط نهم کتاب اشارات مطرح میکند همین تفسیر را ارائه میکند وشیخ رامقلد ارسطو میداند که البته برخی مواقع برخلاف منهج ارسطویی مباحثی رابه اشتباه مطرح کرده است!! گوتاس درباره آثار عرفانی منتسب به بوعلی مثل کتاب سلامان وابسال وهمچنین ملاقات وی با عارفانی چون تشکیک وارد کرده واین امور را ازجمله جعلیات ودروغ‌های میداند که به جهت معروفیت خویش واینکه دربین اهل حکمت جایگاهی پیدا کنند مطرح کرده است!! لذا بوعلی نه دیداری باعرفا داشته ونه مکتوبی عرفانی تمثیلی به نگارش درآورده. گوتاس درنهایت انتقادات بسیار تندی به امثال و وارد میکند. کربن کتابی درتفسیر داستانها ورساله‌های عرفانی وتمثیلی بوعلی دارد. او میگوید چون کربن سالها دلمشغولیهای نسبت به سهروردی داشته لذا در خوانش بوعلی دچار انحراف شده وتفسیری اشراقی ازاو ارائه کرده. وی تمام افرادی را که به نوعی قائلند بوعلی سعی برفراروی از فلسفه یونان داشته واولین بحثهای حکمت مشرقی واشراقی توسط وی مطرح شده به نگاه تقلیل گرایانه متهم میکند واینکه آنها میخواهند فیلسوف ارسطویی مسلک را به یک صوفی خرقه پوش تنزل دهند. اما حقیقت آن است که گوتاس خود نگاه محدود وتقلیل گرایانه به بوعلی دارد. مطالعات وتحقیقات وی درباره فلسفه اسلامی ومخصوصا شیخ الرئیس توام با تعصبات نژادی است. در واقع گوتاس در تحقیقات خود به این شعار معروف پایبند است که (همه راهها به آتن ختم میشود) یعنی یونان مبداء همه علوم ومعارف بشری است وسایر تمدنها واقوامی که درحد فاصل یونان باستان و عصر مدرن تلاش بسیار در تحقق علم وهنر وفلسفه وسایرصناعات بشری داشتند همگی شرح فلسفه وعلم یونان میباشندو مساعی آنها شامل ابداعات وبنیانگذاریهای نوین تمدنی نمیباشد. این همان نگاه همیشگی مستشرقان به تمدنهای شرقی واسلامی است. در مسافرتی که به چین داشت باآنکه بامیراث فکری وفلسفی عمیق چین آشناشد اظهار داشت «چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد».. او در پاسخ به شگفتی آشکار مخاطبان خود، اصرار نمود که «فلسفه به نوع خاصی از تاریخ مرتبط است، زبان‌هایی خاص، و نوع خاصی از ابداع به‌دست یونانیان باستان. ... فلسفه چیزی با قالب اروپایی است». ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸به اذعان فلسفه فاقد هرگونه عناصر ذوقی واشراقی است. او را تابع ومقلد محض معرفی میکند. به اذعان بوعلی هرگز نتوانسته از متافیزیک مفهومی وفلسفه بحثی ارسطویی فراتر رود. اما حقیقت آن است که گوتاس خود نگاه محدود وتقلیل گرایانه به بوعلی دارد.در واقع گوتاس در تحقیقات خود به این شعار معروف پایبند است که (همه راهها به آتن ختم میشود) یعنی یونان مبداء همه علوم ومعارف بشری است وسایر تمدنها واقوام همگی مقلد صرف یونان بوده‌اند. @falsafeh_nazari
🔻نقد واشکال به قانون علیت وبرهان امکان و وجوب بوعلی سینا 👈خب بوعلی  ثابت کند چرا الزاما یک موجود نیازمند علت است ؟ او می گوید برای بوجود آمدن یک موجود  حتما یک علت بی  علت لازم است . 📌چگونه  از دام این تناقض بیرون می آید که از قانون تجربی استقرایی علیت برای  زنجیره ی علت ها استفاده می کند و سپس خو در ته این زنجیره همان قانون را نقض می کند و می گوید باید تهش یک علت بی علت باشد ؟! 🔸پاسخ اولا: قانون علیت، تجربی واستقرایی نیست بلکه انسان به نحو باطنی و وجدانی این قانون را درک ودریافت میکند. علیت یعنی هر پدیده ممکنی نیاز به یک مبدا وجودی وپدیدآورنده دارد. ما برخی از حالات نفسانی خود را حضورا درک میکنیم مثلا گرسنگی وسپس میفهمیم که براثر عواملی مثل خالی بودن معده این حالت وپدیده در ماایجاد میشود وبا غذا خوردن و پرشدن معده این حالت وحس از بین میرود. این تعاقب وجودی که دلالت بر یک رابطه ضروری دوطرفه دارد همان علیت است وما آن را وجدانا درک میکنیم واین خود یک منبع درک علیت میباشد. ثانیا: بوعلی وسایر حکمای مسلمان نمیگویند هرچیزی نیاز به علت دارد که حالا درباره خود علت العلل(خدا) دچار مشکل وتناقض بشویم بلکه قانون علیت میگوید: هر معلولی نیاز به علت دارد. معلول یعنی امر ممکن الوجود ..تمام موجودات نسبت به وجود وعدم مساوی هستند ودر حدشان به نحو ذاتی وجود وعدم اخذ نمیشود واین یعنی تساوی بین وجود وعدم یا همان حالت امکانی...همه موجودات ممکن الوجود هستند و وجود وعدم به نحو ذاتی برایشان ضرورت ندارد این سلسله تعاقبی اگر به یک مبدا اولیه ختم نشود دچار تسلسل میشویم وتسلسل باطل است، پس یک مبدا اولیه میخواهیم که آن مبدا دیگر بین وجود وعدم سرگردان نیست وممکن الوجود نمیباشد یعنی وجود ذاتی اوست، لذا چون معلول نیست پس نیاز به علت ندارد براین اساس خداوند یا علت العلل و مبدا اصلی فیض  وافاضه کننده وجود نیاز به علت ندارد چون ممکن الوجود نیست. براین اساس خداوند را واجب الوجود میدانیم ومیخوانیم. مثلا: شربت برای شیرین شدن نیاز به شکر دارد. شکر سبب شیرینی شربت است(زیرا شربت قبل از شکر ریختن شیرین نیست) اما خود شکر ذاتا شیرین است وبرای شیرین بودن نیاز به شکر دیگر ندارد. شیرین بودن، ذاتی شربت نیست پس نیاز به شکر دارد، اما چون ذاتی شکر است پس شکر نیاز به شکر دیگر ندارد. ممکن الوجود چون بین وجود وعدم سرگردان است و وجود ذاتیش نیست پس نیاز به افاضه کننده وجود یا همان علت دارد. اما خود علت چون حالت امکانی ندارد و وجود ذاتیش است نیاز به علت دیگر ندارد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻سوالی که خیلی از کاربران مطرح کردند: چرا جامعه به فلسفه نیاز دارد؟و هدفش چیست؟آیا پایانی برای فلسفه متصور است؟ارتباطش با علم چیست؟ و افراد جامعه چگونه با فلسفه ارتباط بگیرند؟ دورنمای فلسفه اسلامی چه هست و آیا ممکن است ما به یک فلسفه ی کامل تری بعد از صدرا برسیم؟ برخی عزیزان اینجا نقد کردن فلسفه اسلامی رو که نوآوری نداشته بعد صدرا و مثلا در معرفت شناسی ضعیف هست و مثلا بحث امکان خطا رو خیلی بحث نکرده و... 🔻 پاسخ @falsafeh_nazari
✅ شیخ الاکبر محی الدین : علم باعلم شرع(وتصوف) مباین است.در واقع نوع دیگری ازعلم است. علم شرع مبتنی بر حضرت محمد(ص) است وعلم فلاسفه وابسته به شرع حضرت (ع) میباشد. 📖 الیواقیت_عبدالوهاب الشعرانی_ج اول_ص۱۳۳ 🔸از این رو مسلمانان حضرت ادریس(ع) یا به تعبیر یونانی و در زبان مصری ، را موسس علوم از جمله و میدانستند. لذا فلسفه وعلوم عقلی در با عنوان علوم مشهور بوده است. @falsafeh_nazari
✅ درباره اِخوانُ الصفا اِخوان الصّفا وخُلّان الوَفا گروهی از بصره بودندکه در سده چهارم قمری جمعیت سری فلسفی وعرفانی دربصره وبغدادتشکیل دادند.این گروه دائرةالمعارف رسائل  که درباره علوم متداول روز و و و بودبه نگارش درآوردند.اساس مسلک ومرام آنان این بودکه بین دین وعلوم روز و  هیچ‌گونه تضادوتعارض وجود نداردوشخص می‌تواندشریعت اسلامی و حکمت یونانی را به‌طور متحدچراغ راه خویش سازد. یکی از عقایدجمعیت که در رسائل اخوان‌الصفا آمده‌است این بودکه به همان معناکه پیامبرانی چون حضرت آدم(ع)وابراهیم(ع)منشأ هدایت و راهنمایی مردم بوده‌اند  پیغمبر ایرانی و  فیلسوف یونانی می‌توانندمردم رابه طریق حقیقت و راه نجات هدایت نمایند.در نظرجماعت اخوان‌الصفا خدای پیغمبران بنی اسرائیل همان خدایی است که زردشت آن را اهورامزدا می‌خواند واهورامزدا نیز همان مبدئی است که افلاطون یونانی تحت عنوان خیر اعلی از آن سخن می‌گفت.البته اخوان قائل به کثرت‌گرایی دینی نبودند بلکه بنابر نص صریح (و لِکُلِ قَوم هاد)اعتقاد داشتند که خداوند برای هر قوم وگروهی هادی ورهبری فرستاده است.عبدالطیف الطیباوی درباره اخوان میگوید: (آنها معتقدند که حقیقت یکی است بدون اینکه از فردخاصی سرچشمه گرفته باشد.خداوند روح القدس رابه همه مردم فرستاده است اعم ازمسیحی ومسلمان وسفید وسیاه)لذا علت اصلی تحیر وگمراهی مردم، روحِ فردیت طلبی است نه تعدد مآخذمعرفتی ومنابع علمی. جمعیت اخوان الصفا جوهره دین اسلام راحقیقت ازلیه میدانستندکه در هر عصری توسط پیامبر ونبی ارسال شده است.بنابه قول خود اخوان قصد این انجمن توضیح وتشریح آن حقیقت وحکمت الهی ازلی است که آنرا حکمت لدنیّه نامیده است، یعنی حکمتی که بشر همیشه از آن بهره‌مند بوده وپس از فراموشی اکنون بدست اخوان بنحو کامل جلوه‌گر شده است. هدف جمعیت اخوان از تنظیم رسائل توام کردن دین وفلسفه وایجاد هم‌آهنگی بین آن دو بوده است. به اعتقاد اخوان فلسفه بعنوان یک روش استدلالی ودیعه‌ای الهی است که با یکی میباشد وحکمت را معرفتی می‌شمارند که از عالم بر انسان نازل شده ومحدود به تفکر بشری نیست.فلسفه بنظر اخوان (شبیه شدن انسان است بخداوند تاحد امکان) وغایت آن (کسب فضیلت مخصوص به انسان است)یعنی به فعلیت رساندن تمام علومی که انسان بالقوه دارای آن است. بوسیله فلسفه بشرخصائص نهفته نوع خود را بدست می‌آورد وصورت انسانی بخود میگیرد ومراتب وجودی راسیر میکند تا باگذشتن از مسیر رستگاری در راه ملائکه قرار میگیرد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻 هدف جمعیت از تنظیم رسائل توام کردن و وایجاد هم‌آهنگی بین آن دو بوده است. به اعتقاد اخوان فلسفه بعنوان یک روش استدلالی ودیعه‌ای الهی است که با یکی میباشد وحکمت را معرفتی می‌شمارند که از عالم بر انسان نازل شده ومحدود به تفکر بشری نیست. @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ معبد فلسفه به اعتقاد عموم اندیشمندان هدف جمعیت از گردآوری دایره المعارف بزرگ‌ رسائل، ایجاد هماهنگی بین و بوده است.اما تلقی آنها از فلسفه مانند طريق چون نمیباشد. فلسفه بنظر اخوان صرفا شامل استدلال وقياس محض نمیباشد، بلکه آنرا با که ودیعه‌ای الهی است یکی می‌دانستند. وحکمت نیزمعرفتی است که از عالم ملکوت بر انسان نازل شده ومحدود به تفکر بشری نیست. فضای فکری اخوان نسبت به فلسفه را میتوان به نگاه نزدیک دانست. در نگاه چون و غایت فلسفه صرفا پرداختن به اختلافات وجدال‌های مدرسی نیست بلکه فلسفه بایدبا تهذیب نفس وتكامل اخلاقی توام باشد. اخوان از فلسفه‌ای که توام با قیل وقال بوده وازحکمت بی بهره برحذر بودند. چنانکه در پایان رساله حیوان شناسی در فصل منازعه بین حیوانات و انسان، طوطی انسان را چنین خطاب می کند: (واما در باره بالیدن شما به این که در بین شما فیلسوف منطقی یافت میشود بدانید که از آنان زائده‌ای بشما نرسد بلکه آنان شما را گمراه و بی ایمان خواهند ساخت، زیرا انسان را از راهی که خداوند تعیین کرده است منحرف می‌سازند و با آراء مختلف خود اثر مقررات دینی را از بین می‌برند.) به زعم جمعیت اخوان فلسفه توسط ادريس نبی(ع)آورده شده واساسا جزئی از مذهب ایشان بوده است لذا همانطور که برخی از اهالی حران که خود را پیرو جناب ادریس میدانند و نامیده میشوندفلسفه صرفا مباحث استدلالی اختلافی نیست بلکه توام با اعمال وعبادات اشراقی است. عبادات فلسفی اخوان ماهی سه بار در ابتداء و وسط وبین بیست وششم واخر هرماه انجام می‌گرفت. در شب اول افراد خطابه ای شخصی میخواندند ودر شب دوم متنی درباره عالم خلقت قرائت میشد که بایدزیر گنبد پرستاره آسمان ودرجهت ستاره قطبی انجام میشد. و درشب سوم سرودی فلسفی بنام «دعای افلاطون یامناجات ادریس» یا «زبور سری ارسطو» قرائت می‌شد و به این صورت دوره عبادات ماهانه خاتمه می‌یافت. علاوه براین شبهای عبادت، اخوان سه عید بزرگ فلسفی را در موقع ورود خورشید به برج حمل و سرطان و میزان نام برده و این ایام رابا اعیاد اسلامی عیدفطر و عيد اضحی وعید غدير ومن باب تمثيل مترادف بافصلهای بهار و تابستان و پائیز منطبق میساختند، لکن برای فصل زمستان یک روز در صومعه بجای عید مقرر کرده و آن روز را بیاد زمانی که اصحاب کهف در غار خوابیده بودند می گذرانیدند . این رابطه بین فلسفه واحکام عبادی چنین می‌رساند که اخوان بیشتر وارث مکتب هرمس وفيثاغوریان جدید بودند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻 فضای فکری نسبت به را میتوان به نگاه نزدیک دانست. در نگاه اشراقیونی چون و غایت فلسفه صرفا پرداختن به اختلافات وجدال‌های مدرسی نیست بلکه فلسفه بایدبا تهذیب نفس وتكامل اخلاقی توام باشد. اخوان از فلسفه‌ای که توام با قیل وقال بوده وازحکمت بی بهره برحذر بودند. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ تدریس کتاب توسط استاد 🔻جلسات ۱_۲_۳ @falsafeh_nazari