eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.3هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۹۴ سال ۱۳۸۱ ازدواج کردم، ۱۹ سال داشتم و کم تجربه به خاطر بیماری پدرم و رفتار مادرم، دید درستی از زندگی و مسئولیت پذیری نداشتم. با این که دانشجو بودم و مسیر زیادی برای تحصیل می‌رفتم، بعد از ازدواج زود باردار شدم، سال ۱۳۸۳ پسر عزیزم به دنیا آمد، با وجود استفاده از روش به ظاهر مطمئن، ۴ ماه بعد از تولد پسرم، باردار شدم. تجربه کمی داشتم، مادرم پیشنهاد داد بهترین کار سقط بچه هست، من خودم هم راغب شدم، فکر کردم کار درست همینه و در مطب شخصی پزشکی که خدا لعنتش کند، کورتاژ شدم. تا وقتی بچه ام سه ساله شد، دوست داشتم فرزند دیگری بیارم، اما به محض اقدام دچار ناراحتی های روحی و روانی شدیدی شدم به طوری که قصد خود کشی داشتم. به خاطر مشکلات روحی، مادرم دوباره پیشنهاد داد بچه رو سقط کنم، جنین هنوز درست شکل نگرفته بود، شاید یک ماه بود، انگار پزشک به دیواره رحم آسیب زد، بعد ازین سقط، زندگیم هرگز به روال عادی برنگشت، حال روحی و روانیم بدتر شد، افسردگی شدیدتر گرفتم ، همه شور و شوقم به زندگی ازدست رفت به بچه ۴ ساله ام هم خیلی ضربه خورد. بعد از آن برای جبران کارام، تصمیم به بچه دار شدن گرفتم نزدیک به ١٠ بار سقط زیر دوماه داشتم، انگار دیگه رحم نمی‌پذیرفت بچه رو، زیر دو ماه بچه از بین می‌رفت 😭 خیلی شکنجه روحی شدم. الانم در آستانه ۴۰ سالگی می‌خوام اقدام کنم ولی ترس شدید دارم و مشکلات جسمی ام خیلی شدید شده، بعید میدونم امکان داشته باشه، مگر اینکه خداوند خودش عنایتی کنه 😔 الان که فرزند ۱۸ ساله ام رو میبینم هر روز عذاب وجدان دارم، من تقریبا هر هفته ای یا ماهی یک بار میمیرم و زنده میشم از فکر به اشتباهی که کل زندگی من رو تحت تاثیر قرار داد. اینارو نوشتم که خواهشا کسی اشتباه من رو نکنه ، هر وقت خدا بچه رو داد با آغوش باز پذیرا باشید، خدا کمک می کنه، مثل من از کاه کوه نسازید که آخر تو حل مشکلات درمونده بشید. برای منم دعا کنید، به برکت اسم حضرت زهرا خداوند عنایتی به من کنه. مادرا لطفا با راهنمایی اشتباه، با علم کم تون بچه هاتون رو یک عمر بدبخت نکنید. 😒😓🥺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۲۶ من ۳۸ سالمه، در سن ۲۰ سالگی پسرم به دنیا اومد و خوشحال از این اتفاق با وجود اینکه هیچ تجربه ای نداشتم و پسرم دل درد های شدید داشت ولی روزها و شب‌های بیاد ماندی برایم رقم خورد. بعد از دو سال دوست داشتم دوباره باردار بشم ولی اون موقع همه ی اطرافیانم یک فرزند داشتن خدا بهم توجه ویژه داشت و داره. همسرم راضی نمی شد ولی خداخواسته باردار شدم خیلی اوایل ناراحت بود ولی بعد بدنیا اومدن دخترم، خوشحال شد ولی تاکید کرد که دیگه بچه نمی‌خوایم. زندگی خوبی داشتیم، دخترم شش ماهش بود که باز خداخواسته باردار شدم باوجود اینکه جلوگیری هم داشتیم، وقتی شوهرم فهمید خیلی بهم ریخت و گفت باید سقط بشه، دوران بارداری من خیلی سخت و طاقت فرسایی بود. از حرف مردم و اطرافیان خیلی می‌ترسیدم چون همه هنوز یک فرزند داشتن و همه از من بزرگتر بودن، من هنوز ۲۳ سال داشتم و ۳تا بچه خیلی فاجعه بود براشون. متاسفانه با این طرز فکر و بد اخلاقی های شوهرم با دلی ناراضی بچه در ۵ هفتگی سقط شد 😭 خیلی افسرده شدم و هیچ وقت خودم رو نمی بخشم و همیشه از درگاه خدا طلب عفو می‌کردم و می‌گفتم خدایا دوباره منو توی همچین موقعیتی قرار بده حتی بدتر که نشون بدم توبه کردم و به هیچ وجه اینکار تکرار نمیشه. بعد از ۷ سال دوباره به شوهرم پیشنهاد دادم و با مخالفت شوهرم روبرو شدم ولی پافشاری کردم تا فقط یک بار دیگه اجازه دادن و دوباره پشیمان شدن و گفتن نمی‌خواد همین دوتا رو داریم بسه ولی الحمدلله خدا کمکم کرد و باردار شدم و یک پسرم خیلی ناز و خوشکل بدنیا آوردم که شد عشق پدرش و همه ی فامیل عاشقش شدن ولی این ناخواسته نبود من دنبال یه شرایطی بودم که خودم رو به خدا ثابت کنم. من هنوز توی فکر اون بچه که سقط شد بودم و خودم رو نمی بخشیدم و از خدا میخواستم منو ببخشه و بار دیگه منو امتحان کنه که خدا صدام رو شنید در بدترین شرایط که شوهرم ورشکست شده بود و آه در بساط نداشتم و پسرم هنوز خیلی کوچیک بود و اطرافیانم هم به شدت مخالفت می‌کردن با بچه زیاد و شوهرم هم اصلا علاقه به بچه ی دیگه نداشت خداخواسته باردار شدم چه بارداری سختی بود ولی من از ته دل شاد بودم که دارم امتحان پس میدم. اطرافیان دوست و آشنا که فهمیدن مسخره می‌کردن و میگفتن برو سقطش کن، شوهرم راضی نبود، خودم ضعیف بودم و شرایط از اون سالی که بچه قبلی رو سقط کردم به مراتب سخت‌تر و بدتر بود، حتی دکترم هم رفتم گفت بیا سقط کن، راحت میشی، بچه ت کوچیکه، خودت هم وضع جالبی نداری، ۴تا می‌خوای چیکار، وضع مملکت خرابه ولی من خوشحال بودم از این وضعیت و جبران گناهم. خیلی سخت گذشت ولی گذشت بارداری پر خطر، دندون دردهای طاقت فرسا و کمر دردهای خیلی بدی داشتم خدا رو شکر خدا بهم یه دختر داد، جنسم جور شد. فکر میکنم این همون بچه سقط شده است که دوباره بهم خدا برگردونده. خیلی دوستش دارم، جنس دوست داشتنش فرق میکنه، نمیتونم یه لحظه ازش جدا بشم. یکم وجدانم راحتتر شده احساس گناهم کمتر شده و الان خداروشکر میکنم که ۴تا فرزند دارم و از خدا می‌خوام که دیگه هیچ وقت در شرایط سخت قرارم نده و همیشه کنارم باشه، همیشه فکر میکنم اون لحظه که این گناه رو انحام دادم، خدا کنارم نبود، تنهام گذاشته بودم، سنم کم بود، تنها بودم و بلد نبودم شرایط رو عوض کنم😔. ان شالله بتونم فرزندان بیشتری تربیت کنم و دوتا دیگه هم به بچه شیعه ها اضافه کنم. تو رو خدا بخاطر حرف مردم بخاطر افکار الکی و سختی های زودگذر، بچه هاتون رو سقط نکنید که خیر دنیا و آخرت توی فرزندآوری و داشتن بچه ی زیاده. من با وجود مخالفتهای زیاد همسرم ۴تا بچه دارم و الان همسرم میگه بچه ی زیاد خوبه کاش دوتا دیگه هم بیاریم و ۶تا بشن. دیگه بزرگ شدم و اصلا حرف مردم روم تاثیر نمی گذاره، با بچه ها پخته شدم، صبور شدم و خودم رو به هر شرایطی وفق میدم. امیدوارم از تجربه من استفاده کنید و هیچ وقت اشتباه منو انجام ندید و برای فرزند آوری اقدام کنید اگر شک دارید، بهش توجه نکنید، اشتباه نکنید که زمان میگذره و دیگه فرصت جبران نیست. ان شالله خدا دامن همه ی مادران رو سبز کنه و با بچه ی زیاد خونه ها رو گرم و شاد. امیدوارم فرزندانم سرباز ولایت و امام زمان باشن. یا علی مدد کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
خاطرات یک جنین... ۵ اکتبر امروز زندگی من آغاز شد. پدر و مادرم هنوز خبر ندارند؛ ولی من به وجود آمده‌ام. و قرار است که دختر باشم: با موهای بور و چشم‌های آبی. تقریباً همه چیز دربارۀ من مقدّر شده است؛ حتی اینکه قرار است عاشق گل‌ها باشم. ۱۹ اکتبر بعضی‌ها می‌گویند که من هنوز انسان واقعی نیستم و فقط مادرم وجود دارد. ولی من هم آدمم، درست همان طور که یک خُرده‌نان هم نان است. مادرم هست؛ من هم هستم. ۲۳ اکتبر همین الان دهانم دارد باز می‌شود. فکرش را بکنید: ظرف حدود یک سال می‌توانم بخندم و بعدش هم حرف بزنم. می‌دانم اولین کلمه‌ای که یاد بگیرم چیست: ماما. ۲۵ اکتبر امروز قلبم خودبه‌خود شروع کرد به زدن. از حالا تا آخر عمرم آرام و بی‌وقفه می‌زند و بعد از چندین و چند سال، یک روز می‌ایستد و آن موقع، من می‌میرم. ۲ نوامبر هر روز دارم کمی بزرگ‌تر می‌شوم. دست و پاهایم دارند شکل می‌گیرند. ولی هنوز باید خیلی صبر کنم تا قدّم به دست‌های مادرم برسد؛ تا این دست‌های کوچک بتوانند گل بچینند و پدرم را در بغل بگیرند. ۱۲ نوامبر دست‌هایم دارند انگشت درمی‌آورند. چه کوچولو و نازند! با این انگشت‌ها می‌توانم موهای مادرم را نوازش کنم. ۲۰ نوامبر تازه امروز دکتر به مامانم گفت که من دارم اینجا، زیر قلبش زندگی می‌کنم. وای! حتماً چقدر خوشحال شده! خوشحالی مامان؟ ۲۵ نوامبر لابد بابا و مامانم دارند برایم اسم انتخاب می‌کنند، ولی حتی نمی‌دانند من دخترم یا پسر. من دوست دارم اسمم کَتی باشد. دیگر این‌قدرها بزرگ شده‌ام. ۱۰ دسامبر موهایم دارد رشد می‌کند: صاف و روشن و براق. نمی‌دانم مامان چه‌جور موهایی دارد. ۱۳ دسامبر کم‌کم می‌توانم ببینم. دوروبرم تاریک است. وقتی مامان به دنیایم بیاورد، همه‌جا آفتابی و پر از گل است. ولی من بیشتر از همه دوست دارم مامانم را ببینم. چه‌شکلی هستی مامان؟ ۲۴ دسامبر نمی‌دانم مامان صدای پچ‌پچ قلبم را می‌شنود یا نه. بعضی بچه‌ها موقع تولد کمی مریض‌احوال‌اند. ولی قلب من قوی و محکم است و مرتب می‌زند: تاپ، تاپ... . دخترکوچولوی سالمی داری، مامان! ۲۸ دسامبر امروز مادرم من را کشت. 🔹مترجم: احمد عبدالله زاده ⚠️سالانه در کشور ما بیش از ٢۵٠ هزار جنین به صورت غیرقانونی کشته می شوند. این زندگینامه، برای آنها هم هست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌اگه به عقب برگردم... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
تو بارداری بهم گفتن ریسک سندروم دان وجود داره برو بقیه مراحل رو انجام بده تا مطمئن بشیم‌. گفتم اگه قطعی بشه درمان داره؟ راه حلتون چیه؟ پزشک گفت باید سقط کنی دیگه😐 مشکلات ژنتیکی درمان نداره. گفتم در هر صورت بچمو نمیکشم😒 و دکترم تو پروندم نوشت خودم نخواستم مراحل غربالگری رو ادامه بدم و در صورت اطمینان هم بچه رو سقط نمیکنم. الان ۲۰ ماهشه و دیروز با شعار: سقط جنین یک قتل است حیات او یک اصل است باهم به راهپیمایی رفتیم😁😍 الحمدالله صحیح و سالمه😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✨«لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» سوره انعام، آیه ۱۵۱ ✨«فرزندانتان را از بیم فقر نکشید، ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم.» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۵۹ من ۳۳ سالمه، سه تا بچه دارم. ۲۴سالم بود که ازدواج کردم و زود بچه دار شدم و وقتی پسرم سه سال و سه ماهش بود دخترم به دنیا اومد، خودم دوست داشتم فاصله سنی شون کم باشه برعکس بعضی ها که میگن بچه اولمون بره مدرسه بعد اقدام میکنیم. وقتی پسرم کوچیک بود تمام وقتم رو می‌گرفت، همش آویزونم بود و وابسته یا باید باهاش بازی می‌کردم یا ببرمش بیرون، وگرنه بهونه می‌گرفت ولی وقتی دخترم به دنیا اومد دیگه بهونه نمی گرفت، دور و بر نی نی بود و واقعا عالی بود، اختلاف سنی بچه ها که زیاد باشه ده تا بچه هم که بیاری انگار تک فرزندی بزرگ میکنی و هم برا مادر سخته، هم بچه ها ارتباط عاطفی کم تری دارن. واسه بچه ی سوم دو دل بودم چون وضع مالی مون خیلی جالب نبود و سخت می‌گذشت، شوهرم دوباره تو یک شرکت پروژه ای که سه ماهی یه بار حقوق می‌دادن، کار می‌کرد. همه میگفتن سقطش کن بچه برا چی می خوای، به خودت برس، کی دیگه بچه میخواد، بعضی ها حتی حاضر بودن هزینه سقط رو هم از جیب خودشون بدن اما من گفتم بچمو می‌خوام، همه می‌گفتن وضع مالی تون خوب نیست، بچه تون مریض بشه، ندارین ببرینش دکتر، اما می گفتم خدا بزرگه یعنی خدا میتونه هر روز هفت هشت میلیارد جمعیت کره ی زمین رو روزی بده اما اگه دختر من دنیا بیاد و جمعیت زمین بشه هشت میلیارد و یه نفر دیگه نمیتونه رزق بچم رو بده خلاصه توکل کردم بر خدا، دخترم که بدنیا اومد قدمش خیر بود و کلی رزق آورد تو زندگیمون و شوهرمم رفت سر یه کار با حقوق خوب انگار خواب میدیدم. یکسال نشده بود که من فهمیدم دوباره باردارم اما از بس اطرافیان مسخره میکردن و با حرف هاشون تیکه می‌انداختن، تصمیم گرفتیم سقطش کنیم و این بزرگ ترین اشتباه زندگیم بود، رفتم قرص گرفتم و دو دل بودم اما فقط بخاطر حرف اطرافیان قرص ها رو استفاده کردم و بچه سقط شد. بچمو دیدم، گرفتمش تو دستم یه فرشته ی ضعیف و بی پناه قلبش رو گرفته بود تو دستش، خدا میخواست این فرشته رو به من بده، چطور تونستم بکشمش؟! همون لحظه پشیمون شدم اما دیگه فایده نداشت، خیلی دیر بود. خیلی پشیمونم خیلی... اینم بگم یکی از همونایی که می‌گفت بچه نیار الان در به دره دکتر هست واسه آوردن بچه... یکی از دوستام هم دو تا دختر داشت، رفت دکتر رژیم پسر زایی گرفت، بچه سوم هم دختر شد وقتی دختر کوچیکش پنج سالش بود، فهمید بارداره، رفت سونو فهمید دختره و سریعا سقطش کرد، فقط به جرم اینکه دختره اما چیزی نگذشت که یکی از دختراش شکم درد گرفتش بردنش دکتر... حال دخترش اونقدر بد بود که مدرسه نتونست بره و باید چند عمل سخت انجام میداد و همش استرس داشت، چون ممکن بود دخترش بعد از این عمل ها هیچ وقت بچه دار نشه، نزدیک صد میلیون هم هزینه عمل داد اون موقع و می‌گفت آه اون بچه ست که سقط کردم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌بترسین از سقط جنین... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۶۴ من نوروز ۹۳ ازدواج کردم و همیشه توی ذهنم این بود که حداقل ۵ سال بعد از ازدواج، باردار بشم، اما ۳ماه بعد فهمیدم باردارم و چون اول زندگیمون بود و مشکلات مالی زیادی داشتیم، به شدت ناراحت بودم اما همسرم با وجود بیکار بودنش و بدهی هایی که از عروسی داشت، خیلی خوشحال بود. خلاصه این ۹ماه با نداری و حتی نخوردن غذا و میوه های مفید گذشت، باورتون نمیشه خیییلی چیزا دلم می‌خواست ولی رو نمیکردم. خواهرم همسایم بود، مدام سرکوفت میزد که یخچالت همیشه خالیه، بچت ۱ کیلو هم نمیشه و من از درون انگار قلبمو پاره می‌کردن... همسرم هر روز شوقش بیشتر می‌شد تا خداروشکر دخترم به دنیا اومد و نزدیک ۵ کیلو وزن داشت، اونقد ناز و تپل بود که حد نداشت😍 یک ماه به اومدنش مونده بود که خدا شاهده روزی انگار ساعتی برا ما میومد😍 گذشت و ۸ ماه بعد من دوباره باردار شدم، به همسرم گفتم و اون از خوشی زیاد نمیدونست چیکار کنه ااااااما من نمیخواستمش چون مشکل مالی زیاد داشتیم😔 یواشکی، پنهان از همسرم، چندتا مطب رفتم که بچه رو سقط کنم ولی چون ۴۴ روزش بود و طبق حرف خودشون قلبش تشکیل شده بود کسی این کار رو نمی‌کرد. از یه طرف دلم برا دخترم می‌سوخت که از شیر خوردن میفتاد، از یطرف ذهنم قبول نمی‌کرد ۲تا بچه داشته باشم، که خدایا خرج ۲تا بچه رو چطوری بدم. خانوادم با سقط مخالف بودن و مادرم مدام می‌گفت بزرگترین اشتباه رو انجام میدی، خدا روزی شو می‌رسونه و و و.... اما من فقط به خودم فکر میکردم و خلاصه داروی غیر قانونی از عطاری گرفتم و بچه بیچاره رو سقط کردم بدون هیچ عذاب وجدانی تازه خوشحالم بودم😔 الان دخترم ۹ سالشه و ۳ ساله از ته قلبم یه بچه دیگه می‌خوام ولی خدا بهم نمیده، هرچی استغفار میکنم اما جواب نمیگیرم. ته حرف من اینه که من از دستگاه آیو دی استفاده کردم، قرص،آمپول ولی هیچکدوم بهم نساختن و ناخواسته باردار شدم، یعنی خدا خواست و میدونست که اونموقع بهم بچه داد ولی قدر ندونستم. بعد از سقط بچم کلی گرفتاری برام پیش اومد، دقیقا به حرفای مادرم رسیدم. فکر می‌کردم چند سال بعد بچه بیارم مایه دار میشم ولی بهتر نشد که بدترم شدم و فقط سنم رفت بالا.. الانم چندبار دکتر رفتم و میگن هییییچ مشکلی نداری، سالم هستی، خودم میدونم بی حرمتی کردم به وجود خدا، به توانش، به بزرگیش😔 الانم دخترم تنهاست بخاطره اینکه خواهر یا برادر نداره بد بار اومده، خودخواه، لوس، چون یدونه بود اینجور شد. اگه حداقل دوتا بودن گذشت کردن، محبت کردن، بخشیدن، تلاش کردن، حتی دعوا کردن و حق خودشونو گرفتن رو از هم یاد میگرفتن... درسته الان شرایط اقتصادی بد هستش ولی از من به شما گفتن، راه منو پیش نگیرید، حداقل ۲تا بچه پشت سر هم بیارید، زحمتتونو یکی کنید، دوتارو باهم بزرگ کنید. فردا روزی من نباشم دخترم هیچ کسی رو نداره نه خواهر نه برادر😔 خدا روزی مورچه رو زیر سنگ می‌رسونه، مطمنم روزی بچه های ما رو هم کم یا زیاد می‌رسونه. تجربه ام رو با گریه براتون نوشتم ولی ولی ولی راه من پشیمونو پیش نگیرید ،چون عذابشو دارم میکشم، دوست داشتم تجربمو براتون بفرستم شاید تاثیر داشت.. خداهمراهتان🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ بچه کش نباشید. چه بسا این بچه ای را که تکه تکه کردید، فردا یک مرجع تقلید، مخترع یا نویسنده بی نظیر می شد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌از یادم نخواهد رفت... معلم حق التدریسی بودم. دو ماه بعد ازدواجم من و همسرم آزمایش دادیم برای اینکه سلامتی خودمون رو چک کنیم تا یکی دوسال بعد باردار بشم متاسفانه دکتر گفت همسرم مشکل داره و باید عمل بشه. دقیقا یک ماه بعد بدون اینکه همسرم عمل کنه من ناخواسته باردار شدم. ناراحت بودم اول زندگی بود و شرایط مالی اصلا مناسب نبود. پسرم به دنیا اومد ولی من هیچ لذتی از داشتن بچه نبردم، چون همش استرس هزینه های زندگی رو داشتم تا اینکه پسرم ۸ ماهه شد و من متوجه شدم دوباره باردارم. دنیا روی سرم خراب شد حالا به همکارام چی میگفتم یه بچه ی ۸ ماهه دارم که هنوز شیر میخوره، یکی دیگه هم داشت اضافه میشد. متاسفانه با وجود اینکه همه ی اطرافیانم گفتن ما حمایتت می‌کنیم، نگران هزینه نباش من مصمم بودم برای سقط بچه. خانواده ام متوجه شدن گفتن خیلی گناه میکنی، ما باهات قطع رابطه میکنیم اما من همچنان دید و نظر همکارانم در نظرم مهمتر میومد. من اون بچه رو سقط کردم ولی هیچ وقت از یادم نرفت که من قاتل بچه ی خودم بودم و هستم. 😞 هیچ وقت یادم نمیره یک نفر رو کشتم. الان خیلی پشیمون هستم. کاش بود تا برای اون هم مادری میکردم. ناگفته نماند که من از شغلم هم استعفا دادم و اومدم بیرون و الان خانه دار هستم. هم شغلم رو از دست دادم هم بچه ی نازنینم رو... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075