eitaa logo
فصل فاصله
322 دنبال‌کننده
393 عکس
47 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
عروسک جان! 🔸در آغوش کسی من جا ندارم منی که مادر و بابا ندارم تو هم مثل منی، تنهایی، امّا تو پا داری، ولی من پا ندارم! 🔸کجا مامان و بابا می‌فروشند؟ عروسک‌های زیبا می‌فروشند؟ اگر پای تو مثل پای من شد عروسک جان! کجا پا می‌فروشند؟! 🔸همیشه خواب می‌بینم رهایم پر از آیینه و نورو صدایم به هر سو می‌دوم در کوچه‌ها باز پدر کفشی خریده نو برایم! 🔸تو جایی خنده‌هایم را ندیدی؟ تو شادی در صدایم را ندیدی؟ شبی که شعله می‌بارید گم شد عروسک جان! تو پایم را ندیدی؟! 🔸پناهی در دل شب‌ها ندارم که سر بر شانۀ گرمش گذارم در این شب‌های بمباران و وحشت تو را تنها به سینه می فشارم! 🔸در این شب‌ها که غرق گریه‌هایم زمین می‌لرزد اینجا زیر پایم در این شب‌های بمب و دود و آتش عروسک! قصّه می‌گویی برایم؟! @faslefaaseleh
رجزخوانی شب چنین آواز می‌خواند شب تاریک: «تاریکید و در ظلمت ‌نهان، ما نه شما از نسل بی‌قدران تاریخید و پست و رایگان، ما نه شروع قصّه با خون بود و خنجر در کف قابیل و... زاغ مرگ شما عادت به مردن داشتید از اوّل این داستان، ما نه و از هر قطرۀ خون شما، نیلوفری رویید از آن روز سیه‌پوشان این دشت جنون گشتید چون نیلوفران، ما نه دهان واکرد هرجا زخم تیغی، بی‌محابا بر شما خندید نه از دشمن که حتّی خورده‌اید از دوستان زخم زبان، ما نه شما قامت به خون بستید، چون منصور در آن رکعتان عشق در آن ساعت که می‌دادند بر گلدسته‌های شب اذان، ما نه هزاران تن اگر بر خاک افتد از شمایان، هیچ باکی نیست به رگبار و به طوفان انس‌ها دارید چون برگ خزان، ما نه یقیناً گوش‌های بسته دنیا بدهکار صداتان نیست اگر فریادتان پیچیده باشد در زمین و آسمان، ما نه ندایی از گلوی ما برآمد، هر طرف پیچید چون تندر شما بر شعله می‌پیچید، همچون شمع‌های نیمه‌جان، ما نه یقیناً خون ما رنگین‌تر است از خونتان، هرچند گسترده‌ست شبیه دشت‌های ارغوان، خون شما تا بی‌کران، ما نه ولی ما مثل شب بی‌انتهاییم و پر از راز و هراس‌آور شما خورشید هم باشید می‌گردید در ظلمت نهان، ما نه...!» ♦️ رجز می‌خوانَد این‌سان شب، کریه و تلخ و رعب‌آور، ولی دارد هراس‌آلوده، پنهان، سوزها و لرزها در استخوان، ما نه که ما با کاروان عشق‌ورزان از دل تاریخ در راهیم به پایان می‌رسد با خستگی، با مرگ، راه کاروان، ما نه! @faslefaaseleh
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در حاشیة تهران‌گردی مسئول سیاست خارجی اتّحادیّة اروپا در شهر گشت و وسعت اقلیم را ندید ایران پرشکوه اقالیم را ندید با خود خیال کرد که ما جان سپرده‌ایم آمد به ختم و مجلس ترحیم را ندید! زخمی گران به شانة مردم نشسته بود بر شانه‌ها نشانة ترمیم را ندید هرجای شهر آینه بود و در آینه جز زخم‌های کهنة بدخیم را ندید امّا به هر طرف که نگه کرد هیچ‌جا در چهره‌ها نشان غم و بیم را ندید در رنگ‌های آن‌همه پرچم به بام شهر رنگ سفید پرچم تسلیم را ندید برجاممان به وعده فروریخت شهدها در کاممان هلاهل تحریم را ندید بی‌چاره ملّتی که به امّید سیم و زر تسلیم زور گشت و زر و سیم را ندید گیج است آن‌که دفتر تاریخ را نخواند گول است آن‌که آخر تقویم را ندید @faslefaaseleh