#انتظار_کافی_نیست
برای باختن دل قمار کافی نیست
دو چشم مست و نگاه خمار کافی نیست
نسیم و ابر و تقلّای دانهها در خاک
برای رویش یک شورهزار کافی نیست
نه عقل ناقص تو ، نه جنون کامل من
برای بردنِ در این قمار کافی نیست
شبیه صاعقهای عشق می رسد امّا
برای آمدنش انتظار کافی نیست
طلوع روشن این آفتاب شرقی را
عبور کوکب دنبالهدار کافی نیست
به گِرد خویشتن از عقل و مصلحت گاهی
حصار میکشی امّا حصار کافی نیست
همیشه در دل کابوسهای تکراری
فرار میکنی امّا فرار کافی نیست
چه فایده شجرهنامة درختان را؟
تبر فرود که آمد تبار کافی نیست
چقدر منتظر مقدم بهار شدیم
بهار آمده، امّا بهار کافی نیست
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#انتظار
#بهار
@faslefaaseleh
#قحطسال_صدایت
مرا ببر به رهایی به روی بال صدایت
چه خشکسال شگفتیست قحطسال صدایت
صدای تو تپش ریشه در نهان زمین است
بهار میشکفد سبز بر نهال صدایت
شمیم مشک میآید ز سنگ و خاک بیابان
مگر گذشته از این دشتها غزال صدایت
قناریی که صدایش زلال بود و صمیمی
نشست و شست پر و بال در زلال صدایت
سپس سرود برایم ترانهای که مرا برد
به کوچهباغ پر از عطرِ بیملال صدایت:
"به تار تار گلویت، کشانده نتبهنتام را
پر است گوش من از شور و حسّوحال صدایت
چه روزها که نبودیّ و خستهخسته گذشتم
میان همهمۀ شهر با خیال صدایت"
خموشی است تمنّای این پرندۀ غمگین
جز آن زمان که کشد سر به زیر بال صدایت
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#صدای_سخن_عشق
@faslefaaseleh
#گل_حسرت
در آسمان شبزده ماهی نمانده بود
دیگر امید هیچ پگاهی نمانده بود
دیر آمدیّ و در تن این صید بستهپا
حتّی توان نالهوآهی نمانده بود
میخواستم که محو تماشا شوم، ولی
در من، دریغ، ذوق نگاهی نمانده بود
از کاروان رفتۀ این عمر پرشتاب
خاکستری به دامن راهی نمانده بود
وقتی تو آمدی که در این جان پرگناه
شوق ثواب و ذوق گناهی نمانده بود
بر شاخ خشک چون گل حسرت برآمدی
وقتی به دست باغ گیاهی نمانده بود
پشتوپناه این دل بیآشیان شدی
وقتی که هیچ پشتوپناهی نمانده بود
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#تابلو_خیال
تصویری از تو در دل تنگ آفریدهام
همرنگ با خیال تو آن را کشیدهام
از بین رنگهای دلاویز این جهان
رنگ قشنگ چشم تو را برگزیدهام
از بهترین حریر و ملایمترین شمیم
شولایی از نسیم برایت بریدهام
ناز تو را که گوهر نایاب زندگیست
با قیمت تمامی عمرم خریدهام
این تابلو اگرچه قشنگ است و دلفریب
اما تو دلفریبتری در دو دیدهام
مستم نمیکند سخن هیچ بادهای
تا از لب تو نام خودم را شنیدهام
هر بستری برای من از خار و خاره است
تا در میان بستر گل آرمیدهام
گویندۀ تمام غزلهای من تویی
آهنگ هر ترانه و شور قصیدهام
نقّاش دلسپردۀ تصویر تو منم
یا اینکه از قلمموی تو من چکیدهام؟!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
مقام رنج*
قرار بوده از اوّل مگر که خوش باشیم؟!
چرا برای کمی رنج روترش باشیم؟!
جهان جهان خوشی نیست، ورطۀ رنج است
خوشا که در دل طوفان رنج خوش باشیم
برای یافتن اندکی خوشی تا کی
تمام عمر بمیریم و زجرکُش باشیم؟!
به تپّههای حقیر از چه دلخوشیم بیا
که فاتحان سرافراز هندوکش باشیم
به وقت یاری یاران صبور همچون میخ
به پیش صولت اهریمنان چکش باشیم
کمال آدمی این خورد و خواب اگر باشد
به جای نوع بشر باید از وُحُش باشیم!
بیا مرنج و مرنجان، بیا مرنج از رنج**
طریق خوشدلی این است، اگر بِهُش باشیم
*داستایفسکی: مقام رنج به همهکس داده نمیشود.
**"مرنجان و مرنج" شعار اهل فتوّت بودهاست.
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#مرنجان_و_مرنج
#اصالت_رنج
#داستایفسکی
#رنج_انسان
@faslefaaseleh
#تنهایی_علی_ع
جامعهای که علی و آرمانهای بلندش را که بهوسعت هستی بود، درک نمیکرد، نمیتوانست بر بیعت غدیر پایبند بماند.
این بود که حتّی عدالت او را نیز برنتابیدند و در برابرش ایستادند و بعد از کشتنش به دستبوس و پابوس ستمبارگانی رفتند که در افق ادراک آنان حکومت میکردند!
هزاربار برای تو شاخوشانه کشیدند
هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند
مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد
چه نقشهها که ستمخواهگان شبانه کشیدند
تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان
ولی بهیاوه تو را نقش تازیانه کشیدند
در آن زمان که تو بودی چه ظلمها به تو کردند
ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند
به دستبوس ستمبارگان شدند همانها
که پا ز عدل تو آنگونه ابلهانه کشیدند
شهامتی که نمیخواست آن درشتسخنها
که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند
پس از تو نمنمک آن زخمها به چرک نشستند
پس از تو کمکمک آن شعلهها زبانه کشیدند
چه جمع اندک و غمدیدهای در آن شب تیره
به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند
....
رهی دراز نداری، به او نیاز نداری
علی امام کسانیست که پَر ز لانه کشیدند؛
همانکسان که دل از دام دامودانه بریدند
همانکسان که شررها در آشیانه کشیدند
#علی_ع
#عدالت_مظلوم
#غدیر
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#شب_سرنوشت
شب است و تا به سحر نور ناب میبارد
از آسمان به زمین آفتاب میبارد
چقدر پولک رنگی از آسمان جاریست
فرشته نقل و نبات و گلاب میبارد
مسافر ملکوت است هر نسیم امشب
به گیسوان زمان مشک ناب میبارد
شب نزول کتاب است بر زمین امشب
بدون چتر بیا ماهتاب میبارد
فرشتگان خدا مست مست میرقصند
شب است و شاهد و شهد و شراب میّبارد
نه دیو رخصت رفتن به آسمان دارد
که از کمان ملائک شهاب میبارد
چه حاجتی به سوال است و خواهش و حاجت
از آسمان کرامت جواب میبارد
مگو کدام دعا مستجاب خواهد شد؟
دعا از ابر کرَم مستجاب میبارد
برای شستن آلودگیّ خاک امشب
گناه نیز به رنگ ثواب میبارد
دعای زندهدلان مستجاب خواهد شد
شبی که خون دل بوتراب میبارد
ولی چهسود که از چشمهای خستۀ تو
درست در شب تقدیر خواب میبارد!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#شب_قدر
#شهادت_مولا
@faslefaaseleh
#شب_برات
صدای ولولۀ کائنات میآمد
خروش رود عظیم حیات میآمد
شبی که از دل آیینههای فروردین
غریو شادی و شور و نشاط میآمد
شبیه بانگ نخستین که در فضا پیچید
طنین نغمهای از ششجهات میآمد
صدای بال ملایک از آسمان به زمین
صدای جوشش روح قنات میآمد
به روی بستر خشک زمین از آب حیات
زلال و شسته هزاران فرات میآمد
دو صف کشیده به شطرنج هستی از بد و نیک
صدای همهمۀ کیشومات میآمد
برای کام کسانی که تشنهلب بودند
شراب و شربت و شهد و نبات میآمد
برای ما که گداییم، اگرچه بیهمّت
از آستانۀ جودش زکات میآمد
شبیه زمزمهای بود دور و هم نزدیک
به هر کرانه شمیم صدات میآمد
شب برات شب قدر آرزوها بود
نوید روشن صبح نجات میآید...
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#شب_قدر
#لیله_القدر
@faslefaaseleh
#طلسم_بهار
اردیبهشت بود که دنیا قشنگ شد
بوم سفید غرق هیاهوی رنگ شد
یکقطره از قلمموی رنگین نوبهار
پاشید و دشت جعبهای از آبرنگ شد
اردیبهشت بود که شوق رسیدنت
نبض حیات در دل هر چوب و سنگ شد
امّا بهار آنسوی دیوار لحظهها
یکچند ماند و ماند و دچار درنگ شد
مبهوت بود پنجره را واکند نسیم
تا اینکه آمدیّ و جهانم قشنگ شد
حتّی نسیم خسته کزین دشت میگذشت
از عطر گیسوی تو چنین شوخوشنگ شد
اردیبهشت بی تو سکوت و ملال بود
با تو پر از ترنّم گیسوی چنگ شد
بگشوده شد طلسم بهار از حضور تو
هرچند دیر...و بیتو دلم تنگ تنگ شد
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#اردیبهشت
@faslefaaseleh
#رسوب_شب
زنگار گرفت آینه از چشمبهراهی
شب آینهای بود، ولی غرق سیاهی
شب مثل غباری که شناور شده باشد
در دامن آن ماه، غریبانه، چو ماهی
شب قیرسیاهی شد و بر جادّه پاشید
وقتی که رسیدیم من و تو به دوراهی
ما غربت آن جادّه را آمده بودیم
با بالوپر خستۀ یک کفتر چاهی
بیهوده نشستیم و بر آن جادۀ خاموش
با حسرت و تردید فکندیم نگاهی
مرداب شدم در دل شنزار و فرورفت
هر قطرۀ من در دل یک وحشت واهی
من آنکه به جا ماند و تو آنکس که شد اینجا
از پیچوخم جادۀ پرحادثه راهی
تقدیر تو این بود؛ سفر کردن و رفتن
تقدیر من این رخوت سنگین و تباهی
خورشید بر آن جادۀ متروکه گذر کرد
بیآنکه دهد بر شب جامانده گواهی...
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#جنگل_مه_گرفته
در شب شعله بیقرارانیم
میگدازیم و میگدازانیم
حزن در ما نشسته بیپایان
جنگل مِهگرفته را مانیم
شعله را تازه میکند این آب
تا کی این نم بر این غم افشانیم
گریه از چشم ابر وام کنیم
تا بباریم و تا ببارانیم
مثل اسفند بیقرارم کن
تا که بر شعلهها برقصانیم
سالها درس عاشقی خواندیم
همچنان طفل این دبستانیم
حزب بادند مردم این شهر
ما هوادار حزب بارانیم
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دچار
ما را ببر به باغ و به چیدن دچار کن
وانگه به اضطراب گزیدن دچار کن
در وادیی که هیچ کرانش پدید نیست
ما را به حسّوحال رسیدن دچار کن
بااینکه جز نیاز نیازی به دل نماند
چندی مرا به نازکشیدن دچار کن
دستان ما به شاخ بلندش نمیرسد
آن میوه را به شهوت چیدن دچار کن
رویی که هست لایق دیدن ندیدهایم
بنمای روی و دیده به دیدن دچار کن
لطف تو مومیایی بال شکستهاست
بال شکسته را به پریدن دچار کن
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#سرگذشت
نامهربان و سنگدل و بیگذشت بود
با ما زمانه تا که بخواهی پلشت بود
روی خوشی نداشت نشانم دهد، ولی
هرگونه بود، شکر خدا، در گذشت بود
ما را رساند از پس یکعمر خون دل
جایی که یک دوراهی بیبازگشت بود
من بودم و تو بودی و داور میان ما
خورشید بیترحّم و سوزان دشت بود
آب از سرم گذشت و شدی غرق در غروب
این انتهای تلخترین سرگذشت بود
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#شکستنی
ما را بساز یا که خراب نگات کن
با یک نگاه قلب مرا کیش و مات کن
اندازه در کرشمه و مستی نگاهدار
این دل شکستنیست کمی احتیاط کن
یکنقطه است قلب من و غرق در گناه
فکری به حال دایرۀ منکرات کن
چون بگذری برابر حافظ، تورا خدا
رحمی بیا و بر دل شاخ نبات کن
"شهریست پر ز خوبی و خوبان ز ششجهت"
جانا بیا رعایت برخی جهات کن!
از اختلاف و فاصله باری دلم گرفت
با ما بیا کمی بنشین اختلاط کن
مثل همیشه این دل خلوتگزیده را
شرمندۀ محبّت و لطف و صفات کن
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#طنز
@faslefaaseleh
#برکات_غدیر
از وسعت کبود درختان کویر ماند
داغ جوانه بر دل این خاک پیر ماند
گویی نسیم هرگز از اینجا گذر نکرد
در جادههای یخزدهّ زمهریر ماند
زنجیرها عوض شد و انسان بیپناه
در تنگنای غربت دنیا اسیر ماند
آزادی، آخرین غلوزنجیر آدمی،
بر دستوپای خستهّ او، ناگزیر، ماند
دیوی ز شیشه گشت رها، نعرهای کشید
فریاد او سیاهتر از هر نفیر ماند
انسان پوک، پوچ، رها، مدّعی، تباه
در کوچههای بستهّ ماندن حقیر ماند…
سرچشمههای خاک به مرداب ریختند
جز چشمهای که از برکات غدیر ماند
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#عید_غدیر
#تشیع
#عید_ولایت_مبارک
@faslefaaseleh
#یاد_یاران
سفر از شب برای من کافیست
ذکر یارب برای من کافیست
یاد یاران به وقت دلتنگی
نیمۀ شب برای من کافیست
هذَیانهای عاشقانۀ من
در دل تب برای من کافیست
صفحۀ خلوتی که بنویسم
شعر و مطلب برای من کافیست
از میان مخاطبان تنها
یک مخاطب برای من کافیست
جای جام شراب و بادۀ ناب
یاد آن لب برای من کافیست
خستهام از کلاس و دانشگاه
درس مکتب برای من کافیست
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
#بازی_استدراج
قایقی گمشده بر امواجم
بارش حادثه را آماجم
گاه کج میروم و گاهی راست
خسته از این گذر قیقاجم
به سوی ساحل؟ یا صخرۀ مرگ؟
به کجا میبرد این امواجم
مثل فوّاره سرافکنده شود
هرقدَر قد بکشد معراجم
خبر از بار و بری نیست مرا
شاخۀ لخت و عقیم کاجم
آچمزگشتۀ شطرنج وجود
مات از بازی استدراجم
پشت آن کوچۀ بنبست شبی
رهزن مرگ کند تاراجم
عشق گیرد مگرم روزی دست
من چه اندازه به او محتاجم!
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#عشق
#استدراج
#غفلت
#الطاف_حق
@faslefaaseleh
animation.gif
1.46M
برایم کمی چای دم میکنی
مرا فارغ از هرچه غم میکنی
کمی مینشینی کنارم، مرا
رها از غم بیش و کم میکنی
قدم میگذاری به تنهاییام
به این قلب شیدا کرم میکنی
جنون میدمی در من از خندهات
ولی عشق را متّهم میکنی
تو با اینهمه لطف و زیباییت
به زنهای عالم ستم میکنی
من آنقدرها سادهدل نیستم
تو با حرفهایت خرم میکنی!
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#طنز
@faslefaaseleh
آفتاب ظهور
شرنگ و خون دل اینجا به جام باید کرد
حکایتیست که آن را تمام باید کرد
در انتظار نشستیم سالهای دراز؛
در انتظار تو امّا قیام باید کرد
سیاهی شب غیبت غلیظ شد، ای دوست
به آفتاب ظهورت سلام باید کرد
رسیده است زمانی که تیغ خونآلود
به یاری تو برون از نیام باید کرد
به پا چو جیش خراسانی و یمانی خاست
به گرد پرچم حق ازدحام باید کرد
نسیمی از یمن آمد به سوی ساحلها
مشام خویش از آن مشکفام باید کرد
بدان امید که نزدیکتر شود آن روز
دعا برای فرج صبح و شام باید کرد
میان معرکه باید تپید یا رقصید؟
خوشا کسی که نداند کدام باید کرد
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#روزگار_ظهور
#قیام_یمانی
#نفس_رحمان
#نیمه_شعبان_مبارک
@faslefaaseleh
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذهنتکانی!
رها کن از غم و از اخم دلها و جبینها را
بچین در سفرههای مهربانی هفتسینها را
چه میشد در همین خانهتکانیّ دم عیدی
به سطل خاکروبه میسپردی بغض و کینها را
میان ما خطوط فاصله مرز جداییهاست
بیا و پاک کن از دفترت این نقطهچینها را
میان شادی و غم نیست مرز روشنی ای جان
به یاد آور به وقت شادمانیها غمینها را
تویی که یاد تو فتحالفتوح مهربانیهاست
به یاد ما بیاور شادی فتحالمبینها را
نسیمی میوزد از سرزمین سروهای ناز
که هر دم زنده خواهد کرد یاد نازنینها را
با سپاس از امین عزیز❤
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#خانه_تکانی_روح
#ذهن_تکانی
@faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای در نگاهم از همه دنیا قشنگتر
از هرچه ناز و هرچه تمنا قشنگتر
شاخ نبات و شکّر و شیرین و دیگران
حیرانم از تو کیست - خدایا - قشنگتر!
اسطورههایِ عشق حقیقت نداشتند
تو واقعیّتی و همانا قشنگتر
بالای دست، دست زیاد است و چون تو نیست
هرگز -بدون شاید و امّا- قشنگتر
این است حسن روزفزونی که گفتهاند
امروز دلرباتر و فردا قشنگتر
باید تو را به حرمت یک گل نگاه کرد
امّا نچید، چونکه تماشا قشنگتر
حُسن تو را قیاس به دنیا نمیکنم
ای خندۀ تو از همه دنیا قشنگتر
یک جلوه از کمال تو حسن است و از همه
تو نازنینتریّ و نهتنها قشنگتر
وقتی غزل برای تو باشد عجیب نیست
گر باشد از تمام غزلها قشنگتر!
با صدای محمّدامین ترکی❤
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از آن دو چشم و آن رخ زیبا بلابهدور
از آن دو زلف و آن قدوبالا بلابهدور
درد و بلای آن قد رعنا به جان من
وز آن جمال وآن قد رعنا بلابهدور
گفتی که من بلایم و گفتم که مرحبا
هرگز مباد زین دل شیدا بلا بهدور
چون چشم تو مشابه چشمان آهو است
از چشمهای آهوی صحرا بلابهدور
قلبم درون سینۀ تو میتپد، عزیز!
در هر تپش ز جان و دل ما بلابهدور
با تو دلم تمام تمنّا و شور شد
زین اشتیاق و شور و تمنّا بلابهدور
مجنون به اشک و آه سحرگاه میسرود
از آستان حضرت لیلا بلابهدور
#محمدرضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#شب_برات
صدای ولولۀ کائنات میآمد
خروش رود عظیم حیات میآمد
شبی که از دل آیینههای فروردین
غریو شادی و شور و نشاط میآمد
شبیه بانگ نخستین که در فضا پیچید
طنین نغمهای از ششجهات میآمد
صدای بال ملایک از آسمان به زمین
صدای جوشش روح قنات میآمد
به روی بستر خشک زمین از آب حیات
زلال و شسته هزاران فرات میآمد
دو صف کشیده به شطرنج هستی از بد و نیک
صدای همهمۀ کیشومات میآمد
برای کام کسانی که تشنهلب بودند
شراب و شربت و شهد و نبات میآمد
برای ما که گداییم، اگرچه بیهمّت
از آستانۀ جودش زکات میآمد
شبیه زمزمهای بود دور و هم نزدیک
به هر کرانه شمیم صدات میآمد
شب برات شب قدر آرزوها بود
نوید روشن صبح نجات میآید...
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#شب_قدر
#لیله_القدر
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#تنهایی_علی_ع
جامعهای که علی و آرمانهای بلندش را که بهوسعت هستی بود، درک نمیکرد، نمیتوانست بر بیعت غدیر پایبند بماند.
این بود که حتّی عدالت او را نیز برنتابیدند و در برابرش ایستادند و بعد از کشتنش به دستبوس و پابوس ستمبارگانی رفتند که در افق ادراک آنان حکومت میکردند!
هزاربار برای تو شاخوشانه کشیدند
هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند
مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد
چه نقشهها که ستمخواهگان شبانه کشیدند
تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان
ولی بهیاوه تو را نقش تازیانه کشیدند
در آن زمان که تو بودی چه ظلمها به تو کردند
ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند
به دستبوس ستمبارگان شدند همانها
که پا ز عدل تو آنگونه ابلهانه کشیدند
شهامتی که نمیخواست آن درشتسخنها
که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند
پس از تو نمنمک آن زخمها به چرک نشستند
پس از تو کمکمک آن شعلهها زبانه کشیدند
چه جمع اندک و غمدیدهای در آن شب تیره
به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند
....
رهی دراز نداری، به او نیاز نداری
علی امام کسانیست که پَر ز لانه کشیدند؛
همانکسان که دل از دام دامودانه بریدند
همانکسان که شررها در آشیانه کشیدند
#علی_ع
#عدالت_مظلوم
#غدیر
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
گلگشت
چون نسیم آمد و از باغ تنش گل میریخت
مثل یک باغچه از پیرهنش گل میریخت
چون هوایی که در او عطر شناور باشد
دمبهدم مثل نسیم از دهنش گل میریخت
چشم او پنجرهای بود به باغی پرگل
که ز هر پلکبههمبرزدنش گل میریخت
باغی از آینهها بود که شبنم هر صبح
از گل یخ به بلورینچمنش گل میریخت
چون درختی که پریشان شود از دست نسیم
دمبهدم زلف شکندرشکنش گل میریخت
لب پرخندۀ او چون به سخن میآمد
جای موج کلمات از سخنش گل میریخت
وقتی از دامنۀ دشت به گلگشت گذشت
ابر بر دامن دشت و دمنش گل میریخت
#محمدرضا_ترکی
#غزل
🆔️ @faslefaaseleh
به زخم پیکر زیتون، به بغض لیموها
به داغ لاله، به خون گلوی شببوها
به بالهای کبوتر که غرقه در خون است
به زخمهای نشسته به پیکر قوها
به یالهای پریشان و زخمی اسبان
به ردّ جاری خون در نگاه آهوها
به گونههای به خونسرخ از جراحت عشق
به زخم تیغِ نشسته میان ابروها
به فرقهای حنابسته در عروسی خون
قسم به طرّۀ در خونخضاب گیسوها
به بغض شیعه که دیریست در گلو مانده
به بازوان کبود شکستهپهلوها
که تیغ حیدر اگر در نیام خود جنبد
اثر نماند از این برجها و باروها
نشان خیبر صهیون به جا نخواهد ماند
چنانکه نام و نشان نتانیاهوها!
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#لبنان
#تروریسم_صهیون
#خیبر
🆔️ @faslefaaseleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاطمهای اشک شور ما بودند دریاها
و پهناهای دلتنگی ما بودند صحراها
به خود گفتیم فرداهای چون آیینه در راهاند
ولی آیینۀ امروز ما بودند فرداها
گمان کردیم معنایی ندارد زندگی کردن
بهغیر از شانه خالی کردن از تشویش معناها
گمان کردیم این دنیای پر امّا سزاوار است
که خالی باشد از تردیدِ امّاها و آیاها
ولی بیرنج ممکن نیست در این خاک آسودن
ولی بیموج بیمعنی است پیوستن به دریاها
#محمدرضا_ترکی
#غزل
🆔️ @faslefaaseleh
پاییز عشق ما به زمستان رسیده است
سیلاب اشک دیده به دامان رسیده است
آب از سرم گذشت، ولی تشنهام هنوز
موج سراب بر لب عطشان رسیده است
باید تمام خاطرهها را به خون کشید
حج در منای عشق به قربان رسیده است
آسان نیامدی که بگویم بهسادگی
از کف برفت، چون به کف آسان رسیده است
بیتو به اضطراب دریدن دچار شد
دستم اگر به چاک گریبان رسیده است
فرق است بین کارد که بر استخوان رسید
با دشنۀ فراق که بر جان رسیده است
گفتم بهگریه عشق به پایان نمیرسد
دیدم که مثل عمر به پایان رسیده است
#محمدرضا_ترکی
#غزل
🆔️ @faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
سفرنامۀ رنج
ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد
در کوچههای بستۀ حیرت رها نکرد
در لحظههای تلخ و نفسگیر گمشدن
سرگشته را بدون هدایت رها نکرد
راند از بهشت آدم و گندم بهانه بود
او را در آن سراچۀ غفلت رها نکرد
نوحی هزارسال فراخواند خلق را
وی را در آن نواحی غربت رها نکرد
او را کشاند در دل طوفان و لحظهای
در موجخیز لُجّۀ وحشت رها نکرد
حتّی کشید در دل آتش خلیل را
امّا در آن شرار شرارت رها نکرد
یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند
او را در آن سرای مصیبت رها نکرد
موسای درمحاصره را تا به نیل برد
امّا میان نیل هلاکت رها نکرد
برد آبروی مریم معصومه را، ولی
در تنگنای آنهمه تهمت رها نکرد
عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند
امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد
آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته
او را میان موج عداوت رها نکرد
او را کشاند در دل یک غار هولناک
امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد
جز تار عنکبوت نشد یار غار او
او را بدون پردۀ عصمت رها نکرد
از جمع دوستان دلآگاه خویشتن
کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد
گندیدن است آفت ماندن در این جهان
ما را رماند و در دل آفت رها نکرد
یاریّ او که میرسد از راه، ناگزیر
مظلوم را بدون حمایت رها نکرد
دستی که خاضعانه به سویش دراز شد
آن دست را بدون اجابت رها نکرد
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
در آسمان شبزده ماهی نمانده بود
دیگر امید هیچ پگاهی نمانده بود
دیر آمدیّ و در تن این صید بستهپا
حتّی توان ناله و آهی نمانده بود
میخواستم که محو تماشا شوم، ولی
در من، دریغ، ذوق نگاهی نمانده بود
از کاروان رفتۀ این عمر پرشتاب
خاکستری به دامن راهی نمانده بود
وقتی تو آمدی که در این جان پرگناه
شوق ثواب و ذوق گناهی نمانده بود
بر شاخ خشک چون گل حسرت برآمدی
وقتی به دست باغ گیاهی نمانده بود
پشت و پناه این دل بیآشیان شدی
وقتی که هیچ پشتوپناهی نمانده بود
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
🆔️ @faslefaaseleh