eitaa logo
فصل فاصله
322 دنبال‌کننده
384 عکس
47 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
اختلال هورمون‌ها دلیل عشق که گفت اختلال هورمون‌هاست؟! که عشق خود سبب شوروحال هورمون‌هاست به‌عکس، شوروشر عشق و وجدوحالت روح دلیل شوق تن و انفعال هورمون‌هاست چقدر ساده‌دل است آن‌کسی که فکر کند که قول حافظ از قیل و قال هورمون‌هاست چقدر بی‌خبر است آن کسی که معتقد است که شعر سعدی از نطق لال هورمون‌هاست صفا و شور و محبّت همیشه کار دل است چنان‌که هرچه هوس هست مال هورمون‌هاست همیشه اهل هوس در اسارت جسم است همیشه صاحب دل بی‌خیال هورمون‌هاست صعود عشق همیشه به شاه‌بال دل است عروج جسم هماره به بال هورمون‌هاست همیشه جسم و غریزه، کنار روح و شعور دو بال رشد ضمیر و کمال هورمون‌هاست @faslefaaseleh
من نقطۀ مبهم وجودم آمیخته با نبود بودم بر تابلوِ سپید هستی من سایۀ لکّه‌ای کبودم مستقبل و ماضی‌ای ندارم وهم است تمام تاروپودم بین دو عدم وجودِ گنگم بین دو زیان تمامِ سودم هرلحظه اگر بتی شکستم بر بتکده‌ام بتی فزودم بودم متزلزل و پریشان تا دیده به دیدنت گشودم در من شرری فکندی ای عشق برخاست از آن شراره دودم من خاطره‌ای نمانده در یاد تو کاشف معدن وجودم من صوفی بی‌قرار وصلت آغوش تو مقصد شهودم آغاز تو بود مثل پرواز پایان توقّف و رکودم من با تو تجلّیم، ظهورم من بی‌تو نمادِ بی‌نمودم من بی‌تو سکوتِ پرهیاهو من با تو ترنّمِ سرودم @faslefaaseleh
کس باوجود عشق تو بی‌کس نمی‌شود این عشق سهم هرکس و ناکس نمی‌شود امّا بدون رنج و ریاضت به‌سادگی هرگز عیار عشق مشخّص نمی‌شود عشق مَجاز نیز حقیقی‌ست، زین‌سبب آلوده با خساست هر خس نمی‌شود چون عاشقی نهایت اخلاص جان ماست در جنب‌وجوش جسم ملخّص نمی‌شود بی‌شکل‌تر ندیده‌ام از عشق در جهان پس عشق هیچ‌گاه مثلّث نمی‌شود! چون فارغ است عشق از اشکال و رنگ‌ها هرگز مگر که پاک و مقدّس نمی‌شود باری‌ست روی شانه احساس آدمی بی‌بار عشق شانۀ اطلس نمی‌شود* مردانگی‌ست لازمۀ عشق، لاجرَم عاشق، چه زن، چه مرد، مخنّث نمی‌شود! گفتی: نگرد، نیست؛ بسی جسته‌ایم ما وقتی نجسته‌ایم بدان پس نمی‌شود گفتم: رها، رها شو از این تنگنای نفس خورشید آشکاره به محبس نمی‌شود آری به نور عشق بجو عشق را که عشق پیدا به دیدگان مهوّس نمی‌شود دل را حقیقتی‌ست در آن‌سوی آسمان محدود زیر طاق مقرنس نمی‌شود *در اساطیر یونانی اطلس مردی است که محکوم به بر دوش‌کشیدن بار زمین است. @faslefaaseleh
قایقی گم‌شده بر امواجم بارش حادثه را آماجم گاه کج می‌روم و گاهی راست خسته از این گذر قیقاجم به سوی ساحل؟ یا صخرۀ مرگ؟ به کجا می‌برد این امواجم مثل فوّاره سرافکنده شود هرقدَر قد بکشد معراجم خبر از بار و بری نیست مرا شاخۀ لخت و عقیم کاجم آچمزگشتۀ شطرنج وجود مات از بازی استدراجم پشت آن کوچۀ بن‌بست شبی رهزن مرگ کند تاراجم عشق گیرد مگرم روزی دست من چه اندازه به او محتاجم! @faslefaaseleh
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آنکه گدایی محبّت شده باشد از وهن خیانت به امانت چه بگویم آنجا که خیانت به خیانت شده باشد! @faslefaaseleh