eitaa logo
فیضِ فیض
98 دنبال‌کننده
256 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اندر احوالات تابستونای قم! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض @qompoz 👈👈کانال قمپز با کیفیت تصویری بهتر در صفحه اینستاگرام به آدرس: @feyzefeyz
ای کاش می‌شد رو اسرائیل کلیک کرد بعدش یهو کلّشو شیفت دیلیت کرد یا که می‌شد فلسطینو جاش نوشت یعنی که فایل صهیونو اِدیت کرد ان شاءالله به زودی بشه! کارتون از: @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
سخنگوی ارتش اسرائیل: ما تصمیم خواهیم گرفت که در چه زمانی و چه مکانی [به ایران] پاسخ دهیم. وی افزود: اصلا هم این جمله رو از مقامات ایرانی اسکی نرفتیم! @tanzac
🔴 از سنگ لحد تا معدن وقتی رئیس قبیله اوس، مدتی پس از مجروح‌شدن در جنگ خندق بر اثر جراحت به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه و اله) او را تشییع کرده و پس از رسیدن به قبرستان با دست خود لحد را ساخته و خشت بر آن گذاشت. مى فرمود: خاك و گِل به من بدهيد و با گل مابين خشت ها را پر کرد. رسول خدا همين كه کار لحد را تمام کرده و خاك ريخت تا قبر پر شد، طبق روایت یک جمله مهم به زبون آورد که به نظر ساده میاد ولی خیلی کارگشا و کلیدیه و پر از درس. حضرت فرمود: «مى‌دانم به زودى اين خشت و گِل كهنه خواهد شد اما خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده‌اش انجام مى‌دهد محكم باشد.» 👈 این یعنی حتی در جزئی‌ترین کارها که تازه می‌دونیم به صورت طبیعی دوام زیادی نداره، باز هم باید اصل محکم‌کاری و نظم رعایت بشه. حالا این رو باید مقایسه کنیم با حادثه تلخ اخیر در معدن طبس رخ داد و حوادثی که پیش از این هم در معادن و سایر زیرساخت‌های دیگه رخ داده و متاسفانه از اصل ایمنی غفلت شده و هیچ درسی هم گرفته نمیشه! تازه اینجا مثل سنگ لحد نیست که از بین بره اینجا ما با جان آدمیزاد طرفیم. و باز بنگرید به سهل‌انگاری‌های زیاد در سایر امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. حتی نفوذ بیگانگان در مناطق حساس نظامی هم ناشی از اهمال در استحکام این مکان‌هاست همونطور که اهمال در تجهیز درست مرزداران و تقویت مرزها که به طور دائم منجر به شهادت جوونای این مملکت میشه هم یکی از موارد بسیار مهمه. مثل نفوذ فرهنگ بیگانه که ناشی از سهل و آسون گرفتن حمله به فرهنگ اصیل ایرانی_اسلامیه. و کارهای دیگه‌ای که می‌تونید مثال بزنید حتی برنامه‌های شخصی تک تک ما. 👈 محکم‌کاری در سایر امور اهل بیت (علیهم السلام) دیده میشه. مثلا حضرت علی (علیه السلام) امنیت و عدالت رو در کل سرزمین پهناور اسلامی اون روز حاکم کرد در حالی که سه جنگ بزرگ در دوره حکومت کوتاه حضرت به ایشون تحمیل شده بود. یعنی حالا که رئیس مسلمانان شده بود حکومت رو به نحو احسن اداره می کرد. حضرت برای هر شهر که والی و حاکم تعیین می‌کرد مُخبِرانی قرار می‌داد و این افراد دائما اخبار والیان را برای امام علیه السلام گزارش می‌کردند تا دست از پا خطا نکنند. ما برای امور مهم مملکت چند تا ناظر مطمئن داریم و چقدر اساس عدالت فردی و اجتماعی رو محکم کردیم؟ چقدر دلایل روشن دین در مقوله‌های مختلف رو محکم آموختیم و محکم آموزش دادیم؟ به طور خلاصه ما چقدر برای امور دین و دنیامون «محکم» کار کردیم؟ حداقل باید بریم سراغ اونجاهایی که بلدیم و دست و عقلمون می‌رسه! یاعلی. 17 مهر 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
به نام خدا. ناظم دبستان ما قد بلندی داشت. لاغراندام بود با موهای پرپشت شونه کرده و بیشتر مشکی و بسیار شیک پوش با ریش و تسبیح! با این هیبت که البته ظاهر قدرتمند و ترسناکی بهش بخشیده بود مسئولیت مستقیم تربیت ما رو به عهده داشت یعنی تذکر انضباطی تو حیاط و داخل مدرسه و نیز در مواقع مقتضی و مطابق رویه معمول اون زمان دعوا کردن و کتک زدن! من البته سر یک قضیه ای که به راحتی می شد ختم‌ به خیر بشه ازش یک پس گردنی محکم خوردم ولی خاطره ای که می خوام تعریف کنم بی نهایت بدتر از اون کتک خوردنه. طبق معمول، ناظم، ما رو سر صف وایسونده بود و برامون حرف می زد. در یکی از روزهای خوب خدا، من برای یک لحظه سر صف یک مکالمه بسیار کوتاهی با دوستم داشتم که از بخت بد من از چشم ناظم دور نموند. ناظم از پشت بلندگو و وسط صحبت هاش تو جایگاه رو به من گفت فیض! من گفتم حتما یه فیض دیگه س که داره به اون نگاه می کنه و فقط زاویه نگاهش مشترکه چون یه نفر دیگه م بود که اسمش "محمد حسین فیض" بود و فقط "اخلاقی" نداشت و از من سه سال کوچیکتر بود و تو صف مثلا کلاس دوم یا اول بود. ناظم این دفعه موکّدا رو به من صدا زد: فیض اخلاقی! اونجا بود که مطمئن شدم بله متاسفانه با منه. بعد دستور داد که برم کنار دیوار تا بعدا بیام رو جایگاه و بگم چی گفته تا مطمئن بشه حواسم جمعه و نیز تنبیهی برای من و درس عبرتی برای من و سایر حواس پرت ها باشه. به جز من چن نفر دیگه رو هم صدا کرد و و من و همه محکومین بعد از وایسادن کنار دیوار برای اعمال حکم تیر روی ما ببخشید! جواب پس دادن به ناظم بعد اتمام سخنرانی ایشون رفتیم روی جایگاه. من نفر آخر بودم و گاهی به صورتِ وحشتناکِ ناظم نگاه می کردم. صورتی که چن تا جوش ترسناکترش هم کرده بود و من از استرس زیاد کلا همه تذکراتشو یادم رفته بود! در حالی که فقط چند لحظه با دوستم صحبت کرده بودم و حواسم جمع بود. ما چند نفر انگار متهم هایی بودیم که برای استماع حکم مجازات شدید قاضی اونجا وایساده بودیم حداقل من که هیچی یادم نبود همچین حالی داشتم. بچه ها مثل بلبل تذکرات ناظم رو تکرار می کردند و من فکرم کلا کار نمی کرد! در حالی که داشت نوبت من می شد و با این وضعیت هر لحظه دعوای شدید و برخورد کتک های ناظم به خودم رو تصور می کردم خدا به فریادم شتافت! و ذهنم جرقه زد و یکی از تذکراتو یادم اومد. و بعد یکی دیگه و بعد یکی دیگه... اون روز به پرسش های قاضی سختگیر مدرسه جواب های محکم دادیم و از بند تنبیه و دفتر و آوردن والدین رهایی یافتیم. اون روز یاد گرفتیم که سخنان گهربار ناظم اونقدر ارزشمنده که یک لحظه هم نباید ازش غفلت کرد. حالا ما رو با بچه های لوس این دوره زمونه مقایسه کنید..‌.!😎 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: مام، بازی! به نام خدا. تو همه این سالها همیشه اظهار نظرهای بیجا و گاهی عجیب بعضی از مسئولین یا چهره‌ها رو شنیدیم. البته بعضی از چهره‌ها کلا حاشیه ازشون دور نمیشه ولی بعضی دیگه به صورت نوبتی حرفای بی مورد یا عجیب یا بی پایه می‌زنن یا کارای غیر عرفی می‌کنن که یه وخ خدای نکرده ملّت از سرگرمی محروم نشن! این افراد که مزخرفات منتشر شده شون یا خودشون متاسفانه گاهی دامن صدا و سیما رو هم گرفته، تقریبا در همه دسته‌های اجتماعی هم هستن و گاهی دارای تشکیلاتند. از سردارانی که حرفای صد من یه غاز یا بیجا می‌زنند تا کارشناس‌ و دانشگاهی و حوزوی و غیره. از قضا خزعبلات این افراد سر بزنگاه دُرافشانی میشه! و برای همین دردسرش چند برابر بیشتره. یعنی درست همون وقتی که یه حرف خوب و اصولی چند برابر همیشه فایده داره، یک حرف یا حرکت غیر اصولی انجام میدن که میشه حکایت سنگ و دیوونه و چاه. گاهی اظهار نظر این بزرگواران به حدی لوس و مسخره و در عین حال چندش‌آوره که آدمی فکر می‌کنه گویا اینا یک اتفاق تازه در جریان زندگی رو یک بازی مثل مسابقه گل کوچیک یا هر مسابقه دیگه‌ای که فکرشو بکنید تلقی می‌کنن و از بازیکنا می‌خوان که راشون بدن تو بازی. یعنی چرت و پرت میگن که بگن مام هستیم. البته خدا می‌دونه شاید واقعا سطح سوادشون پایینه و توانایی زدن حرف سنجیده رو ندارن اما توانایی سکوت رو هم ندارن؟ این عزیزان اگه دین و ایمون ندارن از عقلشون استفاده کنن و به فایده سکوت پی ببرن و اگه دین و ایمون دارن علاوه بر عقل می‌تونن سراغ آیات و روایات هم برن و اون موقع بیشتر بفهمن اهمیت سکوت برای افراد جاهل چقدر بالاست! اینم بدیهیه که جهالت نسبیه و کسی که مثلا در رشته حشره‌شناسی کارشناسه لزوما نمی‌تونه راجب هر حشره‌ای یک ساعت سخنرانی کنه. چه برسه به کسی که رشته‌ش گیاه شناسیه! و قس علی هذا. فی الحال مثالی ساده‌تر از این به ذهنم نرسید! البته که باید مسئولین آگاه در هر حوزه، بابِ اظهارنظرهای مُضر رو برای همیشه ببندن چون گاهی غرض و مرض تو کار هست. البته اگر تو همون حوزه مسئول آگاه و مشغول به کاری باشه که دستشم باز باشه! والسلام. 9 آبان 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: پسرخاله‌های خدا ! بسم الله. 👈 حتما شما هم شنیدید که یهودیا خیلی خودشونو تحویل می‌گیرن و برای خودشون نوشابه باز می‌کنن و میگن ما قوم برگزیده‌ایم. منظورشونم اینه که فقط ما رفیق جون‌جونی خدا هستیم و بقیه آدما حتی آدم نیستن بلکه نهایتا می‌تونن بنده خوب ما باشن. نشون به اون نشون که هرگز دین یهودو تبلیغ نمی‌کنن بلکه میگن فقط بنی‌اسرائیل می‌تونن یهودی واقعی و در نتیجه نجات‌یافته باشن. از طرف دیگه میگن خدا نیل تا فراتو برای ما کنار گذاشته و به زودی همه‌ش مال ما میشه. عکس نیل تا فراتم می‌چسبونن رو بازوی سربازاشون. 🔸حالا این همه توهم از کجا ریشه گرفته خدا داند! ولی یه سؤال. اگه اینا انقدر آدمای خوبی هستن و اینقدر خدا قبولشون داره چرا حتی همون زمان حضرت موسی علیه السلام دچار غضب الهی شدن؟ از قضیه گوساله سامری و خشم خدا نسبت به سامری و دوستانش که بگذریم، کل امت حضرت موسی علیه السلام حداقل یه بار دیگه دچار عذاب طولانی‌مدت شد. 👈 وقتی حضرت موسی به بنی‌اسرائیل دستور داد وارد سرزمین‌ مقدس بشن، بنی‌اسرائیل از ترس دشمناشون که ساکن اونجا بودن، حاضر نشدن وارد سرزمین مقدس بشن و گفتن هر وقت اونا از اونجا خارج شدن مام حاضر میشیم بریم اونجا! بعد دو نفر مرد خداترس (گویا یوشع و کالب) بهشون گفتن باباجون شما اصلا وارد دروازه شهر که بشید قطعا پیروز میشید. به تعبیر بنده دیگه چی می خواین؟! باز گفتن نه تا دشمنای ما تو سرزمین مقدس هستن ما نمیریم اونجا. بعد به حضرت موسی گفتند تو با خدای خودت برید با دشمن بجنگید، ما همینجا نشستیم! در نتیجه حضرت موسی که دید اینا واقعا آدم نیستن، نفرینشون کرد و خدا هم اونا رو عذاب کرد و ۴۰ سال آزگار تو وادی «تیه» سرگردان شدن و در این مدت طولانی، ورود به بیت المقدس براشون ممنوع شد تا وقتی که خدا بهشون رحم کرد. وادی تیه یه بیابون بوده که بنی‌اسرائیل هر وقت مثلا ۵ ۶ فرسخ می‌رفتن جلو، فرداش باز می‌دیدن سر جای قبلی هستن. خلاصه تو این بیابون بی در و پیکر زندانی شدن. خیلی از مفسرین میگن حضرت موسی و هارون تو همین وادی از دنیا رفتند. 🔸 در زمان ما دوباره بنی‌اسرائیل طغیان کرده و در حال به غضب آوردن خداست. در نتیجه توقع فرود دوباره عذاب الهی بر سر یهود دور از انتظار نیست. عذاب هم لازم نیست حتما به صورت سرگردانی در وادی تیه باشه. ممکنه در به دری تو یه سرزمین دیگه باشه! یا هزار تا چیز دیگه. یه خدا داریم و یه عالمه اسباب عذاب تکراری و غیر تکراری! ضمنا پَرِ عذاب ممکنه حامیان یهود رو هم بگیره. یاعلی. یک آذر 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 فاطمه، مشعل فروزان هدایت مطابق روایتی که در نهج البلاغه نیز آمده، امیرالمؤمنین امام علی پس از خاکسپاری حضرت زهرا، جملات غم‌انگیزی را خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیان کرده است. در یکی از این جملات به ایشان عرضه می‌دارد: «دخترت به زودی به تو خبر خواهد داد که چگونه امّت برای ظلم‌کردن و شکستن او پشت به پشت هم دادند! پس همه وقایع را از او بپرس و اوضاع و احوال را از وی جویا شو. این ظلم و ستم در حالی رخ داد که هنوز از رفتن تو مدت زیادی نگذشته و یادت از میان نرفته است.» 👈 مدت کوتاهی پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) هدیه ایشان به حضرت زهرا یعنی باغ فدک توسط ابوبکر غصب شد. به این هم اکتفا نشد و پس از مدتی، خانه ایشان توسط عُمَر، یار ابوبکر و عده‌ای دیگر از همراهانش مورد حمله قرار گرفت که در نتیجه موجب شهادت حضرت زهرا و فرزندش محسن علیهما السلام گردید. این حمله برای مجبورکردن امام علی و همراهانش به بیعت با ابوبکر انجام شد. حمله‌ای که ابوبکر هنگام مرگ می‌گفت ای کاش مرتکب آن نمی‌شد. همه اینها در حالی است که پیامبر سفارش اکیدی نسبت به حفظ احترام و حقوق اهل بیت خودشان داشتند که حتی در آیه قُربی ثبت شد. همه این وقایع تلخ، تنها در مدت سه چهار ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) رخ داد! 👈 از سوی دیگر حضرت زهرا بیکار ننشست و یک مبارزه جدّی با دستگاه خلافت را شروع کرد. ابتدا در خطبه فدکیه، دستگاه حاکم را در مسأله فدک به شدت رسوا نمود و سپس در جلسه‌ای دیگر به صراحت به ابوبکر و عمر گفت که از آن دو خشمناک و عصبانی است و مطابق روایات مسلمانان از جمله اهل سنت، این غضب تا هنگام شهادت فروننشست. آنگاه وصیت کرد که مراسم تدفینش مخفیانه برگزار شود و کسانی که به او ظلم کردند در این مراسم حاضر نشوند. بنابراین دستگاه غاصب خلافت حتی نتوانست بفهمد محل دفن آن بزرگوار کجاست؟ این در حالی است که مسلمانان از رسول خدا روایت کرده‌اند که فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده و هر کس خدا را بیازارد کافر است. 👈 بنابراین از زمان شهادت حضرت زهرا تا به امروز همواره این سؤال خودنمایی می‌کند که چرا قبر ایشان مخفی است و چرا آن حضرت از ابوبکر و عمر تا هنگام شهادت خشمگین بود؟ کسانی که پاسخ به این سؤال را دریابند متوجه ظلم آشکار این دو نفر به صدّیقه کبری خواهند شد و اگر منصف باشند نمی‌توانند چنین افرادی را در قامت جانشین رسول خدا ! قبول کنند. این موضوع صرف نظر از احادیث فراوانی است که مانند حدیث غدیر و ثقلین، امامت امام علی و اهل بیت (علیهم السلام) را بیان می‌کند. در نتیجه حضرت زهرا با فداکردن جان خود در راه اسلام و اعلام نارضایتی از غاصبان خلافت و رسواکردن آنان، مشعلی فروزان و پایدار برای هدایت مردم روشن نمود. مشعلی که تاکنون افراد زیادی را به مذهب حق یعنی مذهب اهل بیت (علیهم السلام) رهنمون کرده و می‌کند. هر چند افراد آگاه و مغرض همچنان پشت به پشت هم می‌دهند تا نام و یاد فاطمه را از بین ببرند یا با تحریف همراه سازند. 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
عراقچی: گفتگوهای سیاسی بین دولت سوریه و شروع شود. دیروز اگر چه طرد و مرجوع شدیم امروز ولی صدای مسموع شدیم ممنوع شد اسم "قاتل تکفیری" ما جمعِ "معارضانِ مشروع" شدیم! ! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: سندروم تعیین علائم ظهور! به نام خدا. بعضیام هستن که هر اتفاقی تو منطقه میفته یا هر کس خاصی رو می‌بینن فوری به ظهور یا شخصیت های متصل به ظهور ربطش میدن. از حوادث شام بگیرید تا سفیانی و یمانی و پادشاه حجاز و غیره. کلا هم کاری به حدیث "کَذِبَ الوَقّاتون" یا "تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می‌گویند" ندارن. برادرای من! خواهرای من! همه چیز که مستقیما مربوط به ظهور نیست‌. کلا چن تا چیز مستقیما به ظهور مربوطه که تو روایات بیان شده‌ و ازشون به عنوان یاد شده: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء (جایی بین مکه و مدینه) و قتل نفس زکیه (انسان پاک). حالا اینکه اینا در چه شرایطی اتفاق میفته یا کِی میان، تا حدودی تو احادیث بیان شده ولی تا حدودی. مثلا گفته شده یمانی و سفیانی و سید خراسانی همه با هم تو یه روز قیام می کنن. اما اینکه اسم و نسب اینا چیه و کِی قیام می‌کنن معلوم نیست‌. پس هر خری! تو شام قیام کرد یا کشت و کشتار راه انداخت لزوما سفیانی نیست و هر آدم صالح اهل خراسان لزوما خراسانی نیست. و نیز یمانی و شعیب بن صالح و غیره. ضمنا این مناطق رو قاعدتا باید نسبت به زمان صدور روایات یعنی زمان ائمه علیهم السلام سنجید. شامِ اون زمان شامل چند کشور فعلی از جمله سوریه و لبنان و فلسطین میشه و قلمرو خراسان و یمن اون زمان هم متفاوت بوده. پس اولا لطفا جوگیر نشیم! و ثانیا همچنان به دعاکردن برای ظهور ادامه بدیم. چون حوادث فعلی ممکنه مقدمه مقدمات ظهور باشن. شایدم مقدمه مقدمه مقدمات ظهور! و قس علی هذا! منظور اینکه در عین حال که نباید جوگیر بشیم و وقت و شخصیت تعیین کنیم، باید امیدوار باشیم که ظهور نزدیکه و دعا کنیم که زمان ما و هر چه زودتر اتفاق بیفته. دوران پس از ظهور هم آمادگی می‌خواد. چه آمادگی برای اطاعت از امام چه حوادث و جنگ‌های بعد از ظهور. چون می‌دونید صلح و صفای بعد از ظهور همینطوری یِلخی نیست! باید یه سری اتفاقات بیفته و دشمن رو شکست بدیم تا برسیم به صلح. پس ممکنه کوچکترین توانایی ما چه از نظر رزمی چه علمی چه فنّی به درد امام و سپاه امام بخوره. این توانایی‌ها رو حفظ و تقویت کنیم. ضمنا امام هم رئیس جمهور نیست! بلکه معصومه و به خدا وصله. پس باید سعی کنیم از امام اطاعت کنیم و خدایی نکرده مثل زمان امام حسن علیه السلام امام رو به اشتباه‌کردن متهم نکنیم. ان شاءالله حضرت زودتر بیان و مام یار خوبی برای امام چه در زمان غیبت چه در زمان ظهور باشیم. یاعلی. جمعه، ۲۳ آذر ۱۴۰۴ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: بازداشت گُتره‌ای! به نام خدا. به مناسبت فرار شاه در 26 دی سال 57 به ذکر این واقعه که البته برای پدرم رخ داده می‌پردازم. اول باید اینو بگم که پدربزرگم قبلا به عراق هجرت کرده بود و بابام تو نجف متولد شد و تو مدارس ایرانی تحت نظارت ایران درس خوند و تو جوونی برگشت ایران و دانشجوی دانشگاه مشهد شد. بابام وقتی اومد ایران یعنی زمان شاه اهل پخش کردن اعلامیه و کلا به اصطلاح «مُبارِز» به اون معنا نبود و قاعدتا باید زندگی آرومی رو تجربه می‌کرد. اما بر خلاف تصور دو بار توسط ساواک دستگیر شد و این نوشته داستان این دستگیری‌هاست. بابام داشت درس می‌خوند که یهو یه عده اومدن دستگیرش کردن. دلیل؟ دلیلش این بود که دوستش رو معلوم نیست برای چی دستگیر می‌کنن و تو جیب دوستش اسم بابام رو پیدا می کنن! بنده خدا بابامو با اینکه دوستش گفته بود کاره ای نیست به این بهانه مسخره یعنی دوست متهم یا از نظر خودشون دوست مجرم‌بودن! می‌برنش تو زندان قزل قلعه تهران و اونجا زندانیش می‌کنن. ضمنا با کابل برق با سیمای برگشته حسابی کتکش می‌زنن که بگو چه ماموریتی از بعثیا داری! طبعا هیچ دلیل و مدرکی بر ارتباط بابام با بعثیا! پیدا نمی کنن و بالاخره بعد از حدود یک ماه و نیم حبس کشیدن الکی، آزادش می کنن. بازداشت دوم مال وقتیه که بابام دوباره برگشته مشهد. خلاصه یه بار اونجا تو اتوبوس نشسته بوده که مسافرای اتوبوس شروع به شعاردادن علیه حکومت می‌کنن. میان همه رو بازداشت می‌کنن و بعد از مدتی آزادشون می‌کنن. البته به جز بابام! چرا؟ چون گفتن عه! تو که پرونده داری! باید بری زندان! حالا پرونده‌ش چی بود؟ همون پرونده مسخره قبلی! به همین دلیل بسیار معتبر! بابای بیچاره منو دوباره بیست روز راهی زندان مشهد می‌کنن. خنده دار اینه که با نهایت پررویی از بابام می خوان بیاد همکارشون بشه! اونم بعد از اون همه شکنجه سر هیچّی! و طبیعتا جواب منفی می شنون. جالبه که وقتی من این داستان رو جایی بازگو می‌کنم بعضیا باور نمی‌کنن در حالی که این بازداشت‌های گتره‌ای و مسخره واقعیت داشته و احتمالا یکی از دلایل نفرت مردم از حکومت وقت و انقلاب بوده. البته داستان این دو بازداشت از انتقال به زندان، اتفاقات درون زندان، چگونگی آزادی و غیره، جزئیات زیاد دیگه‌ای داره که من بهش نپرداختم و صرفا اصل موضوعو گفتم. فقط من خنده‌م می‌گیره از اونایی که عملا می‌خوان از شاه یک فرشته پاک و معصوم بسازن! طبعا این موضوع با تمجید از محاسن واقعی حکومت شاهنشاهی تفاوت داره. متاسفانه بازداشت‌های گتره‌ای در زمان ما هم دیده شده و من حداقل یه مورد سراغ دارم. همین سال 1401 یکی از فامیلای بی گناه بنده رو بازداشت کردن چون تو دانشگاهی بود که توش گویا یه عده شلوغ کرده بودند یا حالا هر چی! خلاصه بی دلیل چن روز تو بازداشتگاه بود. طبیعتا جداسازی شلوغ‌کن و شلوغ‌نکن حداقل در این موارد کار سختی نیست اما انگار همیشه حال و انگیزه‌ش نیست! تازه بر فرض اینکه اصل و روش بازداشت اون دانشجوها درست بوده چون من واقعا جزئیاتشو نمی دونم. به امید روزی که حال و انگیزه اجرای عدالت تو همه موارد دیده بشه و از تاریخ هم درس گرفته بشه! ان شاءالله. ۲۷ دی 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: نزن دررو! به نام خدا. یکی از کارهای پیامبر رحمت (ص) تبلیغ جهانی اسلام بود و حضرت به این منظور، مُبَلِّغانی با نامه‌هایی از طرف خودشون به سرزمین‌های اطراف می‌فرستادن. یکی از این مبلّغ‌ها به اسم پیش حاکم دولت غسّانی (واقع در شمال غربی عربستان و در همسایگی روم شرقی) رفت ولی حاکم اونجا یعنی وقتی فهمید حارث، پیک رسول خداست، شهیدش کرد. به نقلی پیامبر (ص) دو نفر دیگه رو برای پیگیری ماجرا فرستادن اما شرحبیل اون دو نفر رو هم شهید کرد. به دنبال این واقعه، پیامبر (ص) سپاهی متشکل از سه هزار نفر رو به فرماندهی جعفر بن ابیطالب () برای سرکوب دولت غسانی اعزام کردن. شرحبیل که دولتش با روم رابطه خوبی داشت از دولت مرکزی روم کمک خواست و در نتیجه صد هزار نفر رومی در سرمین موته جمع شدند و اتفاق افتاد. پیامبر (ص) از قبل دستور داده بودن که مسلمین به کودکان صدمه نزنن و اونها رو ابتدا به اسلام و سپس پرداخت جزیه دعوت کنن و اگر نشد اون وقت وارد جنگ بشن. رومی‌ها این شرایط رو نپذیرفتن و جنگ شروع شد. در نتیجه این جنگ، فرمانده اصلی مسلمانان یعنی جعفر طیار پس از قطع دو دستش شهید شد و (پدر اسامة بن زید) و که از طرف پیامبر (ص) بعد از جعفر به ترتیب به عنوان جانشین فرمانده انتخاب شده بودند نیز بعد از به دست گرفتن بیرق سپاه شهید شدند. پیامبر (ص) قبلا دستور داده بودن که در صورت شهادت این سه تن خود مسلمونا نفر بعدی رو به عنوان فرمانده انتخاب کنن. بنابراین خالدِ بن ولیدِ تازه مسلمان فرمانده شد. خالد که قبلا در صف کفار با مسلمین جنگیده بود و بعدا هم در کنار ابوبکر -خلیفه غاصب- مرتکب جنایات زیادی شد در این جنگ یک تدبیر نظامی موفق رو اجرا کرد. خالد دستور داد عده‌ای از مسلمین برگردند و صبح‌هنگام با سر و صدا به لشکر اضافه شوند. این حرکت باعث شد رومی‌ها فکر کنن به تعداد مسلمین اضافه شده و چون روز قبل دلاوری‌های مسلمین رو دیده بودن، اضافه‌شدن تعداد مسلمین اونها رو از حمله مجدد منصرف کرد. بنابراین سپاه اسلام فرصت رو غنیمت شمرد و بعد از یک تا سه روز جنگیدن به مدینه عقب‌نشینی کرد. وقتی مسلمونا به مدینه برگشتن اهل مدینه به پیشوازشون نیومدن و اونها رو فَرّار (فراری از جنگ) می‌خوندن اما رسول خدا (صلی الله علیه و اله) ازشون پشتیبانی کردن و اونها رو کَرّار (بازگشت‌کننده به جنگ) نامیدن و در آینده همین اتفاق هم افتاد و جنگ مسلمین با رومی‌ها تکرار شد. نبرد موته نشون داد اسلام از مقابله با ابرقدرت‌ها ترسی نداره و حتی با وجود عدم توازن تعداد لشکر و ساز و برگ نظامی اگه منافعش تهدید بشه حاضره در مقابل چنین قدرتهایی هم بایسته. همچنین باعث شد همه بفهمن که تعرّض به مسلمونا «هزینه‌» داره و بی پاسخ نمی‌مونه. این جنگ در نهایت مقدمه جنگ‌های آینده مسلمین با روم شرقی و فتح برخی از سرزمینها مثل شام شد. پ. ن: آخرین حمله اسرائیل به ایران باعث شهادت چهار تن و احتمالا زخمی‌شدن تعدادی از هموطنامون شد. کاری به ریشه‌های این زد و خوردها و نیز اینکه چه جوری باید پاسخ بدیم ندارم. چون یا حالش نیست یا تخصصش. اما سؤال و نگرانی من اینه: آیا ما نمی‌خوایم پاسخ بدیم؟ در غیر این صورت ما چه جور مسلمونایی هستیم و چه جور می‌خوایم هزینه‌زا بودن این جنایات رو ثابت کنیم؟ تازه این دشمن خونخوار و اربابانش قبلا افراد زیادی از ما رو به بهانه‌های مختلف در خارج از مرزها یا حتی داخل کشور به شهادت رسوندن که جواب اونا رو هم ندادیم اما این دفعه این کشتار توام با تجاوز رسمی به کشورمون بود.  گفته میشه امیر مؤمنان (علیه السلام) هم با خوارج مدارا کرد تا وقتی که گروهی از خوارج با بی رحمی و همسر باردارش رو به جرم محبت به امام (ع) و تأیید اقدامات ایشون شهید کردن. این جنایت رو یکی از علل وقوع و درگیری حضرت با خوارج می‌دونن هر چند حضرت ابتدای جنگ با نصایح مشفقانه، عدّه‌ی فراوانی رو از مواضعشون برگردوندن و این افراد به سپاه امام ملحق شدن. حالا سؤال من اینه: اگه پیامبر یا امام علی در این زمان بودن چه واکنشی از خودشون نشون می‌دادن؟ 8 بهمن 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض