eitaa logo
فیضِ فیض
98 دنبال‌کننده
256 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قوم - جسارت نشود-  دیرزمانی است از غیرت و از عشق نه نامی نه نشانی است تیتر یکِ اخبار، حماس است و حماسه انگار جهان تشنه یک جنگ جهانی است اما نه جهان عرب آبستن خشم است نه می پَرد از خواب، اروپای اومانیست ای غزه برای تو جز افسوس نداریم با این همه غمخوار چه جای نگرانی است؟ مصری که فشرده است گلوگاه رفح را ایران عزیزی که سرش گرمِ گرانی است رسم الخط امروز تو خون است و گلوله نه گویش عِبری و نه خط سُریانی است در سفره تان نانی اگر نیست، خدا هست در خانه ما رونق اگر هست صفا نیست سد بسته ای امروز به هرزآبه صهیون تقدیر تو سنگی است که در دست جوانی است ... شادیم به این مژده که آن پیر به ما داد: این غده بدخیم شدیدا سرطانی است @feyzefeyz
🔴 چند کاریکلماتور حکیمانه از مبدع کاریکلماتور مرحوم "پرویز شاپور" شب‌ها با ستارگان بیلیارد بازی می‌کنم. برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند. بعد از مرگ همه شاد هستند، چون روی قبرها می‌نویسند شادروان. آرزو می‌کنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند. ماهی‌ای که استخوان نداشته باشد موجب امتنان گربه است. زندگی هیچ‌کس به اندازة متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد. برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی می‌نمایم. برخی از افراد آنقدر آدم‌های بددهنی هستند که دهان‌شان احتیاج به سیفون دارد. به قدری آدم دل‌رحمی هستم که در زمستان‌ها وقتی می‌خواهم به کسی سیلی بزنم قبلاً دستم را روی بخاری گرم می‌کنم. هرگز اختلاف طبقاتی بین مرغ و خروس حل نمی‌شود. سیاه‌پوستان هرگز در مقام تعارف به کسی نمی‌گویند «روی من سیاه». صاحبان چشم‌های عسلی نگاه‌های شیرینی دارند. سوراخ‌های در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود. در کشورهای صنعتی فواره‌ها با آسانسور بالا و پائین می‌روند. سایه‌ام را به خورشید مدیونم. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
انگشت پيراهن آسمانی اتفاق افتاد و مردی ماه شد ماه نقصان يافت تا از زخم ياس آگاه شد بوی يعقوب آمد و انگشت پيراهن بريد يوسفی مدهوشِ نخلستان و بغضی چاه شد ظرف شيری شد يتيم از غربت شير خدا دست سرد كودكی از دامنی كوتاه شد ظرفِ يك روز اتّفاقات عجيبي روی داد جُبّه‌ای پيراهن عثمان و كوهی كاه شد نسلی از هولِ هوس افتاد در ديگ هوا شهری از ترس عدالت خانه ارواح شد خطّ كوفی شد جدا از خطّ و خال كوفيان شير رفت و اكثريت باز با روباه شد بی علی(ع) هر بی سر و پایی سری بالا گرفت هر گدای دين فروشی ناصرالدّين شاه شد بعدِ مولا دل فراوان بود اما عشق… نه! بعدِ مولا زندگی زندان و اردوگاه شد ابر می‌تابيد و شعری قطره قطره می‌چكيد شاعری ممدوح خود را ديد و خاطر خواه شد @feyzefeyz
🔴 این داستان: ما نمی‌خوایم بفهمیم، لطفا اصرار نکنید! 👈 سالها پیش یه استاد داشتیم که به ما از نهج البلاغه می‌گفت. این استاد که یک حاجاقای میانسال بود تو سوریه برای مجاهدانی که با داعش می‌جنگیدند تبلیغ دین می‌کرد و هر از گاهی خاطراتی از حضورش تو سوریه می‌گفت. مضمون تقریبی یکی از خاطراتش که مربوط به مطلبه رو از زبون ایشون میگم: 🔸 ارتش سوریه چند گروه بودند: شیعیان و نیز علویان، اهل تسنن، مسیحی‌ها و ایزدی‌ها؟! خلاصه بی دینم بینشون بود و من هم‌زمان مجبور بودم برای همه‌شون سخنرانی کنم. منم خطبه‌های امیرالمؤمنین علیه السلام تو نهج البلاغه رو براشون می‌خوندم بدون اینکه بگم خطبه‌های کیه! چون بعضیاشون اصلا به به اسلام یا کلا به دین اعتقاد نداشتند ولی با این حال بعضی سربازا می‌فهمیدند خطبه‌های نهج البلاغه س. به هر حال یکی از چیزایی که براشون می‌گفتم توصیه‌های نظامی نقل شده از امام بود. مثلا اینکه امام علی تو یه خطبه ضمن سایر دستورات نظامی، به نظامی‌ها فرموده توی جنگ، زره نبرد رو کامل کنید. (خطبه 66) یعنی سعی کنید زره رو جوری بپوشید که جایی از بدن باقی نمونه که دشمن بتونه بهش راحت آسیب بزنه خصوصا نقاط حساس بدن مثل سر و گردن. طبیعتا تا جنگجو بیشتر زنده بمونه و بجنگه و زود به فیض شهادت نائل نشه! این توصیه رو برای دو تا گردان گفتم. یه گردان بهش عمل کرد و سربازا بدنشونو حسابی با لباس‌های نظامی پوشوندن و یه گردان عمل نکرد. گردانی که عمل کرد اصلا شهید نداد بلکه فقط چن تا زخمی داد. اما گردانی که عمل نکرد هم حسابی شهید داد هم حسابی زخمی! (پایان نقل قول) 🔸 بنابراین گذشته از دستورات بدیهی عقل به آمادگی بالای نظامی چه فردی چه اجتماعی در قالب گردان و لشکر، ما تو دینمون یه عالمه آیه و روایت داریم که توصیه‌‌های مختلفی درباره آمادگی دفاعی و جهادی می‌کنن. دینی که از پیامبرش نقل شده قبل جنگ، حتی شونه‌های سربازای تو صف رو عقب و جلو و یکسان می‌کرد انقدر نظم در امور جنگی براش مهم بود. با همه اینا متاسفانه باز می‌بینیم وقتی تو کشورمون یک عملیات تروریستی انجام می‌گیره یا حتی نه، شاهد یک رزمایش هستیم خیلی وقتا به همین توصیه‌های ابتدایی هم عمل نمیشه. مثلا سرباز مملکت ما که مرزبانم هست نه لباس جنگی درست و حسابی و به روز داره، نه کلاه محافظ، نه اسلحه آنچنانی نه موقعیت حفاظتی آدمیزاد! مثل سنگر و برج و پشتیبانی هوایی مناسب و غیره. و بعد در نقطه مقابل می‌بینیم چار تا تروریست پاپتی! حداقل همه امتیازات فردی مناسب رو داره! در نتیجه ما هر دفعه یه عالمه شهید می‌دیم. یا تو رزمایشا که نماد قدرت نظامی کشوره می‌بینیم یکی کلاه معمولی داره یکی مثل زمان جنگ ایران و عراق کلاه جنگی پوشیده، یکی لباسش پاره س! و خلاصه بی نظمی حاکمه! 👈 سالهای ساله که دلسوزای مملکت تو قالب مقاله و وبلاگ و کانال دارن به این نکات اشاره می‌کنن اما مسئولین هیچ قدم مناسبی برنداشتن. مسئولین نظامی یا دولتی (حالا هر دست اندر کاری) اگه ادعای عاقلی دارن باید به احکام بدیهی عقل یا تجارب خوب در امور جنگ عمل کنن و اگه ادعا می‌کنن متدین هستن باز باید به سفارش‌های دین و معصومان علیهم السلام توجه و عمل کنن.  اما افسوس که تا حالا جز دعا و تشییع و حرفای سلحشورانه خالی‌خالی در تمجید همین شهدا چیز خاصی ازشون ندیدیم. انگار نمی‌خوان بفهمن جون این سربازا چقدر با ارزشه و انگار اونی که از همه چی ارزونتره جون همین سربازاس... ان شاءالله که واقعا یه روزی و به زودی! به خودشون بیان تا بازم جوون از دست ندیم. یاعلی. 17 فروردین 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
ظاهرا "خانوم" همسایه حلیم آورده بود باطنا یک کاسه شیطان رجیم آورده بود نذر دارد یا نظر! اللهُ اعلم هر چه هست بار کج را از صراط مستقیم آورده بود @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
یارو رفت تو یه روستا. به مردم روستا گفت هر چی دارید به من بدید و گر نه با روستای شما همون کاری رو می کنم که با دِهِ پایین کردم. روستاییا از ترس دار و ندارشونو میدن بهش. وقتی با اموال روستاییا دور شد ازش پرسیدن راستی نگفتی با دهِ پایین چی کار کردی؟ همینجور که می رفت گفت ازشون خواستم هر چی دارن به من بدن ولی ندادن. منم ولشون کردم اومدم روستای شما. اگه شمام چیزی به من نمی دادین ولتون می کردم می رفتم‌ یه روستای دیگه! پ.ن: این حکایت انتقام قریب الوقوع! ایرانه. امشب قراره انتقام بگیرن ولی اگه نگرفتن میندازن یه شب دیگه... همینطور ادامه میدن تا بالاخره یه روز اگه بزنن! (: ؟! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 چند کاریکلماتور زیبا از مرحوم "پرویز شاپور" وقتی اتاقم پر از آب می‌شود پشت بامش به سوی آسمان چکه می‌کند. وصیت کرده‌ام در پیله کرم ابریشم دفنم کنند. چون قطرات اشکم تمام شده است می‌خندم. به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد. بچه بلبل تا یک سالگی از روی کتابچه نت آواز می‌خواند. اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم. دلم به حال ماهی‌ها می‌سوزد چون هیچ‌کس اشکشان را نمی‌فهمد. وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند. گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است. به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد. هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد. به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است. غم، کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برد. بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند! قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است. قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیاست. به نگاهم خوش آمدی. پایین آمدن درخت از گربه. زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود. جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می‌کند. فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر می‌کند. فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود. همه مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند. فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی‌شوند. باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
به نام خدا. این وسط که ایران بعد از مدتها بالاخره یه حرکتی زده یه عده اومدن نشستن به دقت پول موشکا و پهپادا و فلانا رو حساب کردن و گفتن ببین چقدر خرج شد؟ جای دیگه خرج می‌شد بهتر نبود؟ اولا که یاد حرف اونایی افتادم که وقت عزاداری میگن پولشو بدید به فقرا! دِدااااش! هر چیزی سر جاش! مثلا فرهنگ و اقتصاد و امور دفاعی و امنیتی! ثانیا بودجه نظامی ایران نسبت به نیازش کم هم هست. ثالثا اینجور وقتا نزنن پس کِی بزنن؟ می‌خواید اصن نزنن وایسن تو انبار نگاشون کنن؟ رابعا حالا فکر کردین اینا رو نزنن پولشو میدن به من و شما؟ نه آقاجون! فوق فوقش احتمالا یه مختلسی چیزی میاد می‌بره یا میره تو جیب ژنای خوب! ول کنین دیگه. اِهِه! (: خامسا ایران قبلش یه کشتی رو توقیف کرد که طبق برخی اخبار بارش ۸۰ میلیون دلاره. الان هزینه ش جور شد ایشالا؟ دغدغه تون برطرف یا کم شد؟ (: @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از قمپز
شاعران قمپزی با «چالش مصراع سوم» به جنگ اسرائیل رفتند. چالش مصراع سوم یعنی هر شاعر، رباعی خود را با مصراع سوم شاعر قبلی شروع می‌کند. همین‌قدر خلاق! : هرچند گمان کرد هماورد نداشت در لشکرِ پوشالیِ خود، مرد نداشت وقتی چک افسری از ایران نوشید با واهمه گفت: اصلنم درد نداشت وقتی چک افسری از ایران نوشید از هر طرفش آب فراوان جوشید ای کاش که یک ثانیه فرصت می‌داشت می‌رفت و دوباره پوشکی می‌پوشید ای کاش که یک ثانیه فرصت می‌داشت یا در عوضش اِنقَده سرعت می‌داشت در موقع خارج شدنِ خیل کثیر یک تجربه‌ای ز شامِ هیأت می‌داشت در موقع خارج شدن خیل کثیر یا وقت ورود تبر و موشک و تیر وقتی که شود گنبد تو سست و ذلیل در خانه بمان دست به تنبانت گیر وقتی که شود گنبد تو سست و ذلیل تو خاکِ رسی، موشک ما دسته‌ی بیل اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست ما خوشه موزیم و تویی هسته شلیل اندازه نگه دار که اندازه نکوست اندازه نگه نداشتی وقت رفوست آن گنبد آهنین تو در این جنگ چون خربزه و موشک ما چون چاقوست آن‌ گنبد آهنین تو در این جنگ گشته‌ست پر از حفره و سرگشته، ملنگ! موشک شده چون ستاره و آن گنبد انگار که گنبد کبود است و قشنگ! موشک شده چون ستاره و آن گنبد داده‌ست در این واقعه بدجوری رد می‌گفت مقام ارشد اسراییل: آری، پدر از جمیعمان درآمد می‌گفت مقام ارشد اسرائیل در بوق خودش کاش دمد اسرافیل پرسید زمن چگونه‌ای؟ گفتم هععیی چیزی نشده فقط شدم اسقاطیل پرسید ز من چگونه‌ای گفتم هی گویا که نشسته‌ام سرِ دسته‌ی طِی گفتم به همه که اصلنم درد نداشت اما خودمانیم،...توهّم تا کی؟! گفتم به همه که اصلنم درد نداشت اصلاً که نه! هم داشت وَ هم، درد نداشت هرچند نبایست کسی می‌فهمید اما همه دیدند که کم درد نداشت هرچند نبایست کسی می‌فهمید زد گند، نبایست کسی می‌فهمید گفتیم: چرا گنبدتان سوراخ است؟! گفتند: نبایست کسی می‌فهمید گفتیم چرا گنبدتان سوراخ است؟ سردسته‌ی دولت شما سلاخ است این نسخه که چاپ اولش را دیدید صد جلد دگر در صف استنساخ است! @qompoz🇮🇷✌️
🔴 از گلستان سعدی حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر کجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند. سخت از پس از جاه تحکم بردن خو کرده به ناز جور مردم بردن *** وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند روستا زادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص‌عقل به گدایی به روستا رفتند پ.ن: سعدی در بیت آخر به جای اینکه بگوید پسران ناقص‌عقل وزیر، می گوید پسران وزیر ناقص‌عقل و ناقص‌عقل را به نوعی صفت وزیر قرار می‌دهد تا کنایه‌ای هم به وزیر یا وزرای زمان خود بزند! نکته دیگر اینکه فی زماننا هذا برعکس زمان سعدی، ریاست و مسئولیت، خیلی هم به درس‌خواندن ارتباطی ندارد و شاید به بند پ قانون اساسی واقعی! بیشتر عمل می‌شود تا ریاست بر اساس صلاحیت. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض