فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیــپ
#مخاطب_خاص
حتے اگہ کل دنیا پیشم باشن؛🥲♥️
ســلام دوســتان ادمیــن تــبادلات هســتم خوشبــختم کســی تبادل خواست
تــبادل رایــگان انجـام میــدم
بیــاد داخــل پیــویــم🙂💜
@Sabukn
متن آیة الکرسی
اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾
حـالخوبتروباماتـویاینکانالبساز🤍🥺
https://eitaa.com/joinchat/3564503467Cc33914dc3e
#بهترینچنلشهداییایتا😎👆
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#یاقوت
#پارت1
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم هوف هر چی ذوق و شوق دیشب داشتم که امروز میخوام برم دانشگاه امروز دود شد رفت هوا آخه از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون
کلا تو پروسه دوست یابی یکم دستو پا چلفتی ام 😬 خیلی هم کم رو و درونگرام
از تنهایی ام بدم میاد موندم اونجا میخوام چجوری دوست پیدا کنم
البته یدونه دوست دارم که هم خوابگاهیم هس
ولی خوب من بیشتر موخوام
دست از فکر های مسخره برداشتم و با خودم گفتم
_دوست پیدا هم نکردی که نکردی از خداشونم باشه با ط دوست شن
از رو تخت بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم بعد از انجام کار های اولیه یکم کرم ضد آفتاب زدم و ریمل یه خط چشم نازک و کوچک هم بزور از آب درآوردم در آخر یکم هم رژ زدم و تمام
به سمت کمد رفتم و یه مانتو کرمی کوتاه و یه شلوار بگ مشکی پوشیدم و مقنعه مشکیمرو تنظیم کردم
هوف نگاهی به ساعت کردم یه رب به هشت رو نشون میداد ولی دیرم شد
تند تند به سمت در رفتم کفشام و پوشیدم
منتظر اسنپ موندم که حدود پنج دقیقه بعد رسید سوار شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم
•نویسنده : دلیا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#یاقوت
#پارت2
به دانشگاه که رسیدم کرایه اسنپ رو حساب کردم و یه نگاه به ساعتم کردم حدود پنج دقیقه دیگه کلاس شروع میشد به سمت محوطه دانشگاه حرکت کردم
هر چی آدم دست پا چلفتی بودم تو ارتباط گرفتن با بقیه ولی اصلن نشون نمیدادم
تو جلد مغروریم فرو رفتم طبق معمول دوتا ابرو هام رو بالا دادم
و راه افتادم همینجوری تو فکر بودم که با یکی برخورد کردم
اون باز من خوبه فقط یکم تکون خوردم
اون دختر بیچاره کاملا بخش زمین شد
دختره بلند شد و گفت ای وای ببخشید چیزیتون نشد که
من کلاسم داشت دیر میشد با عجله اومدم که خوردم بهتون بازم ببخشید
لبخند مهربونی زدم و گفتم :
_نه بابا عیبی ندارع شما که چیزیتون نشد
_نه من خوبم ببخشید شما ترم اولی هستید ؟
_ارع چطور مگه
_اهان منم ترم اولیم خوب دیگه مزاحمتون نمیشم
_نه بابا مراحمی
با دختره خدافظی کردم و یه نگاه به ساعتم کردم اوه دیرم شد
به سمت کلاس پا تند کردم
رفتم تو خدا روشکر استاد نیومده بود هنوز به اطراف نگاه کردم
صندلی خالی فقط یدونه بود یکی کنار اون دختره
یکی هم کناره یه پسری بود
به همون دختره گفتم این جا جای کسیه وقتی گفت نه نشستم روی صندلی
همون موقع استاد اومد تو کلاس
و بعد از اینکه خودش رو معرفی کرد شروع به درس دادن کرد
منم با دقت به حرفاش گوش می دادم
وقتی استاد هسته نباشید گفت از جام بلند شدم که دیدم همون دختره گفت
میای بریم یه چیزی با هم بخوریم و بیشتر با هم آشنا شیم
منم که از خدا خواسته قبول کردم
به سمت کافه کنار دانشگاه رفتیم و رو به میز دونفره نشستیم
گفتم :خب خودتو معرفی کن
_من هازال حمیدی ام ۱۸ سالمه و کرمان زندگی میکنم و ط
_منم فرایه ییلماز ۱۸ سالمه اهل کرمانشاه آم
نویسنده :دلیا
سلام دوستان
اگه میشه پنج نفر با معرفت بیان اینور
۲۰۰ تایی شیم
لطفا هر کی عضو میشه کلیپ ها یا مطالب هم نگاه کنه
@Designinggg
#فور
_تگ میزارم